نظر حزب تودهٔ ایران دربارهٔ مسئله «تخصص»
رفیق نورالدین کیانوری ــ
پرسش و پاسخ شمارهٔ ۱۰(۲۰)، دیماه ۱۳۵۹ ــ
س: در هفتههای اخیر بحثهای گرمی دربارهٔ نقش تخصص در جامعهٔ ایران درگرفته است. نظر حزب تودهٔ ایران در زمینهٔ استفاده از متخصصین چیست؟
ج: البته به نظر ما این بحث خیلی گرم «ایمان و تخصص» مسئلهٔ اساسی و عمدهٔ اختلافات نیست. بلکه بایستی به این مسئله و این بحث بیشتر بهعنوان یک مسئله فرعی که در تبلیغات خیلی بزرگ شده، نگاه کرد. مسئلهٔ اساسی که الان مطرح است عبارت از این است که جامعهٔ انقلابی ایران محتاج یک بازسازی جدی در دستگاه اداری و دستگاههای اقتصادی دولتی است ـــ نهتنها در دستگاهای ادارات دولتی و وزارتخانهها و ادارات مختلفهای که به وزارتخانهها مربوط میشوند، بلکه در بخش مهمی از اقتصاد کشور که دولتی شده، اعم از بانکها، مؤسسات اقتصادی بزرگ متعلق به فراریان و جنایتکاران و مزدوران رژیم گذشته و خود دربار، به اضافه کارخانجات زیادی که به بخش دولتی منتقل شده و غیره و غیره. مسلم این است که انقلاب نمیتواند با آن نیروهایی که این دستگاه را اداره میکردند، هدفهای انقلابی خود را پیش برد و باید در این دستگاه یک بازسازی عمقیاً جدی بهوجود آید.
خوب، نیروهای اداره کنندهٔ این دستگاه عظیم اداری و اقتصادی و فنی چه کسانی بودهاند؟ این نیروها در درجهٔ اول روشنفکرانی بودهاند که بطور عمده در رژیم گذشته و برای خدمت به نظام اجتماعی گذشته تربیت شدهاند و در آن نظام با طیب خاطر کار میکردهاند. در میان روشنفکران فنی و فرهنگی و سایر روشنفکران بخش مدیریت که در ایران بودهاند، نیروهایی نیز بودهاند که با وجود کار کردن برای نظام گذشته، با آن نظام و سیاستش موافق نبودهاند و اگر هم کاری میکردهاند بهعنوان یک شغلی انجام میدادهاند. ولی واقعیت این است که اکثریت این روشنفکران، بهویژه.آنهایی که در آمریکا و اروپای غربی تربیت شده بودند، با نظام گذشته درآمیخته بودند و عدهٔ قابل ملاحظهای از آنها وابسته به ضدانقلاب و رژیم گذشته و هواداران بختیار و غیره و غیره بودند. عدهای هم عبارت بودند از هواداران بورژوازی لیبرال ایران، یعنی عقاید سیاسی در چارچوب جبههٔ ملی و نهضت آزادی داشتند.
بخشی که وابسته به رژیم سابق بودند، از اول انقلاب شروع کردند به خرابکاری و بدون تصفیهٔ آنها از دستگاه دولتی، غیرممکن بود که دستگاه دولتی بتواند کار کند. چون متخصصی که در جهت مخالف سیاست دولت عمل میکند، همان کسی است که:
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا را
یعنی با تمام «تخصص» خود بهخوبی میداند چگونه با مهارت خرابکاری کند که هیچ کاری پیش نرود. این «متخصص» بههیچ وجه متخصص نیست. این «متخصص» خرابکار است و نظایر اینها را ما کم نداشتهایم: امثال دریادار علویها را داشتیم که «متخصص» بودند. مسلم این است که دریادار علوی در کار خود «متخصص» بوده است. مهندس امیرانتظام هم مسلماً هم در کار فنیاش «متخصص» بود و هم در کار دیگری که انجام میداد، یعنی در نوع رابطه با سفارت آمریکا «متخصص» بود. خوب این «متخصصین» هرقدر زودتر شرشان کنده شود و سایهشان از سر ملت ایران کم شود به نفع ملت ایران است. چنین «متخصصینی» جز خرابکاری در نظام انقلابی ایران کاری انجام نمیدهند.
و اما متخصصین قسمت دوم، یعنی متخصصینی که وابسته هستند به بورژوازی لیبرال، این متخصصین در دوران رژیم سابق هم خوب کار میکردند و کار خود را هم خوب انجام میدادند، بدون اینکه جزء کارگزاران مسقیم آن رژیم باشند، و از امتیازات نسبتاً وسیعی هم برخوردار بودند: امتیازات کوچکی که غارتگران به آنها میدادند تا آنها هم از حقوقهای سیهزار تومان و چهلهزار تومان و پنجاههزار تومان و تا صدوبیست هزار تومان در ماه بهرهای داشته باشند، که این البته در مقابل آن میلیاردهایی که بالاییها میدزدیدند چیزی نبود، ولی در مقابل حقوق هفتصد تومانی زحمتکشان وکارگران مبالغ فوقالعاده زیادی بود.
قشری از این متخصصین که دارای احساسات میهندوستانه و علاقهٔ واقعی به آزادی و استقلال بودند ، راه خود را عوض کردند و به پشتیبانی از انقلاب پرداختند. ولی اکتریت این روشنفکران لبیرال در مواضع اولیهٔ خود ـــ مواضع طبقاتی خود ـــ باقی ماندند. و مواضع طبقاتی آنها چنان است که ما الان میبینیم آنها با تمام قوا کوشش میکنند که سمتگیری انقلابی جمهوری اسلامی را منحرف کنند. پریشب کاریکاتوری در اطلاعات چاپ شده بود که خیلی جالب بود: یک بولدوزر یا جادهصافکن، داشت جاده را صاف میکرد و پشت سرش روی زمین نوشته بود که «خوش آمدید امپریالیستها»! یعنی جاده را داشت صاف میکرد برای این که امپریالیستها وارد ایران شوند. این متخصصین هم همین کار را دارند انجام میدهند، یعنی با تضعیف سیاسی ـ اقتصادی کشور کوشش میکنند که راه را صاف کنند برای این که بالاخره سازش با امپریالیسم سر بگیرد و سمتگیری انقلاب ایران منحرف شود و داخل همان چارچوب سرمایهداری گذاشته شود: حداکثر چیزی شبیه یونان در ایران بهوجود آید، یعنی وابستگی نظامی و اقتصادی و غیره با امپریالیسم برقرار باشد، البته بهاضافهٔ کمی آزادی ظاهری که بتوانند ادعا کنند «ما کشور دمکراتیکی هستیم». خوب این روشنفکران و این متخصصین هم مسلماً نباید پستهای حساس و تعیینکننده را در سیستم جمهوری اسلامی ایران داشته باشند، که از این راه بتوانند سیاست کشور را از سمتگیری اساسی خود علیه امپربالیسم منحرف کنند.
البته اگر اینها واقعاً کسانی باشند که همانطور که صادقانه به رژیم طاغوتی خدمت میکردند، همانقدر صادقانه به جمهوری اسلامی ایران خدمت کنند، حتماً باید از آنها استفاده کرد. تمام انقلابهای دیگر هم ـــ از انقلاب اکتبر گرفته تا انقلاب کشورهای اروپای شرقی، ویتنام وکوبا و برخی کشورهای افریقا ـــ همگی در این چارچوب از متخصصین استفاده کردهاند، برای اینکه دور انداختن متخصصین بهطورکلی به علت این که صددرصد متعهد به انقلاب نیستند، کار درستی نیست. خیلی از متخصصین در صورتی که دشمنی جدی با جمهوری اسلامی ایران و نهادهای این جمهوری و مخالفت بنیادی با قانون اساسی نداشته باشند، و در عین حال آمادگی خدمت واقعی به کشور داشته باشند، میتوان و باید از آنها استفاده کرد. ولی آن عده از منتخصصینی را که میخواهند از تخصص خود وسیلهای برای منحرف کردن خط سیر انقلاب ایران بسازند، باید در کنار متخصصین بخش اول قرار داد.
به این ترتیب آنچه برای ما در این دعوا مطرح است، عبارت است از وفاداری کارکنان جمهوری اسلامی ایران به هدفهای انقلاب. در این چارچوب است که ما معتقدیم دولت باید از کلیهٔ افرادی که حاضر باشند، چه با داشتن انتقاد و نظرگاههای خود نسبت به مجموعهٔ انقلاب، چه با داشتن حتی نظرهای مخالف نسبت به انقلاب، صادقانه به وظایف فنی و علمی – تخصصی خود عمل کنند، استفاده کند. متخصصینی که هوادار جمهوری اسلامی ایران هستند و با تمام قوا و آگاهانه میخواهند در جهت تقویت جمهوری اسلامی ایران و تقویت بنیهٔ اقتصادی، فرهنگی و فنی جمهوری اسلامی ایران کار کنند، صرفنظر از اینکه چه نظرگاه سیاسی و چه ایدئولوژی دارند، باید به کار گرفته شوند ـــ حتی در پستهای حساس.
در یکی از مصوبات مجلس یا شورای انقلاب اینطور مطرح شده بود که وزراء و معاونین اول آنها بایستی از لحاط مکتبی متعهد باشند ولی در مورد پایینتر از آنها این شرط، شرط اساسی نباشد و وفاداری به هدفهای انقلاب باید تعیینکننده باشد. یعنی رئیس یک کارخانهٔ سیمان باید کسی باشد که هم تخصص داشته باشد تا بتواند این کارخانه سیمان را اداره کند و هم اینکه نسبت به هدفهای انقلاب وفادار باشد، یعنی باتمام قوا تلاش کند که کارخانه بهتر کار کند، محصول بیشتر بدهد و مطابق با هدفهای انقلاب نیاز جامعه را برآورده کند. از این نمونهها در عمل هم دیده شده است: افرادی با وجودی که در موضع گیری ایدئولوژیک، هوادارسوسیالیسم علمی بودهاند، جان خود را برای انقلاب فدا کردهاند و نهفقط در کار و در رشتهٔ تخصصی خود همهٔ وطایف خود را انجام دادهاند، بلکه در سنگر هم اگر لازم بوده جان خود را دادهاند، و نمونههای این دیگر امروز یکی و دوتا نیست و میتوانیم تعداد خیلی زیادی را معرفی کنیم. به این ترتیب نظر ما کاملاً روشن است: در پستهای اساسی و تعیینکنندهٔ اقتصادی -فنی و اداری، بایستی کسانی مورد استفاده قرار گیرند که صادقانه هوادار هدفهای اساسی جمهوری اسلامی ایران باشند، ضدامپربالیست باشند، تمام نیروی خود را صرف تحکیم و گسترش دستاوردهای انقلاب کنند، و در این برخورد نمیبابستی که نظریات خاص و موضعگیری خاص فلسفی و ایدئولوژیک آنها مبنای برکنار کردن آنها از این پستها و از خدمتی که میتوانند انجام دهند قرار گیرد.
من در یکی از گفتارها گفتم که افرادی که وابسته به حزب تودهٔ ایران هستند یا تودهای هم نیستد و فقط طرفدار سوسیالیسم علمی و طرفدار مارکسیسم هستند، وقتی میخواهند به جبهه بروند و در مقابل تجاوز عراق بجنگند و خون خود را بریزند، بعضی از مساجد مانع میشوند! آخر جان دادن که نبایستی در انحصار گروه معینی باشد. آخر وقتی کسی حاضر است حتی بزرگترین چیزی را که در زندگی دارد ـــ یعنی جان خود را ـــ فدا کند، چرا باید آنقدر انحصارطلب باشیم که بگوبیم «نخیر آقا، تو حق نداری که برای وطن خودت مبارزه کنی وکشته شوی»! همینطور در مورد پزشکی که میخواهد بیماران را معالجه کند و معلمی که میخواهد درس ریاضی و علوم طبیعی و زبان و فیزیک و شیمی به دانشآموزان بدهد، و یا مهندسی که میخواهد در کارخانهٔ ذوب آهن یا سیمان با کارخانهٔ پارچهبافی یا برق کارکند و تولید را بالا ببرد. در اینجا انحصارطلبی و یا انتخاب افراد صرفاً بر این اساس که حتماً بایستی مکتبی و متعهد باشند، زیان فوقلعاده بزرگی به نیروی کار واقعی کشور ما وارد خواهد کرد و باید از آن اجتناب کرد. این زیانی است که بهکلی جبرانناپذیر خواهدبود.
ولی لیبرالها این مسئلهٔ متخصصین را که از طرف گروههای افراطی چه در پاکسازیها و چه در برخوردشان زیادهرویهای جدی نسبت به این مسئله انجام گرفته (که ما در موارد مشخص همیشه موضع گرفتهایم و هشدار دادهایم که این زیادهرویها موجبات نارضایتی و زیانهای جبرانناپذیری را فراهم خواهد آورد) این را بهانه کردهاند برای مسئلهٔ دیگری: برای اینکه آن دو بخش دیگر «متخصصین» را جا بزنند، یعنی مانع پاکسازی عناصر واقعاً ضدانقلابی شوند و عناصر غیرمعتقد و غیرمتعهد به انقلاب ایران و سمتگیری ضدامپریالیستی و ضدسرمایهداری و ضدمستکبرینِ آن را جا بزنند و با تمام قوا آنها را در پستهای حساس حفظ کنند.
انتقادی که ما به عمل نهادهای دولتی داریم در محتوای خود بهکلی با انتقادی که لیبرالها در مورد مسئلهٔ «متخصصین» میکنند تفاوت دارد. ما معتقدیم که حتماً میبایستی پاکسازی شامل کلیهٔ «متخصصینی» که تخصصشان عمده نیست، بلکه موضعگیری سیاسیشان عمده است (مثل مهندسی آقای امیرانتظام که جهت عمدهٔ عمل ایشان نبود، بلکه روابط خاصشان با سفارت آمریکا جهت عمدهٔ عملشان بود) بشود. اما دربارهٔ متخصصین دیگری که حاضر نیستند تمام نیرو و توان و تخصص خود را شرافتمندانه و صادقانه در اختیار جمهوری اسلامی ایران و هدفهای انقلاب ایران قراردهند، دستگاه دولتی ایران باید از آنها هم صرفنظر کند. هیچ چارهای نیست. در تمام دنیا هم انقلابها از این بخش صرفنظر کردهاند.
ما به شیوهٔ برخورد به کار متخصصین و گروههای روشنفکران از طرف دستگاههای دولتی، بهویژه از طرف گروههای افراطی مأمور پاکسازی انتقاد خیلی جدی داریم و معتقد هستیم که این شیوهٔ کار آنها در عین این که در مواردی مثبت بوده (در مواردی که ساواکیها و ضدانقلابیها را پاکسازی کردهاند)، در موارد دیگری زیانبخش بوده، آنجا که بخش مهمی از متخصبن و روشنفکران را که هوادار انقلاب بودند و با تمام وجودشان حاضر بودند به پیشرفت انقلاب یاری برسانند، پاکسازی کردهاند. اما در عین اینکه به این عمل آنها ما اعتراض خیلی جدی داریم و آن را زبانبخش میدانیم، خودمان را با فریادکنندگان اینکه «تخصص را زیر پا نگذارید» در یک جبهه قرار نمیدهیم و استقلال خود را در این زمینه حفظ میکنیم و موضع مشخص خود را داریم.