جنگ انگلیس با ایران (۱)
اعلام جنگ انگلستان به ایران (اول نوامبر ١٨۵٦) یا بهتر بگوییم اعلام جنگ «کمپانی هند شرقی» به ایران بازانتشار یکی از آن ضربههای زیرکانه دیپلماسی انگلستان در آسیاست که در پرتوی آن انگلستان توانست مستعمرات خود را در آسیا وسعت بخشد. به محض این که کمپانی نگاه طمعخوی خود را بر روی یکی از دولتها یا حاکمیتهای مستقل در هر یک از مناطق دنیا میانداخت که دارای منابع سیاسی و تجاری یا زر و گوهر ارزشمند میبود، کشور قربانی، بلافاصله به زیر پا گذاشتن این یا آن قرارداد واهی یا واقعی، تخطی از فلان قولوقرار یا محدودیتی تخیلی، یا اهانتی گنگ متهم میشود و جنگ اعلام میشد و افسانه دائمی گرگ و بره یکبار دیگر تاریخ ملی انگلستان را به خون میآلاید.
انگلستان از مدتها پیش، چشم به یک موقعیت در خلیج فارس دوخته بود و بهویژه جزیره خارک را در بخش شمالی این آبها در نظر داشت. سِر جان ملکولم معروف که چندین بار سفیر در ایران شده بود، از توصیه کردن ارزش این جزیره برای انگلستان باز نمیایستاد و تأکید میکرد که بهعلت نزدیک بودن آن به بوشهر، بندر ریگ، بصره و …، میتوان از آن یکی از شکوفاترین موسسهها را در آسیا بنا کرد. در نتیجه، انگلستان به مالکیت جزیره بوشهر (٢) دست مییابد. سر جان، جزیره خارک را بهعنوان نقطه مرکزی تجارت با ترکیه، عربستان سعودی و ایران در نظر گرفته بود. آب و هوای آن عالی است و تمام تسهیلات را برای تبدیل شدن به یک منطقه شکوفا داراست. جناب سفیر، ۳۵ سال پیش از آن، مشاهدات خود را به لرد «مینتو» که در آن زمان فرماندار کل بود، گفته بود و هر دو تلاش کرده بودند که این نقشه را به مرحله اجرا درآورند. سر جان را به فرماندهی یک گردان برای فتح جزیره منصوب کرده بودند ولی همین که او آماده رهسپار شدن بهسوی ماموریت خود شد، وی را به کلکته فراخواندند. سپس سِر هاتفورد جانس به ماموریت دیپلماتیک به ایران فرستاده شد. طی نخستین محاصره هرات توسط ایرانیها در سالهای ١٨۳۸ – ١٨٣۷، انگلستان با همان بهانههای همیشگی، یعنی دفاع از افغانها، خارک را به تصرف خود درآورده بود اما در اثر شرایط بهوجود آمده، ازجمله مداخله روسیه، مجبور شد طعمه خود را رها کند. تلاشی که اخیراً توسط ایران علیه هرات تکرار شد و با موفقیت همراه بود، برای انگلستان موقعیتی بهوجود آورد که شاه ایران را به نداشتن حسننیت در مورد انگلستان متهم کند و جزیره خارک را بهعنوان نخستین گام بهسوی جنگ، اشغال نماید.
به این ترتیب، بهمدت نیم قرن انگلستان بهگونهای مداوم در جستوجوی برقرار نمودن برتری در دربار شاهان ایران میبود، ولی بهندرت در این زمینه موفق شد. این شاهان معذالک، بههیچوجه در برابر چاپلوسیهای مزورانه دشمنان خود یکسان نبودند. ایرانیها که از رفتار انگلیسیها در هندوستان باخبر بودند توصیهای را که فتحعلی شاه در سال ١٨٠۵ به آنها کرده بود به یاد داشتند: «از توصیههای یک خلق تاجر طماع که در هندوستان به قاچاق زندگیها و تاج و تخت شاهان میپردازد، بپرهیزید.»
در برابر شخص زرنگ، زرنگتر هم وجود دارد. در تهران، پایتخت ایران، نفوذ انگلستان در پایینترین حد خود قرار داشت؛ زیرا بدون حساب توطئههای روسیه، فرانسه از موقعیت ممتازی برخوردار بود و بین این سه شیاد، ایران باید از انگیسیها بیش از همه میترسید. در حال حاضر، یک نمایندگی از ایران بهسوی پاریس حرکت کرده است و باید دیگر به آنجا رسیده باشد؛ و احتمال دارد که اشکالات بهوجود آمده در ایران به مذاکرات دیپلماتیک بیانجامد. (٣) در واقع، فرانسه با بیاعتنایی از کنار اشغال یک جزیره در خلیج فارس نمیگذرد. مسأله باز هم دشوارتر میشود هنگامی که فرانسه مدارک پوستنوشتهای را ارائه دهد که براساس یکی از آنها، جزیره خارک در سال ١٧٠٨ در زمان لویی چهاردهم و مدرک دیگر، در سال ١٨٠٨ و هر دو مدرک تحت شرایط ویژهای به فرانسه واگذار شده ولی بهگونهای تنظیم شده است که به فرانسویان حق هممرز بودن به نمایندگان پادشاه را که به اندازه کافی ضدانگلیسی بودند، میدهد.
در پاسخی به «روزنامه مباحثهها»، تایمز لندن بهنام انگلستان از هر نوع ادعای برتریجویانه در مورد امور اروپایی بهنفع فرانسه چشمپوشی میکند و مدیریت امور آسیایی و آمریکایی را بر دوش خلق بریتانیا میگذارد که در آن هیچیک از دیگر خلقهای اروپایی حق مداخله نخواهند داشت. معذالک میتوان شک کرد که لویی بناپارت این تقسیم دنیا را بپذیرد. به هر آینه، دیپلماسی فرانسه در تهران طی این سوءتفاهمهای بهوجود آمده بین انگلستان و ایران با میل زیادی از انگلستان پشتیبانی نکرد. و بهنظر میرسد این فاکتی که مطبوعات فرانسه ادعاهای این کشور را در مورد خارک زنده میکنند به خاطر این است که انگلستان تکه تکه کردن ایران را بچهبازی تلقی نمیکند.
توضیحات مترجم
۱ـــ تمام مولفانی که در سده نوزدهم میلادی و پیش از آن، درباره ایران نوشتهاند، آن را بهنام سابقش یعنی پارس یا پرس نامیدهاند. مارکس و انگلس نیز از این جملهاند. مترجم اما از نام ایران استفاده کرده است.
۲ـــ مترجم فرانسوی، به جای شهر بندری بوشهر، آن را «جزیره» ترجمه کرده است.
۳ـــ مربوط به فتوحات انگلستان در خلیج فارس است.
* مطلب بالا از کتاب «استعمار» (Le colonialisme) گرفته شده است.
این کتاب حاوی بخشی از مقالهها و نامههای کارل مارکس و فریدریش انگلس است. این مجموعه توجه ویژه مارکس و انگلس را در طول زندگی پُربارشان به مسأله استعمار و خشونت بیحدوحصری که در تمدنهای کهن بهوجود آورد، نشان میدهد. این دو اندیشمند و مبارز رفتار غیرانسانی و بیرحمی قدرتهای اروپایی را نسبت به اهالی کشورهای استعمارزده افشا میکنند و پرده از روی چپاول سازمان داده شده ثروتهای قارهها برمیدارند.
مقالههای این کتاب تقریباً ۴۰۰ صفحهای درباره چین، هندوستان، ایران و افغانستان است.
رمی هرارا (Remy Herrara)، اقتصاددان و پژوهشگر در کانون اقتصاد دانشگاه سوربن مقدمهای بر این کتاب نوشته است.
ناشر کتاب: Editions Critiques
کتاب «استعمار» نخستین بار در آوریل ۲۰۱۸ در پاریس منتشر شده است.