روسیه، ایران و چین به‌دنبال راه‌اندازی مجدد امنیت خلیج فارس هستند

پکن، مسکو و تهران به‌دنبال ایجاد امنیت جمعی در خلیج فارس هستند. امنیتی که نه توسط نظامیان غرب، بلکه کشورهای ساحلی اداره می‌شود. این امر اساساً منطقه را از پارادایم (الگوواره) آتلانتیستی خارج خواهد کرد.

عادی سازی روابط ایران و عربستان سعودی که اخیراً با میانجیگری چین انجام شد، تنها نوک کوه یخ در تغییر پارادایم بزرگتر در غرب آسیا است. روسیه، ایران و چین (RIC) در شکل دادن به این گذار نقش‌های کلیدی ایفا می‌کنند؛ نقشی که می‌تواند مداخله انگلیس و آمریکا در منطقه را منسوخ کند.

اگرچه از نظر غرب اغلب روسیه، ایران و چین به‌عنوان دشمن، رقیب یا هم‌آورد تلقی می‌شوند، اما آنها در طراحی استراتژی‌های خروج از بسیاری از بحران‌های تحت حمایت غرب در غرب آسیا، به‌عنوان قدرت‌های اصلی ظاهر شده‌اند. در حالی که روسیه و ایران در این توسعه نقش‌های نظامی‌ و امنیتی مهمتری‌ ایفا کرده‌ و می‌کنند، چین برای تغییر این پارادایم منطقه‌ای، با نفوذ اقتصادی خود کمک کرده و می‌کند.

بخش اعظم این تغییر متوجه کشورهای ساحلی خلیج فارس خواهد شد که غرب از اوایل قرن گذشته به‌عنوان منطقه نفوذ انحصاری خود ــ هم به دلیل آبراهه‌های استراتژیک و هم به دلیل ثروت نفت و گاز آن ــ در نظر گرفته است. اما تنها در همین چند سال گذشته، این پویایی‌ها به‌طرز چشمگیری تغییر کرده است.

“تفرقه بینداز و حکومت کن”

امروز، روسیه، ایران و چین در مورد درگیری‌ها و اختلافات تحت کنترل غرب، در مناطق خود  نگرانی‌های امنیتی مشابهی دارند. جغرافیای روسیه، ایران و چین RIC، از مناطق نسبتاً وسیعی با ترکیبات قومی ‌بسیار متنوعی تشکیل شده است. این تنوع اغلب توسط غرب برای بی‌ثبات کردن دولت‌های مرکزی ــ در قالب گروه‌های جدایی‌طلب ــ مورد استفاده قرار گرفته است.

مثال‌ها فراوان است: روسیه با شورش چچنی مواجه شد که با پیروزی قاطع بر عناصر جدایی‌طلب پایان یافت، اما این پروسه هزینه سنگینی داشت. در چین، برای بی‌ثبات کردن مناطق غربی از طریق حمایت از گروه‌های جدایی‌طلب اویغور که حملات تروریستی متعددی را در سرزمین اصلی چین انجام دادند، از کارت “اسلام و حمایت از مسلمانان” استفاده شد.

به همین ترتیب، موزاییک ایران متشکل از اقوام فارس، آذری، کرد، لر، عرب و بلوچ که برای استفاده از حربه تجزیه‌طلبی به‌عنوان ابزاری در راه بی‌ثبات کردن دولت مرکزی، هدف آشکاری بوده است.

در دهه ۱۹۸۰، زبیگنیو برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی ایالات متحده، «قوس بحران» یا “بی‌ثباتی” را مطرح ساخت تا با حمایت از گروه‌های جدایی‌طلب مذهبی و قومی، اکثر کشورهای هم‌مرز با چین و اتحاد جماهیر شوروی را درهم شکند.

علاوه بر نگرانی‌های امنیتی مربوط به گروه‌های جدایی‌طلب، نگرانی‌های امنیتی اقتصادی نیز وجود دارد، مانند کنترل نقاط حساس مسیر دریایی از‌جمله تنگه‌های مالاکا، هرمز و باب‌المندب.  از این آب‌راه‌های حیاتی می‌توان برای قطع عرضه انرژی و تجارت بین چین و منطقه خلیج فارس استفاده کرد. برای مقابله با این تهدیدات، روسیه، ایران و چین تمرینات دریایی منظمی ‌را انجام داده ‌و می‌دهند.

کنترل آمریکا بر خلیج فارس

در حال حاضر بیش از ۶۰ پایگاه یا تأسیسات نظامی‌ غرب ــ و حدود ۵۰هزار سرباز آمریکایی ــ در غرب آسیا مستقر هستند. واشنگتن مدعی است که این حضور نظامی ‌بیش از حد، برای تأمین «امنیت و رفاه» در منطقه ضروری است، امّا تاریخ اخیر نشان می‌دهد که آنها عمدتاً برای حفظ هژمونی غرب در آنجا هستند.

(نقشه تاسیسات ایالات متحده در غرب آسیا)

ایالات متحده همچنین برای چندین دهه «امنیت دریایی» را در خلیج فارس تأمین کرده است و نیروهای دریایی ترکیبی آن به رهبری ناتو (CMF) از سال ۱۹۸۳ در آب‌های غرب آسیا حضور و به‌طور یک‌جانبه تردد محموله‌ها را زیر نظر دارند و حتی علیه کشورهای هدف مانند عراق و سومالی اقدامات خصمانه انجام داده‌اند. لازم به تذکر است که ائتلاف * CMF مسئولیت امنیت چهار حوزه آبی در غرب آسیا را بر عهده دارد: دریای سرخ، خلیج فارس، دریای عرب و خلیج عدن.

نقشه مناطق عملیاتی نیروهای دریایی ترکیبی به رهبری ناتو (CMF) در آبراه‌های غرب آسیا  

چین به‌عنوان یک “دلال صادق” وارد میدان می‌شود

سیاست چین در غرب آسیا با تهاجم غیرقانونی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، آغاز شد. این سیاست که ریشه در ابتکار یک کمربند و یک جاده (BRI) دارد ــ در ژانویه ۲۰۱۶ زمانی که رئیس‌جمهور شی جین پینگ از مصر، عربستان سعودی و ایران سه کشوری که در درگیری‌های فرقه‌ای آن زمان طرف‌های مقابل هم بودند بازدید کرد، شکل دیپلماتیک گرفت.

سفر شی جین پینگ در حالی انجام شد که روابط ایران و عربستان سعودی با اعدام روحانی شیعه سعودی، نمر باقر النمر چند روز قبل از ورود رئیس‌جمهور چین به منطقه به پایین‌ترین حد خود رسیده بود. این قتل باعث اعتراضات در ایران شد که منجر به غارت سفارت عربستان سعودی در تهران و قطع نهایی روابط دیپلماتیک بین دو کشور کلیدی خلیج فارس گردید.

با این حال، روابط اقتصادی دوستانه و فزاینده نزدیک چین با هر سه کشور، آن را قادر ساخت تا به یک واسطه قابل اعتماد تبدیل و با هریک از این کشورها به‌طور جداگانه هماهنگ شده و به‌تدریج به توافقات استراتژیک جامع دست یابد.

در آوریل سال ۲۰۲۲، شی ابتکار امنیت جهانی (GSI) را بر اساس اصول منشور سازمان ملل متحد، پایه و اساس حقوق بین‌الملل که مدت‌هاست توسط قدرت‌های غربی نادیده گرفته شده است، راه‌اندازی کرد. در حالی که پکن در این ابتکار و دیگر ابتکارات با غرب برخوردی آشتی‌جویانه داشته است، با درک این موضوع که تعامل با غرب برای حل بحران‌های غرب آسیا ــ که در واقع، ایجاد سیاست‌های آتلانتاسیستی است ــ تلاشی بیهوده می‌باشد، لحن تندتری پدیدار شد.

موضع جدید چین مبنی بر اینکه “مردم در خاورمیانه (آسیای غربی) صاحب سرنوشت خود هستند” و “آنها هستند که باید رهبری امور امنیتی منطقه را بر عهده بگیرند” اولین بار در دومین مجمع امنیت خاورمیانه که در سپتامبر ۲۰۲۲ توسط موسسه مطالعات بین‌المللی چین در پکن برگزار شد، توسط مشاور دولتی و وزیر امور خارجه چین وانگ یی اعلام کرد.

این موضع در ماه دسامبر در سخنرانی رئیس‌جمهور شی جین پینگ در اجلاس سران چین و کشورهای عربی در ریاض، جایی که رئیس دولت چین همراه با مراسم مفصل و پُر‌سر‌و‌صدایی مورد استقبال قرار گرفت، تکرار شد. برخلاف ایالات متحده و اتحادیه اروپا، چین سیاست‌های دیپلماتیک و اقتصادی یکسانی را در قبال همه کشورهای غرب آسیا به‌کار می‌گیرد و به‌طور استثنایی به‌عنوان یک دلال صادق، موقعیت خوبی برای عمل در منطقه‌ دارد.

برای چین که بیش از دو سوم نفت خام مورد نیاز خود را از خارج از کشور وارد می‌کند، دسترسی بدون مانع به خلیج فارس سرشار از انرژی، نشان از منافع مهم امنیتی دارد و سفر شی این موضوع را کامل اًروشن کرد.

میانجی‌گری مسکو

مسکو علیرغم دفاع سرسختانه از سوریه در طول یک دهه درگیری نظامی‌ در آنجا، توانسته است خود را به‌عنوان یک میانجی قابل اعتماد در مناقشات منطقه خلیج فارس معرفی کند و مانند پکن، اتکا به غرب برای صلح و ثبات منطقه را بیهوده تشخیص دهد.

در ژوئیه ۲۰۱۹، روس‌ها «مفهوم امنیت جمعی برای منطقه خلیج فارس» را به اعضای شورای امنیت سازمان ملل ارائه کردند و پس از آن پیشنهاد دقیق‌تری به نمایندگان کشورهای عربی، ایران، ترکیه، و پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا، اتحادیه عرب و بریکس ارائه کردند.

همانطور که پیش‌بینی می‌شد، این پیشنهاد از سوی قدرت‌های غربی و متحدان منطقه‌ای آن‌ها که مشارکت ایران در ابتکار عمل را مغایر هدف خود که همانا انزوا و تضعیف تهران بود می‌دیدند، مورد حمایت کامل قرار نگرفت. علیرغم این شکست، مسکو به‌طور فعال به دیپلماسی در منطقه از‌جمله از طریق مشارکت در روند آستانه با هدف حل‌و‌فصل مناقشه سوریه ادامه داده است.

ابتکارات ایرانی

در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، در حالی که روسیه به‌طور همزمان برای ایجاد یک ساختار امنیتی جدید در خلیج فارس فشار می‌آورد، ایالات متحده به‌دنبال ایجاد یک «ناتوی عربی» ضد ایرانی بود که شامل اسرائیل و کشورهای سنی عرب می‌شد.

ایران سال‌ها برای ایجاد یک معماری امنیتی مشترک با همسایگان خود در خلیج فارس به‌ویژه عربستان سعودی، تلاش کرده است. اکبر‌هاشمی ‌رفسنجانی، رئیس‌جمهور سابق ایران، در سال ۱۹۹۷ با ولیعهد وقت عربستان سعودی، عبدالله بن عبدالعزیز، قرارداد امنیتی و همکاری موفقیت‌آمیزی امضا کرد که تا سال ۲۰۰۵ معتبر بود.

با این حال، از زمان تهاجم سال ۲۰۰۳ به عراق، سیاست‌های آمریکا در منطقه یک شکاف فرقه‌ای مصالحه‌ناپذیری در منطقه ایجاد کرد و عربستان سعودی و ایران را در دو سوی مختلف شکافی قرار دادکه موسوم به “هلال شیعه” در مقابل “مثلث سنی” است. علیرغم فروپاشی روابط دیپلماتیک ایران و عربستان در سال ۲۰۱۶، ایران به پیگیری و ترویج عادی سازی و ابتکارات امنیتی مشترک ادامه داده است.

در سپتامبر ۲۰۱۹، حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران، در مجمع عمومی ‌سازمان ملل تلاش‌های صلح هرمز ( HOPE ) را پیشنهاد کرد که هدف آن گردآوری کشورهای ساحلی خلیج فارس ــ شورای همکاری خلیج ‌فارس (GCC) به اضافه ایران و عراق ــ حول یک چارچوب مشترک برای امنیت، آزادی دریانوردی و همکاری اقتصادی بود. امّا با توجه به حملات مداوم ایالات متحده آمریکا به ایران، این ابتکار عملی نشد.

لازم به ذکر است که ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ‌ایران توسط آمریکا در تاریخ ۳ ژانویه ۲۰۲۰ در بغداد پایتخت عراق در حالی رُخ داد که وی حامل پیامی ‌از سوی علی خامنه‌ای رهبر ایران برای نخست‌وزیر عراق، از‌جمله پاسخ به سئوالات عربستان سعودی بود. در آن زمان، عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر وقت عراق، برای رسیدن به تفاهم بین تهران و ریاض، مابین آنان میانجیگری می‌کرد.

رئیس‌جمهور کنونی ایران، ابراهیم رئیسی، به حمایت از صلح هرمز HOPE ادامه داد که اندکی پس از تصدی پست ریاست جمهوری توسط وی، در اوت ۲۰۲۱ روابط دیپلماتیک با امارات در سطح سفیر از سر گرفته شد، و بدین ترتیب در این راستا به یک پیشرفت بسیار مهم دست یافت. روابط دیپلماتیک بین ایران و امارات در پی بحران دیپلماتیک عربستان و ایران در سال ۲۰۱۶، کاهش یافته بود.

دلایل تغییر عربستان

توجه به این نکته حائز اهمیت است که تغییر سیاست خارجی عربستان و امارات و دورگشت غافلگیرکننده آنها از سیاست‌های واشنگتن، اختلاف نظری است که آرام آرام و طی چندین سال در پشت پرده شدت یافته و تنها در انتظار عاملی تسریع‌کننده بوده است. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دریافته‌اند که «بهار عربی» جز ایجاد شکاف منطقه‌ای و کاهش منابع حیاتی ملی، کاری انجام نداد. قبل از حوادث تکان دهنده ۲۰۱۱ ــ تأثیرگذاران منطقه‌ای مانند قطر، ترکیه، ایران، سوریه، امارات متحده عربی و مصر ــ بدون هیچ مزیتی، به مواضع متخاصم خطرناکی کشیده شدند.

در حالی که خدمات و ثروت ریاض و ابوظبی در بی‌ثبات کردن سوریه، لیبی، یمن و ایران مورد استقبال قرار گرفت، اما منافع سیاسی و اقتصادی آنها برای واشنگتن در درجه اول اهمیت قرار نداشت و مهم نبود. اگرچه بحران سوریه به لطف مداخله و میانجیگری روسیه شروع به فروکش کرد، اما سعودی‌ها و اماراتی‌ها خود را در باتلاقی گران قیمت در یمن یافتند که اکنون در هشتمین سال خود قرار دارد.

علاوه بر این، منافع اقتصادی تولیدکنندگان انرژی در خلیج فارس و واشنگتن پس از شروع جنگ اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، زمانی که کشورهای اوپک پلاس تصمیم گرفتند تولید خود را به‌منظور حفظ قیمت‌های بالای نفت برخلاف میل ایالات متحده و اروپا کاهش دهند، به‌وضوح رو به واگرایی نهاد.

به‌طور خلاصه، ایالات متحده ــ که مدت‌هاست به‌دنبال کاهش وابستگی به نفت غرب آسیا بوده و دهه‌ها را صرف ایجاد صنعت شیل داخلی خود کرده است ــ با تولیدکنندگان خلیج فارس که منافع آنها در مورد نفت و گاز به‌طور فزاینده‌ای با روسیه و چین هم‌پوشانی دارد، اشتراک مساعی و همکاری کمتری دارد. ایالات متحده امروز دیگر شریک انرژی عربستان سعودی نیست، بلکه یک رقیب است. تحلیلگر محمد سلامی‌ می‌نویسد، در عوض برای ریاض، پکن و مسکو به شرکای ضروری تبدیل شده‌اند.

غرب آسیا بدون غرب

ابتکارات دیپلماتیک و امنیتی مختلف روسیه، ایران و چین سرانجام با شروع جنگ اوکراین، زمانی که روابط بین‌الملل تغییر اساسی کرد و آسیب‌پذیری‌های ذاتی قدرت تک قطبی غرب جمعی را آشکار ساخت، به بلوغ رسید.

ایالات متحده اعتماد متحدان دیرینه خود را در منطقه از دست داده است، نفوذ آن به‌سرعت در حال کاهش است و دلار ــ ارز ذخیره جهانی ــ اکنون مورد حمله قرار گرفته است. از آنجایی که غرب آسیا و بقیه جهان همچنان با طیفی از چالش‌های پیچیده، از‌جمله درگیری‌های مداوم و بی‌ثباتی اقتصادی مواجه هستند، ظهور بازیگران جدید و ابتکارات صلح‌آمیز، مسیری سریع و ضروری به سوی ثبات منطقه‌ای را ارائه می‌دهد.

در حالی که باید دید قدرت‌های جدید اوراسیا چگونه آینده امنیت خلیج فارس را شکل خواهند داد، چندین چیز روشن است: کشورهای منطقه در حال حل‌و‌فصل مناقشات خود با میانجی‌های جدید هستند. تمرکز جمعی و داخلی آنها اقتصاد و توسعه است. آشتی برای همه امری بدیهی شده است. و هیچ یک از این اولویت‌ها به هزینه‌های نظامی‌ نجومی‌ و نیروهای مسلح/پایگاه‌های غربی که ویژگی «امنیت» خلیج فارس در سال‌های گذشته بوده‌اند، نیازی ندارد.

همانطور که کشورهای ساحلی خلیج فارس دوستی‌های جدید خود را می‌آزمایند و به تدریج اعتماد متقابل را می‌سازند، پُر کردن شکاف‌های توافق و عیب‌یابی مشکلات در صورت بروز حوادث، به میانجی‌های واقعی و بی‌طرفی مانند روسیه و چین واگذار می‌شود. حل‌و‌فصل همه اینها ــ نه در یک عرصه نظامی‌ ــ بلکه بر سر یک میز و با معاملات تجاری همراه خواهد بود که تولید و توسعه متقابل ثروت را تقویت می‌کند و “تضمین‌کنندگان” قدیمی‌ امنیت خلیج فارس را کاملاً منسوخ می‌سازد.

** نیروی دریایی ترکیبی (CMF) یک مشارکت دریایی چندملیتی به رهبری ناتو است که برای به اصطلاح ارتقای “امنیت، ثبات و رفاه” در حدود ۳/۲ میلیون مایل مربع از آب‌های بین‌المللی که برخی از مهم‌ترین خطوط کشتیرانی جهان را دربر می‌گیرد، تشکیل شده است.

* https://thecradle.co/article-view/24134/russia-iran-china-aim-to-reboot-persian-gulf-security

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *