ایران، وضعیت کنونی سوریه، و تأثیرات آن بر منطقه و محور مقاومت

مقدمه: پیچیدگی بحران سوریه

تحولات سوریه از زمان آغاز بحران در سال ۲۰۱۱ تا امروز بازتابی از پیچیدگی‌های ژئوپلیتیکی و رقابت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است. اکنون، در دسامبر ۲۰۲۴، این بحران با مسائل جدیدی مانند تشدید درگیری‌ها، بازتعریف محورهای قدرت، و تغییر اولویت‌های بازیگران منطقه‌ای و جهانی وارد مرحله‌ای حساس شده است. این رقابت‌ها به‌شکلی پیچیده با منافع بازیگرانی چون ایران، ترکیه، ایالات متحده، روسیه و رژیم صهیونیستی گره خورده است. 

سوریه یکی از مهم‌ترین میدان‌های رقابت ژئوپلیتیک در خاورمیانه است. این کشور به‌دلیل موقعیت جغرافیایی و نقش کلیدی در محور مقاومت، همواره هدف اصلی برنامه‌های نیابتی و مداخلات خارجی بوده است. با وجود تلاش‌های دیپلماتیک ایران و متحدان منطقه‌ای، تهدیدات نظامی و سیاسی علیه سوریه همچنان ادامه دارد. تحولات اخیر، به‌ویژه پیشروی‌های گروه تروریستی تحریرالشام و تحرکات اسرائیل، چالش‌های جدیدی را پیش روی ایران و محور مقاومت قرار داده است.

ایران، به‌عنوان یکی از بازیگران اصلی محور مقاومت، از آغاز بحران سوریه تلاش کرد با حمایت از دولت بشار اسد، ثبات را در آن کشور حفظ کند و از فروپاشی نظامی و سیاسی آن جلوگیری نماید. با این‌حال، تغییر موازنه‌های قدرت و ظهور بازیگران جدید در این بحران، از جمله گروه‌های مسلح تندرو و مداخله‌گران خارجی، سیاست‌های ایران و دیگر بازیگران را با چالش‌های بزرگی مواجه کرده است.

در این چارچوب، ایران به‌عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقه با ملاحظات استراتژیک، امنیتی، و دیپلماتیک متعدد مواجه است، و در حال حاضر تلاش دارد با رویکرد دیپلماتیک، مواضع خود را در این نشست‌ها تقویت کند. اما موفقیت این تلاش‌ها به حفظ توازن بین دیپلماسی و اقدام عملی برای جلوگیری از، از دست رفتن فرصت‌های استراتژیک، و همکاری اسد و ثبات داخلی سوریه وابسته است.

تحرکات گروه تروریستی هیأت تحریرالشام با حمایت آمریکا، ترکیه، و اسرائیل نشان‌دهندهٔ تغییراتی استراتژیک در شمال سوریه است. این تحرکات می‌رود تا به تغییر در توازن قدرت منطقه‌ای منجر شود و موقعیت سوریه به‌عنوان محور کلیدی در حمایت از مقاومت را به‌طور جدی تهدید کند. تضعیف سوریه، به‌معنای قطع بخشی از زنجیرهٔ مقاومت خواهد بود. با در نظر گرفتن تمامی پارامترها و تحلیل‌های ارائه‌شده، این گزارش جامع به بررسی عوامل کلیدی و پیامدهای آن برای سوریه و منطقه می‌پردازد.

پیشروی تحریرالشام و نقش ترکیه

ترکیه به‌جای عمل به تعهداتش در چارچوب توافق آستانه، همچنان از گروه‌های تروریستی در ادلب حمایت می‌کند. این حمایت شامل تسلیحات، لجستیک، و حتی پشتیبانی نظامی غیرمستقیم است. هدف ترکیه گسترش نفوذ خود در شمال سوریه و ایجاد مناطق تحت کنترل برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی‌اش، از جمله شهر حلب، است.

از آغاز بحران سوریه، حمایت از گروه‌هایی مانند تحریرالشام بخشی از راهبرد ترکیه در ایجاد مناطق حائل امن در شمال سوریه بوده است. هدف نهایی، گسترش نفوذ و کاهش تهدیدات کُردی در مرزهای جنوبی ترکیه خوانده شده است. اما چنانچه آشکار است، نقش دوگانه و فرصت‌طلبانهٔ ترکیه حمایت از گروه‌های مسلح مخالف بشار اسد، و نفوذ در مناطق شمالی سوریه، برای تغییر رژیم و جایگزینی دولتی همسو با منافع خود بوده است. ترکیه، به‌دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی و جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای، در طول بحران سوریه نقشی فرصت‌طلبانه ایفا کرده است.

 نزدیکی ترکیه به اسرائیل، با وجود اختلافات ظاهری، در حمایت از گروه‌های مسلح مخالف اسد و تضعیف محور مقاومت، نشان‌دهندهٔ اشتراک منافع آن‌ها است. ترکیه از نیروهای نیابتی بنیادگرا برای گسترش نفوذ خود و الحاق سرزمین‌های جدید بهره‌برداری خواهد کرد. سابقهٔ تاریخی این کشور در بهره‌گیری از گروه‌های مسلح در شمال سوریه، این سناریو را تقویت می‌کند.

دیپلماسی ایران

ایران به نظر می‌رسد در حال حاضر تمرکز خود را بر دیپلماسی گذاشته است و تلاش می‌کند از طریق مذاکرات با ترکیه، قطر، و دیگر کشورهای منطقه، بحران را مدیریت کند. شرایط فعلی سوریه نیز تفاوت‌هایی عمده‌ با دوران اوج بحران در سال ۲۰۱۱ دارد. در آن زمان، ایران به‌عنوان یک بازیگر محوری برای دفاع از سوریه در برابر تروریست‌های تکفیری وارد عمل شد. اکنون، با فروکش کردن بحران داعش و تغییر موازنه در میدان نبرد، تعامل دولت سوریه با ایران تغییر کرده است. ایران پیش از ورود گسترده به تحولات جدید، منتظر روشن شدن سطح و نوع همکاری دولت سوریه است. این رویکرد اگرچه از نظر کاهش تنش مفید است، اما ممکن است در مواجهه با اقدامات نظامی سریع و گسترده‌ٔ تحریرالشام ناکافی باشد.

دیپلماسی ایران نشان‌دهندهٔ تلاش برای جلوگیری از افزایش تنش‌ها و کاهش هزینه‌های انسانی و اقتصادی جنگ است، اما اگر این رویکرد با فشارهای جدی نظامی همراه نباشد، خطر از دست دادن موقعیت استراتژیک در سوریه وجود دارد. به نظر می‌رسد که ایران نیازمند اتخاذ موضعی تهاجمی‌تر در کنار ادامه تلاش‌های دیپلماتیک است تا از تضعیف جبههٔ مقاومت جلوگیری کند. در حال حاضر ایران:

تلاش می‌کند از طریق دیپلماسی چندجانبه با روسیه، ترکیه، و سوریه، راهکاری برای کاهش تنش پیدا کند. این نشست‌ها اگرچه از اهمیت بالایی برخوردارند اما موفقیت آن‌ها به همکاری واقعی طرفین بستگی دارد.

تأکید دارد که نقش خود را براساس درخواست رسمی دولت اسد تعریف کند. این رویکرد، حفظ مشروعیت حضور ایران را تضمین می‌کند.

همکاری نزدیک با عراق و لبنان برای تقویت محور مقاومت و جلوگیری از گسترش بحران را ضروری می‌داند.

در حمایت از سوریه بیشتر بر محور مقاومت تأکید کرده است، اما اختلافات سیاسی داخلی و عدم اجماع ممکن است بر کیفیت این حمایت اثر بگذارد.

پیامدهای استراتژیک برای منطقه

حملهٔ اخیر نیروهای معارض ایران را غافلگیر کرد. سرعت تحولات نظامی برنامه‌ریزی واکنش ایران را دشوار کرده است. مواجهه با بحران جدید در سوریه تنها محدود به یک اقدام تاکتیکی یا نظامی نیست، بلکه بخشی از تلاش گسترده‌تر برای حفظ محور مقاومت و مقابله با تغییرات ژئوپلیتیکی در خاورمیانه است. ترکیب مسائل فلسطین، نقش اسرائیل، و اهمیت جغرافیای سوریه به‌عنوان یک کلید استراتژیک، ایران را مجبور به مدیریت هم‌زمان چند جبهه می‌کند.

عملیات «وعدهٔ صادق ۳»، که از سوی ایران برنامه‌ریزی شده و اجرای آن به تعجیل یا تعلل وابسته نیست، تأثیری عمده‌ بر شرایط میدانی و دیپلماسی در سوریه خواهد داشت. حضور آشکار تکفیری‌ها با حمایت اسرائیل و برنامه‌ریزی‌های مستقیم برای تغییر موازنه، لزوم واکنش استراتژیک ایران را تقویت می‌کند.

تجربهٔ تلخ داعش در میان مردم ایران و عراق همچنان بر افکار عمومی تأثیرگذار است. با این حال، در هر دو کشور، بدنهٔ اجتماعی به‌شدت از ورود به جنگ‌های جدید واهمه دارد. در ایران، پشتیبانی از سوریه همچنان با تکیه بر ضرورت استراتژیک محور مقاومت تبیین می‌شود، اما این موضوع باید با شفافیت بیشتر در سطح عمومی مطرح شود. فضای اجتماعی و فشارهای داخلی ایران، از جمله مطالبات بدنهٔ اجتماعی برای حفظ منافع ملی و منطقه‌ای، بر تصمیمات سیاست خارجی تأثیر دارد. به نظر می‌رسد که ایران برای اتخاذ تصمیم نهایی به درخواست مشخص دولت سوریه و سطح حمایت مورد انتظار آن توجه دارد.

هدف تجزیهٔ منطقه و تضعیف محور مقاومت

این سناریو به‌طور خاص در راستای منافع غرب و متحدانش طراحی شده است. هدف نهایی حذف محور مقاومت به‌عنوان یک تهدید راهبردی برای آمریکا و اسرائیل است.

ایجاد یک دولت کردی در سوریه و عراق، با اتصال به مناطق کردنشین ایران، می‌تواند موجب بی‌ثباتی در این مناطق و تضعیف تمامیت ارضی ایران شود.

احتمال تشدید درگیری‌ها

سکوت یا تأخیر در واکنش عملیاتی می‌تواند منجر به از دست رفتن فرصت‌ها در میدان شود. اگر پیشروی هیأت تحریرالشام ادامه یابد و حمایت ترکیه از آن تقویت شود، دولت سوریه و متحدان آن ممکن است با چالش‌های جدی‌تری مواجه شوند که واکنش نظامی گسترده‌تری را طلب می‌کند.

در حال حاضر ایران با چالش‌های متعددی در منطقه، از جمله وضعیت غزه و لبنان و مقابله با طرح‌های اسرائیل و آمریکا، روبه‌رو است. این هم‌زمانی بحران‌ها فشاری مضاعف بر توان دیپلماتیک و نظامی ایران وارد می‌کند. 

با توجه به ماهیت ایدئولوژیک جنگ‌های جاری و همسویی برخی گروه‌ها با اسرائیل، این نگرانی که سناریوی مشابه سوریه در عراق نیز تکرار شود، توجه به تقویت امنیت مرزی و مقابله با نفوذ شورشیان را بیش از پیش ضروری می‌سازد. اگر این بحران به درگیری‌های گسترده‌تر منجر شود، ممکن است تأثیرات آن فراتر از سوریه باشد و بر ساختار قدرت در کل خاورمیانه تأثیر بگذارد. در این راستا، همکاری ایران با روسیه، عراق و سوریه، و دیگر کشورهای محور مقاومت برای جلوگیری از تثبیت گروه‌های تروریستی حیاتی است.

تغییرات در معادلات نظامی و سیاسی سوریه

تحریرالشام و حمایت خارجی: گروه تحریرالشام با حمایت مستقیم ترکیه، آمریکا، و اسرائیل، توانسته است نفوذ خود را در مناطق شمالی سوریه گسترش دهد. تغییر برند این گروه از ایدئولوژی اسلام‌گرایی به ملی‌گرایی بخشی از تلاش برای مشروعیت‌بخشی به آن در صحنهٔ بین‌المللی است. این تغییر، امکان همکاری گسترده‌تر این گروه با کشورهای غربی و منطقه‌ای را فراهم کرده و فشار بر دولت دمشق را افزایش داده است. تغییر برند گروه تحریرالشام به سمت ملی‌گرایی ظاهری برخلاف روند طالبان در افغانستان است. در حالی که طالبان به‌عنوان یک گروه شناخته‌شده با ارتباطات دیرینه با بازیگران منطقه‌ای عمل کرد، تحریرالشام به‌عنوان یک نیروی پیچیده‌تر با حمایت‌های پنهان از سوی اسرائیل و دیگران به میدان آمده است. این تفاوت نشان می‌دهد که رویکرد مشابه طالبان در مواجهه با تحریرالشام ممکن است کارآمد نباشد و ایران و دیگر بازیگران باید استراتژی‌های متفاوتی برای مقابله با این گروه اتخاذ کنند.

همکاری‌های ترکیه و اسرائیل: ترکیه با حمایت از گروه‌های نیابتی، و اسرائیل با اجرای حملات هوایی مکرر به خاک سوریه تلاش می‌کنند توازن قوا را به‌نفع خود تغییر دهند. ائتلاف غیررسمی میان این‌دو، تهدیدی جدی برای محور مقاومت است.

قدرت دولت مرکزی: دولت سوریه، به‌رهبری بشار اسد، همچنان از حمایت متحدان استراتژیکی چون ایران، روسیه، و حزب‌الله لبنان برخوردار است. اما تحریم‌های اقتصادی، فشارهای نظامی در مناطق مختلف، و کاهش توان اقتصادی دولت، این حمایت‌ها را ناکافی کرده است. 

نقش رژیم صهیونیستی و منافع آن در بحران سوریه

ایجاد فرصتی برای تجدید قوا: بحران سوریه فشار بر رژیم صهیونیستی را در جبهه‌های شمالی و جنوبی کاهش داده است. درگیری‌های جاری در سوریه، توان و تمرکز حزب‌الله و گروه‌های مقاومت فلسطینی را منحرف کرده و به رژیم صهیونیستی فرصتی برای بازسازی و تقویت توان نظامی خود می‌دهد.

قطع ارتباط محور مقاومت: هدف اصلی رژیم صهیونیستی در سوریه قطع ارتباط زمینی میان ایران، عراق، سوریه، و لبنان است که محور اصلی حمایت از حزب‌الله و تقویت مقاومت در برابر اسرائیل محسوب می‌شود. اسرائیل همچنان به‌دنبال استفاده از بحران سوریه برای ضربه زدن به توان لجستیکی و نظامی محور مقاومت است. حملات هوایی به مواضع نیروهای ایرانی و حزب‌الله در سوریه بخشی از این استراتژی است.

تحریم و تضعیف اقتصادی سوریه: سیاست تحریم‌های اقتصادی آمریکا و اعمال فشار بر سوریه، بخشی از راهبرد مشترک ایالات متحده و رژیم صهیونیستی برای به تحلیل بردن توان دولت اسد است. این تحریم‌ها، علاوه بر ایجاد بحران انسانی، قابلیت دولت سوریه را برای بازسازی و حمایت از محور مقاومت کاهش داده است.

اشغال سرزمینی: رژیم صهیونیستی از این فرصت برای گسترش اشغالگری خود، به‌ویژه در جولان، استفاده خواهد کرد. این اقدام می‌تواند محور مقاومت را از نظر ژئوپلیتیکی و لجستیکی تحت فشار قرار دهد.

ایالات متحده: فشار استراتژیک بر محور مقاومت

ایالات متحده با حمایت از نیروهای دموکراسی‌طلب سوریه و اعمال تحریم‌های اقتصادی، به‌دنبال محدود کردن نفوذ ایران و روسیه در سوریه است. برنامه‌های تجزیه‌طلبانهٔ آمریکا در مناطق کُردنشین می‌تواند چالشی جدی برای دولت سوریه و حتی متحدانش ایجاد کند.

حمایت از گروه‌های کُرد: آمریکا با استفاده از نیروهای کُرد در شمال شرق سوریه، به دنبال ایجاد یک منطقهٔ شبه‌مستقل و حفظ نفوذ خود در این منطقه است. این استراتژی فشار بر دولت دمشق و در نهایت محور مقاومت را افزایش می‌دهد. آمریکا تلاش خواهد کرد مناطق بیشتری را در شرق سوریه و الطنف به‌کنترل درآورد، که در راستای اهداف کلان‌تر تجزیه و ایجاد دولت کُردی است.

تحریم‌های اقتصادی: ایالات متحده، با اعمال تحریم‌های شدید بر سوریه (مانند قانون سزار)، در تلاش است تا دولت اسد را تحت فشار قرار دهد و سوریه را از نظر اقتصادی و سیاسی منزوی کند.

ایجاد تفرقه در محور مقاومت: آمریکا تلاش می‌کند با جداسازی بازیگرانی مانند عراق از محور مقاومت، انسجام استراتژیک این محور را کاهش دهد.

روسیه و حمایت دیپلماتیک و نظامی از سوریه

روسیه، به‌عنوان حامی اصلی دولت اسد، علاوه بر حمایت نظامی بر گفتگوهای سیاسی و راه‌حل‌های دیپلماتیک تأکید دارد. نشست دوحه نمونه‌ای از تلاش‌های روسیه برای تقویت دیپلماسی منطقه‌ای است.

مسکو به‌دنبال تثبیت حضور نظامی خود در سوریه به‌عنوان اهرمی برای نفوذ در منطقه و مقابله با سیاست‌های آمریکا است.

رفتار و مواضع عراق

رفتار عراق در قبال تحولات سوریه عمدتاً محدود به حمایت دیپلماتیک است. این کشور، در مواجهه با بحران‌های منطقه‌ای، تلاش می‌کند از درگیر شدن مستقیم در جنگ‌های سوریه اجتناب کند. مواضع سیاسیون عراقی، از جمله حنان الفتلاوی و مقتدی صدر، نشان‌دهندهٔ حساسیت عراق نسبت به جنگ‌های نیابتی و هزینه‌های انسانی آن است. با این حال، نگرانی از احتمال سرایت این بحران‌ها به عراق، به‌ویژه با توجه به سوابق داعش، موضوعی جدی است که ممکن است فشار اجتماعی برای اقدام فعال‌تر را افزایش دهد.

تهدید موجودیت ایران

به‌طور کلی، حملهٔ گروه تروریستی تحریرالشام به سوریه، تنها تهدیدی علیه سوریه نیست، بلکه ایران، چین، روسیه، و بخشی از کشورهای عربی را نیز هدف قرار داده است. پیامدهای این حرکت، تهدیدی جدی در زمینه‌های ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و استراتژیک است. این تهدید را باید در جنگ کریدورها نیز باز تعریف کرد. این حرکت در ادامهٔ خود ایران را از چندین سو محاصره و مورد تهدید قرار خواهد داد.

تهدیدات خارجی علیه ایران، در کنار چالش‌های داخلی، یک وضعیت خطرناک ایجاد کرده‌اند. حذف فرماندهان برجستهٔ مقاومت مانند شهید سلیمانی، شهید نصرالله، و بسیاری از فرماندهان برجستهٔ سپاه در سوریه و لبنان و ایران، خلأهایی در محور مقاومت ایجاد کرده که ممکن است دشمنان از آن بهره‌برداری کنند. تبلیغات غربگرایان در داخل نیز همواره علیه میدان و سازش با غرب بوده است. معلق ماندن ایران بین شرق و غرب و عدم تصمیم گیری قاطع در استفاده از امکانات راهبردی روسیه و چین در تحکیم امنیت ملی و توسعهٔ اقتصادی، و نیز عدم توجه به تحولات منطقه‌ای و خوش‌بینی نسبت به مذاکرات یا سازش با غرب، می‌تواند به از دست رفتن فرصت‌های استراتژیک منجر شود.

خطرات پیش روی محور مقاومت

تقسیم جغرافیایی سوریه: حمایت ترکیه، آمریکا و اسرائیل از گروه‌های مخالف موجب تقویت توان نظامی این نیروها و افزایش فشار بر دولت دمشق و محور مقاومت شده است. تحکیم نفوذ ترکیه و گروه‌های نیابتی در شمال سوریه و حمایت اسرائیل از تحریرالشام می‌تواند به تجزیهٔ عملی سوریه منجر شود.

تلاش برای خلع‌سلاح حزب‌الله: رژیم صهیونیستی، با استفاده از بحران سوریه و تحولات داخلی لبنان، به‌دنبال پیشبرد سناریوی خلع‌سلاح حزب‌الله و تضعیف مقاومت در مرزهای شمالی خود است.

تغییر اولویت‌های داخلی سوریه: دولت سوریه، پس از پایان بحران داعش، به‌دنبال بازیابی اقتصادی و بازسازی داخلی است. این تغییر اولویت ممکن است همکاری استراتژیک با محور مقاومت را تحت تأثیر قرار دهد.

تهدید مستقیم ایران: حملات نظامی آمریکا و اسرائیل به مواضع ایران در سوریه ریسک مستقیم برای نیروهای ایران ایجاد کرده است و می‌تواند تداوم حضور ایران را دشوار کند.

فشار افکار عمومی داخلی: تجربهٔ هزینه‌های اقتصادی و نظامی جنگ سوریه، که از سوی غربگرایان و مخالفان دیپلماسی میدان، علی‌رغم ضرورت انکارناپذیر آن در راه دفاع از امنیت ملی، بزرگ‌نمایی شده بود، موجب نگرانی در بخش‌هایی از بدنهٔ اجتماعی ایران شده است. کاهش احتمالی حمایت اجتماعی محدودیت‌هایی برای اقدام ایران ایجاد می‌کند.

احتمال گسترش درگیری‌ها به عراق و لبنان: با پیشروی تحریرالشام و تشدید جنگ‌های نیابتی، احتمال گسترش بحران به عراق و لبنان افزایش می‌یابد و محور مقاومت را با چالش‌های چندجانبه مواجه می‌کند.

پیشنهادات راهبردی برای محور مقاومت

تقویت دیپلماسی منطقه‌ای: ایران باید همکاری‌های خود با سوریه، عراق و لبنان را در سطح دیپلماتیک و امنیتی افزایش دهد و از ظرفیت‌های نشست‌های منطقه‌ای، مانند دوحه (فرمت آستانه)، برای کاهش تنش‌ها و تحکیم مواضع خود استفاده کند.

تقویت حضور میدانی: با وجود هزینه‌های بالا، ایران باید حضور نظامی و اطلاعاتی خود در سوریه را به‌طور هوشمندانه تقویت، و از گسترش نفوذ گروه‌های نیابتی ترکیه و آمریکا جلوگیری کند.

ایجاد اجماع داخلی در سوریه: حمایت از تلاش‌های دولت اسد برای بازسازی اقتصادی و تقویت ثبات داخلی می‌تواند به تقویت پایگاه اجتماعی دولت سوریه کمک کند و حمایت عمومی از محور مقاومت را افزایش دهد.

تمرکز بر افشای نقش رژیم صهیونیستی: محور مقاومت باید از ظرفیت‌های رسانه‌ای برای افشای نقش اسرائیل در بحران سوریه و تقویت حمایت مردمی در جهان اسلام استفاده کند.

وضعیت کنونی و تحلیل آینده‌نگر

سناریوهای محتمل برای دولت بشار اسد: با توجه به تغییرات سریع در موازنهٔ قدرت، احتمال سقوط دولت اسد به‌دلایل داخلی و خارجی وجود دارد. در صورت سقوط، نیروهای مختلفی، از جمله جمهوری‌خواهان ملی‌گرا، اسلام‌گرایان تندرو، و گروه‌های جدایی‌طلب کُرد، برای کسب قدرت وارد میدان خواهند شد. این امر می‌تواند به تجزیهٔ بیشتر سوریه منجر شود.

پیامدهای سقوط اسد برای محور مقاومت: فروپاشی دولت سوریه می‌تواند پل ارتباطی ایران و حزب‌الله را قطع کند و رژیم صهیونیستی را در دستیابی به اهداف استراتژیک خود تقویت کند. ترکیه نیز ممکن است با حمایت از گروه‌های تندرو بخشی از خاک سوریه را به‌ زیر نفوذ خود درآورد.

نشست فرمت آستانه در دوحه

نشست فرمت آستانه در دوحه، که با حضور وزرای خارجهٔ ایران، ترکیه، روسیه، و نماینده سازمان ملل برگزار شد، با تأکید بر ضرورت پایان دادن به درگیری‌ها و اجرای قطعنامهٔ ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل همراه بود. این نشست مجموعه‌ای از پیام‌ها و اقدامات کلیدی برای حل بحران سوریه ارائه داد:

تأکید بر گفتگوی سیاسی: نشست دوحه نشان‌دهندهٔ بازگشت به تلاش‌های دیپلماتیک برای حل بحران سوریه است. تأکید بر گفت‌وگو بین دولت سوریه و گروه‌های معارض مشروع نشان‌دهندهٔ تغییر تدریجی رویکرد بازیگران اصلی از تقابل به مذاکره است. این امر حاکی از آن است که محور مقاومت، به‌ویژه ایران و روسیه، به‌دنبال کاهش تنش‌ها و جلوگیری از تجزیهٔ سوریه هستند. این تأکید بر گفتگو می‌تواند:

(الف) رویکردی مسالمت‌آمیزتر را در عرصه سیاست داخلی سوریه تقویت کند. 

(ب) وزن مخالفان میانه‌رو را در برابر گروه‌های تندرو همچون تحریرالشام افزایش دهد.

(پ)دولت دمشق را به قبول مصالحه‌های محدود سوق دهد.

تفکیک مخالفان از تروریست‌ها: بیانیه‌های نشست، بر تفکیک گروه‌های تروریستی مانند تحریرالشام از مخالفان قانونی تأکید داشت. این نکته به‌ویژه برای روسیه و ایران اهمیت دارد، زیرا مانع از استفادهٔ برخی قدرت‌های منطقه‌ای یا جهانی از این گروه‌ها به‌عنوان ابزار ژئوپلیتیکی می‌شود:

(الف) برای ایران: این تفکیک می‌تواند به تقویت محور مقاومت در برابر تندروها کمک کند. 

(ب) برای ترکیه: فشار برای تغییر روابطش با گروه‌های مسلح تحت حمایت خود افزایش می‌یابد. 

(پ) برای روسیه: یکپارچگی روایت “مبارزه با تروریسم” تقویت می‌شود.

احترام به تمامیت ارضی سوریه: تأکید وزرای خارجه بر حفظ تمامیت ارضی سوریه پاسخی به سیاست‌های تجزیه‌طلبانه‌ای است که در شرق فرات توسط ایالات متحده و گروه‌های کُرد دنبال می‌شود. این پیام به‌طور مستقیم به متحدین سوریه هشدار می‌دهد که:

ـــ از هرگونه اقدام نظامی یا سیاسی برای تجزیهٔ سوریه اجتناب کنند.

ـــ به‌جای سیاست‌های تهاجمی، به‌دنبال سازش‌های منطقه‌ای باشند.

نقش ترکیه و روسیه در عادی‌سازی روابط ترکیه ـ سوریه: روسیه به‌وضوح از عادی‌سازی روابط ترکیه و سوریه حمایت کرده و وعده داده که اقدامات لازم را در این راستا انجام دهد.

ـــ این موضع می‌تواند روابط دو کشور را در راستای کاهش تنش‌ها تنظیم کند.

ـــ از سوی دیگر، ایران نیز می‌تواند از این مسیر برای کاهش نفوذ ترکیه در شمال سوریه بهره‌برداری کند.

پیامدها برای محور مقاومت: ایران و روسیه به‌عنوان بازیگران اصلی محور مقاومت، تلاش دارند که نفوذ خود را در سوریه گسترش دهند، در حالی که از سیاست‌های تجزیه‌طلبانه و مداخلات خارجی جلوگیری کنند.

ـــ تأکید ایران بر نقش مقدسات و حمایت از مقاومت همچنان به‌عنوان یک ستون سیاست خارجی آن باقی خواهد ماند.

ـــ حمایت روسیه از گفتگو با مخالفان مشروع می‌تواند چالش‌هایی را برای انسجام محور مقاومت ایجاد کند.

فرصت ها: نشست‌های دیپلماتیک مانند فرمت آستانه نشان‌دهندهٔ تمایل برخی بازیگران برای حل مسالمت‌آمیز بحران است. احتمال همکاری محدود بین دولت سوریه و برخی گروه‌های مخالف برای مقابله با تهدیدات خارجی و بازسازی کشور وجود دارد.

تهدیدها: تقویت گروه‌های تروریستی، از جمله تحریرالشام، تهدیدی برای ثبات داخلی سوریه است. تجزیهٔ سوریه به مناطق نفوذ قدرت‌های خارجی مانند آمریکا، ترکیه و اسرائیل یک خطر جدی برای تمامیت ارضی کشور محسوب می‌شود. فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌ها می‌تواند نارضایتی عمومی و شورش‌های داخلی را افزایش دهد.

برخی راه‌حل‌ها و پیشنهادات

(الف) لازم است گفت‌وگوی دولت سوریه و گروه‌های معارض مشروع، با میانجیگری کشورهای منطقه و سازمان ملل، گسترش یابد. 

(ب) ایران و روسیه باید از هرگونه طرح تجزیه‌طلبانه جلوگیری کرده و بر تمامیت ارضی سوریه تأکید کنند. 

(پ) هماهنگی میان ایران، روسیه، و ترکیه برای نابودی گروه‌های تروریستی همچون تحریرالشام، امری ضروری است. 

(ج) بازسازی سوریه با همکاری کشورهای منطقه، بدون دخالت مستقیم قدرت‌های خارجی، می‌تواند به تقویت ثبات و کاهش نارضایتی عمومی کمک کند. 

نشست دوحه فرصتی برای کاهش تنش و حرکت به سمت یک راه‌حل جامع سیاسی ایجاد کرد، اما چالش‌های ساختاری، همچون حضور نیروهای خارجی و شکاف‌های عمیق داخلی، همچنان باقی است.

بحران سوریه، با وجود پیچیدگی‌ها و چالش‌های فراوان، همچنان قابل‌حل است، اما نیازمند همکاری گستردهٔ داخلی، منطقه‌ای، و بین‌المللی است. شکست در حل این بحران نه‌تنها تهدیدی برای سوریه، بلکه برای کل خاورمیانه خواهد بود. تلاش برای پایان دادن به جنگ و تقویت گفت‌وگوهای سیاسی، در کنار حفظ استقلال و تمامیت ارضی سوریه، باید اولویت اصلی همهٔ بازیگران باشد.

نتیجه گیری

بحران سوریه به مرحله‌ای حساس و چندلایه وارد شده است که در آن ترکیبی از دیپلماسی، اقدامات میدانی، و مدیریت هوشمندانهٔ رقابت‌های ژئوپلیتیکی، تعیین‌کنندهٔ آینده کشور خواهد بود. ایران، به‌عنوان بازیگری کلیدی، باید با حفظ توازن میان منافع استراتژیک، اولویت‌های ملی و منطقه‌ای خود را تقویت کند. از این منظر:

۱. دیپلماسی منطقه‌ای: محور مقاومت باید به‌عنوان جایگاهی برای هماهنگی تلاش‌ها در مقابل تهدیدات خارجی عمل کند.

۲. حضور میدانی و نظامی: تقویت امنیت محور مقاومت و مقابله با گروه‌های تروریستی حیاتی است.

۳. بازسازی سوریه: ایران می‌تواند از این فرصت برای افزایش نفوذ خود و کاهش فشارهای اقتصادی بهره ببرد.

چشم‌انداز نهایی نشان می‌دهد که موفقیت در این مسیر نیازمند تصمیم‌گیری‌های قاطع، هماهنگی بین‌المللی، و اقدام به‌موقع است. نقش فعال ایران در شکل‌دهی به آیندهٔ سوریه نه‌تنها امنیت ملی کشور را تقویت می‌کند، بلکه توازن قدرت در خاورمیانه را به‌نفع محور مقاومت تغییر می‌دهد.

۱. تأکید بر دیپلماسی چندجانبه: ایران باید از فرصت نشست‌های منطقه‌ای مانند آستانه برای ایجاد اجماع منطقه‌ای در جهت حفظ تمامیت ارضی سوریه استفاده کند.

۲. تقویت محور مقاومت: استمرار حمایت از دولت سوریه و هماهنگی با دیگر اعضای محور مقاومت ضروری است.

۳. جلب حمایت مردمی: شفاف‌سازی سیاست‌های ایران و تلاش برای جلب افکار عمومی داخلی و منطقه‌ای می‌تواند به تثبیت سیاست‌های ایران کمک کند.

۴. مدیریت چالش‌های اقتصادی: تمرکز بر بازسازی اقتصادی سوریه و تسهیل تجارت منطقه‌ای می‌تواند به کاهش فشارهای اقتصادی کمک کند.

سیاست ایران در سوریه، به‌عنوان بخشی از راهبرد کلان محور مقاومت، نه‌تنها باید به تهدیدات خارجی پاسخ دهد، بلکه باید از فرصت‌های دیپلماسی و بازسازی برای تثبیت جایگاه خود بهره ببرد. ایران، با اتخاذ رویکردی متعادل و هوشمندانه، می‌تواند ضمن تقویت همگرایی منطقه‌ای مانع از تسلط دشمنان بر سوریه شود. موفقیت در این مسیر به اقدام هماهنگ با بازیگران همسو در منطقه و جنوب جهانی، تصمیم‌گیری قاطع، و مدیریت دقیق نیاز دارد.

بحران سوریه آزمونی استراتژیک برای ایران است. تعامل هوشمندانه با بازیگران منطقه‌ای، به‌ویژه با روسیه، تقویت روابط با دولت سوریه، و حفظ تعادل میان اهداف ملی و منافع محور مقاومت، می‌تواند موقعیت ایران را به‌عنوان بازیگری کلیدی در خاورمیانه تثبیت کند. تداوم حمایت از مقاومت، عدم اعتماد به وعده‌های غرب که تا کنون بارها آزمایش خود را داده‌اند، همراه با ابتکار در عرصهٔ دیپلماسی، به ایران این امکان را می‌دهد تا ضمن حفظ امنیت منطقه‌ای، نقشی مؤثرتر در تحولات آینده ایفا کند.

٪ نظرات

  • میترا تهامی

    محمد رضا غلامرضا، معاون پیشین قاسم سلیمانی می گوید ما را فریب دادند.
    مشکل در اینجا بود که نوک تیز حمله را صرفا متوجه ظریف و «وزرای غربگرا» کردید.
    معاون پیشین قاسم سلیمانی غربگرا نیست.می گوید ترک ها ما را فریب دادند و سوریه به چنین وضعیتی دچار شد که شاهدیم.
    سیاست های منطقه ای توسط «وزرای غربگرا» تعیین نمی شود.

    چهره امنیتی: ترک‌ها ما را درباره سوریه فریب دادند
    محمدرضا غلامرضا معاون پیشین وزارت معاون پیشین وزارت اطلاعات و معاون سابق سپاه قدس در تلویزیون گفت: «ترکها و بعضی از کشورهای عربی ما را فریب دادند!

  • حبیب

    درود بر رفقای ۱۰ مهر!
    از شما برای انتشار این تحلیلِ جامعِ ارزشمند بسیار سپاسگزاریم.
    قلم‌تان توانمندتر باد!

  • امیرهوشنگ اطیابی

    سقوط سوریه آینه‌ای از آیندهٔ ایران
    
ناوگان دریایی سوریه نیز با حمله‌های هوایی امروز (۲۰ آذر) نابود شد و با آن، همهٔ قدرت نظامی سوریه ظرف ده روز نابود شد.

    سوریه آینه‌ایست که می‌توانیم آیندهٔ ایران کنونی را در آن ببینیم. سقوط انقلاب ایران با دار و دستهٔ هاشمی و با تداوم جنگ پس از پیروزی خرمشهر شروع و تا امروز ادامه دارد. اگر روی سوریه از سال ۱۳۸۰ کار کرده‌اند، روی ایران از پیش از انقلاب (۱۳۵۶) کار کرده‌اند و مهره‌هایشان را چیده‌اند تا بالاخره آب رفته را به جوی بازگردانند. برای ایران هم فاز آخر در حال اجراست.

    ابعاد وخامت سقوط ایران ده‌ها برابر سقوط سوریه برای مردمش، برای منطقه و جهان خواهد بود.

    در ایران اقتصاد، رسانه و فضای مجازی (افکار عمومی) را کاملا اشغال کرده‌اند. در بقیهٔ ارگان‌ها هم انگار سرنخ اصلی دستشان و مسیر سقوط را به خوبی مدیریت کرده‌اند و می‌کنند. هر که را هم که سد راه بود در لبنان و سوریه، و در ایران پس از انقلاب ترور و اعدام کرده‌اند و فقط منتظر فرمان آخر امپراطورند. امیدوارم که دیر نشده باشد، اما نتیجهٔ ۴۰ سال کار و نفوذ اطلاعاتی-امنیتی-اقتصادی-آکادمیک-رسانه‌ای، تحمیق، دشمن‌سازی و بیگانه کردن مردم کشور در همهٔ عرصه‌ها، متلاشی کردن جامعه به نفع فرد و منافع شخصی، و عقب‌نشینی‌های مداوم را نمی‌شود با کار اظطراری یا آتش‌نشانی خنثی کرد.

    ایران سه راه پیش‌رویش است :
۱. تغییرات بنیادی فوری به نفع اکثریت محروم با مهار کامل اولیگارش‌ها و نظام فساد پرورشان و قطع شریانهای اتصال امپراطوری با سیستم اقتصادی-مالی-سیاسی برای نجات کشور و ایجاد دژی محکم در برابر تهاجم قریب‌الوقوع آن؛
۲. فروپاشی و انحلال کشور؛
۳. انقلابی دیگر.

    آنچه به طور فزاینده با شرایط و حاکمیت کنونی محتمل‌ترین است، زبانم لال، فروپاشی و تجزیه است و انحلال کشوری به نام ایران. چنین مباد!

  • میترا تهامی

    تحلیلی که در سایت اصولگرای «مشرق» منتشر شده است اشاره به جریان مرموزی می کند که در صدد است لباس بنی صدر را بر تن پزشکیان بپوشاند.در این تحلیل اشاره می شود:

    پوشاندن لباس بنی‌صدر به تن پزشکیان!

    این اشارات مهم در بیرون از مرزها به طرز قابل‌تأملی پیوست‌هایی نیز در داخل پیداکرده است؛ از جمله آنکه برخی از جریانات سیاسی که همچنان در فاز انتخاباتی باقی‌مانده و رگه‌هایی از نفوذ نیز در آن‌ها دیده می‌شود در تدارک آن هستند که به‌واسطه تحرکات تروریست‌های تحریر الشام در دمشق فضا را به‌گونه‌ای آرایش کنند که با افزایش موج احساسات شکل‌گرفته، پای ایران را به مرحله ای باز کنند که در پشت آن‌یک طراحی صهیونیستی قرارداد.

    البته اجرای چنین عملیاتی نیاز به بهانه‌هایی دارد که دولت پزشکیان بار آن را بر دوش کشیده است؛ افزایش فشار به پزشکیان درباره شکست خوردن طرح‌های دستگاه دیپلماسی در سوریه و پخش اخبار و شایعاتی غلط و جهت‌دار ازجمله ارسال پالس به آمریکا درباره عدم‌حمایت ایران از بشار اسد از جمله این موارد است.

    این فضا به‌گونه‌ای طراحی‌شده است که گویی عامل کنار رفتن بشار اسد، دولت پزشکیان _ با پیوست کم کاری نظامیان – بوده است؛ این جریان مشکوک با بسط دادن این گزاره در تلاش است تا مجلس را وادار به این موضوع کند که رئیس‌جمهور را به مرحله استیضاح برساند، تلاش‌های بیرونی برای اجرای این برنامه در بهارستان از جمله این موارد است!

    بهانه‌هایی هم برای پیشبرد این طرح وجود دارد ازجمله لغزش‌های کلامی رئیس‌جمهور در نیویورک یا برخی حواشی دیگر که کار را برای این ماجرا آسان می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *