چگونه بلندپروازیهای شرقی ترکیه در خدمت نظم آتلانتیکی قرار گرفته است
نویسنده: علی ناصر ــ
نفوذ آنکارا به درون اوراسیا، آمیزهای است از ایدئولوژی نوعثمانی، قدرت نرم اسلامی، و ژئوپلیتیک همراستا با ناتو، با هدف رقابت با روسیه، چین، ایران و هند.
از آغاز قرن بیستویکم، سیاست خارجی ترکیه بهطرزی چشمگیر بهسوی شرق چرخیده و مسیری تازه را از آسیای مرکزی تا آسیای جنوبی در پیش گرفته است. این دگرگونی، چیزی فراتر از احیای نفوذ دورۀ عثمانی را نمایان میسازد.
آنچه اکنون آشکار شده، پروژهای ژئوپلیتیکی است چندلایه که بر ملیگرایی پانترکیِ تورانی، اسلامگرایی سیاسی همسو با اخوانالمسلمین، و بهرهگیری هدفمند از ابزارهای نظامی و توسعهای استوار است؛ پروژهای که در عین خدمت به منافع ملی آنکارا، همسویی قابلتوجهی با اهداف منطقهای ناتو از خود نشان میدهد.
این چرخش شرقی آنکارا در شرایطی رخ میدهد که نفوذ ایالات متحده در حال فرسایش است، نظم جهانی بهسمت چندقطبی شدن پیش میرود، و رقابت جهانی بر سر انرژی، گذرگاههای تجاری و بازارهای نوظهور شدت گرفته است. در چنین بستری، گسترش نفوذ به اوراسیا دیگر انتخابی دلخواه برای ترکیه نیست؛ بلکه به ضرورتی راهبردی بدل شده است.
بنگلادش: مرز شرقی ترکیه برای آزمودن ایدئولوژی
بنگلادش به سکوی عملیاتی پیشبرنده جاهطلبیهای اوراسیایی ترکیه تبدیل شده است. این کشور با جمعیت غالباً مسلمان، که در میان هند و میانمار جای گرفته، زمینهای مساعد برای نفوذ ترکیه فراهم آورده است.
ظهور دولت محمد یونس در سال ۲۰۲۴ ـــ که گرایشاتی اسلامگرایانه داشته و همدلی نزدیکی با آنکارا از خود نشان میدهد ـــ مسیر را برای بازیگران ترکیهای هموار ساخته تا نهفقط در مقام شرکای توسعه، بلکه بهمثابه نیروهایی فرهنگی و سیاسی که در دل دولت و جامعه جای گرفتهاند، به فعالیت بپردازند.
یکی از این ابزارها، سازمانی غیردولتی با نام «سلطنتِ بنگاله» است که در داکا مستقر بوده و آشکارا با حزب عدالت و توسعه ترکیه (AKP) همسویی دارد. این نهاد، پا را از فعالیتهای خیریه فراتر نهاده و نقشهای تحریکآمیز با عنوان «بنگلادش بزرگ» منتشر کرده که ادعای مالکیت بر بخشهایی از ایالت راخین در میانمار و همچنین سرزمینهایی در هند ـــ از جمله بیهار، اودیشا، جارکند و منطقۀ شمالشرقی هند ـــ را مطرح میکند.
تأیید ضمنی نقشه و تقسیم کار هماهنگ
اگرچه این نقشه فاقد هرگونه رسمیت است، اما مورد تأیید خاموش چهرههایی در درون حزب حاکم قرار گرفته است؛ امری که از تقسیم کار هماهنگ میان نخبگان سیاسی همسوی ترکیه و بنگلادش حکایت دارد.
منابع دیپلماتیک برآنند که این ابتکار نقشهنگاری، تلاشی از سوی ترکیه برای ایجاد وزنهای راهبردی در مقابله با هژمونی هند در جنوب آسیا است؛ بهویژه در پی تنشهای اخیر میان دهلی و اسلامآباد بر سر کشمیر و الگوهای حکومت اسلامی. برخی تحلیلگران حتی این پروژه را به منافع مشترک ترکیـــبنگالی در رابطه با تبت گره زدهاند؛ منطقهای که خط قرمزی غیرقابل مذاکره برای پکن به شمار میآید.
در این چشمانداز، بنگلادش بیش از یک عرصه نفوذ جدید است؛ آزمایشگاهی است که ترکیه در آن قابلیت صدور مدل سیاسی و ایدئولوژی دینی خود به درون حوزه هند را، با پردهپوشی انساندوستانه و همبستگی اسلامی، میآزماید.
یاد تاریخی خلافت عثمانی در شبهقاره هند
این رویکرد، بیسابقه نیست. شبهقاره هند ـــ که زمانی بنگلادش جزیی از آن بود ـــ در اوایل قرن بیستم یکی از پرشورترین پایگاههای مدافع خلافت عثمانی بود. جنبش خلافت که در پی جنگ جهانی اول شکل گرفت، میلیونها مسلمان هندی از جمله چهرههای برجسته بنگالی را برای دفاع از خلیفه عثمانی بهعنوان نمادی از وحدت فرااسلامی بسیج کرد.
این خاطره تاریخی همچنان، بهویژه در میان شبکههای اسلامگرا و نخبگان مذهبی، زنده مانده و آنکارا بهروشنی در پی احیای دوباره آن است تا ضمن تقویت هویت فرامنطقهای اسلامی، ترکیه را رهبری این جریان معرفی کند.
تورانیسم: ستون فقرات ملیگرایانه گسترش ترکیه
پان-تورانیسم، ایدئولوژی اوایل قرن بیستم که بر اتحاد اقوام ترکزبان از آناتولی تا غرب چین تأکید داشت، در آنکارا دوباره احیا شده تا ابزاری برای استحکام ژئوپلیتیکی باشد. امروز ترکیه از این چشمانداز برای تعمیق نفوذ خود در آسیای مرکزی ـــ بهویژه قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و آذربایجان ـــ بهره میگیرد.
این پیشران ایدئولوژیک از طریق «سازمان کشورهای ترک» بهمثابه بلوکی مشترک در ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی عمل میکند که آنکارا را به این جمهوریتهای پساشوروی پیوند میدهد. از طریق ابتکارات فرهنگی زیرِ نظر دولت ـــ مانند فعالیتهای تورکسوی، برنامههای بورس تحصیلی و تبادل دانشجو ـــ ترکیه در حال بازتعریف چشماندازهای آموزشی و رسانهای منطقه است.
همزمان، آنکارا از تلاشها برای جایگزینی الفباهای مبتنی بر اسکریپتهای اسلاوی با الفبای لاتین در این کشورها حمایت کرده تا مفهوم خانواده پانتورکی را نهادینه سازد.
در سطح زیرساختی نیز پروژههایی چون کریدور انرژی شرقـــغرب و راهآهن قفقاز جنوبی، آسیای مرکزی را بهطور فیزیکی به ترکیه و اروپا متصل میکنند. اما ماجرا فراتر از جنبههای لجستیکی است؛ هدف، به چالش کشیدن نفوذ روسیه و چین در قلب اوراسیا و موقعیتیابی آنکارا بهمثابه بازیگری تعیینکننده در توازن قدرت آسیا است.
اخوانالمسلمین: پلی سیاسی بهسوی جنوب آسیا
ترکیه در جوامع اسلامی خارج از جهان عرب، نفوذ خود را عمدتاً از طریق نسخۀ اسلامگرایی سیاسی حزب عدالت و توسعه (AKP) به سبک اخوانالمسلمین گسترش داده است. این رویکرد بهویژه در پاکستان و بنگلادش بازتابی پرطنین دارد؛ کشورهایی که در آنها نیروهای اسلامگرا ـــ غیر از گروههای تروریستی تحت حمایت خارجی ـــ عموماً فاقد ساختارهای منسجم یا پشتوانه بینالمللی قابل اتکا هستند.
آنکارا شبکهای روبهگسترش از نهادهای تبلیغی و رسانهای پدید آورده که ترکیه را پیشگام معنوی و سیاسی امت اسلامی معرفی میکنند. این شامل شاخههایی از AKP یا نهادهای همسو با آن است که در کشورهایی چون بنگلادش فعالاند. در کنار این ساختار حزبی، سازمانهای مردمنهاد وابسته به اخوانالمسلمین ـــ با محوریت بنیاد امدادرسانی بشردوستانه (IHH) ـــ با تمرکز بر آموزش، بهداشت و کمکهای اضطراری، نقش بازوی نرم قدرت ترکیه را ایفا میکنند.
ترکیه همچنین از بحران روهینگیا بهمثابه ابزاری دیپلماتیک بهره برده تا میان مسلمانان منطقه برای خود وجههای از تنها قدرت اسلامی مدافع مظلومان مسلمان ایجاد کند.
این معماری پیچیده به آنکارا امکان میدهد تا هم در جامعه مدنی و هم در نهادهای دولتی کشورهای هدف ریشه بدواند؛ بدون آنکه لزوماً تقابل آشکاری با نخبگان سیاسی مسلط پدید آورد، الگویی از «موازیسازی سیاسی» که بهنرمی پیادهسازی میشود.
پاکستان: پل راهبردی و ایدئولوژیک آنکارا
پاکستان از دیرباز بهمثابه ستون بنیادین در راهبرد منطقهای ترکیه عمل کرده است. روابط دوجانبه از طریق پروژههای مشترک دفاعی ـــ بهویژه در زمینه ساخت پهپادها و خودروهای زرهی ـــ و نیز اشتراک ایدئولوژیک میان AKP و نخبگان اسلامگرای محافظهکار پاکستان تقویت شده است.
دو کشور در موارد متعددی از آرمانهای مسلمانان دفاع کردهاند، از جمله در قبال کشمیر و فلسطین. در سطوح پنهانتر، اسلامآباد در نقش میانجی، مسیر نفوذ ترکیه به صحنه سیاسی بنگلادش را هموار میکند.
شبکههای مذهبی و رسانههای اسلامگرا در پاکستان نیز زمینهساز گسترش نفوذ ترکیه در افغانستان و آسیای مرکزی شدهاند.
این شراکت راهبردی تا قبرس شمالی نیز امتداد یافته است. پس از اعلام موجودیت جمهوری ترک قبرس شمالی در سال ۱۹۸۳، پاکستان از نخستین کشورهایی بود که آن را بهرسمیت شناخت؛ هرچند تحت فشار سازمان ملل، شناسایی رسمی خود را ظرف چند روز پس گرفت.
با این حال، دههها بعد، نخستوزیر پاکستان شهباز شریف بهصراحت اعلام کرد که اسلامآباد «کاملاً از آرمان قبرس شمالی حمایت میکند» و «بیوقفه» در کنار آنکارا خواهد ایستاد.
این همبستگی پایدار، عمق پیوند محور آنکاراـــاسلامآباد را بهخوبی نشان میدهد؛ محوری که بر پایه تعهدات ایدئولوژیک مشترک و منافع راهبردی متقابل استوار است.
معماری قدرت نرم ترکیه
پیشروی ترکیه بهسوی اوراسیا، بر بنیانی از راهبردی نرمافزارانه و هوشمندانه استوار است. «آژانس همکاری و هماهنگی ترکیه» (TIKA) پروژههایی در زمینه آموزش، بهداشت و زیرساخت در کشورهای مختلف اجرا میکند. «بنیاد دینی ترکیه» نیز به ساخت مساجد، تأمین مالی مراکز مذهبی، و ارائه آموزشهای اسلامی به زبان ترکی در خارج از کشور میپردازد.
در کنار اینها، مدارس و دانشگاههای ترکی در خارج از کشور نسل تازهای از نخبگان را پرورش میدهند که با نگرش سیاسی آنکارا همسو هستند.
در بنگلادش، این تلاشها بهویژه در اردوگاههای پناهجویان روهینگیا چشمگیر است؛ جایی که کمکهای بشردوستانه ترکیه در عمل به استقرار حضور سیاسی این کشور، آن هم در پوشش انساندوستی، انجامیده است. این ابتکارات صرفاً اقداماتی خیریهای نیستند، بلکه سرمایهگذاریهایی بلندمدت در وفاداری ژئوپلیتیکیاند.
همافزایی با ناتو ـــ و واکنش اوراسیایی
با آنکه آنکارا مدام بر سیاست خارجی مستقل خود تأکید دارد، اما گسترشطلبیاش در اوراسیا با اهداف اصلی ناتو همراستا است. در تبت و سینکیانگ، فعالیتهای ترکیه عملاً مکمل تلاشهای غرب برای مهار چین است؛ در افغانستان و آسیای مرکزی، حضور ترکیه حلقهای بهدور ایران میافکند؛ و در جمهوریهای سابق شوروی، ترکیه بهمثابه رقیبی برای نفوذ باقیمانده مسکو ظاهر شده است.
ترکیه نهتنها نقش یک «کشور یاغی» را بازی نمیکند، بلکه عملاً بهعنوان بازوی منطقهای ناتو عمل میکند. بهرهگیری آنکارا از گفتمانهای فرهنگی آشنا برای جوامع محلی ـــ چه پانترکی و چه اسلامگرایانه ـــ دخالت آن را برای مخاطبان بومی پذیرفتنی جلوه میدهد، در حالی که در خدمت طرحهای بلندمدت آتلانتیکی است.
این همسویی اهداف، میتواند دلیل مدارا و چشمپوشی غرب در برابر ماجراجوییهای منطقهای ترکیه باشد؛ با وجود اختلافات علنی بر سر سوریه و شرق مدیترانه.
محدودیتهای پروژه ترکی
با وجود موفقیتهای نسبی، پروژه ترکیه بدون مانع نیست. هند با نگرانی فزاینده به حضور روزافزون آنکارا در بنگلادش مینگرد، بهویژه با توجه به انتشار نقشه «بنگلادش بزرگ». چین نیز فعالیت ترکیه در تبت را تحریکآمیز و تهدیدی راهبردی قلمداد میکند. روسیه که در حال بازتعریف نقش خود در آسیای مرکزی است، بعید است بهسادگی میدان را به رقبای ترک واگذار کند.
افزون بر این، جوامع محلی نیز ممکن است در برابر پیشروی ایدئولوژیک ترکیه مقاومت کنند؛ بهویژه اگر اسلام سیاسی بهمثابه یک نفوذ بیگانه تلقی شود. خطر اتکای بیش از حد به قدرت نرم مذهبی این است که ممکن است نخبگان سکولار را بیگانه کند یا با واکنش منفی بلوکهای نوظهور منطقهای مواجه شود که خواهان مهار گسترش اسلامگرایی هستند.
حرکت بهسوی شرق: ایدئولوژیک و پرمخاطره
پیشروی ترکیه بهسوی شرق نهفقط راهبردی بلکه ایدئولوژیک است. آنکارا با پیوند دادن اسلامگرایی اخوانی با ناسیونالیسم تورانی، و بستهبندی این آمیزه در چهارچوبی مطلوب برای ناتو، بهدنبال ساختن حوزه نفوذی تازه در آسیای مرکزی و جنوبی است.
اما این گسترشطلبی، بیخطر نیست. موفقیت آن نیازمند موازنهای ظریف است: تثبیت قدرت منطقهای بدون برانگیختن واکنش قدرتهای ریشهدار چون روسیه، چین و هند؛ نمایش استقلال در حالی که همچنان ستون عملیاتی اتحاد غرب باقی میماند.
این نهفقط یک مانور جسورانه، بلکه نوعی تحریکگری است. اینکه آیا ترکیه خواهد توانست نفوذ خود را در این میدان پُررقابت اوراسیایی تثبیت کند یا ناگزیر به عقبنشینی در برابر تناقضات اتحاد دوجانبهاش خواهد شد، دیگر پرسشی فرضی نیست.
سرنوشت این پروژه، نهتنها مرزهای بلندپروازی ترکیه را آشکار خواهد کرد، بلکه شکنندگی یا استواری نظمی را نیز عیان میسازد که آنکارا وانمود میکند با آن در تقابل است.
منبع: کریدل، ۳ ژوئیه ۲۰۲۵