سخنرانی سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، در مجمع عمومی سازمان ملل متحد
عالیجناب محترم،
خانمها و آقایان،
چند روز پیش همین محل میزبان همایش برای آینده بود. روسیه از ایدهٔ دبیرکل جهت تشکیل آن حمایت کرد، زیرا بحران سازمان ما در حال تعمیق است و باید در این زمینه کاری انجام شود. ما تلاش خود را صرف آماده سازی چنین اجلاسی کردیم. با این حال، از آنجاکه تصمیمات بلندپروازانه و پر سر و صدا متعددی در تاریخ مدرن سازمان ملل متحد گرفته شد, که خیلی زود به فراموشی سپرده شد، ما در انتظارات خود واقعبین بودیم.
اجلاس هزاره هدف خود را «رهایی مردم از بلایای جنگ» اعلام کرد. دو سال بعد، بهبهانهای مضحک و بدون دستور شورای امنیت سازمان ملل، ایالات متحده آمریکا در رأس ائتلاف موافقان، به عراق ـــ کشوری که هنوز بر پیامدهای ویرانگر این جنگ غلبه نکرده است ـــ حمله کرد.
اجلاس جهانی ۲۰۰۵ تعهد خود را به برقراری صلح عادلانه مطابق با اهداف و اصول منشور سازمان ملل متحد اعلام کرد. اما این تعهد مقدس مانع از آن نشد که ایالات متحده و متحدانش در سال ۲۰۰۸، میخائیل ساکاشویلی، رهبر وقت گرجستان، را برای تجاوز مسلحانه به مردم اوستیای جنوبی و نیروهای حافظ صلح روسیه بسیج کنند. سه سال بعد، ناتو مداخلهٔ نظامی در لیبی را ترتیب داد و دولت آن را سرنگون کرد و ثبات کشورهای همسایه را تضعیف نمود.
در سال ۲۰۱۵، اجلاس سران سازمان ملل در مورد توسعهٔ پایدار، طرحهای بزرگی را برای مبارزه با فقر و نابرابری بهتصویب رساند. در نهایت، همهٔ این وعدهها بهعلت عدم تمایل کشورهای غربی به ترک شیوههای استعماری نو و اتلاف ثروتهای جهان به نفع خود، توخالی از آب در آمدند. شما میتوانید به سادگی با اتکا به آمار ملاحظه کنید چقدر وعدههای مالی برای توسعهٔ جنوب جهانی و انتقال فناوریهای سازگار با محیط زیست عملی شده است.
آنتونیو گوترش، دبیرکل کنونی سازمان ملل متحد، مانند کوفی عنان و بان کی مون، ابتکاری را با شعار آغازی جدید برای همکاری جهانی مطرح کرده است، که ایدهای فوقالعاده است. چه کسی میتواند مخالف باشد؟ اما وقتی غرب همهٔ آن ارزشهای تزلزلناپذیر جهانیسازی را که سخنرانان آنقدر دربارهاش صحبت کردند پایمال کرده و میخواهند ما را متقاعد کنند که به همه امکانات برابر جهت دسترسی به کالاهای مدرن میدهند، در مورد چه همکاری جهانی میتوان صحبت کرد؟ کجاست مصونیت اموال، حراست از بیگناهان، آزادی بیان، دسترسی به اطلاعات، رقابت عادلانه در بازارها تحت قوانین منصفانه و ثابت؟ دبیرکل سازمان ملل متحد از همکاری جهانی صحبت میکند، آنهم در لحظهای که کشورهای غربی یک جنگ تحریمی واقعی را به بیش از نیمی، اگر نگوییم اکثریت، کشورهای جهان تحمیل کردهاند. دلار آمریکا بهعنوان دارایی و کالا برای تمام بشریت ترویج و با خشونت به یک سلاح تبدیل شده است.
کوبا بیش از شصت سال است که در معرض محاصرهٔ تجاری قرار دارد، در حالی که اکثریت قریب به اتفاق اعضای جامعهٔ بینالمللی خواستار رفع آن شدهاند. واشنگتن در دستیابی به هدفی که بهطوری فزاینده دست نیافتنی است، و بهخاطر حفظ سلطهٔ خود، روند عادی سازمان تجارت جهانی را برای حل و فصل اختلافات و اصلاح نهادهای برتون وودز، که ساختار آن مدتها است منعکسکنندهٔ توازن واقعی قدرت در اقتصاد جهانی نیست، مسدود کرده است. غرب میخواهد سازمان ملل را به ابزاری برای ترویج اهداف خودخواهانهٔ خود بدل کند. نشست همایش برای آینده نشان داد که تلاشها برای محو ماهیت بین دولتی سازمان ملل افزایش یافته است. در حالی که پستهای کلیدی درعمل توسط نمایندگان اقلیت غربی اشغال شده و به ارث رسیده است، تغیرات مورد انتظار در نحوهٔ تشکیل دبیرخانهها محدود شده است. هنگامی که دبیرکل خواستار رویکرد نوین برای همکاری جهانی است، دبیرخانه بهجای این که برای ادغام روایتهای غربی در کار سازمان ملل بهدنبال بهانه بگردد، باید ایدههای وحدتبخش را ترویج و گزینههایی برای سازش پیشنهاد کند.
برای دمیدن جانی تازه به سازمان ملل دیر نیست. این امر تنها میتواند از طریق بازگرداندن اعتماد بر اساس اصل منشور ـــ برابری حاکمیتی همهٔ دولتها ـــ بهجای نشستها و اعلامیههای غیرقابل دسترس، محقق شود. با این حال، در حالی که غرب از طریق اقدامات برای ایجاد قالبهای محدود تابع خود برای حل و فصل مسائل مهم، مانند کنترل بر اینترنت یا تعیین چارچوبهای قانونی برای استفاده از فناوریهای هوش مصنوعی، سازمان ملل را دور میزند، اعتماد تضعیف میشود. این مسائل آیندهٔ کل بشریت را در بر میگیرد و باید بر همکاری، بدون تبعیض و آرزوی دستیابی به منافع یکجانبه مورد توجه قرار گیرد. بنابراین، همهچیز باید بر اساس یک مبنای منصفانه که شامل همه اعضای سازمان ملل متحد باشد توافق شود، نه مانند نحوهٔ تنظیم پیمان آینده که بدون یک دور کلی از مذاکرات و بدون اینکه همهٔ کشورها در آن حضور داشته باشند، تحت کنترل و دستکاری غرب انجام شد. در نتیجه، پیمان بدون اینکه حتی متولد شده باشد، به جمع اعلامیههایی که به انگلیسی زیبا نوشته شده بودند، پیوست.
در مورد اجرای قطعنامههای الزامآور شورای امنیت سازمان ملل نیز وضع از این بهتر نیست. کافیست به خرابکاری در قطعنامههای حل و فصل کوزوو و پیمان دیتون در مورد بوسنی و هرزگوین اشاره کرد. تعویق بیش از ۸۰ سال قطعنامههای مورد اجماع جهت ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی که در کنار اسراِئیل در صلح و امنیت زندگی کنند، بارزترین نمونه است.
اقدامات تروریستی که اسرائیلیها در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ قربانی آن شدند قابل توجیه نیست. اما همهٔ کسانی که هنوز دارای رحم و شفقت هستند از اینکه از فاجعهٔ اکتبر برای مجازات دستهجمعی و گستردهٔ فلسطینیها استفاده میشود ـــ که به یک فاجعهٔ انسانی بیسابقه تبدیل شده است ـــ خشمگین هستند. کشتار غیرنظامیان فلسطینی توسط سلاحهای آمریکایی باید متوقف شود. تحویل محمولههای بشردوستانه به منطقهٔ محصور باید تضمین شود، بازسازی زیرساختها باید برنامهریزی شود، و مهمتر از همه، اجرای حق مشروع تعیین سرنوشت فلسطینیها باید تضمین شود و آنها باید اجازه ایجاد کشوری یکپارچه و قابل دوام در مرزهای سال ۱۹۶۷ به پایتختی بیتالمقدس شرقی، نه در گفتار، بلکه در عمل، «روی زمین» را داشته باشند.
حمله به لبنان و استفاده از روشهای تروریستی برای دستیابی به اهداف سیاسی، نمونهٔ آشکار دیگری است که فناوری غیرنظامی به سلاحی مرگبار تبدیل شد. این جنایت باید سریعاً بررسی شود. انکار این واقعیت که نشریات متعدد در رسانهها، از جمله در اروپا و ایالات متحده، که دخالت و حداقل آگاهی واشنگتن از آمادهسازی یک حمله تروریستی را ثابت میکنند، غیرممکن است. ما درک میکنیم که آمریکاییها همیشه همهچیز را انکار میکنند و برای پنهان کردن حقایق در حال ظهور از هیچ تلاشی فروگذار نیستند، درست همانطور که در پاسخ به شواهد غیرقابل انکار مشارکت خود در اقدامات تروریستی علیه خطوط لوله نورد استریم عمل کردند. ضمناً، این خطوط لوله نمونهای برجسته از همکاری جهانی بود که دبیرکل سازمان ملل متحد رویای آن را در سر میپروراند. پس از نابودی آنها، رقابتپذیری اتحادیهٔ اروپا در اقتصاد جهانی برای سالها بهنفع ایالات متحده تضعیف شده است. غرب مقصر است چون حقایق را در مورد سازماندهندگان بسیاری از جنایات فجیع دیگر، از جمله تحریک خونین در بوچا، شهری در منطقهٔ کیف، در سال ۲۰۲۲ و مجموعهای از مسمومیتهای شهروندان روسی در بریتانیا و آلمان، کتمان کرده است.
دبیرخانهٔ سازمان ملل متحد نمیتواند از تلاشها برای اثبات حقیقت در موضوعاتی که مستقیماً بر امنیت جهانی تأثیر میگذارد بیتوجه بماند. باید مطابق مادهٔ ۱۰۰ منشور، بیطرفانه عمل کند. از وسوسه شدن و بازی در زمین برخی دولتها، بویژه آنهایی که آشکارا خواهان تقسیم جهان به باغ گلدار و جنگل هستند، یا بهجای همکاری جمعی با چیدن سفرهای دموکراتیک برای شام و دعوت کسانی که در فهرست خودشان هستند، پرهیز کند.
«پیشینهٔ» کسانی که از بقیهٔ جهان میخواهند طبق قوانین آنها بازی کنند نباید فراموش شود. تجاوز به افغانستان و حضور نامبارک بیستسالهٔ ائتلاف معروف در آن کشور با ظهور القاعده همراه بود. ایجاد ولایت اسلامی نتیجهٔ مستقیم تجاوز به عراق بود. آغاز جنگ در سوریه، جبهه النصره (هیأته تحریرالشام کنونی) را به دنیا آورد و نابودی لیبی دروازههای تروریسم را در منطقهٔ ساحل صحرا و ورود میلیونها مهاجر غیرقانونی را به اروپا باز کرد. ما از همهٔ کسانی که به آیندهٔ کشور و مردم خود اهمیت میدهند میخواهیم که در مورد توطئههای جدید، که مخترعان همین قوانین هستند، بسیار محتاط باشند.
ترورهای سیاسی، مانند آنچه دیروز در بیروت رخ داد، که تقریباً به یک روش معمول تبدیل شده است، بسیار نگرانکننده است.
تحولات غمانگیز و غیرقابل قبول در مناقشهٔ اعراب و اسرائیل، در یمن، در آبهای دریای سرخ و خلیج عدن، در سودان، و در دیگر مناطق خطرناک در آفریقا، نشاندهندهٔ یک واقعیت غیرقابل انکار است که امنیت تنها میتواند برای همه برابر و غیرقابل تمایز باشد، یا هیچ امنیتی برای کسی وجود نخواهد داشت.
روسیه سالها است که تلاش میکند واشنگتن، لندن، و بروکسل را، که سرشار از عقدههای انحصارطلبانه بوده و از مجازات معاف هستند، وادار کند این حقیقت ظاهراً ساده را در چارچوب امنیت اروپا درک کنند. آنها اگرچه در ابتدا قول دادند که ناتو را گسترش ندهند و با این تعهد امضای خود را در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۲۰ زیر اسناد رسمی اجلاس سران سازمان امنیت و همکاری اروپا گذاشتند که امنیت خود را بههزینهٔ دیگران تضمین نکنند. اما اتحاد آتلانتیک شمالی برای سه دهه در حال انجام اقدامات ژئوپلیتیکی و گسترش نظامی در اروپا و تلاش برای تثبیت مواضع خود در منطقهٔ ماوراء قفقاز، آسیای مرکزی و تهدیدات مستقیم علیه امنیت کشورما بوده است. همین وضعیت در منطقهٔ آسیا و اقیانوسیه رخ میدهد، جایی که زیرساختهای ناتو در حال خزیدن است و بلوکهای نظامی و سیاسی ایجاد میشود که ساختار امنیتی فراگیر تحت نظارت آسهآن را تضعیف میکند تا جمهوری خلق چین و روسیه را مهار کند.
در عین حال، غرب نهتنها بهدنبال همکاری جهانی مورد درخواست دبیرکل ما نیست، بلکه در اسناد دکترینال خود آشکارا و بهشدت روسیه، چین، بلاروس، جمهوری دموکراتیک خلق کره، و ایران را متهم به ایجاد تهدید علیه سلطه خود معرفی میکند. هدف شکست استراتژیک روسیه بود، همانند آنچه لندن و واشنگتن در ماه مه ۱۹۴۵ انجام دادند، زمانی که (قبل از پایان جنگ جهانی دوم) عملیات «غیرقابل تصور» را برای نابودی اتحاد جماهیر شوروی توسعه دادند. این راز عمیقاً پنهان ماند، اگرچه امروز استراتژیستهای آنگلوساکسون مقاصد خود را پنهان نمیکنند. بههرحال، آنها انتظار دارند روسیه را از طریق رژیم نئونازی و نامشروع کییف شکست دهند. آنها اروپا را برای سقوط در این ماجرای انتحاری آماده میکنند. من در مورد خطر و بیهودگی ایدهٔ تلاش برای مبارزه با روسیه بهعنوان یک قدرت هستهای و کسب پیروزی صحبتی نمیکنم.
شعارهای اربابان غربی کیف در مورد فرمول بدنام «صلح تنها مبنای عملی مذاکرات صلح است»، بههمان اندازه بیمعنی است. در حالی که غربیها از این اولتیماتوم محکوم به فنا حمایت میکنند، بدون قید و شرط به منشور سازمان ملل استناد میکنند که خواستار تضمین تمامیت ارضی اوکراین هستند.
من میخواهم به همکاران در دبیرخانهٔ سازمان ملل، از جمله یادآوری کنم که منشور فقط در مورد تمامیت ارضی نیست. فصل اول منشور تعهد به احترام به اصل برابری و تعیین سرنوشت مردم را اعلام میکند. این اصل بهعنوان مبنای حقوقی بینالمللی برای روند استعمار زدایی، با وجود مخالفت فرانسه، بریتانیا، و دیگر کشورهای استعماری، هنوز ادامه دارد. در سال ۱۹۷۰، مجمع عمومی به اتفاق آرا در اعلامیهٔ خود تصمیم گرفت که همه باید به تمامیت ارضی کشورهایی که دولتهایشان به حق مردم برای تعیین سرنوشت خود احترام میگذارند، و نمایندهٔ کل جمعیت ساکن در قلمرو مربوطه هستند، احترام بگذارد. من میخواهم تأکید کنم که این تصمیم متّفقالقول مجمع عمومی سازمان ملل پس از چندین سال بحثهای پیچیده بود. نیازی به اثبات این موضوع نیست که نئونازیهای اوکراینی، که در فوریهٔ ۲۰۱۴، پس از کودتای خونین تحت حمایت ایالات متحده و متحدانش، در کییف قدرت را بهدست گرفتند، هرگز نمایندهٔ جمعیت روسی در کریمه، دونباس و نووروسیا نبودند.
رهبران غربی، که در هر فرصتی غرق موضوع حقوق بشر هستند، آشکارا در مورد این حقوق در ارتباط با اقدامات نژادپرستانهٔ خدمتگزاران خود در کیف سکوت میکنند. در پرتو این فراموشی، یکی دیگر از الزامات مادهٔ اول منشور ملل متحد را یادآوری میکنم: احترام به حقوق و آزادیهای اساسی هر فرد صرفنظر از نژاد، جنسیت، زبان، و مذهب. حقوق روسها و مردم مرتبط با فرهنگ روسیه بهطور روشمندی در پی کودتا در کییف از بین رفته است. زبان روسی در تمام زمینهها در سطح قانونگذاری، آموزش، رسانه، فرهنگ، و حتی زندگی روزمره، ممنوع شده است. اخیراً قانون دیگری که کلیسای ارتدکس متعارف اوکراین را ممنوع میکند تصویب شده است. این نقض فاحش حقوق روسها، که در منشور سازمان ملل تصریح شده است، همراه با تهدیدات علیه امنیت روسیه و کل اروپا، که از سوی رژیم کییف و همه کسانی که پای آنها را به ناتو میکشند، دلایل اصلی بحران کنونی اوکراین هستند. عملیات نظامی ویژهای که روسیه برای حفظ امنیت خود، حال و آینده مردم در سرزمین بومی خود انجام میدهد، با هدف از بین بردن این اجحافها است.
ما آرزوی خالصانهٔ طیف وسیعی از شرکای خود را برای ترویج ابتکارات میانجیگری به دلایل واضح ارزشمند میدانیم. ما به تعهد سازندهٔ آنها، برخلاف فرمول صلح بنبست ولادیمیر زلنسکی، احترام میگذاریم. ما دوستان خود را تشویق میکنیم که در تلاشهای بعدی خود، حقایق ذکر شده در بالا را در مورد علل واقعی وضعیت فعلی کاملاً در نظر بگیرند. هیچ صلحی بر اساس منشور ملل متحد ممکن نیست مگر اینکه این اجحافات حذف شوند. طرح حل و فصل واقعبینانه توسط رئیس جمهور ولادیمیر پوتین، زمانی که او بار دیگر بهطور قانع کننده ارادهٔ مثبت روسیه برای دستیابی به توافقات مذاکره را نشان داد، در ۱۴ ژوئن ارائه شد، که اجرای آن توسط کییف و مربیان او پس از کودتای ۲۰۱۴، عدم پیروی از قراردادهای ۲۰۱۵ مینسک و قراردادهای ۲۰۲۲ استانبول، کنار گذاشته شد.
سطح بیسابقهٔ سیاست ریاکاری و تهاجمی غرب علیه روسیه، نهتنها ایدهُ همکاری جهانی که توسط دبیرکل ترویج میشود را باطل میکند، بلکه عملکرد کل سیستمهای کنترل جهانی، از جمله شورای امنیت، را مسدود میکند. این انتخاب ما نیست، ما مقصر عواقب چنین مسیر خطرناکی نیستیم. اما اگر غرب دست برندارد، همهٔ هزینههای آن را حس خواهند کرد.
برای اکثریت جهانی روشن است که رو در رویی و هژمونیسم هیچ مشکلی را در جهان حل نمی کند. آنها فقط بهطور تصنعی روند شکلگیری یک نظم جهانی چندقطبی عادلانه را به تأخیر میاندازند؛ روندی که بر تساوی حقوق ملتهای بزرگ و کوچک، احترام به ارزش آحاد بشر، برابری زن و مرد و حق مردم برای تعیین سرنوشت خود تکیه میکند. هر آنچه گفته شد از منشور سازمان ملل نقل شده است، درست مانند اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورهای مستقل که مسدود شدن آن بوسیله ایالات متحده و اقمارش در جریان تصویب پیمان در اجلاس سران برای آینده باعث شرمساری اعضای سازمان ملل متحد شد.
رئیس جمهور ولادیمیر پوتین، در ۱۸ سپتامبر سال جاری در چهارمین مجمع زنان اوراسیا در سن پترزبورگ، خطاب به شرکتکنندگان بر لزوم متحد کردن تلاشها برای خدمت به توسعهٔ پایدار و امنیت برابر و غیرقابل تفکیک جهانی تأکید کرد. حل و فصل پیچیدهترین مسائلی که کل بشریت با آن روبرو بوده است تنها با همکاری و با در نظر گرفتن منافع یکدیگر امکانپذیر است. غرب باید این را درک کند و عادات نواستعماری خود را ترک کند.
جنوب و شرق جهانی حقوق خود را برای مشارکت همهجانبه در فرآیندهای تصمیمگیری در مسائل بینالمللی بلندتر و بلندتر ابراز میکنند. این صدا بهویژه در شرایطی که غرب بهطور سیستماتیک مدل جهانیسازی را که خود ایجاد کرده تخریب میکند، منطقیتر است.
نقش انجمنهای بین دولتی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، که شامل سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه آفریقا، جامعه کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب (CELAC)، اتحادیه عرب، اتحادیه اقتصادی اوراسیا، انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا میشود، اهمیت بیشتری پیدا میکند .
ساختارهای منطقهای در حال ایجاد تماسها بین خود و انجمنهای منطقهای هستند. بریکس رویکردهای هماهنگ برای توافق بر سر مکانیسمهای همکاری سودمند متقابل و توسعه، فرای کنترلهای منفی داخلی و دیکته شده، را اجازه میدهد.
همهٔ این فرآیندهای عادلانه باید در «گروه ۲۰» در نظر گرفته شود، جایی که گروه هفت دیگر نمیتواند تصمیمگیرنده باشد.
باید از تجربهٔ تلخ عملکرد مدلهای امنیتی ناتو یا یوروآتلانتیک، که غرب برای مقاصد توسعهطلبانهاش از آنها بهرهبرداری میکند، درسهایی گرفته شود و راههای تضمین امنیت در مناطق مختلف مورد بازنگری قرار گیرد.
روسیه ابتکار ایجاد یک ساختار فراگیر برای امنیت برابر و جداییناپذیر را در اوراسیا آغاز کرده است. من میخواهم تأکید کنم: در به روی همهٔ دولتها و سازمانهای قارهٔ مشترک ما، که آمادهٔ همکاری جهت یافتن راهحلهای قابل قبول جهانی با استفاده از وابستگی متقابل و مزیتهای رقابتی طبیعی فضای یکپارچهٔ اوراسیا هستند، باز است. یک کنفرانس بینالمللی در مینسک، که از اول اکتبر آغاز میشود، به این موضوع اختصاص خواهد یافت.
ما در گفتوگو با غرب حصاری نمیکشیم. در ژوئیهٔ گذشته، بهپیشنهاد روسیه، شورای امنیت بحثهای آزاد را در مورد ایجاد نظم جهانی عادلانهتر و باثباتتر برگزار کرد. ما معتقدیم که ادامهٔ بحث، چه در سازمان ملل و چه در مجامع دیگر، مهم است.
نظم جهانی عادلانهتر بدون قید و شرط مستلزم افزایش نمایندگی جنوب جهانی در شورای امنیت سازمان ملل است. ما مجدداً موضع خود را در حمایت از برزیل و هند تأیید میکنیم، مشروط بر این که تصمیم مثبتی در چارچوب ابتکارات شناختهشده اتحادیهٔ آفریقا گرفته شود. در عین حال، البته نمیتوان از ایجاد کرسیهای اضافی برای کشورهای غربی، که در حال حاضر بیش از حد در شورای امنیت نمایندگی دارند، صحبت کرد.
ماه مه ۲۰۲۵ هشتادمین سالگرد پیروزی در جنگ بزرگ میهنی است که طی آن دهها میلیون نفر، از جمله ۲۷ میلیون شهروند از همهٔ مردم اتحاد جماهیر شوروی، قربانی سیاست نسلکشی رایش سوم شدند. چنین جنایاتی محدودیتی ندارند، زیرا هیچ توجیه اخلاقی برای کسانی که تلاش میکنند بیگناهی شکنجهگران، همکاران و جانشینان فعلی آنها را در اوکراین، کشورهای بالتیک، کانادا، و دیگر کشورها، ثابت کنند، وجود ندارد.
جهان با چالشهایی عظیم مواجه است که بهجای رویارویی و تمایل به سلطهٔ جهانی نیازمند تلاشهای مشترک است.
روسیه همیشه در کنار کار جمعی، حقیقت و قانون، صلح و همکاری بهنفع احیای آرمانهای تعیینشده توسط پدران بنیانگذار خواهد بود. این هدف گروهی از یاران در دفاع از منشور سازمان ملل متحد است که بهابتکار ونزوئلا تأسیس شده است و اهداف و اصول آن کاملاً معتبر است. نکتهٔ اصلی این است که همه، بدون استثنا، نه بهصورت انتصابی (انتخاب از فهرست)، بلکه در فراگیری و بههم پیوستگی آنها، از جمله اصل برابری حاکمیت دولتها، به این اصول احترام بگذارند. سپس، ضمن تلاش برای توازن صادقانهٔ منافع ملی مشروع همهٔ کشورها، میتوانیم هدف سازمان ملل را که در منشور آمده است، تحقق بخشیم: «مرکزی برای هماهنگی فعالیتهای ملتها در دستیابی به این اهداف مشترک».