«تشکیلات، رسانه، خیابان » حلقههای نامتصل در جنبشِ مطالباتی بازنشستگان
در آبانماه سال ۱۳۹۸ طی نوشتاری در چهار بخش با عنوانِ «جنبش بازنشستگان چه میخواهد؟» به موارد زیر پرداختم:
• ۱ــ هویت بازنشستگان
• ۲ــ مشابهتهای زندگی آنان از نظر فرهنگی و اقتصادی
• ۳ــ دغدغههاو نگرانیهای گوناگون و مخاطراتی که این زندگیِ بازنشسته را تهدید کرده و میکند.
• ۴ــ تأثیر بحرانهای اقتصادی و سیاسی بر زندگی بازنشستگان
• ۵ــ میزان توجه و اولویت دادن دولتها و نظام سیاسی حاکم به منزلت اجتماعی و کرامت انسانی بازنشسته و چگونگی زیست این بخش چند میلیونی از جمعیت کشور بهویژه درشرایط خاص سنی و تبعات ناشی از این شرایط
• ۶ــ میزان نارضایتی کنونی بازنشستگان و شیوه بیان این نارضاییها
• ۷ــ میزان و نحوه سازمانیابی بازنشستگان
• ۸ــ برآمد اعتراضات این جنبش اجتماعی و تأثیرات آن درجامعه و برعکس و چگونگی توجه به آن
در آن نوشتار برای نشان دادن وضعیتِ سازمانیابی بازنشستگان حدود ۱۲۴ تشکل و شبهتشکل بازنشستگان نام برده شد که البته در این ۱۲۴ گروه نامبرده جدا از کانونهای کارگران بازنشسته سازمان تأمین اجتماعی است. ولی در مورد کانونها در ادامه توضیحاتی داده شد که بنابه اهمیت آن دوباره به آن توضیحات میپردازم.
کانونهای بازنشستگان کارگران سازمان تأمین اجتماعی سازمانیافتهترین تشکلهای کارگران بازنشسته است که طی اساسنامه و با نظارت وزارت کار تشکیل شدهاند و از سطح کانونهای بازنشستگی شهر، استان و کانون عالی بازنشستگان در سطح کشور سازمان یافتهاند. این کانونها طی پروسهای بهتدریج از حوزه نفوذ بازنشستگان قدیمی که بیشتر از سندیکاهای کارگری بودند، خارج و در بیشتر شهرها بهدست عوامل خانه کارگر افتاده است. این کانونها مستقیماً حق عضویتِ بازنشستهها را از محل پرداخت مستمری آنها برداشت میکنند و کارگران بازنشسته تأمین اجتماعی به اعتبار پرداخت همین حق عضویتها در این کانونها عضو شناخته میشوند.
علیالقاعده این اعضا باید از حقوق خود در کانونها مطلع باشند و کانونها باید در مجامع رسمی به آنها گزارش عملکرد و بیلان مالی ارائه دهند. ولی آنچه که اتفاق میافتد خلاف این روش و اصولی است که هم اساسنامهای است و هم خلاف عرف شیوه کار تشکیلاتی که باید به آن توجه شود.
در کانونها پس از یکبار اعلان در روزنامه رسمی آنهم بهصورت کاملاً محدود و عدم حضور اعضا و نرسیدن به حدنصاب لازم برای بار دوم باهر تعدادی مجمع رسمیت مییابد و بدیهی است که جز تعدادی که بیشترشان تحت تأثیرِ عوامل خانه کارگری هستند، افراد دیگری نمیتوانند در روند انتخابات، نتایجی جز آنچه که بوسیله این جریان سازمانیافته تدارک شده است را رقم زنند و متأسفانه در چنین شرایطی این تعداد از گروههای مدافعان بازنشستگان که مستقل از خانه کارگر عمل میکنند، حتی نظارهگرِ این انتخابات و فعالیتهای قبل و بعد آن هم نیستند و واقعا بهدرستی نمیدانند در کانونها چه میگذرد.
نمونه انتخابات مهندسی شده در آخرین مجمع عمومی کانون کارگران بازنشسته تهران:
بنابر گزارش منتشره در فضای مجازی از سوی کانونِ گفتوگوی بازنشستگان تأمین اجتماعی پنج شنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ مجمع عمومی کانون کارگران بازنشسته تهران در سالن مجموعه ورزشی نگین برای ارائۀ گزارش دو ساله و تصویب عملکرد و صورتهای مالی کانون برگزار شد.
طی این گزارش گفته میشود: «معمولاً کانون یک هفته قبل بازنشستگان ابزاری که با گرفتن یک امتیاز جزیی از حقوق خود یا سهم دیگر بازنشستگان، با سفر زیارتی و گرفتن وام، ابزار دست کانون شده و منافع و حقوق همطبقهایهای خودشان را به مدیران کانون و دولت میفروشند، از قبل برای بازنشستگانِ ابزاری جلساتی در کانون گذاشته و دستورات لازم را به آنها میدهند که با بالا بردن دست یکی از مدیران یا خانم (…) آنها هم دستهای خود را بالا برده و رأی مثبت دهند و اگر دست بالا نبردند آنان نیز رأی ندهند. ضمناً آن خانم حقوقبگیر، اسامی مدّ نظر مدیران را در برگههای انتخابات از قبل نوشته و با حضور بازنشستگان، برگۀ آرای سفید آنها را گرفته و برگۀ پِر شدۀ آراء را به آنان میدهد.»
این گزارش ادامه میدهد: «در ابتدای جلسۀ پنجشنبه حدود ۲۰۰ نفر، عموماً از دستپروردگان کانون حضور یافتند، تعداد کم کم به ۵۰۰ نفر رسید. سه نفر هیأت رئیسه مجمع از جمله حسن صادقی مهندسی شده بهعنوان رئیس مجمع انتصاب شدند، که مورد اعتراض بازنشستگان مستقل قرار گرفت. زیرا هیأت رئیسه اساساً نباید از بین مدیران کانون و بازرسان باشند زیرا نقض غرض است، مگر میشود، هیأت رئیسه عملکرد و صورتهای مالی خود را ردّ کند؟ این ترس و وحشت مدیران کانون است که حتی حاضر نیستند هیأت رئیسه انتخابی از بین بازنشستگان ــ و نه انتصابی از بین خود آنان ــ باشند. بازنشستگان مستقل اظهار داشتند آنها فقط توانستهاند کف خیابان حقوق خود را کسب کنند. مسلماً اگر بازنشستگانی که مدافع منافع و همبستگی و اتحاد کل بازنشستگان هستند حضور بیشتری داشتند، مدیران کانون قادر نبودند اهداف خود را به پیش برده و بر پتانسیل اعتراضی موجود افزوده میشد.»
به این ترتیب مجمع عمومی کانون در فضای کرونایی و بدون اطلاعرسانی و احتمالاً برای قانونیت یافتن تنها با درج آکهی در روزنامه رسمی که متاسفانه قابل دسترسی برای همه بازنشستگان نیست؛ با توصیفاتی که از سوی «انجمن گفتوگوی بازنشستگان تأمین اجتماعی» داده شده است برگزار میشود و برای چندمین بار نتایج دلخواه متولیان کنونی با حضور نماینده وزارت کار رقم میخورد!
بخش مهم این بیتوجهی دلایل برگزاری چنین مجامع عمومی بهخاطر عدم توجه بازنشستگان ناشی از عدم شناخت و دانش لازم نسبت به مبارزه با مضامین سندیکایی است. در پرسش از برخی فعالان بازنشسته که چرا نسبت به این کانونها بیتوجه هستید؟ با این پاسخ نادرست و خطا که: «چون این کانونها راست و وابستهاند و نباید به درون آنها رفت.» مواجه میشویم. در نتیجه این خانه کارگریها هستند که بیهیچ نگرانی سیاستهای خود را در کانونها به پیش برده و علاوه بر هزینهکرد از امکانات مالی ناشی از حق عضویتهای دریافتی هیچگونه تلاش برای بهبود وضع بازنشستگان ندارند و در بهترین حالت برای تعدادی از اعضا تسهیلاتِ بانکی بابهره پایین میگیرند و تعدادی هم با بودجه کانون به سفرهای زیارتی ــ سیاحتی اعزام میکنند.
کارکرد این کانونها عبارتند از:
• ۱ــ کنترل و هدایت بازنشستگان در جهت اهداف سیاسی خانه کارگر و استفاده از پتانسیل موجود در بین بازنشستگان در امورات سیاسی مثل انتخابات
• ۲ــ کنترل نارضایی بین بازنشستگان با دادن وعده پیگیری مطالبات از راههای مذاکرات مبتنی بر کدخدامنشی با مسوولان ذیربط
• ۳ــ استفاده از منابع مالی نزد صندوق کانونها در راستای سیاستهایی چون تأمین بیمههای تکمیلی و نظایر آن و همچنین بهکاربردن منابع، بهظاهر برای حفظ ارزش این اندوختهها که ناشی از حق عضویتهاست.
بهطور قطع نمونههای دیگر این کانونها در سایر بخشهای کشوری و لشکری هم از این قاعده مستثنی نیستند و همان جا هم ممکن است مشابه رفتار و عملکرد خانه کارگریها را دید.
مطالبهگری بازنشستگان تأمین اجتماعی
در مقاطعی بازنشستگان بهدلیل نارضایتی از سیاستگذاریهای دولت و مجلس و سازمان تأمین اجتماعی اعتراضاتی را در محل سازمان تأمین اجتماعی در تهران و شهرستانها و همچنین جلو مجلس شورای اسلامی برپا کردهاند تا به این وسیله نارضایتی خود را از وضع موجود به گوش مسوولان برسانند و در اینباره، گاه با برخوردهای ناشایست و حرمتشکنانه نیروهای امنیتی و پلیس مواجه بودهاند، چنان که تعدادی از بازنشستگان تحت پیگرد و بازداشت قرار گرفتهاند و آخرین آنها نیز اسماعیل گرامی بازنشستهای که به جرم بیان اعتراضات بازنشستگان در محلهای اعتراض، اکنون با حکم قضایی به ناروا متحمل کیفر و زندان شده است.
وجود کرونا از عواملی است که باعث گردیدهاست اعتراضات به وضعیت ناگوار و هردم بحرانیتر شونده اقتصاد خانوارها کمتر جلوه بیرونی پیدا کند. کانونهای بازنشستگی بهخاطر وجود این بیماری و با سوءاستفاده از این فضا از پاسخگویی در مورد چگونگی پیگیری مطالبات بازنشستگان طفره رفتهاند ولی در همین شرایط کرونایی جمعیتی را برای مشروعیتبخشی به خود در مجمعی مهندسی شده جمع میکنند!
در سایر سازمانهای بازنشستگی کشوری هم این بیمسوولیتی جریاندارد. درنتیجه اخیرا گروههایی از بازنشستگان با همه خطرات ناشی از همهگیری کرونا برای اعتراض به خیابان میآیند و بههمین سبب نه آنچنان جمعیت قابلتوجهی از بازنشستگان معترض را در این اعتراضات شاهدیم و نه دولت و مسوولان بهمیزان حضور اعتراضی و صدای واقعی معترضان را مشاهده میکنند و میشنوند، وادار میشوند تا در صدد پاسخگویی برآید.
• با این همه آنچه که بهعنوان بخش قابلتوجهی از مطالبات بازنشستگان در فضای مجازی و یا توسط همین جمعیتِ بازنشسته در خیابان خوانده و شنیده میشود عبارتست از:
• ۱ــ کوتاه شدن دست دولت از صندوقهای بازنشستگی و نظارت، بازرسی و کنترل نمایندگان مستقل بازنشستگان بر صندوقها
• ۲ــ پرداخت بدهیهای بهروز شده دولت به صندوق سازمان تأمین اجتماعی
• ۳ــ اجرای همسانسازی کامل حقوق
• ۴ــ تعیین حقوق مطابق با هزینههای واقعی زندگی و افزایش آن طبق ماده ۹۶ متناسب با نرخ واقعی تورم
• ۵ــ اجرای ماده ۱۱۱ (مستمری از کارافتادگی و بازماندگان نباید از حداقل مزد کارگر کمتر باشد)
• ۶ــ توقف طرح دوفوریتی حذف ماده ۵۰ تأمین اجتماعی علیه منافع کارگران و بازنشستگان
• ۷ــ اجرای ماده ۵۴ قانون تأمین اجتماعی در مورد ارائه همه خدمات درمانی بهشکل رایگان و لغو قراردادها با شرکتهای بیمهای که هدفی بهجز غارت اموال بازنشستگان ندارند.
• ۸ــ پرداخت عیدی کارگری معادل دو ماه حقوق به بازنشستگان
• ۹ــ احتساب سابقه ارفاقی مشاغل سخت و زیانآور همچون سابقه استحقاقی در متناسبسازی حقوق سال ۹۹ بازنشستگان و پرداخت معوقه آن.
• ۱۰ــ آزادی بیقید و شرط همه فعالین ازجمله کارگر بازنشسته آقای اسماعیل گرامی.
اینکه چرا مطالبات بازنشستگان جدی گرفته نمیشود. طبعا دو طرف رابطه یعنی یکسو دولت و مجلس و مدیران سازمان تأمین اجتماعی هنوز این اعتراضات را جدی نگرفتهاند و با تصورات نادرست از حجم اعتراضات و سیاستهای نادرستتر سعی دارند ریاضتکشی را به بازنشستگان تحمیل کنند! و سوی دیگر هم توده چند میلیونی بازنشستگان قرار دارند که اراده آنها برای دستیابی به این مطالبات برای کاهش فشارهای اقتصادی و تأمین آسایش و سلامت جسمی و روانیشان بهکار بسته نشده است.
در مورد دوم یعنی برانگیختن اراده حدِاکثری جمعیت بازنشستهها برای مطالبهگری مشکلاتی وجود دارد که پرداختن به آنها اولاً مستلزم شناختِ درست از وضعیت کنونی در سه عرصه تشکیلات، رسانه و خیابان است، چرا که هماهنگی و تاثیر متقابل این سه عرصه دقیقاً از ملزومات و ضروریات مطالبهگری است.
دلایل آن کاملاً به همان هشت مورد آغاز این نوشتار برمیگردد و بهطور خلاصه این کارگران یعنی بازنشستگان، هویتی جدا از کار و تولید دارند، در معرض مخاطرات و آسیبهای جسمی و روانی دورانی از عمر خود هستند، تغییرات در اقتصاد مستقیم و بیواسطه هزینه زندگی آنان را بالا میبرد و امکاناتی برای برقراری موازنه بین مستمری خود با نرخ رشد سبد هزینهای خود ندارند، نیاز به همرسانی در رفع مشکلات را برای همکاری دارند زیرا دیگر دولتها آنها را نیروهای ذخیره نمیدانند و آن حسابی را که در مجموع از شاغلین و نیروهای کارآمد میبرند از بازنشسته نمیبرند و عزت نفس بازنشستهها نیز اجازه نمیدهد سربار جامعه و در درجه اول فرزندان خود باشند و بههمین جهت آنان مطالبه را از حقی که برای امروز خود پسانداز و ذخیره کردهاند میخواهند. برای این مطالبه برحق باید یکی شوند، در نتیجه تشکیلات میخواهند، باید همصدا شوند و صدایشان را به گوش جامعه برسانند، در نتیجه رسانه میخواهند و باید برای نمایش مطالبات در جایی اعتراض کنند، در نتیجه خیابان را میخواهند تا دیده شوند و نظر دولت و مسوولان و جامعه را به خود جلب کنند.
همانگونه که پیشتر گفته شد کانونها تشکیلات بازنشستهها چه در تأمین اجتماعی و چه در بازنشستگان کشوری هستند ولی بنابه سرشت و ساختار کنونیشان، این جمعیت را نمایندگی نمیکنند و در پی مطالبات آنان نیستند و بههمین دلیل است که جز این کانونها تعداد زیادی گروههای شبهتشکیلاتی سعی دارند بازنشستگان را نمایندگی کنند. از آنجا که این گروهها نیز در فضای مجازی فعال هستند و برگزیده بازنشستگان نیستند و در بهترین حالت هیأت موسسان تشکیلاتی در آینده هستند، هر کوششی از سوی آنان تنها میتواند مطالبات کارگران را نمایش دهد و در واقع چیزی جز رسانه نیستند! آنها بازنشستگان را به خیابان فرامیخوانند اما بازنشستگان بسیار اندکی به این فراخوانها پاسخ میدهند و آنچنان که در هر فراخوانی شعار واحدی داده میشود که: «تنها کف خیابون ــ بهدست میآد حقمون» خیابان تسخیر نمیشود. دولت و مسوولان نیز با شناخت و اطلاعات دقیق میدانند که این تحرکات چه اندازه بُرد دارد و طبعا به عادیسازی این حد از اعتراض تن میدهند تا سرخوردگیهای ناشی از این شرایط، خودبهخود جمع را مستهلک کند.
بدون تشکیلات مستقل و قدرت رسانهای، خیابان تنها نماد اعتراض است!
در واقع شرط کف خیابان برای احقاق حق منوط به شروط دیگری است. بهعبارت دیگر آن قدرت ناشی از تشکیلات که بتواند با پژواک صدای کارگران رسانهای تأثیرگذار برای تسخیر خیابان و گرفتن حق باشد؛ از نیازهای ضروری است. بازنشستههایی که عضو کانون هستند و برای این عضویت ماهانه هزینه میکنند و برابر این عضویت باید اختیار انتخاب کردن و انتخاب شدن را برای تعیین سرنوشت خود داشته باشند. بازنشستگان از این آزادی و اختیار بنابه کارکردهای نادرست عدهای که کانونها را ملک طلق خود کردهاند؛ محروم شدهاند! و آنها که این کانونها را سالهاست با هر ترفندی تصرف کردهاند نیز هیچگاه ارادهای برای کسب مطالبات بازنشستهها بهکار نبستهاند! وقتی قدرت برقراری این حقوق در بین بازنشستگان نیست چگونه قدرتگیری در هرجای دیگر امکان پذیر خواهد شد؟
به این ترتیب بازنشستهها قبل از هرچیز باید قدرت و توانایی به اختیار گرفتن تشکیلاتی را که به اسم آنان و با پول آنان و با استناد به حقوق اجتماعی آنان شکل گرفته است را پیدا کنند و بهشکل واقعی تشکیلات کانونها را از آن خود سازند و در آنجا صدای واحدی پیدا کنند و رسانهای هماهنگ در هر فضای ممکن اعم از مجازی و غیرمجازی ایجاد کنند و این صداهای پراکنده را یکجا کرده و در عینحال از این رسانههای متفاوت زمینه نقدِ رفتار منتخبان خود را فراهم سازند تا آنجا که شاهد فرصتطلبی گروهی خاص بهنام بازنشستگان نباشند! آنگاه این اراده جمعی و همگانی بازنشستگان است که در هر جا و ازجمله در خیابان میتواند موجب بهدست آوردن مطالبات برحق آنان گردد.