چرا امپراتوری ایالات متحده می‌تواند به‌سرعت از‌هم بپاشد؟

 برای اولین بار در بیش از یک قرن، ایالات متحده یک رقیب واقعی، جدی و در حال صعود جهانی دارد. سیستم‌های بریتانیا، آلمان، روسیه و ژاپن هرگز به آن موقعیتی نرسیدند که اکنون جمهوری خلق چین دارد. به‌دلیل اختلافات داخلی ایالات متحده و رشد چشمگیر چین، هیچ سیاست ثابت قابل اجرایی از سوی ایالات متحده در قبال چین امکان‌پذیر نیست.

 

 

شکست جنگ‌های ایالات متحده در عراق و افغانستان نشان داد که امپراتوری، حتی برای اداره و مدیریت جنگ ۲۰ ساله، بسیار بیش از حد توانایی‌های خود (۱) مایه گذاشته است. این که شکست‌ها را سالیان متمادی به درازا کشانده‌اند، نشان می‌دهد که سیاست داخلی و تأمین مالی مجتمع‌های نظامی ــ صنعتی داخلی، بیش از مسائل ژئوپلیتیک، محرک‌های اصلی تداوم این جنگ‌ها بوده است. امپراتوری‌ها با قربانی کردن اهداف اجتماعی گسترده، به‌منظور تأمین منافع اقلیت‌های محدود سیاسی و اقتصادی، خود را نابود می‌سازند.

 ایالات متحده ۴/۲۵ درصد از جمعیت جهان را دارد اما حدود ۲۰ درصد از مرگ و میرهای جهانی ناشی از COVID-۱۹ را به خود اختصاص داده است.  یک ابرقدرت جهانی ثروتمند با صنعت پزشکی بسیار توسعه‌یافته ثابت کرد که برای مقابله با یک بیماری همه‌گیر ویروسی به‌هیچوجه آماده نیست و قادر به مقابله با آن نمی‌باشد. اکنون با بخش عظیمی ‌از جمعیت خود که به‌نظر می‌رسد آنقدر با نهادهای بزرگ اقتصادی و سیاسی بیگانه شده‌اند که با به خطر انداختن موجودیت خود، برای آلوده کردن دیگران «حق» مطالبه می‌کنند، دست و پنجه نرم می‌کند. امتناع از پذیرش واکسن نجات‌دهنده کووید-۱۹ و خودداری از استفاده از ماسک به‌نام «آزادی»، نشان‌دهنده نگرانی وحشتناکی از سردرگمی‌ ایدئولوژیک، انشقاق اجتماعی و خصومت شدید رو به رشد در میان مردم است. وقایع ۶ ژانویه در واشنگتن دی سی، فقط نوک آن کوه یخ را نشان داد.

 سطوح بدهی ــ دولتی، شرکتی و خانگی ــ همگی در حد رکورد تاریخی یا نزدیک به آن هستند و روز‌به‌روز هم افزایش می‌یابند. فدرال رزرو با سال‌ها تسهیل کمی (۲) خود در حال تغذیه و در نتیجه حمایت از بدهی‌های رو به رشد است. مقاماتی در بالاترین سطوح کشور اکنون در حال بحث در مورد انتشار احتمالی یک سکه پلاتین تریلیون دلاری هستند تا فدرال رزرو این مبلغ را به‌صورت اعتبار جدید به خزانه‌داری ایالات متحده بدهد و بدین ترتیب هزینه‌های بیشتر دولت ایالات متحده را ممکن سازد. هدف بسیار فراتر از کشمکش سیاسی بر سر سقف بدهی ملی است. هدف چیزی کمتر از آزاد کردن دولت برای تزریق مقادیر هنگفتی پول جدید به سیستم سرمایه‌داری برای حفظ آن در مواقع دشواری بی‌سابقه نمی‌باشد. به لطف سه سقوط مالی اخیر (۲۰۰۰، ۲۰۰۸ و ۲۰۲۰) فدرال رزرو دریافت که سرمایه‌داری امروزی به چنین مقدار محرک پولی نیازمند است. یک امپراتوری ناامید به نسخه‌ای از نظریه پولی مدرن نزدیک می‌شود که رهبران امپراتوری در زمانی نه چندان دور آن را مسخره و رد می‌کردند.

 نابرابری شدید، که قبلاً یکی از ویژگی‌های متمایز ایالات متحده بود، در طول همه‌گیری کووید ـ ۱۹ بدتر هم شد. این نابرابری به فقر فزاینده و افزایش شکاف‌های اجتماعی در میان آنانی که دارند، آنانی که ندارند، و آن دسته از مضطرب‌های فزاینده‌ای که فکر می‌کنند دارند، دامن می‌زند. تلاش‌های کارفرمایان برای جبران سود از دست رفته ناشی از همه‌گیری و سقوط سرمایه‌داری در طول سال‌های ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱، بسیاری را به اعمال فشارهای اضافی بر کارمندان سوق داده است. این منجر به اعتصابات رسمی‌ و غیررسمی ‌شده است که در بحبوحه بیداری مجدد جنبش کارگری ادامه دارد. در سطح فردی، تعداد کارگرانی که شغل خود را ترک کرده‌اند به رکورد بالایی رسیده است.

 تلاش‌های کارفرمایان برای جبران سودهای از دست رفته در دو سال گذشته نیز، خود را در تورم مداومی‌ که امپراتوری را فراگرفته است، نشان می‌دهد. کارفرمایان برای آنچه می‌فروشند قیمت تعیین می‌کنند. آن‌ها می‌دانند که فدرال رزرو با سیراب کردن بازارها با پول جدید، قدرت خرید بالقوه را کاهش داده است. تقاضا که به‌دلیل همه‌گیری و سقوط اقتصادی فروکش کرده است، حداقل برای مدتی کمکی خواهد بود در حمایت از تورم.  اما حتی اگر تورم موقتی هم باشد، نابرابری درآمد و ثروت را بسیار بدتر خواهد نمود و در نتیجه ایالات متحده را برای سقوط مالی بعدی آماده خواهد کرد. علاوه بر سه سقوط قرن جدید (۲۰۰۰، ۲۰۰۸ و ۲۰۲۰)، که هر کدام بدتر از گذشته بود، سقوط دیگری که می‌تواند باز هم بدتر باشد، بقای نظام سرمایه‌داری را به چالش خواهد کشید.

 آتش‌سوزی‌ها، سیل‌، طوفان‌ها، خشک‌سالی‌ها: نشانه‌های فاجعه آب‌وهوایی ــ بدون ذکر بالا رفتن سریع هزینه‌های آن ــ بر احساس عذاب‌آور ناشی از سایر نشانه‌های افول قریب‌الوقوع امپراتوری می‌افزاید. در اینجا نیز اقلیت کوچکی از رهبران صنایع سوخت‌های فسیلی موفق شده‌اند اقدامات اجتماعی مورد نیاز برای مقابله با این مشکل را مسدود یا به عقب بیاندازند. امپراتوری‌ها زمانی رو به زوال می‌روند که عادات طولانی‌شان در خدمت به نخبگان اقلیت، آن‌ها را در زمانی که بقای نظام مستلزم، حداقل برای مدتی هم که شده، چشم‌پوشی بر نیازهای آن نخبگان است، کور می‌کند.

 برای اولین بار در بیش از یک قرن، ایالات متحده یک رقیب واقعی، جدی و در حال صعود جهانی دارد. سیستم‌های بریتانیا، آلمان، روسیه و ژاپن هرگز به آن موقعیتی نرسیدند که اکنون جمهوری خلق چین دارد. به‌دلیل اختلافات داخلی ایالات متحده و رشد چشمگیر چین، هیچ سیاست ثابت قابل اجرایی از سوی ایالات متحده در قبال چین امکان‌پذیر نیست. رهبران سیاسی و پیمانکاران «دفاعی» ترساندن و دست‌یازی به چین را جذاب می‌دانند. برای بسیاری از سیاست‌مداران در هر دو حزب محکوم کردن چین بهانه‌ای محبوب یا سپر بلا در حمایت از هزینه‌های دفاعی فزاینده ارتش است. با این حال، بخش‌های عمده شرکت‌های بزرگ تجاری صدها میلیارد دلار در چین و در زنجیره‌های تأمین جهانی مرتبط با چین سرمایه‌گذاری کرده‌اند. آنها نمی‌خواهند سرمایه‌های خود را به خطر بیندازند. علاوه بر این، برای دهه‌ها، چین یکی از کم‌هزینه‌ترین، تحصیل کرده و آموزش‌دیده‌ترین  و در عین حال منضبط‌ترین نیروی کار را همراه با سریع‌ترین بازار در حال رشد جهان برای کالاهای سرمایه و مصرفی ارائه کرده است. شرکت‌های رقابتی ایالات متحده بر این باورند که موفقیت جهانی مستلزم آن است که شرکت‌های آنها در کشوری با بیشترین جمعیت جهان، در میان کم‌هزینه‌ترین کارگران جهان، و دارای سریع‌ترین بازار در حال رشد جهان، به‌خوبی تثبیت شوند. همه چیزهایی که در مدارس کسب و کار آموزش داده می‌شود و آموخته می‌شود از این دیدگاه حمایت می‌کند. از همین رو، اتاق بازرگانی ایالات متحده با جنگ‌های تجاری / تعرفه‌ای دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا مخالف بود و اکنون با برنامه پُرهیجان جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا برای حمله به چین نیز مخالف است.

 برای ایالات متحده هیچ راهی برای تغییر سیاست‌های اساسی اقتصادی و سیاسی چین وجود ندارد، زیرا این دقیقاً همان چیزی است که چین را به موقعیت مورد غبطه جهانی خود رسانده است. و این در حالیست که قرار است چین قبل از پایان این دهه از نظر اقتصادی همطراز آمریکا باشد. مشکلات امپراتوری ایالات متحده افزایش می‌یابد و آمریکا همچنان در دسته‌بندی‌هایی گیر کرده است که از هرگونه تغییر قابل‌توجهی به‌جز درگیری مسلحانه و جنگ هسته‌ایِ غیرِقابلِ تصور جلوگیری می‌کند.

 هنگامی ‌که امپراتوری‌ها افول می‌کنند، می‌توانند به‌سمت مارپیچ‌های سرازیری خود شتاب گیرنده بلغزند. این مارپیچ نزولی زمانی اتفاق می‌افتد که ثروتمندان و قدرتمندان با استفاده از موقعیت‌های اجتماعی خود هزینه‌های این زوال را به‌سوی توده‌های مردم سوق می‌دهند. این فقط نابرابری‌ها و شکاف‌هایی را که در وهله اول باعث افول شد، عمیق‌تر می‌کند.

اسناد اخیراً منتشر شده پاندورا، با نگاهی اجمالی دنیای پیچیده ثروت هنگفتی را نشان می‌دهد که از چشم دولت‌هایی که مالیات می‌گیرند و همچنین عموم مردم پنهان است. چنین پنهانکاری تا حدودی ناشی از تلاش‌هایی برای محافظت از ثروت ثروتمندان از کاهش یافتن آن است. این امر خود تا حدی توضیح‌دهنده چرایی عدم افشای اسناد پاناما در سال ۲۰۱۶ می‌باشد که هیچ اقدامی ‌برای جلوگیری از چنین پنهانکاری‌هایی صورت نپذیرفت. اگر مردم در مورد منابع پنهان ــ اندازه، منشأ و اهداف آنها ــ آگاه گردند، تقاضای عمومی ‌برای دسترسی به دارایی‌های پنهان بسیار زیاد خواهد شد. منابع پنهان به‌عنوان بهترین اهداف ممکن جهت کم کردن سرعت افول یا معکوس کردن آن در نظر گرفته می‌شوند.

افول خود باعث پنهان شدن بیشتر ثروت می‌گردد و این به‌نوبه خود زوال را سرعت می‌بخشد. مارپیچ رو به سرازیری آغاز شده است. علاوه بر این، تلاش‌ها برای منحرف ساختن افکار عمومی‌ مضطرب ــ از مهاجران اهریمن ساختن، قربانی کردن چین و درگیر شدن در جنگ‌های تمدنی ــ نشان می‌دهد که بازدهی رو به کاهش است. افول امپراتوری ادامه دارد اما به‌طور گسترده، گویی که هیچ اهمیتی ندارد، انکار یا نادیده گرفته می‌شود. آیین‌های کهنه در سیاست، اقتصاد و فرهنگ مرسوم کماکان ادامه می‌یابد. تنها رنگ‌های شکاف عمیق اجتماعی، اتهامات تلخ و خصومت‌های آشکار داخلی است که در سراسر چشم‌انداز گسترش می‌یابد. اینها بسیاری از آمریکایی‌ها را که هنوز هم باید انکار کنند که بحران‌های سرمایه‌داری آمریکا را فراگرفته و این امپراتوری رو به افول است را گیج و ناراحت می‌کند.

* این مقاله توسط  «اقتصاد برای همه»، پروژه‌ای از موسسه رسانه مستقل تهیه شده است.
ریچارد ولف نویسنده «سرمایه‌داری به هوادارانش لطمه می‌زند» و «بحران سرمایه‌داری عمیق می‌شود» است. او بنیانگذار «دموکراسی در کار» می‌باشد.

۱ــ Imperial overstretch, also known as Imperial overreach «گسترش بیش از حد امپراتوری»، همچنین به‌عنوان «بیش از حد امپراتوری» شناخته می‌شود، وضعیتی را توصیف می‌کند که در آن یک امپراتوری خود را فراتر از قابلیت‌های نظامی ــ اقتصادی خود گسترش می‌دهد و اغلب در نتیجه این سیاست سقوط می‌کند. این ایده توسط مورخ دانشگاه ییل، پل کندی در سال ۱۹۸۷ در کتاب خود با عنوان «ظهور و سقوط قدرت‌های بزرگ» رایج شد.

۲ــ تسهیل کمّی (به انگلیسی: Quantitative easing) که خرید دارایی بزرگ مقیاس (به انگلیسی: large-scale asset purchases) نیز نامیده می‌شود، یک سیاست پولی نامتعارف است که بانک‌های مرکزی برای جلوگیری از افت عرضه پول هنگام نامؤثر بودن سیاست استاندارد پولی مورد استفاده قرار می‌دهند. یک بانک مرکزی از طریق خریدن مقادیر مشخص ذخایر مالی از بانک‌های تجاری و دیگر نهادهای خصوصی تسهیل کمّی می‌کند، نتیجتاً پایهٔ پولی را افزایش می‌دهد. این با سیاست معمول‌تر خریدن یا فروختن اسناد قرضه به‌منظور نگه داشتن سود بازار در یک مقدار هدف مشخص فرق دارد. (ویکی پدیا)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *