حزب تودهٔ ایران و هیأت حاکمهٔ کنونی
رفیق نورالدین کیانوری ــ
پرسش و پاسخ، شمارهٔ ۱، سال ۱۳۵۸ ــ
س – در روزنامهٔ «مردم» امروز آمده است که حزب تودهٔ ایران از یک حزب مخالف رژیم سلطنتی به یک حزب مدافع رژیم کنونی کشور و تحکیمبخشندهٔ جمهوری اسلامی ایران بر مبنای جهت ضدامپریالیستی، دموکراتیک و خلقی تبدیل شده است. آیا واقعاً حزب در حال حاضر مدافع رژیمی است که پیوند با امپریالیسم و تحمیق تودهها و برقراری کامل مناسبات بورژوایی بر کشور و طرد عناصر میهنپرست در درون هیأت حاکمه، از مشخصات بارز آن است؟
ج -ببینید رفقا! در اینکه سیاست و موضع اجتماعی امروز حزب تودهٔ ایران در مقایسه با دوران رژیم سلطنتی پهلوی بهکلی متفاوت است، شکی نیست و نمیتوان آن را انکار کرد. این مسلم است که در کشور ما انقلابی صورت گرفته است. اگر ماهیت رژیم کنونی آن چیزی باشد که در قسمت آخر این سؤال نوشته شده است، یعنی در جهت پیوند با امپریالیسم، تحمیق تودهها، برقراری کامل مناسبات بورژوایی بر کشور و طرد عناصر میهنپرست از درون هیئت حاکمه، در آن صورت، سیاست حزب ما بهکلی نادرست از آب درخواهد آمد. اما، همچنانکه گفتم، ما رژیم کنونی ایران را اینطور ارزیابی نمیکنیم. اگر دوستانی هستند که واقعاً معتقدند رژیم کنونی ایران دارای چنین مشخصاتی است، باید با آنها بحث کنیم تا یا نظر ما را بپذیرند و یا با دنبال کردن آن ارزیابی، سیاست خود را انتخاب کنند. ارزیابی ما از رژیم کنونی ایران این است که در اینجا انقلابی رخ داده و قدرت از دست طبقهٔ حاکمهٔ سابق ـــ نهتنها از دست شاه و دارودستهاش، بلکه از دست طبقهٔ حاکمهٔ وابسته (سرمایهداران و زمینداران بزرگ وابسته) ـــ نیز بیرون آمده و به دست گروه تازهای متشکل از نمایندگان طبقات و قشرهای دیگر اجتماعی افتاده است. حتی عناصری که بهاعتقاد ما نمایندهٔ بورژوازی لیبرال ایران هستند، در دولتِ قشرها و طبقات به قدرت رسیده، نمایندهٔ طبقهٔ حاکمهٔ سابق ایران، یعنی سرمایهداری وابسته و زمینداران بزرگ وابسته به امپربالیسم، نیستند و از منافع طبقاتی آنها دفاع نمیکنند.
حزب تودهٔ ایران معتقد است که در برابر طبقهٔ حاکمهٔ دوران طاغوت، تمام خلق تشکیل میشد از طبقهٔ کارگر، دهقانان، خردهبورژوازی کوچک شهر، خردهبورژوازی شهری، سرمایهداری کوچک و سرمایهداری متوسط ملی، این طیف نیروهای خلقی جامعه بود. خوب، قدرت حکومت عمدتاً به همین نیروها منتقل شده است. منتهی، قشرهای معینی از این نیروها دارای سرکردگی هستند. در شرایط کنونی، طبقهٔ کارگر، اکثریت مطلق دهقانان، خردهبورژوازی شهری، بخش مهمی از سرمایهداری کوچک و سرمایهداری ملی به دنبال این هیأت حاکمهٔ جدید، که در روحانیت مبارز متبلور شده، هستند. اینکه چطور قدرت در درجهٔ اول به دست روحانت مبارز افتاده است، بههیچوجه تصادفی نیست و دلایل عینی تاریخی آن، در تکامل سی سالهٔ اخیر جامعهٔ ایران نهفته است. به این ترتیب مسلم است که این هیأت حاکمهٔ جدید نماینده، طبقات حاکمهٔ قبلی نیست. اما آیا میتوان گفت که نمایندهٔ زحمتکشان است؟ مسلماً نه. در آن، تمایلاتی در جهت دفاع از زحمتکشان هست. آن قدرت واقعی که این هیئت حاکمه را روی کار آورده، قدرت زحمتکشان بوده است. این واقعیت را بارها امام خمینی گفته است. همین امروز آیتالله خمینی یکبار دیگر با صراحت تمام گفته است که انقلاب ما، انقلاب زحمتکشان شهر و روستا است. گفته است که اینها هستند که انقلاب را بهپا کردهاند و باید به خواستهای آنان جواب داد. واقعیت هم این است که نیروهای محرکهٔ انقلاب عبارت بودند از زحمتکشان شهر که در تظاهرات میلیونی و صدها هزار نفری، هفتاد هزار شهید دادند. بخش بزرگی از آن عبارت است از طبقهٔ کارگر قهرمان ایران که با اعتصابات سراسری خود، رژیم وابستهٔ سلطنتی را به زانو درآورد و کمرش را خرد کرد. این نیروها بر انقلاب هم تأثیر میگذارند. یعنی انقلاب ناگزیر است در جهت برآورده کردن مقداری از حقوق و خواستهای آنها، کوشش کند.
الان، هیئت حاکمه طیفی است ناهمگون از قشرهای گوناگونی که در انقلاب شرکت کردهاند. تمام آنها در این طیف نفوذ دارند. مدافعان طبقهٔ کارگر همیشه فقط مارکسیست لنینیستها نیستند. در میان همین مسلمانها که هیئت حاکمه را تشکیل میدهند، کسانی هستند که صرفنظر از جهانبینی، از خواستهای واقعی اجتماعی طبقهٔ کارگر تاحدود زیادی دفاع میکنند. به همین جهت است که ما میگوئیم طبقهٔ کارگر هم مهر خود را به نحوی از انحاء بر این هیئت حاکمه زده است، خواستهایش را مطرح کرده و میکوشد آنها را تحقق بخشد. در این طیف، الان یک نبرد داخلی وجود دارد. هر یک از اقشاری که در این طیف شرکت دارند، میکوشند که انقلاب را در چارچوب منافع طبقاتی خود محصور کنند. این نبرد هنوز در جریان است و در هیئت حاکمهٔ کنونی و بالاتر از آن، در جنبش انقلابی ایران، روند لایهبندی راه تکامل خود را میپیماید. هنوز زمان کافی نگذشنته است. اما چرا این لایهبندی بهطور سریع شکل نمیگیرد؟ واقعیت این است که با وجودی که منافع طبقات و اقشار گوناگون اجتماعی که در جنبش انقلابی ایران شرکت داشتهاند، با یکدیگر تضادهای جدی دارد، هنوز لایهبندی بهطور قطعی ظاهر نشده است. این امر ناشی از دو علت ذهنی و عینی، یا فکری و مادی است. علت فکری و ذهنی این امر عبارت از این است که تمام جنبش هنوز زیر رهبری بی چون و چرای آیتالله خمینی است. آیتاله خمینی با نقشی که در تکامل انقلاب ایران ایفا کرد، با آن رهبری قاطع، پیگیر و تزلزلناپذیرش تا روز ۲۱ و ۲۲ بهمن، احترام و محبت عمیق مردم ضد رژیم را به خود جلب کرد، و بهویژه در میان اقشار ضعیف و پائینی اجتماع: کارگران، دهقانان و خردهبورژوازی شهری هنوز از اعتبار و نفوذ فوقالعادهای برخوردار است و همین خود عامل تعیینکنندهٔ وحدت جنبش در مجموعهٔ خویش است. هنوز لایههای گوناگون نتوانستهاند قدرت آن را بهدست آورند که از زیر این چتر خارج شوند و مستقل و جداگانه عمل کنند. و این تنها منحصر به جامعهٔ ایران نیست. در بسیاری از کشورها شخصیتهای بزرگی پیدا شدهاند که در مرحلهای از تاریخ نقش بسیار بزرگ و تعیین کنندهای داشتهاند. این شخصیتها، تا مدتی طولانی، چتری بودهاند بر روی تضادها و تناقضات دورن جامعهٔ خودشان. در هندوستان، مثلاً، نهرو چنین شخصیتی بود. تا وقتی نهرو وجود داشت، تمام لایهها، جناحها و قشرها به حد چشمگیری در حزب کنگره گرد آمده بودند و در زیر چتر وحدتآفرین رهبری او به جدال و درگیری با یکدیگر مشغول بودند و توی سروکلهٔ هم میزدند. اما شخصیت نهرو، هنوز وحدت جنبش ملی را حفظ میکرد. پس از نهرو قشربندی و لایهبندی نیروها سرعت بیشتری گرفت.
علت دوم، که گفتیم علت عینی با مادی است، عبارت است از اینکه انقلاب ایران امکانات مالی بزرگی دارد که ناشی از درآمد نفت است. اگر این امکانات در میان نبود، انقلاب بسیار زودتر از اینها با دشواریهایی روبرو میشد که روند لایهبندی، سمتگیری و قاطعیت و مبارزهٔ نیروهای درونی طیف شرکتکننده در آن را تسریع میکرد. اما درآمد عظیمی که از نفت بهدست میآید، بهصورت عاملی تسکیندهنده در خارج این تضادها، جریان تصریح و تسریع برخورد میان جناحها و نیروها را کند میکند و دارای جنبهٔ مثبت است. البته جهات منفی هم دارد، اما تأثیرات مثبتش بر جهات منفی آن میچربد. زیرا فقدان این امکانات، به دلیل اینکه جنبش انقلابی هنوز نتوانسته است سازمان نیرومند و منظمی برای دفاع از انقلاب بهوجود آورد، خطر دسیسه، تحریک و بازگشت ضدانقلاب را بیشتر میکرد. به این ترتیب، امکانات مالی ناشی از درآمد نفت به هیئت حاکمهٔ جدید کمک فراوانی کرده است. اصولاً ضدانقلاب در استفاده از مشکلاتی که پس از هر انقلاب در اقتصاد کشور و زندگی عمومی اجتماع بهوجود میآید، استاد است. ما هم اکنون هم میبینیم که با وجود عامل مهم درآمد نفت، ضدانقلاب چقدر ماهرانه از کمبودها، نارساییها و نارضایتیهای مردم استفاده میکند.
به این ترتیب، برداشت ما از جنبش انقلابی ایران این است که هنوز دارای ماهیت ضدامپریالیستی، جهات جدی خلقی و جنبههای دموکراتیک است. كوشش ما اين است كه اين جهات و جنبههاى مثبت را تقويت كنيم و از بازگشت آنها به عقب جلوگیرى كنيم. ما در بيانيهاى كه منتشر ساختيم، (در شرایط حملهٔ نظامى به كردستان و تعطيل اكثر نشريات و دفاتر حزبى) نوشتيم كه الان شرایط بحرانى است، نیروهاى راستگرا به موفقیتى دست يافتهاند و با كمك توطئههاى امپرياليستى در سیاست داخلى کشور، چرخشى به راست صورت گرفته است كه مىتواند در زمينههاى ديگر نيز عواقب ناگوارى به بار آورد. ما در آن بيانيه همچنين متذكر شديم كه امكان اين هست كه بتوانیم جلو اين چرخش به راست را، با تلاش متحد تمام نيروهاى راستين ملى و خلقى و حتى آن نیروهایى در هيئت حاكمه كه طرفدار چنين چرخشى نیستند، بگيريم، آن را عقب بزنيم، و اين حملهٔ دسيسهآميز را خنثى سازيم.
ما معتقديم كه انقلاب ايران در مجموع خود به اين موفقيت دست یافت. آزاد شدن فعالیت حزب تودهٔ ايران، روزنامهٔ «مردم» و روزنامههاى ديگرى كه پس از آن آزاد شدند و یا قرار است آزاد شوند، اين امر را ثابت میكند. مطلب ديگرى كه در اينجا بايد گفت اين است كه به عقيدهٔ ما اين چرخش به راست و نتایج بعدى آن يك مسئلهٔ ساده و يك تصادف نبود، كه مثلاً دادستان انقلاب چنين كارى كرده باشد و بعد كسان ديگرى آمده باشند و جلوى آن را گرفته باشند. بهنظر ما، مسائل عمقىترى پشت آن بود. بهعبارت ديگر، نیروهاى علاقمند به آزادى، كه همان پيروان راستين خط امام خمینى هستند، توانستند چنین تصميمى بگیرند و اين بازگشت را عملى سازند. و اين هم در نتیجهٔ اثرات منفى ناشى از پيشرفت راستگرايان و انحصارطلبان، و مقاومت و عمل همهٔ نیروهاى طرفدار دموكراسى در برابر آنها، جامهٔ عمل به خود پوشید. نتیجهٔ اين مقاومت و عمل، تغييرى است كه اكنون میبینیم پيدا شده و بهنظر ما داراى جنبههاى مثبت و جدى اجتماعى است . البته ما آنقدر خوشبین نیستیم كه بگوئيم ديگر راه براى تحول آزاد و بدون دغدغه بازشده است و ديگر مانعى بر سر راه آن نیست. در آينده، باز هم ممكن است از اين فراز و نشيبها و حادثهها پیش بيايد و بار ديگر نیروهاى راستگرا بتوانند تسلط موقت يا طولانىترى پيدا بكنند. اما تجزيه و تحليلى كه از شرايط لحظهٔ كنونى مىتوان به دست داد، اين است كه از سوى راستگرايان حملهاى صورت گرفت كه طى آن توانستند پيشرفتهایى بكنند و در جبههٔ نبرد نيروها، مواضعى را بگيرند. ولى الان اين مواضع بازپس گرفته شده و آنها به عقب رانده شدهاند. ما همين امروز میبينيم كه لحن سخنان مقامات در جهت ديگرى است. آيتالله خمینى باز امروز تأكيد كرد كه انقلاب را زاغهنشينان و طبقات محروم پیش بردهاند. خوب، این شعار بزرگى است. يا اينكه آيتالله خسروشاهى مىگويد كه اگر مسئلهٔ مسكن را به من واگذار كنند در عرض چند روز با روشى انقلابى تمام خانههاى خالى را به زاغهنشينها و كسانى كه خانه ندارند میدهم، ولى دولت نمیگذارد و هی مادهٔ قانونی پیش من میآورند و جلوی این کار را میگیرند در حالی که باید این کار انجام شود.
به این ترتیب، میبینیم گرایشهایی که در مقامات رهبری انقلاب وجود دارد، بهکلی با هم متفاوت است. این گرایشها، آن طور که سؤالکننده در قسمت دوم سؤال خود نوشته است، تنها در جهت برقراری کامل مناسبات بورژوایی بر کشور، طرد عناصر میهنپرست، پبوند با امپریالیسم و تحمیق تودهها نیست. ما با پارهای از این گرایشهای گوناگون که دارای رنگها و جهانبینیهای مختلفی هستند، و در زیر پرچم اسلام شدیداً با جهانبینی مارکسیسم مخالفند، نقاط مشترک بیشتری داریم تا با بسیاری از نیروهایی که معتقدند مارکسیست هستند و دارای جهانبینی سوسیالیسم علمی. زیرا آن نیروهای اسلامی که زیر پرچم اسلام هستند، از لحاط اجتماعی، طبقاتی و ملی، در مواضعی بهمراتب نزدیکتر و قاطعتر به ما قرار دارند. دو نقل قول از دو شخصیت مؤثر، که در جهات مختلف رهبری انقلاب اسلامی قرار گرفتهاند، میآورم، زیرا در این زمینه بسیار گویا و روشنگر است. آیتالله طالقانی به سفیر و نمایندگان کوبا گفت ما با کمونیستها در بسیاری مسائل و امور، در آنچه که مربوط به زمین است، نزدیک هستیم و نظریاتمان شبیه است، جز در مسائل آسمانی. یکی دیگر هم یزدی بود که دربارهاش خیلی حرفها میزنند ولی گفتهٔ بسیار جالبی دارد که نقل آن میتواند در زمینهٔ بحت ما روشنگر باشد. یزدی گفته است که: «فیدل کاسترو از بسیاری از مسلمانها و مسلماننماها، مسلمانتر است.» و یا «اگر به ضوابط انقلاب کوبا توجه کنیم، به آن انقلاب اسلامی که مورد نظر ما است، بسیار نزدیکتر است.
ما هم در برنامهٔ جبههٔ متحد خلق، روی این مسئله تکیه کردهایم که ایدئولوژی و جهانبینی، نباید موجب جدایی در جبههٔ خلق گردد. تمام نیروهای خلقی و ضدامپریالیست، صرفنظر از هر جهانبینی و ایدئولوژی که میخواهند داشته باشند، میتوانند در این جبهه گرد آیند و با یکدیگر همکاری کنند. مبارزهٔ این جبهه، باید بر اساس موضعگیری نسبت به مسائل مشخص جامعهٔ ایران از لحاط طبقاتی و لایهبندی طبقاتی انجام گیرد. مثلاً شما طبقات و قشرهای گوناگون خلقی جامعه را در نظر بگیرید. در طبقهٔ کارگر کارگرانی هستند که مسلمانند، کارگرانی هستند که نماز نمیخوانند، بخشی از آنها طرفدار سوسیالسم علمی هستند. یا اکثریت عظم دهقانان، مسلمان متعهد هستند ولی ممکن است در میان آنها دهقانان بیچیز و زحمتکشی هم باشند که مسلمانان متعهدی نباشند، به مذهب دیگری اعتقاد د!شته باشند و یا اصلاً به جهانبینی دیگری از جمله مارکسیسم باور داشته باشند . یا مثلاً روشنفکران را نمیتوان به دو گروه مسلمان متعهد و غیرمذهبی تقسیم کرد. میدانم که بسیاری از روشنفکران ملی به آن صورتی که قشریون میخواهند، تعهد مذهبی ندارند. البته بخشی از آنها مسلمانند، منتها نه به آن صورت که اشاره کردیم. بخشی از آنها اعتقادات مذهبی ندارند و جهانبینیهای دیگری را دنبال میکنند: جهانبینی علمی دارند، ماتریالیست هستند، طرفدار سوسیالیسم علمی هستند، ولی تمام آنها در مبارزهٔ ملی، مبارزه برای پبشرفت، برای آزادی، علیه رژیم استبدادی و استعماری و علیه زمینداری بزرگ و سرمایهداری و!بسته شرکت میکنند و میتوانند فعالانه با یکدیگر همکاری داشته باشد. مفهوم جبههٔ متحد خلق برای ما، همکاری میان تمام این نیروهایی است که در بالا به آنها اشاره کردیم.
به این ترتیب، تذکر این مطلب هم برای دوست سؤالکننده لازم است که بیانیهٔ ما درمورد «چرخش به راست در سیاست داخلی» بهمعنای این نبوده که حالا دیگر اوضاع به جابی رسیده که باید شکل و شیوهٔ مبارزه را تغییر داد و از صورت یک عنصر سازنده و انتقاد کننده از نظام کنونی اجتماعی درآئیم و به یک عنصر مبارزه کننده برای سرنگونی این رژیم تبدیل شویم. بلکه مسئله چنان بود که ما در همهٔ نشریات خود توضیح دادیم، و فکر میکنیم که پیشبینی ما درست بوده است. ما توانستیم عناصر قشری و راستگرا را، از لحاط برخورد سیاسی به مسائل و شناخت اجتماعی، فعلاً یک قدم به عقب برانیم و امیدواریم در این امر پیشتر برویم. البته ما این کار را نمیتوانستم و نمیتوانیم بهتنهایی انجام دهیم. منظور همکاری تمام نیروهایی است که به مبارزه در این عرصههای مهم معتقد هستند: مبارزهٔ بیامان ضدامپریالیستی، مبارزه برای درهم شکستن تمام پایههای استبداد سلطنتی و سرمایهداری بزرگ وابسته، تأمین آزادیهای دموکراتیک خلقی، یعنی آزادیهایی که در جهت مبارزه برای رسیدن به هدفهای بالا و بهبود بنیادی شرایط زندگی زحمتکشان باشد، یعنی ایجاد دگرگونی بنیادی اقتصادی در جامعه به سود زحمتکشان. تمام نیروهایی که طرفدار پیشبرد این مبارزه باشند، باید متحداً عمل کنند و هرکس اشتباهاً یا عمداً خلاف آن حرکت کند، به ضدانقلاب کمک رسانده و جبههٔ خلق را تضعیف کرده است.
پس در سیاست ما تغییری پیدا نشده و ما همچنان در مجموعهٔ جنبش انقلابی همان سیاست عنصر سازنده، یعنی انتقاد، افشاگری و مبارزه با عوامل استعمار، استبداد، سرمایهداری وابسته و استثمار را به پیش خواهیم برد. هیچکس هم نمیتواند ادعا کند که در این مبارزه کوتاهی کردهایم. خود همین بیانیهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب دربارهٔ ‘«چرخش به راست در سیاست داخلی» و آنچه که پس از این انتشار خواهیم داد، بر همین اساس استوار است.
خواندن صحبت های رفیق کیا همیشه شورآفرین و آموزنده است. اما نکته مبهم این است که چرا باید تحلیل ۴۵ سال پیش از اوضاع ایران را به عنوان سرمقاله ارائه کنیم؟ آیا هیچگاه روزنامه مردم قبل از انقلاب یا در دوره چهارساله بعد انقلاب هیچگاه مثلا مانیفست کمونیست یا بخشی از هجدهم برومر یا دوتاکتیک سوسیال دمکراسی را سرمقاله می کرد؟