کمک انگلستان به جمهوری اسلامی برای سرکوب حزب تودهٔ ایران
بارینگتون از اقدامات رژیم ایران ابراز تأسف نکرد، بلکه برعکس آنرا یک فرصت میدید. او نوشت که رؤسای سایر مأمورین اروپایی «این احساس را داشتند که زمان آن رسیده است که کشورهای اروپای غربی و همفکرانشان، خطوط خود را در رابطه با ایران باز نگه دارند.» هیچ سند دیگری یافت نشده است که بهجز تأیید سرکوب [حزب تودهٔ ایران]، نظر و اقدام دیگری را نشان دهد.
پروندههای از طبقهبندی خارج شده نشان از آن دارند که انگلستان در سال ۱۹۸۳ و در حالیکه رهبران رسمی در کشور موضوع تکنیک و روشهای شکنجه در ایران را به شوخی میگرفتند، چگونه به رژیم تازه جمهوری اسلامی برای درهم شکستن آخرین اپوزیسیون خود، چپها، یاری رساند.
ام.آی.6 (MI6) سرویس مخفی جاسوسی انگلستان در همکاری با سیا (CIA) لیستی از عوامل ادعایی اتحاد جماهیر شوروی در ایران را به رژیم مذهبی آیتالله خمینی داد که در سال ۱۹۷۹ و پس از سرنگونی رژیم مورد حمایت انگلیس، شاه، به قدرت رسیده بود. رژیم با استفاده از این اطلاعات، برجستهترین کادرهای رهبری حزب تودۀ ایران را اعدام کرد.
این پروندهها همچنان نشان میدهند، چگونه حداقل یک مقام وزارت امور خارجه انگلیس، با وجود اطلاع از احتمال شکنجه، به این نتیجه رسید که چگونه میتوان از اعترافات اجباری اعضای حزب تودۀ ایران به نفع بریتانیای کبیر بهره جست.
پروندههای تازه از طبقهبندی خارج شده حاکی از آنست که سیاست انگلستان در این اقدام صرفاً «خوش خدمتی» برای جلب تمایل و رضایت حاکمانِ جدید در ایران بوده است و نه نگرانی در بارۀ ملاحظات ژئوپُلیتیک جنگ سرد و یا نفوذ شوروی در ایران که تشخیص دادند و میدانستند که بسیار کم است.
فهرست قربانیان
بنابر گزارش نیویورک تایمز و لندن تایمز در سال ۱۹۸۶، لیست ایرانیانی که ادعا میشد برای اتحاد جماهیر شوروی در ایران کار میکردند، توسط سرگرد کا.گ.ب.(KGB) ولادیمیر کوزیچکین که در ژوئن سال ۱۹۸۲ به انگلستان فرار کرد، در اختیار مقامات انگلیس قرار گرفت. تخلیه اطلاعاتی کوزیچکین را که مسئول رابطه با حزب تودۀ ایران، عمدهترین سازمان چپ ایران که در دههٔ ۱۹۴۰ تأسیس شده بود، MI6 سرویس مخفی جاسوسی انگلیس انجام داد و در همکاری با سیا CIA آنرا به تهران انتقال داد.
رژیم جمهوری اسلامی ایران بیش از ۱۰۰۰ نفر از کادرها و اعضای حزب تودۀ ایران را دستگیر و سرانجام بیش از ۲۰۰ نفر را اعدام کرد. حزب تودۀ ایران غیرقانونی و ممنوع اعلام گردید و مجبور به فعالیت غیرعلنی شد.
نیکلاس بارینگتون مقام ارشد بریتانیا در ایران، در خاطرات خود در آن زمان مینویسد، اطلاعات کوزیچکین، پس از فرار این روس، بهسادگی و بدون مشخص شدن نقش انگلستان، مسیر خود را بهسوی مقامات ایران پیدا کرد.
پروندههای مربوط به آن زمان ــ زمانی که رابطه دیپلماتیک انگلیس و ایران قطع شده بود و بارینگتون ریاست بخش منافع انگلیس در ایران را بهعهده داشت ــ نشان میدهد که مقامات رسمی بریتانیا از سرکوب حزب تودۀ ایران حمایت میکنند. (۱) (تلگرام نیکلاس بارینگتون، مقام ارشد بریتانیا در ایران به وزارت امور خارجه انگلستان در لندن ۹ ماه مه ۱۹۸۳)
یک گام مهم
در حالیکه رژیم جمهوری اسلامی در حال سرکوب حزب تودۀ ایران بود، بارینگتون در پنجم ماه مه ۱۹۸۳ با یک مقام ارشد ایرانی دیدار کرد تا نظر دولت متبوعش، انگلستان، را علیۀ حزب تودۀ ایران ابراز دارد که بهگفتۀ وی، برخورد با حزب تودۀ ایران، شاهدی بر «استقلال ایران از قدرتهای بزرگ» بود. بارینگتون در خاطرات خود دربارۀ این دیدار مینویسد: «من گفتم که هرگز به این استقلال شک نداشتم. آخرین (اقدامات) ایرانیان از دید من یک گام مهم بود.»
سپس این مقام ایرانی برای بارینگتون از اعتراف بهزور گرفته شده رژیم از یک عضو حزب تودۀ ایران میگوید که شب قبل از تلویزیون ایران پخش شد. و یادآور میشود که او ۲۴ سال را در زندان شاه گذرانده است، و با اشاره به وحشیگریهای سازمان امنیت شاه اضافه میکند، ساواک علیرغم همۀ شکنجهها نتوانست چیزی از دهان او بیرون بکشد. بارینگتون اظهار میدارد: «من نیمه شوخی گفتم که شاید شکنجۀ جمهوری اسلامی مؤثرتر از شکنجۀ رژیم شاه بوده است.»
در این زمان، بارینگتون و دیگر مقاماتِ دولت انگلیس بهخوبی از خشونت و سرکوب دولت ایران آگاه بودند. در همان روز ملاقات با مقام ارشد ایرانی، بارینگتون به وزارت خارجه انگلستان از «تخریب حزب تودۀ ایران» خبر داده بود. بارینگتون خاطرنشان میسازد که «اعتقاد عمومی بر این است که تعدادی از اعضای حزب تودۀ ایران اعدام شدهاند و بقیه را نیز بهزودی اعدام خواهند کرد.» و اضافه میکند که در رابطه با اعضای حزب تودۀ ایران، «مردم خود اجرای قانون را در دست گرفتهاند» و «بدون شک در این میان تسویهحسابهایی هم صورت خواهد گرفت و عدهای نسبتاً بیگناه هم از بین خواهند رفت.» (۲) (تلگرام بارینگتون مقام ارشد بریتانیا در ایران به وزارت امور خارجه در لندن ۵ ماه مه ۱۹۸۳)
پیش از این نیز بارینگتون در فوریه سال ۱۹۸۳ هنگامی که ایران تعدادی از رهبران حزب تودۀ ایران را دستگیر کرد، اظهار داشت: «بهنظر میرسد رژیم در تلاشی جدی برای ریشه کن کردن حزب تودهٔ ایران است.» در ماه آوریل همان سال بارینگتون از طریق یک دیپلمات مجارستانی مطلع گردید که «صدها نفر» از اعضای حزب تودۀ ایران در زندان بسر میبرند که انتظار میرود در دادگاه نظامی محاکمه شوند.
بارینگتون از اقدامات رژیم ایران ابراز تأسف نکرد، بلکه برعکس آنرا یک فرصت میدید. او نوشت که رؤسای سایر مأمورین اروپایی «این احساس را داشتند که زمان آن رسیده است که کشورهای اروپای غربی و همفکرانشان، خطوط خود را در رابطه با ایران باز نگه دارند.» هیچ سند دیگری یافت نشده است که بهجز تأیید سرکوب، نظر و اقدام دیگری را نشان دهد.
بارینگتون بعدها در خاطرات خود مینویسد، در ایران جایی که «عمده وظیفه ما حفظ روابط تجاری انگلیس با ایران و تقویت صادرات بود» ما «باید پول میساختیم.»
در ژوئیه ۱۹۸۳ یک مقام دیگر بریتانیا در تهران، کریس راندل، به وزارت امور خارجه گفت که «برخی از نظامیان اعدام شدهاند و شایعاتی دربارۀ اعدامهای گسترده وجود دارد.» و میافزاید که «بهترین برآورد در اینجا اینست که حدود ۸۰درصد اعضای حزب تودۀ ایران دستگیر شدهاند؛ بقیه یا مخفی شده و یا فرار کردهاند.»
اعترافات استخراج شده
هدف رژیم ایران برای نابودی حزب تودۀ ایران با گرفتن «اعترافات» اجباری از دو شخصیت اصلی حزب ــ نورالدین کیانوری، دبیرکُل حزب و محمود اعتمادزاده سردبیر یکی از روزنامههای حزبی. پس از آنکه کیانوری و اعتمادزاده قریب دوماه در زندان بودند، در تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۸۳ در تلویزیون ظاهر شده و گفتند که حزب بر علیه ایران کار کرده و برای اتحاد جماهیر شوروی جاسوسی کرده است. بارینگتون در اینباره خاطرنشان ساخته است که «با توجه به ظاهر این دو مرد، تهدیدها و فشارها در بازداشت باید بسیار بزرگ بوده باشد.»
یک پرونده انگلیسی از سفارت آن در مسکو گزارشی را از روزنامه رسمی رژیم شوروی، پراودا، میآورد که در آن ادعا میشود اعترافات «با روشهای مشابه گشتاپو به ارث رسیده از ساواک صورت پذیرفته است». علیرغم این، اولیور مایلز رئیس بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی در وزارت امور خارجه اظهار داشت که «آوردن آنان به تلویزیون» ممکن است برای انگلستان مفید باشد. وی خاطرنشان کرد که “میتواند اشاراتی به احزاب برادر در کشورهای دیگر وجود داشته باشد که بتوانیم استفاده کنیم”، مانند روابط حزب توده با حزب کمونیست سوریه.» مایلز همچنین خاطرنشان میسازد: «لیبی و الجزایر نیز روابط نسبتاً خوبی با ایران دارند و ممکن است در این زمینه هم چیزهای جالبی رو شود، من باید بگویم که خرسند خواهم شد اگر کسی واقعاً علاقمند به بررسی این موارد است، بتواند این نکته را هم در نظر بگیرد.» (۳) (یادداشتهای اولیور میلز، رئیس بخش خاورمیانه و آفریقای شمال وزارت امور خارجه انگلستان، ۶ ماه مه ۱۹۸۳)
سه روز بعد بارینگتون گزارش میدهد: «کادرهای حزب تودۀ ایران در استانها بازداشت میگردند.»
در چهارم ماه مه سال ۱۹۸۳، زمانیکه ایران ۱۸ دیپلمات شوروی را از کشور اخراج میکند، بارینگتون خاطرنشان میسازد: «اقدام علیه حزب تودۀ ایران مهر تأیید خمینی را دریافت کرده است … خمینی از پاسداران انقلابی، سایر نیروهای امنیتی و قضایی برای رهایی ایران از حزب توده، که او آنرا به مار خالداری تشبیه میکند که برای سرنگونی اسلام تلاش مینماید، ستایش کرد.»
«یک نقطه عطف مهم»
در ماه مه سال ۱۹۸۳ بارینگتون به وزارت امور خارجه گفت که بهدلیل نابودی حزب تودۀ ایران، «نقطه عطفی در رابطه ایران/شوروی و شاید در تاریخ احزاب کمونیست خارج از کشور روی داده است.» با همه اینها پروندهها حکایت از آن دارند که اصولاً حمایت انگلستان از سرکوب حزب تودۀ ایران را نمیتوان بهعنوان جنگ سرد و یا مقابله با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در ایران توضیح داد. مقامات انگلستان نگران این نبودند که رژیم ایران به اتحاد جماهیر شوروی روی آورد، زیرا این رژیم بهطرز آشتیناپذیری با کمونیسم مخالف بود. در این زمان در زمینههای مختلفی بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی اصطکاک وجود داشت؛ بهویژه مسلح ساختن عراق از طریق مسکو در حالیکه ایران با آن از سال ۱۹۸۰ در جنگ بود. همچنین ورود نیروهای ارتش شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ که منجر به فرار میلیونها افغان به ایران شد.
شورویها هم آماده نبودند تا برای حمایت از حزب تودۀ ایران، گامهای بزرگی بردارند. بارینگتون در نامهای در ژوئیه سال ۱۹۸۲ به لندن ــ در زمانی که کوزیچکین در لندن تخلیه اطلاعاتی میشد ــ نوشت که مادامی که رژیم جمهوری اسلامی در ایران در قدرت است، «روسها آمادهاند خونسرد بمانند و در صورت لزوم حزب تودۀ ایران را قربانی کنند.» بارینگتون به همین نحو ادامه داد تا عنوان شوالیه را دریافت کرد و کمیسر عالی بریتانیا در پاکستان شد.
موافقت رسمی کار با سیا (CIA) بهمنظور انتقال اطلاعات کوزیچکین به رژیم ایران، احتمالاً توسط نخستوزیر وقت مارگارت تاچر، وزیر امور خارجه فرانسیس پیم و رئیس MI6، کالین فیگورز صورت پذیرفته است.
برای اظهارنظر در این زمینهها، تماسی ناموفق با سِر نیکلاس بارینگتون صورت پذیرفت.
* مارک کرتیس سردبیر و فیل میلر گزارشگر ستاد Declassified UK، یک سازمان روزنامهنگاری است که سیاستهای امنیتی، امنیتی و اطلاعاتی انگلیس را بررسی میکند. آنها درDeclassifiedUK، @ markcurtis30 وpmillerinfo توییت میکنند.