سیاه چالهٔ ارزشهای دموکراسی غرب
نویسنده: سیروس کمال ــ
خوشبختانه گویی در ادبیات فارسی، کلامی ناگفته باقی نمانده است. این ضربالمثل، «وای به وقتی که کوری عصاکش کوری دیگر شود»، مصداق وضعیت جو بایدن و بنیامین نتانیاهو است.
جو بایدن، رئیس جمهور فعلی آمریکا بهمثابه سرکردهٔ امپریالیسم جهانی در مقابل چنان معضلاتی قرار گرفته است، بهنحوی که هرگونه اتخاذ سیاستی از طرف او در قبال جنگ اسرائیل و غزه، باعث فرورفتن هرچه بیشتر او در باتلاق تاریخ میشود.
هشت ماه از حملهٔ وحشیانهٔ ارتش اسرائیل، یکی از مدرنترین ارتشهای جهان، به نوار غزه میگذرد. با نگاهی مختصر به کلاهخودهای سربازان اسرائیلی، میتوان به وجود سیستمهای مکانیاب جهانی (GPS)، دوربینهای حرارتی که از طریق آنها میتوان پشت دیوار را دید، و تجهیزات دیگری از جمله گوشیهای فرستنده و گیرنده. این کلاهخودها حتی تابحال در فیلمهای تخیلی هالیودی نیز به نمایش گذاشته نشدهاند.
غزه، منطقهای است با فقط دو درصد کل سرزمین فلسطین اشغالی و اسرائیل، با جمعیتی بیش از دو و نیم میلیون نفر، منطقهای بدون دولت، بدون ارتش، و بدون سلاحهای پیچیدۀ جنگی. ارتش اشغالگر اسرائیل با پرتاب صدها هزار تن بمب و ارسال صدها تانک و بولدوزر به این منطقه، کشتار بیش از چهلهزار انسان، توزیع قطرهچکانی برق و آب و گاز، و کنترل شدید محمولههای غذایی سازمان ملل متحد و تحمیل گرسنگی به مردم غزه، هنوز قادر به کنترل این قطعه زمین کوچک نیست.
بنا به گزارش روزنامهنگاران بدون مرز، تابهحال بیش از ۱۰۶ خبرنگار در نوار غزه به قتل رسیدهاند. با وجود آنکه دولت اسرائیل سانسور شدیدی را در منطقه اعمال کرده است، اشخاصی هستند که بهطور غیررسمی گزارش تعداد قربانیان را میدهند. از جمله، به روایت گزارشگر ویژۀ نشریهٔ اینترنتی اوریانت XXI، به سردبیری اَلَن گیرش، سردبیر سابق ماهنامهٔ لوموند دیپلماتیک، ساکنان غزه نام افراد مفقود شده را هر روزه توسط تلفنهای خود برای سایتهای مختلف اعلام میکنند. مطابق این گزارشها، تا بهحال نام بیش از چهارده هزار نفر مفقودی ثبت شده است. بهنظر میرسد اینان قربانیانی هستند که زیر آوار ساختمانها مدفون شدهاند و امکان بیرون کشیدن آنها وجود ندارد.
کابینهٔ نظامی اسرائیل به هیچیک از اهداف گفته و ناگفتهٔ خود مبنی بر نابودی حماس و ویرانی «زیربناهای نظامی» غزه، یعنی تونلها، و کوچاندن ساکنان غزه به سمت صحرای سینا و مصر نایل نیامده است. دو هفتهٔ پیش، یکی از کارشناسان منطقه، عضو سازمان ملل متحد، اعلام داشت که اگر روزانه صد کامیون ده تنی حامل آوارهای غزه تخلیه شود، مدت سیوچهار سال طول خواهد کشید تا منطقه پاکسازی شود.
برای اولین بار پس از ۱۹۴۸، مشروعیت کشور اسرائیل حتی در غرب زیر سؤال برده شده است. رسانههای غربی دیگر در مورد جنگ اعراب و اسرائیل لفاظی نمیکنند، بلکه از جنگ اسرائیل و حماس و تحت فشار افکار عمومی، از جنگ اسرائیل و غزه، یعنی فلسطین، سخن میگویند.
در پی فشار افکار عمومی مردم جهان و جنبشهای دانشجویی در افشای روابط دانشگاهها با مجتمع های صنعتی – نظامی و متهم شدن اسرائیل و نخستوزیر و وزیر جنگ آن به نسلکشی در غزه از طرف دادگاه بینالمللی عدالت و دادگاه جنائی بینالمللی (CPI)، جو بایدن، برنامهای سه مرحلهای را جهت اعلام آتشبس اعلام کرده است. واشنگتن سعی دارد که مسئولیت شکست این طرح را به گردن «تروریست» های حماس و رهبران آن بیندازد. در این برنامه از هر دری سخن بهمیان آمده بهجز ساکنان غزه، مردم فلسطین، و ساکنان فلسطینی ساحل غربی رود اردن.
رسانههای گروهی غرب با کمال بیشرمی زندگی و سرنوشت دومیلیون و نیم فلسطینی در غزه را با انتخابات آتی آمریکا و موقعیت نتانیاهو پس از جنگ، گره میزنند. دولت اسرائیل و ارتش نسلکش آن، همزمان خواهان نابودی «گروه تروریستی حماس» و زیرساختهای نظامی آن هستند. آنها حماس را مسئول عدم امنیت مردم غزه و مانعی برای بازسازی منطقه معرفی میکنند، اما همزمان آن را بهعنوان طرف مذاکره مخاطب قرار داده وآزادی اسرا را از آن طلب میکنند. انبوه تضادها و گزافهگوییها در تمامی متن این پیشنهادات موج میزند.
مسئولیت پشتیبانی بیوقفه و تمامعیار جو بایدن بهعنوان رئیس جمهوری آمریکا و سرکردهٔ غرب از جنایات و نسلکشی رژیم صهیونیستی تا آن اندازه شرمآور، ضدانسانی و خلاف تمام موازین حقوق بشری است، و هیچ ترفندی قادر نخواهد بود که تصویر رهبران غرب و آمریکا، بهعنوان شریکان جنایات اسرائیل را در اذهان عمومی پاک کند.
روز جمعه، سی و یکم ماه مه، رادیوی بینالمللی فرانسه، بخش آفریقا، گزارشی از دادگاه بینالمللی عدالت و دادگاه جنایی بینالملل ارائه داد که عمق حرکات ضدانسانی و مذبوحانهٔ حکومت اسرائیل را افشا میکند. یکی از خبرنگاران آفریقایی که از جریان جلسات مختلف این دادگاهها گزارش میداد، اظهار داشت که سازمان موساد، از سال ۲۰۱۵ تمام فعالیتهای این دادگاهها در مورد سیاست ضدبشری این رژیم در فلسطین را بهطور مخفی زیر نظر داشته است. این خبرنگار، که از قول یکی از حاضران در این جلسات سخن میگفت، اظهار داشت که سازمان جاسوسی اسرائیل، موساد، توسط یکی از مأموران خود علناً کریمخان، یکی از قاضیان این دادگاه، را به مرگ تهدید کرده است.
هدف اصلی ارائهٔ برنامۀ ترک تخاصم و بازسازی غزه و غیره به این شکل از سوی جو بایدن، تأمین اعتبار و جلب نظر موافق رأیدهندگان در انتخابات آتی است. در صورت «موفقیت» این طرح، او تمام اعتبار آن را به حساب خود و رژیم صهیونیستی خواهد گذاشت، و در صورت شکست، وی میتواند ادعا کند که وی تمام تلاش خود را برای خروج نیروهای اسرائیلی از غزه و بازسازی این منطقه انجام داده است.
شیوهٔ ارائهٔ این پروژه چنان غامض و سردرگم است، که هیچکس مجبور نخواهد بود نتیجهٔ شکست عملی آن را بهعهده بگیرد. با اعلام این برنامه، به رسانهها چنین تفهیم کردند که متن آن از طرف اسرائیل تنظیم شده و توسط جو بایدن عرضه میشود. اما بعد از اعلام، نخستوزیر اسرائیل مسئولیت آنرا بهعهده نگرفت. در واقع، با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و تهدید هرچه بیشتر محکومیت اسرائیل به نسلکشی در غزه، و خدشهدار شدن وجههٔ آمریکا بهعنوان پشتیبان دایم این رژیم، جو بایدن در صدد توجیه اسرائیل بهعنوان ضامن صلح و خارج کردن فرزند خلف خود از زیر تیغ محکومیتهای دادگاههای بینالمللی است. از دیگرسو، جو بایدن با این حرکت در صدد خریدن افکار عمومی مردم آمریکا و آرای آنان در انتخابات نوامبر است.
از همان آغاز ارائهٔ برنامهٔ سه مرحلهای توقف تخاصم (نه آتشبس)، رسانهها چنان وانمود کردند که عدم استقبال حماس از این پیشنهادات باعث شکست آن خواهد شد، و از همان اولین لحظات، مسئولین حماس را محکوم به شکست این پروژه کردند. خوشبختانه آنقدر مدرک و سند و فیلم و خبر از جنایات اسرائیل در این هشت ماه اخیر منتشر شده است که هیچگونه دفاعی از این رژیم، بهعنوان آخرین دژ استعمار، قابل توجیه نیست.
همانطور که در طی هشت ماه اخیر مسجّل شده است، حملهٔ روز ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نیروهای مقاومت حماس، ملقب به طوفان الاقصی، نقطهٔ عطفی در تاریخ معاصرِ نه فقط خاورمیانه بلکه جهان است.
پس از حملهٔ ۱۱ سپتامبر به مرکز تجاری نیویورک، تمام جهان یکپارچه آن را محکوم کرده و یکصدا گفتند که ما آمریکایی هستیم. لیکن پس از حملهٔ هفتم اکتبر ۲۰۲۳، سه چهارم جهان آن را محکوم نکرد، و یک چهارم باقیمانده، آمریکا و اقمار اروپایی آن هستند. این حرکت، چون گلولهٔ برفی از قلّهٔ کوهی شروع به غلطیدن کرد و به چنان بهمن عظیمی تبدیل شده است که با گذشت زمان بیشتر، تأثیرات آن در تمام عرصههای ژئوپولیتیک عمیقتر میشود.
حرکات و مواضع اتخاذ شده از طرف غرب، به سرکردگی آمریکا در این جنگ، حاوی دستاوردهای زیادی است، که از جمله بارزترین آنها، روشنتر شدن هرچه بیشتر حقایق برای افکار عمومی جهان و افشای سیاست مزورانهٔ یک بام و دو هوای جهان غرب در قبال تمام قوانین حقوق بشری است.
یکی از خسارات جنبی این جنگ برای اسرائیل و بنیانگذاران آن، که ظاهراً در صدد ایجاد کانونی امن برای یهودیان جهان بودند، این است که پس از هفتاد و پنج سال تکیه بر ارتش تا دندان مسلح و دست اندازی به سرزمینهای فلسطین، نهتنها نتوانستند به تحقق هدف خود نائل آیند، بلکه با ادامهٔ این جنگ، ساکنان اسرائیل نه فقط احساس امنیت نمیکنند بلکه در درازمدت در صدد ترک این کشور خواهند بود. یعنی در حقیقت اندیشهٔ داشتن سرزمینی برای اسکان یهودیان و حفظ امنیت آنها، که بهمدت هفتاد و پنج سال بهعنوان یک تابو که تا اعماق وجود یهودیان ساکن آن فرورفته بود، شکسته شد.
از دیگر نتایج ملموس این جنگ هشت ماهه، اینکه اسرائیل بهعنوان زائدهای از جهان غرب، همیشه معتقد بود که فقط با توسل به زور و خشونت قادر به سرکوب فلسطینیها، و در نهایت مطیع ساختن آنها، خواهد بود. لیکن اینبار، علیرغم کشتارهای وحشیانه و جنایات ضدبشری، این رژیم و حامیانش مغلوب فشار افکار عمومی جهان شدند، که تبلور آن در قطعنامههای سازمان ملل متحد، و اتهامات نسلکشی اطلاق شده به دولت اسرائیل از طرف دادگاههای بینالمللی است.
اکثر رهبران جهان غرب، از ترس منفور شدن توسط افکار عمومی مردم، در آغاز سخنان خود حق فلسطین به داشتن یک کشور را در کنار دولت اسرائیل بهرسمیت میشناسند، اما هیچیک از آنان قادر نیستند که جنایات جنگی اسرائیل در قبال ملت فلسطین را محکوم کنند، چرا که موجودیت خود و تاریخ استعمار خود را محکوم خواهند کرد.
از همان فردای هفتم اکتبر و حملات وحشیانهٔ ارتش اسرائیل به نوار غزه، رهبران آن کشور و حامیان غربی و آمریکایی آن تکرار میکردند که درصدد نابودی کامل حماس و توان نظامی آن هستند، اما اظهارات و مصاحبههای مختلف این رهبران حاکی از آن است که اینان این جنگ را ادامهٔ جنگ تمدنها دانسته و مدعی هستند که از تمدن غرب و ارزشهای دموکراتیک آن در مقابل بربریت، اسلامگراها، و اسلام سیاسی دفاع میکنند.
هشت ماه است که ارتش متجاوز اسرائیل به بهانهٔ نابودی توانایی نظامی حماس، اکثر زیرساختارهای نوار غزه از قبیل بیمارستانها، مدارس، دانشگاهها، مساجد، کارخانهها، راهها و جادهها را نابود کرده است. یکی از اهداف این تجاوزات، فشار هرچه بیشتر برای ساکنان این منطقه و غیرقابل سکون کردن آن بهمنظور کوچاندن آنان به خارج از نواز غزه است.
لازم به تذکر است که هفتهٔ قبل، سه کشور اروپایی، یعنی اسپانیا، ایرلند و نروژ، کشور فلسطین را بهعنوان یکی از اعضای سازمان ملل متحد بهرسمیت شناختند. با اینحال، امانوئل ماکرون، رئیس جمهور راستگری فرانسه که از روز نخستِ تجاوزِ ارتش اسرائیل به غزه توجیه کرده، بهقول خود کاملاً و تمام قد از دولت اسرائیل پشتیبانی میکند، در مصاحبهای مطبوعاتی اظهار داشت که فرانسه، کشور فلسطین را بهرسمیت خواهد شناخت، اما اینک زمان مناسب برای این اقدام نبوده و نباید با احساسات، به این مقوله نگریست. به زبان دیگر، دست رژیم اسرائیل و ارتش متجاوز آنرا در قتل عام خلق فلسطین تا اطلاع ثانوی باز گذاشت.
کشورهای اروپای غربی از جمله آلمان،انگلیس و فرانسه میتوانند با اعمال تحریمهایی از قبیل ارسال سلاح و تحریمهای اقتصادی، دولت تلآویو را در مخمصه بگذارند، اما دریغ از یک حرکت بشردوستانه از طرف این حامیان اسرائیل.
در پی موضعگیری ماکرون در مورد شناسایی کشور فلسطین، نمایندهٔ یکی از احزاب چپ در مجلس ملی نمایندگان فرانسه، پرچم فلسطین را در بالای سر خود برافراشت، اما این حرکت از طرف رئیس مجلس نمایندگان به اشد مجازات، یعنی محرومیت از حضور در مجلس بهمدت دو هفته و تعلیق مصونیت سیاسی این نماینده، انجامید. اما روز بعد، نمایندگان ائتلاف چپ همین مجلس با پوشیدن لباسهای سبز، قرمز، مشکی و سفید رنگ، تصویر پرچم فلسطین را در این مجلس بهنمایش گذاشتند. اکنون آمریکا و غرب در چنان سیاهچالهٔ سیاسی قرار گرفتهاند که اتخاذ هرگونه موضعی، نه فقط در قبال غزه و فلسطین بلکه در تمام امور جهانی، به رسوایی هرچه بیشتر سیاستهای ضدبشری آنان و استعمار کهنه میانجامد.
پس از جنگ جهانی دوم و تقسیم جهان به دو قطب، که این پارادایم نیز از طرف غرب اعمال میشد، جهان سرمایهداری و امپریالیسم به سرکردگی آمریکا، هدف خود را مبارزه با غول کمونیسم و تلاش برای آزادی انسان از یوغ اتحاد جماهیر شوروی و اقمار آن میدانستند. با فروپاشی جهان سوسیالیسم در اواخر قرن گذشته، این اسلحهٔ زنگزده جای خود را به مبارزه با تروریسم داد. و سپس، با تئوریزه کردن جنگ تمدنها توسط ساموئل هانتینگتون در کتاب «برخورد تمدنها» رسالت غرب در مبارزه با تمدنهایی تعریف شد که در صدد نابود کردن ارزشهای دموکراسی غربی هستند ـــ چین، اسلام، اسلامیت چپ، دولتهای حامی تروریسم از قبیل ایران و ….
جنگ اول خلیج فارس بهسرکردگی بوش پدر، و پس از آن تجاوز وحشیانهٔ ارتش آمریکا به عراق، افغانستان، سوریه و لیبی، و کشتار چند صدهزار و آواره ساختن میلیونها انسان در این منطقه، و بهدنبال آن گسترش پایگاههای نظامی ناتو به کشورهای اروپای شرقی و جمهوریهای سابق اتحاد جماهیر شوروی، و آخرین تلاش آنها برای استقرار پایگاههای نظامی ناتو در اوکراین و در چند کیلومتری کرملین، را میتوان آخرین ترکشهای دولت آمریکا بهمثابه سرکردهٔ امپریالیسم جهانی و شریکان اروپایی آن از قبیل آلمان، فرانسه و انگلستان دانست.
اما خوشبختانه جریان وقایع در جهان، پس از شروع عملیات ویژهٔ ارتش روسیه در اوکراین و جنگ غزه، سرعت شکلگیری جهان دیگری را نوید میدهد. از این پس دیگر جنگها در جبههها برای بشریت تعیین تکلیف نمیکنند، بلکه افکار عمومی جهانی، جنبشهای مردمی و دانشجویی، و مواضع نهادهایی چون سازمان ملل متحد و دادگاههای بینالمللی و افشاگریهای جنایات استعمار کهنه هستند که مُهر خود را بر سرنوشت جهان و انسان طراز نوین آینده خواهند زد.