بحران سوریه: تحولات میدانی، نقش نیروهای خارجی، و رقابت میان بازیگران داخلی و منطقهای
بحران سوریه، که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، به یکی از پیچیدهترین و طولانیترین بحرانهای خاورمیانه بدل شده است. این بحران، که در ابتدا با اعتراضات مسالمتآمیز علیه حکومت بشار اسد آغاز شد، بهسرعت به یک جنگ چندوجهی میان دولت، گروههای مسلح داخلی، و بازیگران خارجی بدل گردید. اکنون، با گذشت بیش از یک دهه، سوریه به میدانی برای رقابت قدرتهای جهانی و منطقهای بدل شده است که هر یک اهداف و استراتژیهای خاص خود را دنبال میکنند.
نقش مخرب اسرائیل یکی از جنبههای کلیدی بحران سوریه است که باید با دقت تحلیل شود. اسرائیل، که بخشهایی از جنوب سوریه و بهویژه بلندیهای جولان را در کنترل دارد، بهدنبال تضمین بیثباتی در این کشور یا ایجاد یک رژیم وابسته و مطیع خود در دمشق بوده است. حملات هوایی مکرر اسرائیل به مواضع نیروهای ایرانی و شبهنظامیان حامی اسد، نشاندهندهٔ رویکردی است که تضعیف محور مقاومت و قدرت مرکزی در سوریه را هدف قرار داده است. این سیاستها نهتنها بحران را تشدید کرده، بلکه راهحلهای سیاسی را نیز با دشواریهای بیشتری مواجه ساخته است.
در عین حال، نقش آمریکا در بحران سوریه و غارت منابع این کشور از دیگر جنبههای مهمی است که نباید نادیده گرفته شود. ایالات متحده، از طریق اشغال بخشهای حاصلخیز و غنی منابع شمال شرقی سوریه بهبهانهٔ مبارزه با داعش، سالها است به غارت منابع نفتی و گندم سوریه مشغول است. این اقدامات، که با دخالت نیروهای نظامی آمریکا همراه بودهاند، اقتصاد سوریه را بهشدت تضعیف کرده و بر معیشت مردم تأثیراتی مخرب گذاشتهاند. سیاستهای آمریکا همچنین رقابت میان بازیگران منطقهای را پیچیدهتر کرده است، زیرا این کشور تلاش میکند همزمان نفوذ ایران و روسیه را مهار و روابط خود با ترکیه را مدیریت کند.
یکی از بازیگران کلیدی در این بحران، ابومحمد جولانی، رهبر هیأت تحریرالشام (HTS)، است. جولانی، که پیشتر فرمانده جبههالنصره بود، تلاش کرده است خود را از دیگر گروههای جهادی همچون داعش متمایز کند. او سعی کرده است با اتخاذ رویکرد بهظاهر «مبارزه با دولت اسد»، بهعنوان یک بازیگر داخلی مشروعیت یابد. با این حال، شواهد متعددی حاکی از ارتباطات پنهانی جولانی با برخی قدرتهای غربی و منطقهای وجود دارد. گزارشها نشان میدهند که ایالات متحده و اسرائیل بهطور غیرمستقیم از جولانی بهعنوان ابزاری برای کاهش نفوذ ایران و روسیه استفاده کردهاند. این روابط پنهان، جولانی را به چهرهای متناقض بدل کرده است که از یک سو ادعای دفاع از منافع ملی سوریه را دارد و از سوی دیگر بهعنوان ابزاری برای منافع قدرتهای خارجی عمل میکند.
یکی دیگر از عوامل پیچیدهکنندهٔ بحران سوریه، نقش ترکیه است. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، از ابتدای بحران موضعگیری شدیدی علیه دولت اسد داشت و تلاش کرد تا از طریق حمایت از گروههایی مانند هیأت تحریرالشام HTS و ارتش ملی سوریه (SNA)، نفوذ خود را در مناطق شمالی سوریه گسترش دهد. استراتژی اصلی ترکیه بر جلوگیری از تشکیل هرگونه منطقهٔ خودمختار کردی در شمال سوریه متمرکز بوده است. آنکارا «حزب کارگران کردستان» (پکک) را تهدیدی برای امنیت ملی خود میداند و از این رو حملات نظامی متعددی را علیه «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF)، که تحت حمایت آمریکا هستند، انجام داده است. حمایت ترکیه از جولانی نیز در راستای ایجاد اهرم فشار بر کردها و دیگر رقبای منطقهای نظیر ایران صورت میگیرد.
نقش کشورهای خلیج فارس نیز در بحران سوریه قابل توجه است. عربستان سعودی و امارات متحدهٔ عربی از یک سو از بازگشت اسلام نوع «اخوانالمسلمین»، که توسط ترکیه و قطر حمایت میشود، بیم دارند و از سوی دیگر در تلاشاند تا از طریق سرمایهگذاری در گروههای مخالف سوری، نفوذ خود را در ساختار سیاسی آینده این کشور تثبیت کنند. با این حال، این دو کشور نیز در مواجهه با پیچیدگیهای بحران سوریه دچار تناقضاتی شدهاند، زیرا رقابت ایدئولوژیک آنها با ترکیه و نیاز به مدیریت روابط با دیگر قدرتها همچون آمریکا، مانع از اتخاذ سیاستی یکپارچه شده است.
در همین حال، ایالات متحده از طریق حمایت از نیروهای کرد (SDF) و حضور محدود نظامی در شمال شرق سوریه، بهدنبال مهار نفوذ ایران و روسیه نیز بوده است. همزمان، سیاستهای واشنگتن در قبال ترکیه و کردها نشاندهندهٔ تناقضهایی است که بهجای کاهش بحران، آن را پیچیدهتر کرده است. در حالی که آمریکا تلاش میکند از متحدان کرد خود حمایت کند، از سوی دیگر نمیخواهد روابط خود با ترکیه، یکی از اعضای کلیدی ناتو، را تیره کند. این تناقضات موجب شده است که قدرتهای منطقهای مانند ترکیه از فرصت استفاده کنند و نفوذ خود را در مناطقی نظیر عینالعرب (کوبانی) افزایش دهند.
از سوی دیگر، کاهش تدریجی نفوذ روسیه و ایران در سوریه نیز به تغییراتی در معادلات بحران منجر شده است. با توجه به درگیریهای روسیه در اوکراین و کاهش توان نظامی آن در حمایت از اسد، خلأای در سوریه بهوجود آمده است که ترکیه و دیگر قدرتهای منطقهای تلاش دارند آن را پرکنند. ایران نیز، که پیشتر یکی از حامیان اصلی دولت اسد بوده است، با چالشهای داخلی و خارجی مواجه است که موجب کاهش نفوذ آن در معادلات سوریه شده است.
حضور اسرائیل بهعنوان یک بازیگر عمده در بحران سوریه تأثیراتی ژرف بر پویاییهای این کشور داشته است. سیاست اسرائیل مبتنی بر پیشگیری از تثبیت نیروهای ایرانی و حزبالله در مرزهای شمالی آن است. اسرائیل توانسته است با اجرای عملیات هوایی و حمایت پنهانی از برخی گروههای مخالف دولت سوریه، معادلات میدانی را به نفع خود تغییر دهد و محور مقاومت را تحت فشار قرار دهد. اما این سیاستها همچنین موجب گسترش دامنهٔ بیثباتی در کل منطقه نیز شده است.
در این میان، سناریوی محتمل برای آیندهٔ سوریه «بالکانیزه شدن» آن کشور است. حضور مداوم نیروهای خارجی، رقابت میان بازیگران داخلی و منطقهای، و نبود ساختاری منسجم برای مدیریت بحران، احتمال تجزیهٔ سوریه به مناطق نفوذ جداگانه را افزایش داده است. این سناریو، بهمعنای تداوم درگیریها و تشدید رنج مردم سوریه خواهد بود.
با این حال، هرگونه پیشبینی دربارهٔ آینده سوریه مستلزم در نظر گرفتن تحولات میدانی و تصمیمات بازیگران کلیدی است. آیا قدرتهای منطقهای و بینالمللی قادر خواهند بود به توافقی جامع دست یابند و ثبات را به سوریه بازگردانند؟ یا اینکه این کشور همچنان صحنهٔ رقابتهای ژئوپلیتیکی باقی خواهد ماند؟
پاسخ به این سؤالها، سرنوشت سوریه را در سالهای آتی تعیین خواهد کرد.