تیراندازی به عمران خان: پاکستان به اوج بحران رسیده است
خان از حمایت گسترده در صفوف ارتش پاکستان برخوردار است و شاید این توضیح خوبی باشد که چرا دولت امنیت ملی بهشدت نظامی شده تا این حد از سرکوب بسیج مردمی بیمیل بوده است. اگر چنین دستوراتی صادر میشد، این خطر واقعی وجود داشت که اسلحههای سربازان بهسمت دیگر برگردد و شورشی در ارتش ایجاد شود.
نخستوزیر سابق علیرغم تلاشهای خرابکارانه توسط دشمنان سیاسیاش، از حمایت گسترده عمومی برخوردار است.
حتی در همان حالی که پاکستان با پیامدهای ناشی از سیل شدید دست و پنجه نرم میکند، انبوهی از مردم همچنان به خیابانها میآیند تا در مبارزه برای تغییرات بنیادین شرکت کنند. تیراندازی به عمران خان نخستوزیر سابق در یکی از این تظاهرات در اوایل ماه جاری، کشور را به اوج بحران رسانده است.
امروزه، محبوبیت خان بهعنوان یک رهبر سیاسی در اوج خود قرار دارد ــ و دقیقاً به همین دلیل است که او اکنون در مشکل میباشد. او که در آوریل پس از دست دادن رأی عدم اعتمادی که توسط دشمنان سیاسیاش تدارک دیده شده بود، از سمت خود برکنار شد، عزم خستگیناپذیری برای مقابله با آن نشان داده است.
آنچه از پی این حوادث آمده است، چیزی کمتر از تاریخی نبوده است. پاکستان شاهد برکناری بسیاری از سیاستمداران غیرنظامی بوده است، اما اکثریت مردم عادی نسبت به چنین دسیسههای نخبگان نسبتاً بیتفاوت بودهاند. سبب بدبختی ملت این بوده است که گاهی اوقات غارت آشکار کشور توسط سیاستمداران غیرنظامی در قدرت، باعث آن شده است تا عملاً حکومت نظامیها بهتر بهنظر برسد ــ یا حداقل تفاوتی چندانی با حکومت غیرنظامیان نداشته باشد.
برکناری خان موجب خشم فراوان بخش بزرگی از مردم شد که معتقد بودند «تجربه خان» اکنون مرده است. تصمیم او برای مقابله به مثل در کشوری که ثروت و قدرت در انحصار نخبگان غیرنظامی و نظامی که خان را تحقیر میکنند، صراحتاً معجزهآسا است.
خان برای احیا و برانگیختن جمعیتی که در غیر این صورت از بازگشت نظم سیاسی قدیمی ناامید میشدند، در سراسر کشور تظاهرات برگزار کرده است. در گرمای سوزان تابستان و علیرغم سیلهای ویرانگر، خان یک قدم هم از خواسته اصلی خود کوتاه نیامد: این که کشور باید انتخاباتی برگزار کند تا مشخص شود چه کسی باید حکومت کند.
ناامیدانه بهدنبال تغییر
امّا چیزی که بهنظر میرسد یک خواسته نسبتاً پیشپا افتاده است، تحقیر احزاب جریان اصلی سنتی است. بهویژه حزب مسلم لیگ پاکستان (N) که رهبر آن شهباز شریف بدون حکم مردمی بهعنوان نخستوزیر منصوب شده است، وحشتزده است. مدتهاست که این کشور به تسلط بر قدرتمندترین و پرجمعیتترین استان کشور، پنجاب، که در انتخابات میاندورهای ژوئیه توسط حزب تحریک انصاف پاکستان (PTI) پس گرفته شد، عادت کرده است.
ظهور حزب تحریک انصاف خان شاهکار کوچکی نبود، زیرا این حزب نسبتاً جوان بنبست سیستم دو حزبی را که برای چندین دهه بر زندگی سیاسی کشور مسلط بود، شکست. واضح است که پاکستانیها بهشدت خواهان تغییر هستند.
نخبگان حاکم پاکستان تقریباً تمام تلاش خود را برای جلوگیری از این روند انجام دادهاند و تلاش کردهاند تا رأیگیری در خارج از کشور را توسط پاکستانیهایی که اکثراً از خان حمایت میکنند، ممنوع کنند. پلیس خان را به علل پوچ «تروریسم» متهم کرد و کمیسیون انتخابات ایالتی نیز اخیراً صلاحیت او را برای شرکت در انتخابات رد کرد. رژیم بهجای رسیدگی به مشکلات اجتماعی و اقتصادی عظیمی که پاکستان با آن مواجه است، آشکارا بر نابودی خان متمرکز شده است.
اما دولت تنها بازیگر این حماسه نیست. خان از حمایت گسترده در صفوف ارتش پاکستان برخوردار است و شاید این توضیح خوبی باشد که چرا دولت امنیت ملی بهشدت نظامی شده تا این حد از سرکوب بسیج مردمی بیمیل بوده است. اگر چنین دستوراتی صادر میشد، این خطر واقعی وجود داشت که اسلحههای سربازان بهسمت دیگر برگردد و شورشی در ارتش ایجاد شود.
اینها همان نیروهایی هستند که در دو دهه گذشته در «جنگ علیه تروریسم» آمریکا مجبور به فداکاری و جانبازی شدهاند. در این مرحله، آنها مطمئناً بیش از هر دستور جدیدی که فرماندهی عالی نظامی در همدستی با واشنگتن صادر کند، به قول خان برای دوستی با ایالات متحده در صلح، اما نه جنگ، جذب میشوند.
این در حالی است که دستگیریها، شکنجهها و کشتارهای غیرقانونی زیر چشم این حکومت اتفاق میافتد. ارشد شریف، روزنامهنگار برجسته، که فساد در رژیم را افشا میکرد، ماه گذشته پس از فرار به کنیا در شرایط عجیبی کشته شد. گروههای سیاسی پاکستان به دلیل ریاکاری، دروغ و فرصتطلبی خود کاملاً افشا شدهاند.
عدم اطمینان پیشِ رو
در این مرحله، فقط میتوانیم درباره انگیزه تیراندازی به خان در هفته گذشته حدس بزنیم. او در جریان آنچه که هوادارانش آن را یک سوءقصد نامیدند از ناحیه پا مجروح شد. بسیاری از ناظران بر این باورند که اگر یک فرد مسلح آموزش دیده برای اطلاعات پاکستان میخواست خان را بکشد، نتیجهاش همین بود.
در عوض، برخی میگویند که تیراندازی ممکن است هشداری برای خان و حامیانش باشد که یکی از آنها پس از تحمل جراحات گلوله در همان حادثه جان باخت. اما این توضیح ضعیف بهنظر میرسد زیرا اکنون تمام جهان میدانند که عملاً هیچ چیز نمیتواند خان را از رویارویی آشکار با قدرتها، چه در اسلام آباد و چه در واشنگتن، باز دارد.
انگیزه هرچه که باشد، میتواند بهشدت نتیجه معکوس داشته باشد و به فشار خان برای تغییر شتاب بخشد. نخستوزیر سابق تأکید کرده است که تجمعات و راهپیماییهای او باید مسالمتآمیز باقی بماند و در واقع تظاهرات تاکنون بهطرز باورنکردنی منظم بوده است.
در عین حال، ما نباید از بازیهای قدرت ژئوپلیتیک بزرگتر در اینجای کار غافل باشیم. خان واشنگتن را به دست داشتن در توطئه برای دور نگه داشتن او از هرم قدرت متهم کرده است. در زمانی که دستنشاندههای سابق ایالات متحده ــ ازجمله عربستان سعودی و هند ــ با تحقیر آمریکا از همراهی با «جنگ سرد جدیدی» که علیه چین و روسیه به راه انداخته است خودداری کرده اند ــ ظاهراً واشنگتن میخواهد روابط خود را با ارتش قدرتمند پاکستان احیا کند.
خان یک سوسیالیست انقلابی نیست، اما معتقد است که پاکستان حق دارد سیاست خارجی مستقل خود را حفظ کند. به همین دلیل، او همچنان یک مانع برای واشنگتن خواهد بود.
در حالی که نتیجه این وضعیت آشفته عمیقاً نامشخص میباشد، یک چیز کاملاً واضح است: نبرد سیاسی بین خان و اکثریت قریب به اتفاق پاکستانیها از یک طرف و نخبگان قدرتمند و ثروتمند غیرنظامی و نظامی (با حمایت واشنگتن) از سوی دیگر ادامه دارد. علیرغم انتقادهای مشروع از نحوه حکومت خان در زمان قدرت، نیروهای مترقی باید بتوانند بفهمند که اکنون در کجا قرار دارند.
* https://www.globalresearch.ca/imran-khan-shooting-pakistan-reached-tipping-point/5798724
(این مقاله در اصل در Middle East Eye منتشر شده است.)
جنید اس. احمد، دین و سیاست جهانی تدریس میکند و مدیر مرکز مطالعات اسلام و استعمار، اسلامآباد، پاکستان است. او یکی از همکاران دائمی گلوبال ریسرچ است.