سایه‌ٔ سیاست‌های دوگانه‌ٔ آمریکا بر خاورمیانه: تنش‌های هسته‌ای ایران و نبرد قدرت‌ها

طی دهه‌های اخیر، پروندهٔ هسته‌ای ایران به یکی از مهم‌ترین موضوعات ژئوپلیتیکی جهان بدل شده است. آمریکا، با همراهی اسرائیل و برخی متحدان منطقه‌ای خود همواره از این مسأله به‌عنوان ابزاری برای فشار بر ایران استفاده کرده است. نامهٔ اخیر دونالد ترامپ به آیت‌الله خامنه‌ای، همراه با پاسخ صریح و قاطع رهبر ایران، بار دیگر نشان داد که این کشمکش نه‌تنها حل نشده، بلکه به مرحله‌ٔ پیچیده‌تری رسیده است.

سیاست‌های آمریکا در قبال ایران: فشار و مذاکره‌ٔ تاکتیکی

ایالات متحده طی دهه‌های اخیر همواره از ابزار تحریم، تهدید، و مذاکره‌ٔ تاکتیکی به‌عنوان راهبردی برای مهار ایران استفاده کرده است. از زمان خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، سیاست فشار حداکثری به‌ محور اصلی استراتژی واشنگتن علیه تهران بدل شد. این سیاست، که در دوران ترامپ به اوج خود رسید، بر مبنای ایجاد بحران اقتصادی و سیاسی در داخل ایران طراحی شد تا تهران را وادار به پذیرش شرایط جدید آمریکا کند. اما این راهبرد نه‌تنها نتوانست ایران را به تسلیم وادارد، بلکه موجب شد تهران گام‌های بیشتری در جهت کاهش تعهدات برجامی بردارد.

یکی از ادعاهای محوری آمریکا این است که نگرانی اصلی‌اش احتمال دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای است. واشنگتن بارها اعلام کرده است در صورتی که ایران تضمین دهد هرگز به‌دنبال تولید سلاح هسته‌ای نخواهد رفت، آمریکا آماده‌ٔ کاهش تحریم‌ها خواهد بود. اما تجربه‌ٔ برجام نشان داد که این ادعاها صرفاً پوششی برای مهار استراتژیک ایران است. توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ (برجام)، که با نظارت‌های بی‌سابقه‌ٔ بین‌المللی همراه بود، عملاً امکان غنی‌سازی را به‌طور کامل از بین برده بود. در این توافق، ایران پذیرفت که برخی از حقوق خود در زمینه‌ غنی‌سازی اورانیوم را برای ۲۵ سال، و در برخی موارد برای همیشه، محدود کند. اما آمریکا حتی در چنین شرایطی نیز به تعهدات خود پایبند نماند و به‌صورت یک‌جانبه از برجام خارج شد.

اگر نگرانی واشنگتن واقعاً مسأله‌ سلاح هسته‌ای ایران بود، هیچ نیازی به مذاکرات جدید یا امتیازات بیشتر نبود؛ چراکه توافقی که آمریکا را از این بابت مطمئن می‌ساخت، از سال ۲۰۱۵ به‌دست آمده بود. بنابراین، هدف اصلی آمریکا از مذاکره، نه حل‌وفصل نگرانی‌های هسته‌ای، بلکه ایجاد فشارهای جدید برای محدود کردن توان دفاعی، نفوذ منطقه‌ای، و قدرت استراتژیک ایران است.

نامهٔ ترامپ: فریبکاری دیپلماتیک یا تهدید واقعی؟

نامه‌ٔ ترامپ نمونه‌ای از دیپلماسی فشار حداکثری است که بر دو پایه‌ٔ تهدید و تطمیع بنا شده است. ترامپ، در نامهٔ‌ خود، با استفاده از زبانی دیپلماتیک، پیشنهاد کاهش تحریم‌ها و آغاز همکاری را مطرح می‌کند، اما در عین حال تهدید می‌کند که در صورت عدم پذیرش شرایط آمریکا، ایران با پیامدهای ویرانگری روبه‌رو خواهد شد. این نامه، که در آن آمریکا از موضع قدرت سخن می‌گوید، در واقع تهدیدی آشکار علیه استقلال و حاکمیت ایران است. ترامپ در این نامه ایران را بین دو گزینه‌ٔ «صلحی که رفاه را به ارمغان می‌آورد» و «رویارویی که ویرانی خواهد داشت» قرار می‌دهد، اما واقعیت این است که ایران تجربه‌ٔ برجام و خروج آمریکا از آن را پشت سر گذاشته است و به‌خوبی می‌داند که وعده‌های آمریکا هرگز ضمانت اجرایی ندارند.

واکنش رهبری ایران و منطق پشت آن

آیت‌الله خامنه‌ای، در پاسخ به این درخواست، تأکید کرد که هدف آمریکا از مذاکره نه حل اختلافات بلکه تحمیل شرایط ناعادلانه و کاهش توانمندی‌های دفاعی و منطقه‌ای ایران است، و مذاکره با آمریکا به‌معنای پذیرش زورگویی و عقب‌نشینی از اصول و ارزش‌های انقلاب اسلامی است. رهبر انقلاب، با اشاره به تجربهٔ‌ برجام، گفتند که غربی‌ها از روز نخست به تعهدات خود پایبند نبوده‌اند و حتی در حالی که ایران به تمامی تعهدات خود عمل کرده بود، آن‌ها با سیاست‌های دوگانه، باز هم ایران را متهم به تخلف کردند.

آیت‌الله خامنه‌ای همچنین خاطرنشان کردند که هدف اصلی طرف مقابل توقف توان دفاعی و تأثیرگذاری منطقه‌ای ایران است و آن‌ها می‌خواهند با تحمیل محدودیت‌هایی در برنامهٔ موشکی و سیاست خارجی ایران، نفوذ منطقه‌ای تهران را کاهش دهند. در حالی که آمریکا و متحدانش خود به حمایت از جنگ‌ها و گروه‌های تروریستی در منطقه ادامه می‌دهند، از ایران می‌خواهند که از حقوق دفاعی و امنیتی خود چشم‌پوشی کند، و این این هرگز از سوی جمهوری اسلامی پذیرفتنی نخواهد بود. هدف طرف مقابل از تکرار مذاکره ایجاد فشار در افکار عمومی است؛ می‌خواهند در افکار عمومی تردید ایجاد کنند که چرا با وجود اعلام آمادگی آنها برای مذاکره، ما حاضر به مذاکره نیستیم. در حالی که هدف آنها مذاکره نیست بلکه تحکّم و تحمیل است

اسرائیل و سیاست دوگانه در قبال سلاح‌های هسته‌ای

اسرائیل از دیرباز در تلاش بوده است که پرونده‌ٔ هسته‌ای ایران را به یک بحران امنیتی جهانی بدل کند تا هم فشار بین‌المللی بر ایران افزایش یابد و هم خود اسرائیل از زیر بار بررسی برنامه‌ تسلیحات هسته‌ای‌اش شانه خالی کند. یکی از تناقضات مهم در سیاست‌های غرب عدم توجه به زرادخانه‌ٔ هسته‌ای اسرائیل است. در حالی که ایران تحت شدیدترین بازرسی‌های بین‌المللی قرار دارد، اسرائیل، که به‌طور غیررسمی دارای سلاح‌های هسته‌ای است، از هرگونه نظارت معاف شده است. این تناقض اخیراً توسط قطر به چالش کشیده شده است. درخواست قطر برای پیوستن اسرائیل به «پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای» (NPT) می‌تواند نقطه‌ٔ عطفی در سیاست‌های منطقه‌ای باشد و اسرائیل را در برابر یک فشار دیپلماتیک تازه قرار دهد.

غرب‌گرایان داخلی و توجیه تسلیم در برابر آمریکا

در داخل ایران، برخی جریان‌های غرب‌گرا، با استفاده از رسانه‌ها و تریبون‌های عمومی، سعی در تطهیر آمریکا و توجیه تسلیم در برابر سیاست‌های واشنگتن دارند. این جریان که عمدتاً در برخی روزنامه‌ها و رسانه‌های خاص نفوذ دارد، تلاش می‌کند با ایجاد فضای یأس و ناامیدی، مردم را به پذیرش خواسته‌های آمریکا سوق دهد. این گروه‌ها مذاکره با آمریکا را به‌عنوان تنها راه‌حل معرفی می‌کنند.

نمونهٔ‌ بارز تفکر غرب‌گرایانه در ایران را می‌توان در یادداشت اخیر آقای عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی در دولت حسن روحانی، در «خبرنامهٔ گویا» مشاهده کرد. آقای آخوندی در این یادداشت از نامهٔ ترامپ به رهبر انقلاب به‌عنوان «فرصتی که نباید از دست برود» یاد کرده و مذاکره را، حتی در صورت عدم حصول نتیجه، یک اقدام مثبت دانسته است. او، بدون در نظر گرفتن لحن تهدیدآمیز نامه، و سابقه‌ٔ بدعهدی آمریکا در توافقات پیشین، ایران را به «آزمودن اراده‌ٔ جدید آمریکا» توصیه کرده است.

نتیجه‌گیری

این نوع نگاه، که میان برخی جریان‌های غرب‌گرا در ایران رایج است، از درک واقعیت‌های دیپلماتیک و راهبردی منطقه غافل مانده است. این جریان به‌جای آن‌که از تجارب گذشته درس بگیرد، همچنان بر تکرار رویکردی تأکید می‌کند که بارها ناکارآمدی خود را نشان داده است. همان‌طور که تجربه‌ٔ برجام نشان داد، حتی در شرایطی که ایران تمامی تعهدات خود را انجام داد، آمریکا نه‌تنها به تعهدات خود پایبند نبود، بلکه تحریم‌ها را افزایش داد.

در چنین فضایی، تلاش برای ترویج مذاکره‌ٔ مجدد با آمریکا بدون هیچ‌گونه ضمانت اجرایی و احترام متقابل چیزی جز ساده‌اندیشی و انفعال در برابر فشارهای غربی نیست. سیاست مقاومت فعال ایران نشان داده است که بدون امتیاز دادن به غرب نیز می‌توان منافع ملی را حفظ و از استقلال کشور دفاع کرد. ایران می‌تواند ضمن حفظ مواضع اصولی خود، از فرصت‌های دیپلماتیک نیز برای به چالش کشیدن سیاست‌های یک‌جانبه‌ غرب و اسرائیل استفاده کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *