زمان امارات در یمن دارد بسر میرسد
محمد بن زاید به زودی با دو انتخاب روبرو خواهد شد: اول اینکه بهطور کامل از یمن عقبنشینی کند و حمایت خود از شورای انتقالی جنوب را متوقف سازد، و در نتیجه کنترل آبراهها و بنادر جنوبی را از دست داده و جاهطلبیهای بزرگ منطقهای خود را فراموش نماید.
انتخاب دوم او این است که ریسک کند و با انتقام انصارالله روبرو شود که ممکن است منجر به حمله به تأسیسات و پایگاههای نظامی در داخل و خارج از امارات شود. در این رویداد، بخش گردشگری و سرمایهگذاری خارجی در امارات متأثر و نوع جدیدی از جنگ آغاز خواهد شد.
در سوّم ژانویه، یک کشتی با پرچم امارات متحده عربی که حامل «تدارکات نظامی» بود توسط جنبش مقاومت انصارالله یمن توقیف شد و تصاویری گسترده از کالاهای قاچاق جنگی در رسانههای اجتماعی انتشار یافت.
یک هفته پیش از آن، نیروهای مسلح یمن یک حمله موشکی بالستیک به استان شبوه، منطقهای که تحت کنترل شبهنظامیان مورد حمایت امارات است، انجام دادند. اگر استراتژی جدیدی بهمنظور هدف قرار دادن منافع امارات ــ بهجای عمدتاً منافع سعودی ــ در یمن شکل بگیرد، این حوادث احتمالاً تأثیری موجی بر نقش امارات در یمن و منطقهای وسیعتر خواهد داشت.
جاهطلبی و کشمکش در داخل خانهای شیشهای
با شروع جنگ علیه یمن در سال ۲۰۱۵، عربستان سعودی و امارات متحده عربی نقشهای نظامی ــ استراتژیک خود را در یمن مطابق با خطوط جدایی سابق این کشور در سالهای ۱۹۹۰ ــ ۱۹۶۷ تقسیم کردند. در آن زمان، یمن به دو ایالت جداگانه شمالی و جنوبی تقسیم شد. شمال نفتخیز به عربستان سعودی متصل بود، در حالی که جنوب کمونیستی از اتحاد خود با اتحاد جماهیر شوروی کمکهای قابل توجه و کمکهای دیگری دریافت میکرد.
پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی، مردم یمن تحت رهبری علی عبدالله صالح که از سال ۱۹۷۸ رئیسجمهور سابق یمن شمالی بود، متحد شدند و کشور را تحت نفوذ عربستان سعودی استحکام بخشیدند.
امارات نقش خود را بهعنوان یک بازیگر منطقهای در غرب آسیا، پس از مرگ زاید بن سلطان آل نهیان در سال ۲۰۰۴ آغاز کرد. ولیعهد جاهطلب ابوظبی، محمد بن زاید آل نهیان، متعاقباً کنترل کامل امارات را در دست گرفت. او دیدگاههای سلف خود را اصلاح و امارات متحده عربی را برای دوران پس از نفت آماده کرد، که در آن این کشور از یک کشور سنتی وابسته به نفت خلیج فارس به کشوری با اقتصادی متنوع تبدیل میشد.
بهطور خلاصه، اقتصاد متنوع امارات متکی بر ساخت پروژههای بزرگی است که از درآمدهای نفتی تأمین میشود، مانند بنادر و فرودگاههایی که امارات متحده عربی را به یک مرکز منطقهای و منطقه آزاد تجاری برای واردات و صادرات نفت، جواهرات، لوازم الکترونیکی و سایر کالاها تبدیل کرده است. اقتصاد امارات متحده عربی با سرمایهگذاریهای خارجی در گردشگری، حمل و نقل هوایی و املاک و مستغلات بیشتر هم تقویت خواهد شد.
در پی بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸، سرمایهگذاریهای خارجی و همچنین بخشهای املاک و مستغلات کاهش یافت و امارات متحده عربی تا سال ۲۰۱۹ برای احیای کامل اقتصاد خود تلاش کرد. سپس، اقتصاد امارات مانند سایرکشورها در شبه جزیره عربستان، ضربهای دیگر از اثرات ناشی از COVID-۱۹ بر صنعت گردشگری خود و بیثباتی متعاقب آن در بازار جهانی نفت دریافت کرد.
این رکودها اهمیت بنادر و فرودگاهها را در طرح بزرگ محمد بن زاید آل نهیان افزایش داد. امروزه صادرات مجدد (غیرنفتی) تقریباً ۵۰ درصد از کل صادرات را تشکیل میدهد و امنیت دریایی را به اولویت نهایی سیاست خارجی امارات تبدیل میکند. در نهایت، موفقیت محمد بن زاید در تبدیل امارات متحده عربی از یک قلمرو مطلقاً شنی به یک قلمرو مطلقِ شیشهای بوده است، و ثروت او میتواند تا زمانی که آن برجهای شیشهای پابرجا هستند، دست نخورده باقی بماند.
ائتلافی از اهداف متفاوت
زمانی که انصارالله (حوثیها) ــ جنبش مقاومت شمال یمن علیه مداخلهگری غرب و کشورهای حاشیه خلیج فارس ــ بر شهر صنعا پایتخت این کشور تسلط یافت، ائتلافی به رهبری عربستان سعودی و امارات برای عقب راندن و نابودی آن تشکیل گردید. مقامات امارات مدعی هستند که نقش آنها در ائتلاف، حمایت از دولت «قانونی» هادی است که توسط مردم یمن در یک خیزش مردمی سرنگون شد و به عربستان گریخت و بهدنبال حمایت از ریاض برآمد. بهطور کلی، امارات متحده عربی قاطعانه با هرگونه جنبش اسلامی یا مقاومت مردمی در سراسر منطقه، از پولیساریو در اقیانوس اطلس تا اخوانالمسلمین در خلیج فارس، مخالف است. امارات همچنین بهصورت دورهای از بهانه توخالی «محدود کردن نفوذ ایران» برای توجیه تجاوزات خود در یمن و سایر نقاط منطقه استفاده میکند. با این حال، دلیل واقعی درگیری که عربستان سعودی و امارات در یمن به راه انداختند، ربطی به سیاست ندارد ــ و بسیار بیشتر به جغرافیای یمن جنوبی مربوط میشود.
همه چیز در مورد جغرافیا… و موقعیت است
در امتداد سواحل یمن بنادر و جزایری مشرف به اقیانوس هند، دریای عرب، دریای سرخ، شاخ آفریقا و تنگه بابالمندب قرار دارند. سیاست خارجی امارات امروز عمدتاً توسط تجارت دریایی و امنیت تعیین میشود. کنترل جنوب یمن به امارات در حفظ سلطه تجاری منطقهای خود کمک میکند و آبراهها و فرودگاهها را برای جلوگیری از آسیبپذیریهای آینده ایمن میکند.
[تصویر زیر: تقسیم کار: منافع عربستان عمدتاً در شمال یمن نهفته است. جاهطلبیهای امارات در جنوب.]
تجارت دریایی در سالهای آینده توسط جاده ابریشم دریایی، که بخشی از طرح بلندپروازانه کمربند و جاده چین (BRI) است، تعیین خواهد شد. این پروژه ۴ تریلیون دلاری که برای اتصال حدود ۶۰ کشور طراحی شده است، موقعیت استراتژیک یمن را بهعنوان یک مرکز حیاتی تجارت دریایی تقویت میکند و بهطور طبیعی موقعیت و نقش امارات را کاهش میدهد. برای امارات، سه سایت کلیدی در ارتباط با تجارت دریایی عبارتند از: استان عدن، جزیره سوکوترا (سقطرا) و تنگه بابالمندب:
اول استان عدن است که شامل شهر بندری عدن است که گفته میشود بخشی از جاده ابریشم دریایی است. این بزرگترین ترمینال کانتینری در یمن است و در خلیج عدن در نزدیکی یکی از شلوغترین خطوط کشتیرانی در جهان واقع شده است. پس از آنکه در سال ۲۰۱۵ جنگ ائتلاف فرودگاه صنعا را ویران کرد، اکنون عدن میزبان بزرگترین فرودگاه کشور است. در حال حاضر عدن تحت کنترل امارات است.
سپس سوکوترا، یک شگفتی منحصر به فرد طبیعی و منزوی، جزیرهای با اندازه مناسب که توسط خلیج عدن، اقیانوس هند و دریای عرب احاطه شده است. از سمت غرب رو به شاخ آفریقا است و همچنین در یکی از شلوغترین خطوط کشتیرانی جهان قرار دارد. در حال حاضر، سوکوترا تحت کنترل امارات است.
در نهایت، تنگه بابالمندب است که بخش مهمی از جاده ابریشم دریایی خواهد بود. این تنگه اقیانوس هند و دریای مدیترانه را از طریق دریای سرخ و کانال سوئز به هم متصل میکند و در آن سه کشور یمن، جیبوتی و اریتره مشترک هستند. سالانه حدود ۲۰۰۰۰ کشتی از این تنگه عبور میکنند و کل جریان نفت از بابالمندب ۹ درصد عرضه جهانی را تشکیل میدهد. در حال حاضر امارات کنترل تنگه بابالمندب را در دست دارد.
[تصویر زیر: اهمیت یمن در طرح جاده ابریشم دریایی چین]
یک استراتژی استعماری که هرگز خسته نمیشود
در حالی که ائتلاف ممکن است ظاهراً بهدنبال وحدت یمن با ایجاد مجدد آن چیزی باشد که آنها آن را دولت «قانونی» هادی در صنعا مینامند، هدف ــ حداقل از سوی امارات ــ کاملاً برعکس است.
جاهطلبیهای محمد بن زاید در داخل ائتلاف بهطور قابلتوجهی با جاهطلبیهای محمد بن سلمان ولیعهد سعودی متفاوت است. عربستان سعودی عمدتاً بهدنبال برچیدن انصارالله، بازپسگیری یمن بهعنوان مهره خود و از بین بردن هرگونه تهدیدی بوده و میباشد که ممکن است از مرز جنوبی آن ظاهر شود. اما امارات متحده عربی در این جنگ فرصتی را دیده است تا با استفاده از آن و با بهکارگیری اصل استعماری تفرقه بیانداز و حکومت کن، نقش دریایی بزرگی را برای خود ایجاد کند.
اماراتیها با کمک جنبش جنوب که در سال ۲۰۰۷ بهوجود آمد، به «امپراتوری دریایی خودخوانده» خود در یمن دست یافتند. از همین رو، این جنبش خیلی زود برای مطابقت با امیال امارات متحده عربی بازسازی میشود و در سال ۲۰۱۷ بهنام شورای انتقالی جنوب (STC) اعلام موجودیت میکند. شورایی که توسط امارات متحده عربی آموزش دیده، تجهیز شده و بهطور کامل تأمین مالی شده است، به وحشیگری و بیرحمیاش معروف است. این شورا بهمنظور ایجاد توهم یک مرجع دولتی ایجاد شد که میتواند ظاهری از «مشروعیت» را به اقدامات غیرقانونی امارات در جنوب یمن بدهد. در حالی که هادی از سال ۲۰۱۵ در ریاض پنهان شده است، شورای انتقالی جنوب در عدن حتی رئیسجمهور منتخب خود را دارد. از طریق شورای انتقالی جنوب، امارات متحده عربی توانست هم عدن و هم جزیره سوکوترا را تصرف کند. بدون تشکیل شورای انتقالی جنوب، امارات مطلقاً هیچ نفوذی در یمن نداشت.
تسلط بر تنگه بابالمندب اما مسیر دیگری را در پیش گرفت. امارات تسلط خود را بر این تنگه به سادگی با ساختن یک پایگاه نظامی در جزیره کوچک و خالی از سکنه پریم (مایون) ایجاد کرد. پریم در باریکترین راهرو تنگه با عرض ۲۶ کیلومتر (۱۶ مایل) قرار دارد ــ و رو به جیبوتی، اریتره و سومالی در غرب است. اتفاقاً، امارات همچنین در اریتره (بندر/پایگاه عساب) و سومالی (بندر/پایگاه بربرا) پایگاهها و بنادر نظامی ساخته است، در حالی که در جیبوتی، امارات بندر دوراله را در یک پروژه مشترک با چین ایجاد کرده است. امارات متحده عربی با استعداد معمولی سبک استعماری، «نگهبانی» تنگهای را بر عهده گرفته است که دریای سرخ را به خلیج عدن متصل میکند.
غنائم جنگی
پس چگونه همه اینها توسط یک امارت ۵۰ ساله با جمعیتی بیش از یک میلیون نفر بهدست آمده است؟ یقیناً هیچ یک از اینها بدون چراغ سبز آمریکا و بیاطلاعی کامل ولیعهد سعودی ممکن نبود. برخلاف همتای سعودی خود، محمد بن زاید در واشنگتن (و لندن) بهعنوان یک متحد قابل اعتماد در نظر گرفته میشود که میتواند بدون ننگی که محمد بن سلمان بدان آلوده شده است، به منافع سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه کمک نماید.
بر همین اساس، تنگه بابالمندب بهسادگی در یکی از اجزای حیاتی جنگ سرد ۲ بین چین و ایالات متحده قرار گرفت. این همپیمان عرب که بتواند این تنگه اساسی را کنترل کند، به آمریکا اهرمی میدهد تا جاده ابریشم دریایی را به خطر بیندازد. از این رو، آمریکا از درگیریهای جاری در یمن حمایت میکند.
محمد بن زاید همچنین میدانست که چگونه با استفاده از بیتجربگی و جهل محمد بن سلمان در امور مربوط به ژئوپولیتیک، امارات متحده عربی را برای سوءاستفاده ــ کاری که او همیشه میکند ــ در سایه نگهدارد. در حالی که ایده ائتلاف به رهبری عربستان سعودی و نمایش قدرت منطقهای ممکن است در ابتدا در گوش محمد بن سلمان زنگ فریبندهای داشته باشد، امّا امروز، پس از چندین سالِ پُرهزینه و جنایات جنگی بسیار مستند، شهرت جهانی از بین رفته و ولیعهد سعودی اساسا به کُنج شکست رفته است. این فراسوی صرف میلیاردها دلار بیشتر از امارات متحده عربی، و رگبار هدفمند موشکهای بالستیک یمنی از سوی انصارالله میباشد که از سال ۲۰۱۹ موضعی تهاجمی به خود گرفته است. در همان سال، عبدالملک الحوثی، رهبر انصارالله، به امارات هشدار داد که حملات خود به یمن را تشدید نکند، زیرا «گزینههای» تلافیجویانه جنبش مقاومت فراتر از مرزهای یمن گسترش یافته است. این تهدید بهخودی خود منجر به خروج نسبی نیروهای اماراتی و سپس خروج کامل آن در سال ۲۰۲۰ شد. با وجود عقبنشینی نظامی، امارات متحده عربی بهدلیل حمایت سخاوتمندانه و حفاظت دیپلماتیکی که از شورای وحشی انتقالی جنوب بهعمل میآورد، یک وجب از تسلط خود در جنوب را از دست نداد.
سود و زیان
گزارشهای رسمی نشان میدهد که تا سال ۲۰۱۸ امارات متحده عربی ۱۱۲ کشته و هزاران سرباز زخمی داشته که ثبت گردیده است. گزارشهای بیشتر نشان میدهد که امارات سالانه بیش از ۱۶ میلیارد دلار برای حفظ سلطه خود در جنگ یمن هزینه میکند. میلیاردها دلار فقط برای تدارکات، تبلیغات و جمعآوری شبه نظامیان مزدور خارجی هزینه شده است. لجستیک برای حفظ امنیت کریدورهای دریایی و کمک به خیمهشب بازی عوامل جنوبی امارات ضروری است.
پروپاگاندا توسط امارات متحده عربی و عربستان سعودی که بهدلیل توانایی و تمایل خود برای سرمایهگذاری در چنین پروژههایی شناخته شدهاند، تأمین مالی میشود. رسانههای جهانی و منطقهای بهخوبی کنترل شدهاند: پس از هفت سال جنگ بهندرت میتوان جزئیاتی را در رسانههای جریان اصلی درباره یمن شنید که اساساً بر بعد انساندوستانه تمرکز نمیکنند ــ و اغلب این انصارالله است که متهم میشود ــ یافتن تحلیل و دادههایی که نشاندهنده تلفات ژئوپلیتیکی و مادی عظیمی باشد که شرکای مختلف در ائتلاف با آن روبرو میشوند، تقریباً غیرممکن است.
اما بخش عمدهای از این صورتحسابهای امارات مربوط میشود به «سیاستمداران شورای انتقالی جنوب» که در کنار ۲۰۰هزار عضو مجهز و مسلح که به گفته یک مقام اماراتی، «بزرگترین دستاورد» امارات میباشند، از زندگی تجملی در کشوری جنگزده لذت میبرند. در هر حال، دستاوردهای امارات متحده عربی از سال ۲۰۱۵، با زیانهای مادی آن قابل مقایسه نمیباشد.
راه پیش روی امارات
هم محمد بن زاید و هم محمد بن سلمان فرض میکردند که جنگ یمن بهسرعت پایان مییابد و به آنها اجازه میدهد غرق در پیروزی شکوهمندی شوند. اما برای کسانی که یمن را بهخوبی میشناسند، عواقب محاسبه نشده آن نگرش گلگون و غیرکارشناسانه، بهسرعت خود را نمایان میسازد و مسیر جنگ را تغییر میدهد. یکی از این پیامدها، رشد پیچیدگی و تواناییهای نظامی انصارالله خواهد بود.
انصارالله ابتدا جنگ را با سلاحهای سبک آغاز کرد، اما به تدریج توانست موشکهای بالستیک و پهپادهای دقیق خود را بسازد. و عبدالملک الحوثی برخلاف دیگر رهبران با استفاده از این قابلیتها برای ضربه زدن به عربستان ابایی نداشت.
در سال ۲۰۲۱، الحوثی در یک برنامه تلویزیونی گفت: ما تمام کشور خود را آزاد می کنیم و تمام مناطقی را که توسط دشمنان اشغال شده است، پس خواهیم گرفت. هدف دشمن ما تسلیم کردن سرزمین ما به آمریکا، انگلیس و اسرائیل است. در حال حاضر، نبردهای جاری در مناطق اطراف استان صنعا، بهویژه در مأرب جریان دارد. پس از شکست شبهنظامیان سعودی، احتمالاً درگیریهای بعدی در مناطق تحت کنترل امارات خواهد بود.
محمد بن زاید به زودی با دو انتخاب روبرو خواهد شد: اول اینکه بهطور کامل از یمن عقبنشینی کند و حمایت خود از شورای انتقالی جنوب را متوقف سازد، و در نتیجه کنترل آبراهها و بنادر جنوبی را از دست داده و جاهطلبیهای بزرگ منطقهای خود را فراموش نماید.
انتخاب دوم او این است که ریسک کند و با انتقام انصارالله روبرو شود که ممکن است منجر به حمله به تأسیسات و پایگاههای نظامی در داخل و خارج از امارات شود. در این رویداد، بخش گردشگری و سرمایهگذاری خارجی در امارات متأثر و نوع جدیدی از جنگ آغاز خواهد شد.
محمد بن زاید برای گزینه دوم هم از نظر نظامی و هم از دیدگاه سیاسی آماده شده است. تنها در سال جاری، امارات متحده عربی تلاش کرده است چندین قرارداد نظامی مربوط به سامانههای دفاع هوایی با کشورهای مختلفی ازجمله روسیه، آمریکا، یونان، اسرائیل و کره جنوبی منعقد کند. امارات همچنین در ساخت سیستم دفاع هوایی خود برای مقابله با تشدید تهدید ناشی از سیاستهای خارجی نیز سرمایهگذاری کرده است.
در بعد سیاسی، محمد بن زاید اخیراً توانسته تنشها را با ایران و ترکیه کاهش دهد و به چین اجازه داده است که یک بندر/پایگاه در سواحل خلیج فارس بسازد. او همچنین روابط صمیمانه بینظیری با اسرائیل برقرار کرده است و ــ تاکنون، ناموفق ــ تلاش کرده است در بندری در اسرائیل سرمایهگذاری کند که از قضا، بخشی از جاده ابریشم دریایی است. شاید، محمد بن زاید در ذهن خود معتقد است که این امر احتمالاً برای او محافظت بیشتری در برابر غرب و همسایگانش داشته باشد و طرحهای دریایی او را مشروعیت بخشد. با این حال، اقدامات اخیر محمد بن زاید برای تقویت قابلیتهای دفاعی امارات نشان میدهد که او این انتظار را دارد که امارات از سوی انصارالله مورد حمله مستقیم قرار گیرد.
سفرهای دیپلماتیک دوستانه او به کشورهای همسایه، اقدامی تاکتیکی از سوی او برای اطمینان از محکومیت شدید جامعه جهانی علیه هرگونه حمله انصارالله به امارات است. اینکه واکنش بینالمللی در نتیجه حمله به امارات چقدر میتواند موثر باشد، باید دید.
خطرات برای همه طرفها زیاد است. شکست ائتلاف در یمن، امارات و پادشاهیهای غرب آسیا را متزلزل خواهد ساخت و مسیر جاده ابریشم دریایی را از امارات و متحدانش دور خواهد کرد.
یمن تحت حاکمیت انصارالله منافع مادی و نفوذ ژئوپلیتیک عظیمی را از موقعیت استراتژیک و منابع طبیعی بهرهبرداری نشده این کشور بهدست خواهد آورد و احتمالاً بهدنبال ایجاد سرمایهگذاریهای منطقهای و بینالمللی با شرکای مورد اعتماد در سیستم چندقطبی جدید در حال ظهور است.
سعودیها در حال خروج از یمن میباشند و امارات را با پوشش اندکی برای پروژه یمن خود رها میکنند. دولت کنونی ایالات متحده، علیرغم تداوم تزریق تسلیحات به جبهه جنگ، علناً تلاش میکند فاصلهای دقیق را حفظ کند.
یک ضدحمله اماراتی با استفاده از مزدوران غربی و نیروهای ویژه اسرائیل، اگرچه ممکن است، میتواند پیروزی انصارالله را به تأخیر بیندازد، اما پیامدهای اضافی بیشماری را نیز در پی خواهد داشت. حتی ممکن است، این بار، گفتمان عرب را ــ که قبلاً بهشدت از «عادی سازی» با اسرائیل انتقاد میکرد ــ علیه ابوظبی و بهطور کلی پادشاهیهای خلیج فارس بهکلی تغییر دهد.
با حملات انصارالله به منافع اماراتیها در یمن و اطراف آن در هفته گذشته، اکنون بهطور ناگهانی ــ البته بهطرز ناراحتکنندهای ــ تمرکز بر اماراتی است که جایگاه خود را در سایه درگیری ترجیح میدهد. بنابراین آیا امارات بهطور کامل از یمن خارج میشود یا اینکه محمد بن زاید خطر شکستن برجهای شیشهای شکننده قلمرو خود را دارد؟