تشدید جنایات اسرائیل در منطقه
نویسنده: سیروس کمال ــ
بدون شک، روز ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نقطهٔ عطفی نه فقط در تاریخ خاورمیانه، بلکه نشانگر مرحلهای در روند فروپاشی نظام جهانی سرمایهداری و سلطهٔ ۵۰۰ سالهٔ ارزشهای غربی در جهان است.
از عوارض جانبی حمله ۷ اکتبر حماس، شکسته شدن تابوهایی بود که در مدت ۷۵ سال بر اذهان مردم مسلط بود، از جمله حماسهٔ شکستناپذیری ارتش اسرائیل و اِشراف کامل اطلاعاتی این ارتش و رژیم صهیونیستی به امورامنیتی کشورهای عربی همسایه و ازجمله مردم فلسطین.
دولت اسرائیل جهت انتقامگیری از این حمله، دست به جنگی همه جانبه علیه خلق فلسطین در نوارغزه زد و با زیرپا گذاشتن تمام قوانین بینالمللی و حقوقبشر، حجم بسیار گستردهتری از تمام بمبهایی که رژیم آلمان نازی بر سر مردم لندن فروریخت را در نوار غزه به کار برده و هنوز به جنایت ادامه میدهد.
با گذشت هرچه بیشتر زمان، ماهیت اصلی رژیم صهیونیستی و طرفداران بلاقید آن یعنی آمریکا و اروپا، روشنتر میشود.
اسرائیل با شروع این جنگ، وارد باتلاقی شد که راه خروج از آن، توسل به حیلهٔ فرار به جلو است. دولت نظامی اسرائیل، با فرسایشی کردن و گسترش این جنگ به جنوب لبنان و شمال سوریه، سعی به کشاندن و دخیل کردن هرچه بیشتر کشورهای منطقه از جمله، ایران و کشورهای دیگر مثل آمریکا در این جنگ دارد.
حملهٔ اخیر اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق را نیز باید در همین راستا، مورد بررسی قرار داد.
ناظران سیاسی معتقدند که این حمله، یک دهن کجی از طرف اسرائیل به رأی ممتنع آمریکا در سازمان ملل متحد، جهت برقراری آتش بس در غزه بود. این ناظران، حمله به کنسولگری را هشداری از طرف اسرائیل به جو بایدن میدانند که برای پیروزی در انتخابات آینده، بهاصطلاح حمایت دولت آمریکا از اسرائیل را کمرنگتر جلوه داده است.
اینگونه به نظر میرسد که با این حمله، نتانیاهو در صدد است تا به افکار عمومی مردم اسرائیل اینگونه تداعی کند که در این جنگ، دولت اسرائیل برای حفظ امنیت کشور ازهیچ خط قرمزی هراس ندارد.
آیا میتوان حمله به کنسولگری ایران را جوابی تلافیجویانه به دیدار اخیر اسماعیل هنیه در تهران دانست؟
یکی از اهدافی که اسرائیل از شروع جنگ، در پی آن میباشد، درگیر کردن ایران در این باتلاق است که بدین وسیله جنایات جنگی خود و نقض تمام قوانین بینالمللی و حقوقبشری را زیر سایهای از ابهام فرو بَرَد.
اما خوشبختانه، جمهوری اسلامی ایران نه فقط از ابتدای جنگ، بلکه متجاوز از ۱۰ سال است که در دام اینگونه ترفندها نیفتاده است.
دولت اسرائیل بهخوبی واقف است که با بهاصطلاح نابودی حماس، ضربه زدن به پایگاههای حزبالله در جنوب لبنان و سرکوب هرچه بیشتر ملت فلسطین، قادر به دستیابی به اهدافی چون پاکسازی ساحل غربی رود اردن از فلسطینیها و پاک کردن نوار غزه از وجود “تروریستها” نخواهد بود.
تجربهٔ ۷۵ سال اخیر، درسهای مختلفی به دولتهای اسرائیل داده است. ازجملهآنکه، آنان قادر نخواهند بود که سرزمینی یکپارچه، بدون حضور فلسطینیها داشته باشند.
اسرائیل با ادامه و گسترش جنگ، فراتر از مرزهای خود، و دخیل کردن کل منطقه در این جنگ، درصدد آن است که زیر نقاب مبارزه با تروریسم و گروه حماس و نیروهای مختلف مقاومت، پایمال کردن حقوق حقهٔ ملت فلسطین را هرچه کمرنگتر جلوه داده و بهطور کلی، حضور خلق فلسطین و جنایات مرتکب شده به آنان را در خارج از معادله قرار دهد.
آمریکا و دولت اسرائیل بهخوبی واقفند که امروزه افکار عمومی جهان و نهادهای بینالمللی از قبیل سازمان ملل متحد و قدرتهای دیگر در جهان، هرچه بیشتر درصدد ایجاد سرزمینی با دو دولت ودو ملت میباشند و با گذشت زمان، این سیاست، هرچه بیشتر به ضرورتی عاجل تبدیل خواهد شد.
دولت و ارتش اسرائیل با همکاری گستردهٔ آمریکا در صدد آن است که با سرکوب هرچه بیشتر ملت فلسطین و نهادهایی که خواستار تحقیق بخشیدن به آمال آنان هستند، باعث تضعیف و اضمحلال آنان شده تا بتواند خواستههای خود را به آنها تحمیل کند.
دولت اسرائیل با قلدری در صدد است که حماس و نیروهای دیگر فلسطینی را مانند حکومتِ بهاصطلاح خودگردان محمود عباس به شیر بییال و دُم و اشکمی تبدیل کند، تا در صورت امکان تشکیل دو کشور، از اینان بهعنوان پایگاههایی در غزه و ساحل غربی رود اردن بسازد تا تابع برنامهها و سیاستهای آمریکا و اسرائیل باشند.