تنبیه پیشرفت: هدفگیری دستاوردهای اجتماعی کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا از سوی واشنگتن
جان پری و راجر دی. هریس، اورینوکو تریبون، ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ —
«ما به دنبال فقیرترین بیماران میگردیم،» پزشک کوبایی مسئول کلینیک چشمپزشکی گفت. «اغلب به مناطق دورافتاده روستایی میرویم و بیماران را با اتوبوس به کلینیک میآوریم.» این کلینیک، در شهر سیوداد ساندینو نیکاراگوئه، بخشی از «ماموریت معجزه» (Misión Milagro) بود؛ ابتکاری مشترک از دولتهای کوبا و ونزوئلا. این مأموریت بزرگ، از سال ۲۰۰۴ تاکنون بیش از هفت میلیون بیمار را در ۳۳ کشور درمان کرده است. اکنون پزشکان محلی نیکاراگوئهای، که به دست کوباییها آموزش دیدهاند، اداره این کلینیک را بر عهده دارند.
«ماموریت معجزه» منفور مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده، است. واشنگتن مقامهای کشورهایی را که از این طرح و دیگر مأموریتهای پزشکی کوبا استفاده میکنند، تحریم کرده است. تحریمهایی که بهظاهر با هدف جلوگیری از «قاچاق» کادر درمانی اعمال میشوند، اما در واقع هدف اصلیشان نابود کردن خدماتی است که بهسبب کیفیت بالا، رایگان بودن و حضور در مناطق محروم، از محبوبیت فراوانی برخوردارند. ایالات متحده به دروغ کمکهای پزشکی کوبا را «کار اجباری» معرفی میکند؛ در حالی که این خدمات، همزمان منبعی برای درآمدزایی این کشور تحت محاصره نیز هستند.
دستاوردهای «دشمنان بشریت» از نگاه روبیو
یورش روبیو به کاروانهای پزشکی، تازهترین نمونه از جنگ ترکیبیای است که دولتهای پیدرپی آمریکا علیه کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه به راه انداختهاند. از نگاه روبیو، این سه کشور نهتنها «تهدیدی راهبردی» برای امنیت آمریکا محسوب میشوند، بلکه اکنون «دشمنان بشریت» نیز لقب گرفتهاند. در واقع، هر سه کشور با وجود محدودیتهای شدید (بهویژه در مورد کوبا)، پیشرفتهای مهمی در زمینه توسعه انسانی داشتهاند.
کاروانهای پزشکی کوبا، ریشه در نظام سلامت مبتنی بر جامعه این کشور دارند؛ نظامی که موفقیت آن در نشریات تخصصی پزشکی به رسمیت شناخته شده و موجب شده امید به زندگی کوباییها سه سال بیشتر از آمریکاییها باشد. نظامهای بهداشتی در ونزوئلا و نیکاراگوئه نیز از این مدل الگو گرفتهاند. برای مثال، نیکاراگوئه با راهاندازی ۱۸۰ «خانه مادران» برای مراقبت از زنان در مراحل پایانی بارداری، توانسته بهطور چشمگیری از مرگومیرهای مادری بکاهد.
ونزوئلا در میان کشورهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب، پیشتاز ساخت مسکن ارزانقیمت است. «ماموریت بزرگ مسکن» این کشور، که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، سال گذشته، آخرین واحد از پنجمیلیون واحد مسکونی خود را تحویل داد. نیکاراگوئه نیز سالانه بیش از ۷هزار خانه با کاربری اجتماعی میسازد.
در کوبا، بحران مسکن همچنان پابرجاست، عمدتاً بهدلیل محاصره آمریکا که کمبود شدید مصالح ساختمانی را در پی داشته است. یکسوم خانهها در این کشور قابل سکونت نیستند، و برنامه سالانه ساخت ۱۳۵۰۰ واحد نیز بهوضوح پاسخگوی نیازها نیست.
با این حال، کوبا در دوران شکوفایی انقلاب و در سایه همبستگی بینالمللی اتحاد شوروی، سرمایهگذاری گستردهای در نظام آموزشی خود انجام داد. مدارس کوبا حتی دورافتادهترین مناطق را پوشش میدهند و میزان حضور دانشآموزان نزدیک به ۱۰۰ درصد است. دانشگاه علوم پزشکی ELAM، که برای دانشجویان بینالمللی تأسیس شده، تاکنون ۳۱٬۱۸۰ پزشک از ۱۲۲ کشور جهان تربیت کرده است.
ونزوئلا نیز آموزش را ابزار توانمندسازی مردم دانسته و هزاران مدرسه در مناطق محروم شهری و روستایی احداث کرده است. در سال ۲۰۰۵، با استفاده از روشهای آموزشی کوبایی، بیسوادی را ریشهکن کرد. تا سال ۲۰۰۸، چهار نفر از هر پنج جوان این کشور در آموزش عالی ثبتنام کرده بودند؛ بالاترین نرخ در منطقه.
در هر سه کشور، آموزش رایگان در همه سطوح – از ابتدایی تا دانشگاه – تضمین شده است. برای نمونه، نیکاراگوئه دانشکدههای فنی جدیدی تأسیس کرده که حدود ۴۶هزار دانشجو در آنها مشغول تحصیلاند.
کوبا و نیکاراگوئه از امنترین کشورهای آمریکای لاتین به شمار میروند. عامل مشترک میان آنها، اصلاح کامل ساختار پلیس پس از انقلاب است؛ امری که به آنها امکان داده با قاچاق مواد مخدر مقابله کرده و از شکلگیری باندهای جنایتکار، که بسیاری دیگر از کشورها را گرفتار کردهاند، جلوگیری کنند.
انقلاب ونزوئلا با نرخ بالای جرم و جنایت به ارث رسیده، اما در سالهای اخیر کاهش چشمگیری در آمار قتلها بهدست آورده است؛ موفقیتی که نه تنها در کاراکاس، بلکه حتی از سوی رئیسجمهور آمریکا نیز به آن اشاره شده است. با این حال، ترامپ بهدروغ ادعا میکند که ونزوئلا با «صادرات عمدی مجرمان» به آمریکا به این کاهش دست یافته است.
در حوزه امنیت ملی، نیکاراگوئه و ونزوئلا از جمله کشورهایی با کمترین سطح بودجه نظامی در منطقه هستند؛ در حالی که کوبا، بهسبب تهدید دائمی ایالات متحده، در میان بالاترینها قرار دارد. با این حال، هزینه نظامی سالانه کوبا که حدود ۱۳۰ میلیون دلار است، در مقایسه با بیش از یک تریلیون دلار بودجه نظامی آمریکا، بسیار ناچیز جلوه میکند.
سیاست خارجی آگاهانه اجتماعی
شاید چالشبرانگیزترین جنبه برای ایالات متحده، سیاست خارجی مستقل و تلاش سه کشور سوسیالیستی برای تقویت همگرایی منطقهای بوده باشد.
در سال ۲۰۰۴، ونزوئلا و کوبا با موفقیت ائتلاف بولیواری برای خلقهای قارهی ما (ALBA) را بنیان نهادند و ابتکار واشنگتن برای ایجاد منطقه تجارت آزاد قارهی آمریکا (FTAA) بر مبنای نولیبرالیسم را ناکام گذاشتند. پس از آن، ونزوئلا طرح «پتروکاریب» را راهاندازی کرد تا نفت را با شرایط ترجیحی در اختیار کشورهای حوزه کارائیب قرار دهد. تأسیس «جامعه کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب» (CELAC) در سال ۲۰۱۰، که بار دیگر با پیشگامی ونزوئلا صورت گرفت، جایگزینی برای سازمان کشورهای آمریکایی (OAS) بهعنوان یک مجمع سیاسی فراگیر منطقهای شد، سازمانی که تحت سلطه آمریکا قرار دارد، در حالی که CELAC آشکارا ایالات متحده و کانادا را کنار میگذارد.
این سه کشور چپگرا همچنین در عرصه بینالمللی، از پیشگامان حمایت از فلسطین بودهاند. کوبا نخستین کشور در آمریکای لاتین و کارائیب بود که در سال ۱۹۷۳ بهطور رسمی روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل را قطع کرد. نیکاراگوئه نیز در سال ۱۹۸۲ این روابط را قطع کرد؛ هرچند در سال ۱۹۹۳، دولت نولیبرال وقت، روابط را موقتاً از سر گرفت، اما در سال ۲۰۱۰ و با بازگشت ساندینیستها به قدرت، بار دیگر روابط با اسرائیل قطع شد. ونزوئلا نیز در سال ۲۰۰۹ روابط خود با رژیم صهیونیستی را قطع کرد. همچنین در همان سال، بولیویِ عضو ALBA نیز این روابط را قطع کرد. اگرچه این روابط در سال ۲۰۱۹ توسط رژیم کودتایی آنییس موقتاً از سر گرفته شد، اما رئیسجمهور کنونی بولیوی، لوئیس آرسه، در سال ۲۰۲۳ بار دیگر آن را قطع کرد. سال گذشته نیز نیکاراگوئه شکایتی را علیه آلمان نزد دیوان بینالمللی دادگستری مطرح کرد، به دلیل حمایت نظامی و سیاسیاش از نسلکشی اسرائیل.
سوءاستفاده ابزاری از حقوق بشر
واشنگتن دستاوردهای این سه کشور را، که جان بولتون، مقام دولت ترامپ، آنها را «سهگانهی استبداد» نامیده بود، نادیده میگیرد و در عوض، با بهرهگیری ابزاری از مفهوم «حقوق بشر»، آنها را بهعنوان دیکتاتوریهای اقتدارگرا معرفی میکند. این موضعگیری از دو جهت ریاکارانه است.
نخست آنکه کارنامه حقوق بشری این کشورها، با هر معیاری، نه تنها بدتر از بسیاری کشورهای دیگر منطقه نیست، بلکه در بسیاری جنبهها از وضعیت خود ایالات متحده نیز بهتر است.
دوم آنکه این خود ایالات متحده بوده که عامل اصلی تشدید فضای امنیتی در این کشورها شده است. محدودیتهای ادعایی بر آزادیهای سیاسی، پاسخی هستند به مداخلات مستمر — از جمله دخالتهای نظامی، تلاشها برای کودتا و حتی اقدام به ترور. بهعنوان نمونه، بایدن جایزه بازداشت رئیسجمهور ونزوئلا را به ۲۵ میلیون دلار افزایش داد.
واشنگتن در صف نخست اعتراضها قرار میگیرد، زمانی که تظاهراتی در کوبا سرکوب میشود یا حزبی سیاسی در ونزوئلا یا نیکاراگوئه ممنوع اعلام میشود. گویی ایالات متحده ناظر بیطرف ماجراست، نه – چنانکه در واقع همواره چنین بوده – بنیانگذار یا پشتیبان همان گروههای اپوزیسیونی که ادعا میشود قربانی شدهاند.
نگرانی واشنگتن نسبت به «حقوق بشر»، صرفاً یک نمایش فریبنده است، نمایشی که وقتی دولت مورد نظر متحد آمریکا باشد، فوراً کنار گذاشته میشود؛ برای نمونه، در مورد السالوادور.
اگر کشوری بهزعم واشنگتن «تهدید راهبردی» تلقی میشود، علت آن در واقع سابقهاش در ارتقای مهمترین مواد حقوق بشر است، همان حقوقی که سازمان ملل آنها را اینگونه تعریف میکند: «حق زندگی، غذا، آموزش، کار، سلامت و آزادی». از منظر این حقوق بنیادین، کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه نشان دادهاند که چگونه میتوان با حکومتهایی مترقی و انقلابی که نولیبرالیسم مورد حمایت واشنگتن را طرد کردهاند، پیشرفتهای بزرگی بهدست آورد.
تحریمهای آمریکا علیه ونزوئلا تا سال ۲۰۲۰ منجر به مرگ بیش از ۱۰۰هزار نفر شدهاند. محاصره اقتصادی کوبا که روزانه ۱۳.۸ میلیون دلار به این کشور آسیب میزند، آنچنان ویرانگر بوده که در سه سال گذشته نزدیک به یکدهم جمعیت کوبا مجبور به مهاجرت شدهاند. نیکاراگوئه نیز سالانه ۵۰۰ میلیون دلار از منابع مالی توسعهای خود را از دست میدهد، زیرا ایالات متحده مانع پرداخت وامهای بانک جهانی و دیگر نهادها به این کشور میشود.
هدف واشنگتن بهسختی میتواند شفافتر از این باشد: نابودی دستاوردهای اجتماعی این کشورها و به فقر کشاندن مردمشان، به این امید که آنها – اگر از گرسنگی، بیماری یا مهاجرت جان بهدر بردند – سرانجام علیه دولتهای خود به پا خیزند. و در این میان، افرادی مانند مارکو روبیو نیز بیشرمانه و بیمعنا از «حمایت و همبستگی قاطع با مردم کوبا» سخن میگویند.
هدف نهایی واشنگتن
دولتهای پیدرپی ایالات متحده و گروههای اپوزیسیونی که از آنها حمایت میکنند، در عمل در این کشورهای هدف چه میخواهند پیاده کنند؟
بیش از سی سال پیش، تبعیدیهای سرشناس کوبایی خواستار «گذار ناگهانی، دراماتیک، و در صورت لزوم، تکاندهنده به سرمایهداری افسارگسیخته» بودند. بیست سال پیش، «کمیسیون کمک به کوبای آزاد» که به دستور جورج بوش پسر تأسیس شد، چشماندازی گسترده از نولیبرالیسم برای کوبا ترسیم کرد. مرور بیانیههای اخیر گروههای تبعیدی نشان میدهد که آنها خواستار مطالباتی کلی و مبهم نظیر «دموکراسی»، «نهادهای شفاف»، «حمایت از جوانان» و مانند آن هستند، و در برخی موارد نیز پیشنهادهای مشخصتری مطرح کردهاند، از جمله «بازگرداندن حقوق مالکیت» – که در عمل به معنای اعاده مالکیت به کوباییهای ساکن میامی است، کسانی که چشمبهراه نقد کردن املاک ارزشمندی هستند که خانوادههایشان شصت سال پیش رها کردهاند.
اپوزیسیون نیکاراگوئه بهشدت میان راستگرایان و چپگرایان تقسیم شده است. جناح راست خواهان حذف کامل چپ از عرصه قدرت است، در حالیکه «اپوزیسیون چپ» حاشیهای، هرگز از حمایت سیاسی چشمگیری برخوردار نبوده است (در انتخاباتها، ساندینیستها موفق میشوند آرای نیروهای مترقی را بسیج کنند). حزب UNAMOS، که برخی اعضایش در دههی ۱۹۸۰ از مسئولان ساندینیستا بودند، برنامهای ارائه میدهد که بر بازسازی ساختار حکومتی تمرکز دارد، اما اهدافش در حوزهی توسعه اجتماعی مبهم و ناروشناند.
در ونزوئلا، اپوزیسیون افراطی راستگرا – به رهبری ماریا کورینا ماچادو، محبوب واشنگتن – وعده حمام خون میدهد و تأکید میکند که هیچ عفوی برای چاوئیستها در کار نخواهد بود. نامزد نیابتی او، ادموندو گونسالس اوروتیا، در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ با برنامهای وارد عرصه شد که خواهان خصوصیسازی افراطی آموزش، سلامت، مسکن، کمکهای غذایی و شرکت ملی نفت بود.
فارغ از ادعاهای ظاهری گروههای اپوزیسیون، پیامد محتمل از دست رفتن قدرت توسط یکی یا چند تا از این دولتها کاملاً روشن است. کودتای نافرجام نیکاراگوئه در سال ۲۰۱۸، پیشدرآمدی بر چنین آیندهای بود: قتل افسران پلیس و هواداران ساندینیستا، دسترسی بیقید و بند به سلاح گرم، قدرتگیری مجرمان محلی، وارد کردن اعضای باندهای خشن از السالوادور، و تخریب ساختمانهای عمومی، تنها بخشی از آن بود.
چنان بینظمی و آشوبی که هماکنون در هائیتی جریان دارد، بهخوبی میتواند در این کشورها نیز تکرار شود، و چهبسا سرانجام به ظهور رژیمی سرکوبگر و اقتدارگرا بینجامد – اما متحد و دوستداشتنی برای واشنگتن – همانند رژیم نایب بوکله در السالوادور.
دستاوردهای اغلب نادیدهگرفتهشده کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا، علیرغم دههها مداخلات تهاجمی ایالات متحده، حاصل شدهاند. با این حال، واشنگتن همچنان با ریاکاری، حقوق بشر را به سلاحی بدل کرده و از طریق جنگ ترکیبی، میکوشد این دستاوردها را از بین ببرد و تغییر رژیم را بهعنوان پروژهای «دموکراتیک» توجیه کند.
سایت انگلیسی، ۱۰ مهر / ۱۵ ژوئن ۲۰۲۵