غول سپاه چگونه ساخته شد؟
موضوع گسترش تحریمهای آمریکا و گسترش نقش سپاه در اقتصاد، سیاست و فرهنگ ایران همواره پابهپای هم پیش رفته است. اگر بهدنبال ریشههای ایجاد آن «غول بیشاخ و دمی که بر همه امورات ایران مسلط است» میگردیم باید به وزارت خزانهداری و وزارت خارجه آمریکا نگاهی بیفکنیم. این دو وزارتخانه از ابتدای پیروزی انقلاب مردمی ۵۷ در ایران تا اکنون تمام تلاشهایشان را مصروف داشتهاند تا زمینههای زیست عادی و طبیعی اقتصادی در ایران مختل شود. در این اختلال گسترده هر حکومتی و نهتنها ایران، بهسمت سپردن امور به دست نزدیکترین نیرو و وفادارترین نیرو به هسته مرکزی قدرت خواهد رفت. سپاه را آمریکا سپاه کرد.
از زمانی که برای نخستین بار در سال ۱۳۸۶ زمزمههای تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مطرح شد تا امضای فرمان تحریم این نیروی رسمی نظامی از سوی دولت آمریکا، ۱۳ سال طول کشید. در طول این سالها موضوع تحریم سپاه همواره در جلسات استماع کنگره آمریکا و راهروهای کاخ سفید مطرح شد و هر بار بهدلیل نامشخص بودن تبعات آن برای نیروهای نظامی و منافع اقتصادی آمریکا در خاورمیانه، نتوانست اجماعی میان سیاستمداران کلیدی آمریکا بیابد. در طول ۱۳ سال گذشته، جان بولتن که اکنون عملاً کنترل سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران را بهعهده دارد تلاش بسیاری کرد تا بتواند موضوع تحریم سپاه را به قانون یا فرمان اجرایی بدل کند و هر بار ناموفق بود.
در دولت دونالد ترامپ هم با وجود تفوق نومحافظهکاران و در دست داشتن کابینه، نیاز به یک تصفیه جدی در تیم سیاست خارجی، امنیت ملی و مشاوران دونالد ترامپ بود تا نهایتاً طرح تحریمی سپاه به سرانجام برسد. در سمت مقابل و فارغ از مخاطراتی که از لحاظ نظامی و اقتصادی ممکن است این اقدام برای آمریکا بههمراه داشته باشد، موضوع دیگری نیز مورد توجه بود: تحریم سپاه ممکن است سبب توسعه حس همراهی و همدلی مردم ایران با این نهاد شود. از این رو دولت دونالد ترامپ و دستگاه سیاست خارجی آن بهموازات این اقدام طرحی رسانهای با هدف تأثیرگذاری بر مردم ایران تهیه دیدهاند که محور آن تبلیغ این موضوع است که «سپاه، نهادی فاسد و خودکامه است که بر تمامی شئونات اجتماعی و اقتصادی ایران تسلط دارد و عامل بدبختی و بیچارگی فعلی نه تحریمها که غول سپاه و مداخلات آن در اقتصاد، منطقه و امور امنیتی است».
دولت آمریکا برای پیشبرد این عملیات روانی، کار مشکلی در پیشِ رو ندارد. چنانچه ریشهها را نادیده بگیریم و صرفاً به ویترین فعالیتهای فعلی سپاه در بخشهای مختلف بنگریم میتوان بهراحتی اسیر برنامه تبلیغی آمریکا علیه ایران شد.
در عالم واقعیت، هماکنون سپاه نقش مهمی در پروژههای عمرانی، اقتصادی در ایران بازی میکند. همچنین فروش نفت و فرآوردههای نفتی که منبع اصلی ارزی کشور است توسط کانالهایی انجام میشود که یا اداره آن با سپاه است و یا سپاه از آن حراست میکند. در منطقه نیز، سیاست خارجی ایران از سوی سپاه اعمال و کنترل میشود و عملاً دستگاه رسمی سیاست خارجی ایران مجری سیاستهای ایران در حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا نیست.
اما این تسلط سپاه چگونه ایجاد شد؟ آیا در شرایط طبیعی ممکن بود این میزان از مداخله سپاه در امور گوناگون رخ دهد؟
تحریم تسلیحاتی ایران پس از انقلاب و آغاز جنگ با عراق سببساز نخستین ورود سپاه به امور لجستیکی ایران شد. محسن رفیقدوست بهعنوان وزیر سپاه نقش اصلی در تأمین تجهیزات مکانیکی، تسلیحات نظامی و تأمین مالی آن را بر عهده داشت. با انسداد راههای رسمی برای تأمین امکانات و تجهیزات کشور که درنتیجه موج اول تحریمهای آمریکا ایجاد شده بود، سپاه به اموری وارد شد که در شرایط طبیعی بانک مرکزی، وزارت دفاع و دولت باید آنها را بر عهده میداشتند.
با پایان جنگ و آغاز بازسازی و بهدلیل موج دوم تحریمهای مالی آمریکا بر ایران و البته با استناد به اصل۱۴۷ قانون اساسی، سپاه تنها نیرویی بود که امکانات لجستیکی و البته مهندسی را برای تسریع عملیات بازسازی پس از جنگ داشت. تحریمهای مالی آمریکا در آن زمان امکان عقد قرارداد دولت ایران با شرکتهای خصوصی و بینالمللی برای بازسازی امکانات زیربنایی کشور را عملاً ناممکن ساخته بود. تبدیل قرارگاه جنگی خاتمالانبیاء به قرارگاه سازندگی به این شکل و تحت تأثیر موج دوم تحریمهای آمریکا رخ داد.
تحریمهای داماتو موج سوم تحریمی آمریکا علیه ایران بود که شرکتهای بینالمللی را از انجام معاملات مالی متوسط و بزرگ با ایران محروم میکرد. هرچند جذابیت پروژههای نفتی ایران بهویژه پس از کشف میدان پارس جنوبی بهاندازهای زیاد بود که شرکتها و دولتهای اروپایی را واداشت در مقابل این تحریم آمریکا تا حدود زیادی ایستادگی کنند. با گشوده شدن پرونده هستهای ایران و برجسته شدن موضوع PMD یا «جنبههای احتمالاً نظامی برنامه هستهای ایران»، موج چهارم تحریمی علیه ایران ایجاد شد و این بار دولت آمریکا توان اجماعسازی برای بیرون راندن شرکتهای بزرگ نفتی از ایران را یافت. خروج شرکتهای نفتی مانند شل و انی و توتال در سال ۱۳۸۴ از ایران تحت فشارهای تحریمی آمریکا، نقطه ورود سپاه به پروژههای نفت و گاز در ایران بود. سپاه گرچه در زمینه نفت و گاز تا سال ۱۳۸۵ فقط یک پروژه لولهگذاری نفتی را اجرا کرد، این بار وارد فنیترین حوزه اقتصادی ایران یعنی توسعه میدانهای نفتی و گازی شد.
نخستین قرارداد بزرگ نفتی سپاه در سال ۱۳۸۵ برای توسعه فازهای ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی بود. اما قرارداد توسعه این فاز چند سال قبل با شرکت نروژی آکروگاورنر منعقد شده بود و این شرکت در مرحله تأمین لجستیکی برای آغاز فعالیتهایش بهواسطه فشارهای تحریمی آمریکا کار را ناتمام گذاشت و از ایران خارج شد.
در مقابل این موج تحریمی و در فقدان شرکای خارجی برای عملیات زیربنایی نفت و گاز، تنها امکان ایران برای به سرانجام رساندن این پروژههای نیمهتمام استفاده از امکانات لجستیکی و مهندسی سپاه و البته پذیرش تبعات فنی، سیاسی و اقتصادی آن بود.
موضوع گسترش تحریمهای آمریکا و گسترش نقش سپاه در اقتصاد، سیاست و فرهنگ ایران همواره پابهپای هم پیش رفته است. اگر بهدنبال ریشههای ایجاد آن «غول بیشاخ و دمی که بر همه امورات ایران مسلط است» میگردیم باید به وزارت خزانهداری و وزارت خارجه آمریکا نگاهی بیفکنیم. این دو وزارتخانه از ابتدای پیروزی انقلاب مردمی ۵۷ در ایران تا اکنون تمام تلاشهایشان را مصروف داشتهاند تا زمینههای زیست عادی و طبیعی اقتصادی در ایران مختل شود. در این اختلال گسترده هر حکومتی و نهتنها ایران، بهسمت سپردن امور به دست نزدیکترین نیرو و وفادارترین نیرو به هسته مرکزی قدرت خواهد رفت. سپاه را آمریکا سپاه کرد.