حمایت از خرده بورژوازی و تشکیل صف مستقل طبقهٔ کارگر
رفیق نورالدین کیانوری ــ
پرسش و پاسخ، شماره ۴، آذرماه ۱۳۵۸ ــ
س – وقتی ما مواضع ضدامپریالیستی خرده بورژوازی انقلابی و دموکراسی انقلابی را تأیید میکنیم، چگونه میتوانیم صف مستقل طبقهٔ کارگر را بهوجود آوریم و آن را تحکیم کنیم؟ در این زمینه، چه روشی باید در پیش بگیریم؟
ج -رفقا! این مسائل با یکدیگر در تضاد نیستند. مبارزه برای تشکل طبقهٔ کارگر و ایجاد صف مستقل آن، میتواند همراه با مبارزه در جهت تشکیل جبههٔ متحد خلق با شرکت سایر نیروهای انقلابی بر اساس وحدت، اتحاد و مبارزه صورت گیرد. تشکل طبقهٔ کارگر و ایجاد صف مستقل آن، یعنی اینکه ما طبقهٔ کارگر را برای رسیدن به حقوق و آرمانهایش و پیبردن او به نیرو و امکاناتش متشکل سازیم تا با اتکاء به نیروی عظیمی که برای دستیابی به خواستهای خود در این تشکل بهدست میآورد، و با شیوههایی که در هرلحظهٔ تاریخی با پذیرش عمومی جامعه منطبق باشد، در مجموعهٔ جنبش ملی، دموکراتیک و ضدامپریالیستی ایران، نقش تاریخی خود را ایفا نماید. پس مبارزهٔ ما از یک سو کوشش در جهت ایجاد واحدهای حزبی، سندیکایی و صنفی طبقهٔ کارگر و تلفیق کار تودهای با کار سیاسی و تشکیلاتی حزب، و شکل دادن به تمام اینها برای ایجاد سازمانهای مستقل طبقهٔ کارگر است، و از سوی دیگر شرکت ما در مبارزهٔ عمومی خلق است. ما نمیتوانیم خود را از این مبارزه کنار بکشیم و بگوئیم ما فعلاً میخواهیم صف مستقل طبقهٔ کارگر را متشکل سازیم و وقت این کارها را نداریم! طبقهٔ کارگر ناگزیر است بهعنوان جزئی از جامعه، برای تأثیر گذاشتن روی جنبش و حرکت در جهت بهدست آوردن رهبری آن، در تمام مبارزات خلق شرکت مؤثر و فعال داشته باشد.
طبقهٔ کارگر و سازمان سیاسیاش باید بکوشد با سایر نیروهای خلق زبان مشترک پیدا کند، عمل و کار مشترک بهوجود آورد، جبههٔ مشترک تشکیل دهد و در پیشبرد کار آن تلاش نماید. البته هدفها و شیوههای مبارزهٔ طبقهٔ کارگر همیشه با هدفها و شیوههای سایر زحمتکشان یکی نیست، ولی در مراحل معینی بر یکدیگر منطبق میشوند. مثلاً میدانیم که هدف مبارزات طبقهٔ کارگر برانداختن سرمایهداری و پایهگذاری جامعهٔ سوسیالیستی است. اما برای رسیدن به این هدف، ابتدا باید کشور استقلال پیدا کند، زیرا نمیتوان در عین وابستگی اقتصادی به امپریالیسم، جامعهٔ سوسیالیستی را بنا نمود. پس در مسئلهٔ قطع وابستگی به امپریالیسم، خواست طبقهٔ کارگر با خواست نیروهای دیگر اجتماعی، حتی آنها که هدفشان رسیدن به سوسیالیسم نیست، ولی در قطع تسلط امپریالیستی ذینفعاند، در خط عمومی منطبق میشود. از این جهت است که باید با این نیروها همکاری کند، در جبههای مشترک با برنامهٔ عمل مشترک با آنها متحد شود، تا بتواند ضمن تعمیق آن به هدف مورد نظر خود دست یابد.
با در نظر گرفتن همهٔ این جهات و جوانب است که ما میکوشیم کار متشکل کردن طبقهٔ کارگر بهعنوان یک نیروی مستقل اجتماعی، و کار در جهت همکاری طبقهٔ کارگر با سایر نیروهای اجتماعی و قشرهای مترقی جامعه برای رسیدن به هدفهای کنونی و هدفهای نهایی طبقهٔ کارگر، باید به موازات هم انجام گیرد. این دو کار از یکدیگر جداییناپذیرند، و در مراحل معینی، وزنه و سنگینی روی این یا آن جهت کار قرار میگیرد. مثلاً اکنون که مبارزهٔ ضدامپریالیستی در دستور روز قرار دارد و آمریکا میخواهد محاصرهٔ اقتصادی را برما تحمیل کند ـــ قطع فروش گندم برای گرسنگی دادن ما، مسدود کردن حسابهای ما در بانکهایشان برای گرفتن امکان خرید از ما و … ـــ اگر مثلاً بخواهیم بهمنظور ساختن خانههای کارگری برای کارگران اعتصاب عمومی به راه بیندازیم، اشتباه بزرگی است. این همان اشتباهی است که یکبار در دوران مبارزه برای ملی شدن نفت از حزب تودهٔ ایران سر زد. یعنی در زمانی که مسئلهٔ ملی کردن نفت مطرح بود، اکثريت رهبری حزب ما تصميم به دادن چنين شعاری گرفت که البته اشتباه بود. زيرا در آن مرحلهٔ مشخص، مسثلهٔ خواست کوتاهمدت يا بلندمدت طبقهٔ کارگر مسئلهٔ عمدهٔ روز نبود و نمیبايست سنگینی و وزن را روی آن میگذاشت. مسئلهٔ عمده، اخراج انگليسیها از تأسيسات نغت جنوب و وارد آوردن شکست به آمريکاییها بود.
به اين دليل ما معتقديم که اين دو جهت مبارزهٔ حزب طراز نوين طبقهٔ کارگر را نمیتوان از يکديگر جدا کرد. اما در جريان مبارزهٔ سياسی و در مراحل معين، اين يا آن جهت وزن و سنگينی خاصی پيدا میکند، و بايد روی آن تعمق کرد. همچنانکه ما از آغاز انقلاب يادآور شدهايم و امروز بهوضوح تمام ديده میشود، مرحلهٔ ضدامپرياليستی انقلاب بههيچوجه تمام نشده است و هنوز مراحل دشواری در پيش دارد. بعضیها در اين دو سه ماههٔ اخير خوابشان برده بود و خيال میکردند که امپرياليسم استقلال و تماميت ارضی کشور ما را پذيرفته است. ما در روزنامهٔ ارگان حزب و ساير نشريات خود همواره همه را از اين خوشباوری نسبت به امپرياليسم برحذر داشتهايم. امپرياليسم با تمام قوا میکوشد تا اوضاع گذشته را در ايران برقرار سازد و هرگز با وضع کنونی ايران آشتی نخواهد کرد. زيرا برای او ايران با ساير نقاط جهان که در آنها مبارزهٔ ضدامپرياليستی در جريان و رو به گسترش است، تفاوت دارد. تحکيم و تثبيت انقلاب ايران میتواند چنان ضربهای بر شريان حياتی امپرياليسم در جهان وارد آورد که به قيمت يک تغيير بنیادی در تناسب نيروهای جهانی، به زيان امپرياليسم، تمام شود. بههمين جهت، بايد توجه داشت که مبارزهٔ ضدامپرياليستی طولانی و دردناکی در برابر ما قرار دارد.
اشتباه کسانی که تصور میکردند مرحلهٔ مبارزهٔ ضدامپرياليستی و دموکراتيک بهسر آمده و اکنون ديگر بايد برای استقرار سوسیاليسم مبارزه کرد، درست مانند اين است که مثلاً بلشويکها پس از پيروزی انقلاب اکتبر، حساب شروع جنگ داخلی را نمیکردند و از روی خوشباوری، احتمال نمیدادند که تمام امپرياليستها، با تمام نيروی خود میکوشند تا انقلاب را با شکست روبرو سازند. زيرا در آنجا نيز شش هفت ماه پس از انقلاب، اوضاع آرام بود و چنين به نظر میرسيد که انقلاب پیروز و مواضع آن مستحکم شده است. اما اين شش هفت ماه، مدتی بود که ضدانقلاب برای حملهٔ مجدد خود تدارک میديد. در ايران نيز، اين شش هفت ماه پس از انقلاب، دوران تدارک ضدانقلاب برای تدارک حملهٔ اصلی و وارد أوردن ضربهٔ اساسی بر پيکر انقلاب و سوءاستفاده از ضعفهایی بود که در گسترش جنبش انقلابی در ايران وجود داشت. پس، مرحلهٔ نبرد ضدامپرياليستی و دموکراتيک جامعهٔ ما نهتنها پايان نيافته، بلکه وارد يکی از دشوارترین مراحل خود شده است. به همين سبب، اکنون تمام نيروهای مترقی و انقلابی بايد در جهت تقويت مبارزهٔ ضدامپرياليستی و دموکراتيک قرار گيرند. اين است آن مسئله و حلقهٔ عمده….