دادخواهی همسر «احسان طبری»

حضرت آیتالله! دادگاههای انقلابی عدالت جمهوری اسلامی، چنین مردی را نه تنها به اسارت گرفتهاند، بلكه از ابتداییترین حقوق خود محرومش ساختهاند. من ایمان دارم كه قضاوت تاریخ سرانجام او را به مقام در خورش خواهد رسانید و آنچه را كه در طول زندگی پُربار و افتخارش از او دریغ كردند، نسلهای آینده ایران سپاسمندانه به او تقدیم خواهند كرد. دادگاههای انقلابی عدل جمهوری اسلامیایران و همه مسئولان اجرایی و قضایی آن در برابر این حكم تاریخ چه پاسخی خواهند داشت و چگونه زیر بار این شرم سر برخواهند كرد؟ 

 

حضور محترم حضرت آیتالله منتظری 

اكنون كه از مراجعات مكرر خود برای آگاهی از حال شوهرم «احسان طبری» به همه مراجع صلاحیتدار، مانند سپاه پاسداران، دادگاه انقلاب اسلامیجز برخوردهای گاه زننده و در همه حال بینتیجه طرفی نبستهام، این دادنامه را برای شما بهمثابه آخرین فریادرسی كه در جمهوری اسلامیمیشناسم تقدیم میدارم و قبل از هر چیز از اینكه وقت گرامیخود را برای خواندن این نوشته صرف میكنید از شما تشكر می‌‌كنم. هر چند كه در قبال مسئولیت بزرگی كه بر عهده گرفتهاید، خواندن و رسیدگی به این نامه خود از مهمترین تعهدات مسئولیت شما بهشمار می‌‌آید

مدت پنج ماه از روزی كه بیخبر به خانه ما ریختند، من و شوهرم را چشم بسته به مكانی ناشناس بردند، میگذرد. از آن روز تاكنون نه تنها هیچ خطی یا خبری از شوهرم به من نرسیده است كه مرا از حال او آگاه كند، بلكه هر دری را كه برای یافتن كوچكترین خبری از وضع شوهرم زدهام جز « نمیدانم» پاسخی نشنیدهام

از شما میپرسم اگر مقامات سپاه و دادگاههای انقلاب كشورمان از حال و روز یك زندانی كه در چنگ ایشان اسیر است بیخبر باشند، پس خانواده او باید كدام در را بزنند و چاره از كجا بجویند؟ 

حضرت آیتالله‌! دادگاههای عدل جمهوری اسلامیچگونه میتوانند در برابر فرزندان یك زندانی در بند، كه مدام با نگرانی و هراس برای آگاهی از وضع پدرشان از راه دور به مادر خود تلفن میزنند و مدام پاسخ نمیدانم میشنوند این بیعدالتی خود را توجیه كنند و همچنان دم از عدالت بزنند؟ آن هم زندانی هفتاد سالهای كه سالهاست با بیماری خطرناكی چون بیماری پیشرفته قلبی، زخم معده و سیاتیك، كه از زندان رضاخانی به یادگار دارد دست و پنجه نرم میكند و زندگی و مرگش، حتی در شرایط مساعد روزگار، همواره مایه نگرانی خانوادهاش بودهاست

حضرت آیتالله! گمان میكنم نه تنها در دادگاه عدل اسلامیكه در همه دادگاهها و حتی بیدادگاههای جهان نیز زندانیان حقوق مشخصی دارند، كه ازجمله ابتدایی‌‌ترین آنها مطلع بودن خانواده ایشان از حال و وضع آنان از طریق ملاقات یا لااقل گفتگوی تلفنی است. در شرایطی كه اكثر زندانیان هر ماه یا هر از چند ماه یكبار با یك تلفن از زندان خانوادههای خود را از زنده بودن خود مطمئن میسازند، به من بگوئید كه چرا پنج ماه است كه از شوهر من خبری نیست؟ اگر شوهر من زنده و سالم است چرا نباید با یك تلفن كوتاه همسر و فرزندانش را از حال خود باخبر كند؟ اگر بههر دلیلی بیمار و ناتوان از سخن گفتن است، آیا حتی از نوشتن دو سطر یادداشت نیز عاجز است؟ و اگر حتی مردهاست، آیا همسر و فرزندان او حق ندارند، كه از این حقیقت شوم باخبر باشند؟ آیا شما خود هر گونه رنج بی‌‌خبری از عزیزان خود را كشیدهاید و عمق و شدت آن را میتوانید حس كنید؟ 

حضرت آیتالله! در همه دادگاهها و حتی بیدادگاههای جهان، حتی برای خطرناك‌‌ترین جانیان نیز حق ارتباط با خانواده درجه اول را محفوظ داشتهاند، به من بگوئید این چگونه عدالتی است كه از مردی دانشمند و وارسته كه در همه جهان به جهت علم و تقوا و ایمان خود سرشناس است و در ایران و جهان از دشمن و دوست به او مینازند و برای شخصیت معنویاش اعتبار قائلند، این حق دریغ میشود؟ من لااقل به سبب چهل سال زندگانی روزان و شبان با احسان طبری میتوانم با همه ایمان و صداقت خود به سربلندی سوگند یاد كنم كه او جز عشق پُرایثارش به دفاع از والاترین فضایل انسانی و نبرد بیامان و خستگیناپذیرش با ستمگری و دیوخویی انساننمایان هدفی نداشتهاست و جز در راه حق و حقیقت گامینپوئیدهاست، كه دل بزرگش همواره بهخاطر مظلومان جهان تپیدهو بزرگترین درد زندگانیاش، كه قلب دردمندش را در تمام اوقات حیاتش رنجه میداشت، درد دوری از وطن بود و زیباترین عشق او شوق بیپایانش به آزادی و استقلال و حیثیت ایران و ایرانی بود و همه توان خود را، از قلم و قدم و كلام، جز در این راه صرف نكردهاست. بر این ادعا چه گواهی زندهتر از كارنامه آثار و نوشتههای او و چه شاهدی گویاتر از همه كسانی كه از دشمن و دوست او را دیده و شناختهاند. آری، سابقه مبارزه و پیكار او با اهریمن و اهریمنان به زمانهای بسی دور برمیگردد، به روزگاری كه حتی بسیاری از انقلابیون و انقلابینمایان امروز شاید كودكان چشم و گوش و زبان بستهای بیش نبودند

حضرت آیتالله! دادگاههای انقلابی عدالت جمهوری اسلامی، چنین مردی را نه تنها به اسارت گرفتهاند، بلكه از ابتداییترین حقوق خود محرومش ساختهاند. من ایمان دارم كه قضاوت تاریخ سرانجام او را به مقام در خورش خواهد رسانید و آنچه را كه در طول زندگی پُربار و افتخارش از او دریغ كردند، نسلهای آینده ایران سپاسمندانه به او تقدیم خواهند كرد. دادگاههای انقلابی عدل جمهوری اسلامیایران و همه مسئولان اجرایی و قضایی آن در برابر این حكم تاریخ چه پاسخی خواهند داشت و چگونه زیر بار این شرم سر برخواهند كرد؟ شما بهتر میدانید كه آفتاب حقیقت هرگز برای همیشه زیر ابر دروغ و تهمت پنهان نمیماند. شوهر من نیز با همین امید و اعتقاد بود كه همه سرمایهعمر و علمش را در طبق اخلاص نهاد و تقدیم خیر و صلاح انسان كرد. امروز ممكن است كه با جعل و دروغ جمع بیخبری را فریفت و بیگناهی را در اذهان جامعه گناهكار نمایاند اما آیا میتوان همه را برای همیشه فریب داد؟ و آن روز كه آفتاب حقیقت بر جان جهان تابنده شود، این خفاشان كوردل خود را در چه سردابههایی پنهان خواهند كرد؟ و از شما میپرسم: آیا در آن روز وجدان تاریخ و جامعه دامن همه مسئولان جمهوری اسلامیو حتی دامن خود شما را بهمثابه یكی از اركان مقتدر این جمهوری نخواهد گرفت؟ آنان را نمیدانم، اما آیا خود شما برای آن روز پاسخی دارید؟ شما كه خود داغ عزیزی را بر سینه دارید آیا درد آن كسانی را كه عزیزانشان را بیگناه و حتی به گناه شرافت و صداقت، در زیر پای ظلم و بیعدالتی لگدمال میكنند در مییابید؟ خبر مرگ ناجوانمردانه فرزند شما دل بسیار كسان و از جمله من و شوهرم را سخت به درد آورد، اما آیا شما نیز در این اندوه دردناك من و فرزندانم با ما احساس همدردی میكنید؟ 

من این نامه را از سر خواهش و تمنا، یا برای جلب ترحم به شما نمینویسم، بلكه گمان میكنم كه موظفم این مسئولیت خطیر را به شما و از طریق شما به همه مسئولان جمهوری اسلامییادآوری كنم تا شاید با پیش گرفتن راه عدل و حق كه اگرچه مدتهاست از آن منحرف شدهاند، اما هنوز بازگشت به آن چارهپذیر است اندكی از بار سنگین گناهان خود كه در حق آزادگان و پاكان و محرومان این ملت روا داشتهاند بكاهند

با امید قاطع به چنین همدلی است كه اكنون به شما روی آورده و احقاق این حق بدیهی را از شما میطلبم. باشد تا این امید به نومیدی بدل نگردد

با ایمان قاطع به پیروزی حق بر باطل ـ آذر طبری (مهرماه ۱۳۶۲

یک نظر

  • ناشناس

    کارگران و زحمتکشان هرگز
    کارگران و زحمتکشان هرگز معلمان خود را فراموش نخواهند کرد، باشد تا روزگار آزادی و آزادگی آنان فرارسد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *