به فراموشی سپردن آشویتس و جنایات امپریالیستی
نوشتۀ: فینیان کانینگهام ̶
حذف روسیه از مراسم رسمی بزرگداشت هشتادمین سالگرد آزادی آشویتس نهتنها شرمآور است، بلکه بسیار تیرهتر و شومتر از آن است. برای پنهان ساختن مسئولیت بربریت امپریالیستی، تاریخ با گستاخی بازنویسی میشود.
زمانی که مرکز کشتار نازیها در مقیاس صنعتی، یعنی آشویتس، در ۲۷ ژانویه ۱۹۴۵ توسط نیروهای ارتش سرخ شوروی آزاد شد، کمتر کسی باور میکرد که تنها ۸۰ سال بعد، یاد و خاطره آزادکنندگان آن از تاریخ رسمی غربی حذف شود.
این موضوع تنها مربوط به رقابتهای کوچک و حسادت بر سر دستاوردهای تاریخی نیست. نیروهای امپریالیسم در حال بازسازی چهره خود و تلاش برای کسب مجوزی برای ادامه جنگها و کشتارهای بیشتر هستند.
این هفته، آندژی دودا، رئیسجمهور لهستان، به همراه دیگر رهبران غربی و شخصیتهای برجسته، مراسم یادبودی را در محل این اردوگاه بدنام برگزار کرد؛ اردوگاهی که در آن ۳/۱ میلیون نفر – عمدتاً یهودیان – در اتاقهای گاز به قتل رسیدند. برگزارکنندگان این مراسم، روسیه را از حضور در آن منع کردند و به اصطلاح «تجاوز روسیه علیه اوکراین» را بهعنوان دلیل این تصمیم مطرح نمودند.
هشت دهه پیش، ارتش سرخ روسیه همه اردوگاههای مرگ نازیها را – که همگی در سرزمینهای اشغالی لهستان توسط نازیها قرار داشتند – آزاد کرد. آشویتس-بیرکناو، بلزک، خلمنو، سوبیبور و تربلینکا. نام این مکانهای جهنمی همچنان وحشت و دهشت را تداعی میکند. این آزادیها در هفتههای منتهی به شکست نهایی رایش سوم هیتلر در نبرد برلین رخ داد، زمانی که ارتش سرخ در ماه مه پرچم داس و چکش را بر فراز ساختمان رایشتاگ برافراشت.
اتحاد جماهیر شوروی پیروز اصلی جنگ جهانی دوم بود و بهایی بیمانند برای نابودی طاعون فاشیسم در اروپا پرداخت؛ بهایی که شامل از دست دادن بیش از ۲۷ میلیون نفر از مردم آن در این نبرد حماسی بود.
بیش از ۸۰ درصد از تلفات ارتش ورماخت در سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ توسط ارتش سرخ شوروی بر آن تحمیل شد، واین در حالی است که بریتانیا و ایالات متحده تا تابستان ۱۹۴۴ گشایش جبهۀ اروپایی خود را به تأخیر انداختند.
با این حال، پایان جنگ به معنای نابودی فاشیسم نبود، امپریالیسم سرمایهداری که فاشیسم را به وجود آورده بود، نیز از بین نرفت. نازیسم بدون شک نمونۀ افراطی امپریالیسم بود. کشتار صنعتی و انبوه کسانی که آنها را «غیرانسان» میپنداشتند، بهطرزی وحشتناک نظام مند و سازمان یافته بود.
امپریالیسم غرب خیلی زود پس از بزرگترین و وحشتناکترین جنگ جهانی دوباره سر برآورد. تنها پنج سال پس از آن، ارتش ایالات متحده میلیونها غیرنظامی کرهای را در جنگی که ظاهراً برای دفاع از «جهان آزاد» در برابر کمونیسم بود، قتل عام کرد. ده سال بعد، میلیونها ویتنامی در نمایش شوم و بیرحمانۀ مشابهی نابود شدند.
البته، قدرتهای غربی مهارت فوقالعادهای در اختراع تبلیغات توجیهکننده برای جنگهای بیشمار خود در سراسر جهان داشتند؛ جنگهایی که برای سلطهطلبی و ایجاد نسخههای خودساختهشان از «فضای حیاتی» (lebensraum)* به راه انداخته بودند.
دههها طول کشیده است تا جنگ جهانی دوم را تحریف و بازنویسی کنند.
اکنون ما از رهبران غربی، مانند رئیسجمهور پیشین آمریکا، دونالد ترامپ، طرح ادعاهای نادرستی را میشنویم، مانند اینکه «روسها به ما کمک کردند تا در جنگ جهانی دوم پیروز شویم». در اینجا می بینیم که بزرگترین پیروزی نظامی ملتی در تاریخ، به نقشی حاشیهای تقلیل یافته است و صرفاً «کمک» به حساب میآید.
حالا هم شاهد هستیم که پارلمان اتحادیه اروپا با اظهاراتی زننده و تحریفآمیز، اتحاد جماهیر شوروی را در کنار آلمان نازی، بهعنوان شریک جرم در آغاز جنگ جهانی دوم معرفی میکند.
البته چنین تحریف تاریخی با حمایت سیاستمداران لهستانی و کشورهای حوزه بالتیک ممکن شده است؛ سیاستمدارانی که با روسیههراسی افراطی خود و تلاش برای پنهان کردن همدستی ملتهایشان در نسلکشی دوران نازیها، به این روند دامن میزنند.
در شصتمین سالگرد آزادی آشویتس در سال ۲۰۰۵، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، به درستی جایگاهی برجسته در این مراسم داشت. در سال ۲۰۲۰ نیز، در هفتاد و پنجمین سالگرد، از رهبر روسیه تجلیل شد.
اما در هشتادمین سالگرد این روز تاریخی، تمامی نمایندگان رسمی روسیه از حضور منع شدند. چگونه ممکن است مراسمی برای گرامیداشت آزادی آشویتس برگزار شود، اما به ملت روسیه که نهتنها این اردوگاه، بلکه تمام اردوگاههای مرگ نازیها را آزاد کردند، ادای احترام نشود؟
پاسخ ساده این است که تبلیغات امپریالیستی غرب – که با عناوین فریبندهای مانند «رسانههای خبری»، «محافل دانشگاهی» و «اندیشکدهها» نام گذاری شده اند – نقش روسیه را در جنگ ساختگی اوکراین عمیقا شیطانی و اهریمنی جلوه داده اند. جنگی واقعا نیابتی که ایالات متحده و شرکای امپریالیستی غربی آن در ائتلاف نظامی ناتو برای شکست استراتژیک روسیه به راه انداختهاند.
اینکه روسیه بهعنوان متجاوز در اوکراین معرفی می شود، وارونه جلوه دادن حقیقت است. اما چنین دروغی باید ساخته شود تا علت واقعی تجاوز و بربریت پنهان بماند.
گسترش امپریالیسم ایالات متحده پس از سال ۱۹۴۵، همراه با متحدان ناتوییاش، جانشینی برای امپریالیسم نازی به شمار میرود. جنگهای بیپایانی که آمریکا و همپیمانان غربیاش در سراسر جهان به راه انداختهاند، تاکنون جان ۲۰ تا ۳۰ میلیون انسان را گرفته است.
نسلکشی حمایتشده توسط آمریکا در غزه، تنها یکی از جلوههای آشکار بربریت امپریالیسم غرب و ماهیت فاشیستی آن است. فاجعهای که در آن، دولتی بهاصطلاح یهودی، با پوشاندن خود در لایهای از خاطرۀ موجه هولوکاست، همان وحشتی را بر دیگرانی که آنها را «غیرانسان» میپندارد، تحمیل میکند.
حمایت از رژیم نئونازی در کییف با صدها میلیارد دلار، نمونه دیگری از عملکرد ماشین جنگی جنایتکارانهای است که امپریالیسم غرب، تحت هدایت ایالات متحده، در جریان است.
زمانی که مقامات آمریکایی و اروپایی در آشویتس گرد هم میآیند و با ادعای حفظ خاطرۀ قربانیان، سخنان پرطمطراقی ایراد میکنند، در واقع تمام تلاش خود را میکنند تا آشویتس و حقیقت تلخ امپریالیسم را به فراموشی بسپارند.
این نه تنها توهینی آشکار به مردم روسیه است، بلکه از آن نگرانکنندهتر، حرکتی است که نشان میدهد امپریالیسم نسلکش بار دیگر در جهان قدرت گرفته است. البته به شکلی جنونآمیز و متناقض، در حالی که به ظاهر از یادآوری قربانیان نسلکشی سخن میگویند، خود در حال بازآفرینی همان وحشت اند.
منبع: بنیاد فرهنگ استراتژیک- ۲۸ ژانویه ۲۰۲۵
https://strategic-culture.su/news/2025/01/28/forgetting-auschwitz-and-imperialist-crimes/
* “Lebensraum” یک واژه آلمانی به معنای “فضای حیاتی” است که در ایدئولوژی نازیها مفهومی کلیدی داشت. این اصطلاح در سیاستهای آلمان نازی به معنی ایجاد فضای جغرافیایی بیشتر برای گسترش ملت آلمان و تأمین منابع و امکانات برای رشد آنها به کار می رفت.
هیتلر و دیگر ایدئولوگهای نازی معتقد بودند که ملت آلمان برای بقای خود نیازمند گسترش به سمت شرق اروپا است، بهویژه به مناطقی که تحت اشغال کشورهای اسلاوی مانند لهستان و اتحاد جماهیر شوروی بودند. این مفهوم توجیهی برای حملات نظامی، اشغال سرزمینها و سیاستهای نسلکشی نازیها و علیه مردمان غیرآلمانی به دست می داد.
در این زمینه، “lebensraum” فراتر از یک نیاز جغرافیایی بود؛ این مفهوم با ایدئولوژی نژادپرستانه نازیها گره خورده بود که مردم غیرآریایی، بهویژه یهودیان و اسلاوها، را غیرانسان و مانعی برای تحقق “فضای حیاتی” آلمانیها میدانستند.