آیا گفتمان «وفاق ملی» میرود تا به چماقی برای حذف دیگر نیروها بدل شود؟
برای جامعهٔ ما، که ضمن مواجه با تهدیدات بیرونی با چالشهای جدی داخلی در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز مواجه است، «وفاق ملی» ضرورتی حتمی است. امّا باید دید که این «وفاق ملّی»، اولاً بر چه بستری و در چه محدودهای شکل میگیرد، و ثانیاً، آیا عملی هم خواهد شد، یا صرفاً بهصورت یک گفتمان باقی خواهدماند که میتواند در موارد مختلف، مصارف متفاوت داشته باشد؟
واقعیت این است که، در رابطه با سیاست داخلی، جامعهٔ ما بهعلت نفوذ و هژمونی نیروهای نئولیبرال و تکنوکراتهای اشرافی غربگرا در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و رسانهها، سالهاست که از عدم وجود برنامهای عدالتمحور که تضمینکنندهٔ منافع اقشار ضعیف و فرودست جامعه باشد، رنج میبرد. «وفاق ملی» زمانی میتواند پشتیبانی وسیعترین اقشار جامعه را جلب کند و تأمینکنندهٔ منافع ملی و استحکام امنیت ملی شود که بر بستر چنین برنامهای عدالتمحور و نه برای سهمخواهی و تنها در سطح سیاستمداران، شکل گیرد. تا زمانی که در جامعه عدهٔ قلیلی دارای همه ثروتها و امکانات هستند و اکثریتی قابل توجه با مشکلات عظیم نداری و نابرابری مواجهاند، مفهوم این «وفاق» هم صوری خواهد بود.
برای شکلگیری واقعی «وفاق ملی»، همانطور که ما در سرمقالۀ ۶ شهریورماه ۱۴۰۳ سایت گروه «۱۰مهر» تحت عنوان «وفاق ملّی بر کدام بستر» توضیح دادیم، ابتدا باید در جامعه احساس عدالت و برابری، که مهمترین عامل و پایهٔ حفظ وحدت ملی است، بهوجود آید. آیا در شرایط کنونی، و با توجه به وجود این همه نابرابری ها، فاصله عمیق بین فقر و ثروت، و در غیاب عدالت اجتماعی و آزادیهای دموکراتیک، چنین احساسی در کشور ما وجود دارد؟
باید دید هدف از «وفاق ملی» چیست. آیا جز این است که منافع ملّی حفظ شود و امنیت ملی استحکام یابد؟ اگر چنین است، که باید هم باشد، شکلگیری آن در یک محدودهٔ معین و بخشی از الیگارشی حکومتی و سیاستمداران، که برای پنهان ساختن اختلافات و تقسیم مقام و منصب صورت میگیرد، نمی تواند حامل نام «وفاق ملی» باشد و خیلی زود صوری بودن خود را نشان خواهد داد.
با توجه به ترکیب کابینه، چنین به نظر میرسد که اگر وفاقی هم در این کابینه وجود داشته باشد، نه برای جلوگیری از چپاول ثروت ملی از سوی الیگارشی حاکم و کم کردن فاصلهٔ عمیق میان فقر و ثروت، بلکه بر سر گرایش به غرب، ادامهٔ روند بیرویهٔ خصوصیسازیها، و تحکیم پایههای اقتصاد نئولیبرالی است. بهعبارت دیگر، مطرح شدن گفتمان «وفاق ملّی» پوششی است برای پنهان کردن اختلافات در بالا و نمایش وحدتی صوری در جامعه.
ما در همان سرمقالۀ ۶ شهریور ماه ۱۴۰۳ سایت گروه «۱۰ مهر»، پس از توضیحات لازم در این زمینه، در نتیجهگیری نوشتیم: «دستیابی به وفاق ملی مستلزم ایجاد وفاق میان دولت و ملت است، و نه صرفاً «وفاق جناحی» در درون دولت.»
میدانیم که تقریباً نیمی از واجدین شرایط در انتخابات شرکت نکردند، و از آنانی هم که شرکت کردند، تعدادی رأی سفید و باطله به صندوقها انداختند. قریب ۱۴ میلیون نفر از شرکتکنندگان در انتخابات نیز، با عدم همراهی با برنامه و گفتمان آقای رئیسجمهور، به کاندید رقیبِ آقای پزشکیان رأی دادند. این جریان، که شاید بتوان آن را «گفتمان سوم» نامید، علاوه بر اینکه در روند گفتمان «وفاق ملی»، به دلخواه خود و یا از سوی تیم رئیس جمهور، کنار گذاشته شده است، از همان دوران انتخابات هدف هجمههای شدید و سنگین طرفهای مقابل نیز بود ـــ روندی سؤالبرانگیز و متناقض با گفتمان «وفاق ملی»، که روز به روز شدیدتر میشود و همانطور که در بالا اشاره شد، بیشتر «وفاق جناحی» را تداعی میکند تا «وفاقی ملی».
رسانههای طرفدار دولت، که متأسفانه عمدتاً با دستفرمان اتاق بازرگانی، حزب کارگزاران سازندگی، و مجموعه رسانهای آقای قالیباف حرکت میکنند، راه و روشی مغایر همگرایی بهسوی ایجاد وحدت در جامعه را برگزیدهاند، و در تلاشند تا از این گفتمان چماقی بسازند تا هر صدای مخالفی از راست، چپ، و بهویژه عدالتخواه، را با آن بکوبند. هرچند طرح گفتمان «وفاق ملی» از سوی رئیس جمهور با نیت خیر و برای فائق آمدن بر کشمکشهای داخلی و آغازی در آرامش نسبی برای کار دولت مطرح شد، امّا چنین بهنظر میرسد که لااقل طیفی از هواداران دولت تازه، عمدتاً از بین اصلاحطلبان، اصولگرایان توسعهمحور، بخشی از نیروهای هوادار آقای قالیباف، و حتی تعدادی که خود را بهاصطلاح چپ هم مینامند، سودای دیگری در سر دارند و با برجستهسازی این گفتمان، میروند تا از آن چماقی بسازند و آن را بر سر مخالفان و یا رقبای خود، بهویژه حاملان «گفتمان سوم»، فرود آورند.
ما در همان سر مقاله اشاره کردیم که «اگر شعار “وفاق ملی” به چماقی بر سر ناراضیان نیز بدل شود و هر نغمۀ اعتراضی و مطالباتی آنها بهنام خدشه بر «وفاق ملی» سرکوب شود، جامعه به نقطۀ انفجار گرسنگان و تیپاخوردگان علیه مسببین این فاجعه نزدیکتر خواهد شد.» بسیار باعث تأسف است که میبینیم گفتمان «وفاق ملی» میرود تا در این سمت و سو به حرکت درآید و به چماقی برای بیرون کردن رقیب از صحنه تبدل شود.
برخی از این رسانهها در این راه بدون توجه به منافع ملی و تنها از نگاه منافع جناحی، چنان تند میروند که حاضرند برای منکوب کردن مخالفان خود از هر راست و دروغ، ادبیات نامطلوب و حتی متلکگویی هم استفاده کنند. آنها به نیروهای عدالتخواه «گفتمان سوم»، یا هر کسی که بخواهد در مذمّت سرمایهداری لجامگسیخته و آزادی بازار حرفی بزند، با چماق حزباللهی تاریکاندیش، متحجر، عقبافتاده، سدّ راه توسعه، و خشکمغز حمله میکنند.
در دو انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در چند ماه گذشته، جریانی نوپا بهنام عدالت خواه و مستقل از دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب توانست در جامعه از خود برآمد موفق و قابلتوجهی نشان دهد. این برآمد مهم، پس از چهار دهه که سکان همهٔ ارکان حکومتی، بهویژه در زمینههای اقتصادی، در قبضهٔ نیروهای کارگزاران، اصلاحطلبان، اصولگرایان توسعه محور، و تکنوکراتهای غربگرا بوده است، رخدادی است بسیار با اهمیت و قابل توجه و مبارک که میتواند در صورت عدم تسلیم در مقابل لابیهای پرقدرت سرمایهداری نئولیبرال و ایستادگی بر مبانی اصولی، «گفتمان عدالت خواهانه” را در سطح جامعه گشایش و گسترش دهد و به دستاوردهای بزرگی نایل آید. همین مسأله است که باعث شده تا نمایندگان جناحهای سرمایهداری بی در و پیکر کنونی احساس خطر کنند و با هجوم سنگین رسانهای خود، این گفتمان و حاملان آن را با چماق هجمه و تکفیر بکوبند.
انتخابات یک مبارزهٔ سیاسی است. ویژگی مبارزهٔ سیاسی هم همین برخوردها و کشمکشهای نیروهای مختلف سیاسی حاضر در میدان است. باید به بروز مسالمتآمیز نظرات میدان داد و از آن دفاع کرد. اگر «وفاق» به ابزاری برای سرکوب نظرات متفاوت سیاسی بدل شود، نهتنها مفهوم و کارکرد خود را از دست میدهد، بلکه میتواند منجر به بیاعتمادی گستردهتر و به ضد خود بدل شود. هر گروه و جناح سیاسی که در پی رفع تنشهای سیاسی از طریق حذف رقبای سیاسی خود در جامعه باشد، نهفقط «وفاق ملی» را نفی میکند، بلکه در این شرایط حساس تاریخی، امنیت ملی کشور را نیز بهخطر میاندازد.