چرا فریاد مردم فلسطین در دانشگاههای ایران کم پژواک است؟
نوام چامسکی در پاسخ به پرسشی مشابه که «را فاجعۀ مردم فلسطین در سطح بینالمللی شنیده نمیشود؟» بهدرستی گفته بود: «چون آنها ثروت ندارند، قدرت ندارند، بنابراین حقوقی هم ندارند. روال دنیا اینطور است….»
اما امروز فریاد دادخواهی مردم فلسطین از حنجرۀ میلیونها جوان آمریکایی و اروپایی بیرون میآید. آنها در اعتراضات پرشور و گستردۀ خود، چه در صحن دانشگاهها و چه در خیابانهای شهرهای مرکزی کشورهای غربی، نسلکشی رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان را محکوم و از آزادی فلسطین دفاع میکنند. امواج انسانیِ مردم یمن در تظاهرات خیابانی صنعا به طرفداری از فلسطینینان نیز نشانهای از حمایت بیدریغ آنها در حرف و در عمل از اقدامات نظامی انصارالله است که همهروزه علیه منافع اقتصادی اسرائیل و آمریکا صورت میگیرد.
در ایران چه اتفاقی افتاده است که دانشگاهها در برابر یک فاجعۀ تاریخی به نام نسلکشی در غزه و لبنان، سکوت کردهاند؟ چرا این سنگر آزادی و عدالتخواهی که پیش از انقلاب ۱۳۵۷ پیشاهنگ جنبش ترقیخواهی ایران و منطقه و حتی جهان بود، امروز به چنین سرنوشتی مبتلا شده است؟
پاسخ این است که دانشگاههای ایران طی چهار دهۀ گذشته تدریجاً به تسخیر اساتیدی در آمدند که ستایشگران غرب و از منادیان اقتصاد سیاسی حاکم بر آمریکا و اروپا بودند. گروه بزرگی از اساتید امروزین دانشگاههای ایران یا مستقیماً از دانشآموختگان مکتب شیکاگو هستند که تئوریپردازی و تدریس اقتصاد نئولیبرالیستی در ایران را بهعهده دارند، یا متأثر از مکتب ویرانگر اقتصادی میلتون فریدمن هستند.
اگر پیش از انقلاب اکثر اساتید دانشگاه و آموزگاران مدارس از میان افراد آگاه به اقتصاد سیاسی عدالتخواهانه و استقلالطلبانه بودند، امروز جای آنها را کسانی گرفتهاند که نمازشان را رو به قبلۀ آمریکا و اروپا میخوانند. آنها بر بستر فرهنگ غربی پیشا انقلابی حاکم بر ایران، روح دانشآموختگان خود را همچنان با تبلیغ اسالیب زندگی فردی و اجتماعی غربی تسخیر میکنند، و مغز آنها را با علم چگونگی انباشت سرمایه، رقابت لجامگسیختۀ بازار، بهرهکشی بیرحمانه، تعدیل ساختاری و توسعۀ پایدار ناعادلانه پر میکنند. آنها حتی شیوۀ حکمرانی ممالک غربی را بهعنوان الگوی برتر حکمرانی در ذهن مخاطبان خود میکارند. محمود سریعالقلم، که شیفتۀ شیوۀ حکمرانی رؤسای جمهور آمریکا است و در توصیف قدرت کلام و منطق امثال جک سولیوان عنان از کف میدهد، بلندگوهای رسمی کشور را در خدمت انتقال این افکار به درون جامعه میگیرد. او همچنین اقتصاد سرمایهداری لجامگسیختۀ مبتنی بر خصوصیسازی هرچه گستردهتر را تنها راه رهایی ایران از بحران کنونی و یگانه الگوی رشد معرفی میکند.
آموزه های امثال محمود سریعالقلم، که تماما براساس اقتصاد مبتنی بر بهرهکشی، رنج بیحد و سلب حقوق اولیهٔ انسانها است، در ابعاد میلیونی نشر و باز نشر میشوند و خط فکری دهها هزار دانشجوی ایرانی را تعیین میکنند. چنین آموزشی جایی برای رشد افکار نوع دوستانه و انسانی نمیگذارد. زیر لوای چنین آموزشهایی، نهتنها صدای مظلومیت مردم فلسطین که صدای رنج کارگران و زحمتکشان ایران نیز به گوش این دسته از دانشگاهیان نمیرسد. چنین است که نهتنها مردم مظلوم فلسطین، بلکه مردم ایران نیز، که نه ثروت دارند و نه قدرت، نه صدای بلندی دارند و نه حق، از پشتیبانی دانشگاههای ایران بیبهره میمانند. امروز در دانشگاههای ایران آن صدایی شنیده میشود که از حلقوم پرجنجال و زبان تیز تئوریسنهای اشرافیت تازه به دوران رسیده و نماینده گان و سخنگویان مشتی چپاولگر بیرحم و بیاخلاق نوکیسه برون میآید.
یکی از دلایل اعتلای جنبش دانشجویی در غرب به نفع فلسطینیان و افول آن در دانشگاههای ایران نیز چیزی جز این واقعیت نیست که اقتصاد ویرانگر نئولیبرالیستی در چندین دهه احاطۀ خود به جهان غرب ، امتحان خود را در زندگی روز مرۀ مردم پس داده و میرود تا حنایش دیگر رنگی نداشته باشد. اما در ایران این نظام اقتصادی تازه به دوران رسیده است و هنوز کراهت آن برای آحاد مردم ایران ناشناخته است. جذابیت این تفکر در ابعاد زندگی فردی در آن است که فردیت و حقوق مطلقۀ فردی را بهجای حقوق جمع و میل به جمعگرایی، مینشاند. این جذابیت در نزد جوانان متعلق به اقشار و طبقات پولدار نوکیسه بهحدی است که دنیای آنها در منیت خود محدود میشود و چشم بر بود و نبود انسانها میبندند. از نگاه آنها، توده و اجتماع و مردم و جمعیت و جمع، عناوین منسوخ و از مد افتادهای هستند که باید به فراموشی سپرده شوند.
چنین است که فریاد مردم فلسطین در دانشگاههای ایران پژواک در خوری ندارد و مسؤول مستقیم آن اساتیدی هستند که زهر فرهنگ خودپرستی و دیگریگریزی مبتنی بر اقتصاد نئولیبرالیتسی را به کام جوانان ایران میچکانند و آنها را از هرگونه حس نوعدوستی، مردمگرایی و پاسداری از منافع میهن تهی میکنند. بهانۀ همۀ این دستهٔ از خود بیخود شدگان نیز مخالفت با حکومت داخلی و سیاستهای حاکم بر کشور است.
پیشگیری از ادامۀ چنین روند فاجعهباری در دانشگاههای کشور در قدم اول وظیفۀ حکومت و در قدم دوم روشنفکران عدالتخواه و استقلالطلب ایران، اساتید متعهد، و همۀ آزادگانی است که به آرمانهای انقلاب ایران و آرمان مردم فلسطین وفادارند.
مقاله بسیار عالی بود.
جوانان باید سازنده باشند و این تفکر و روحیه خودگرایی داشتن باعث بسیاری از آلودگیهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و روانی میشود که در انتها باعث نابودی معنویت ها و ساختارهای اساسی انسان دوستانه است .
مسله بی تفاوتی در مورد کشتارها در فلسطین و خودگرای بودن در بین اکثریت مردم شیوع پیدا کرده و شرایط اقتصادی سخت ، نامیدی به آینده و عدم تاثیر گذرای ، فساد و بی عدالتی و تبعیض و نداشتن تامین های اجتماعی منجر به این حس ناامیدی در میان دانشجویان و کارگران و کارمندان شده.