برگرفته از: برنامهٔ حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو ـــ مصوبهٔ کنگرهٔ سیزدهم

روسیه در آستانهٔ چرخشی سرنوشت‌ساز در تاریخ خود قرار گرفته است. سرمایه‌داری با فریب و زور به کشور برگردانده شد. این راه به قهقرا رفتن است که منجر به فاجعهٔ ملی و نابودی تمدن ما می‌گردد.

حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو، مبارزه‌ای آشتی‌ناپذیر علیه برقراری دوبارهٔ سرمایه‌داری، تخریب اتحاد شوروی سوسیالیستی و نابودی حاکمیت شوراها به‌پیش برده است. حزب کمونیست روسیه تنها سازمان سیاسی است که پیگیرانه از حقوق زحمتکشان و منافع ملی کشور حمایت می‌کند. هدف استراتژیک حزب ـــ برقراری سوسیالیسم بازسازی شده ـــ سوسیالیسم قرن بیستم است.

حزب ما با مبنا قرار دادن آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم و رشد خلاقانهٔ آن، در تعیین اهداف و وظایف برنامه‌ای، استراتژی و تاکتیک خود، بر تحلیل پراتیک اجتماعی، سیاسی، تجربه و دستاوردهای علوم و فرهنگ کشور و جهان اتکا دارد.

۱ – جهان معاصر و روسیه

کمونیست‌های روسیه معتقدند که اختلاف اصولی میان سرمایه‌داری و سوسیالیسم، که در قرن بیستم جریان داشت، پایان نیافته است. صرف‌نظر از عقب‌نشینی موقت جنبش انقلابی، دوران معاصر دوران گذار از سرمایه‌داری به سوسیالیسم است.

سرمایه‌داری امروز در بخش اعظم کرهٔ زمین مسلط است. این جامعه‌ای است که تولید مادی و معنوی در آن تابع قانون بازار، کسب حداکثر سود و انباشت سرمایه است. همه‌چیز به کالا تبدیل می‌شود. معیار اصلی مناسبات، مردم پول است. شیوهٔ تولید سرمایه‌داری به مفهوم استثمار لجام‌گسیختهٔ انسان و منابع طبیعی، بدون در نظر گرفتن عواقب مرگبار آن برای زندگی نسل‌های آینده است.

آموزش لنینی در مورد امپریالیسم به‌مثابه آخرین مرحلهٔ سرمایه‌داری تایید می‌گردد.

روند تمرکز سرمایه در آغاز قرن بیستم موجب شکل‌گیری اتحادهای انحصاری بزرگ گردید. تلفیق سرمایهٔ بانکی با سرمایهٔ تولیدی صورت گرفت. تشدید مبارزه برای تقسیم مجدد بازار باعث دو جنگ جهانی و بسیاری مناقشات مسلحانهٔ دیگر گردید که تلفات بزرگ انسانی به‌همراه داشت.

در نیمهٔ دوم قرن بیستم، گروهی از کشورهای پیشرفتهٔ سرمایه‌داری که به‌حساب استثمار غارتگرانهٔ منابع کرهٔ زمین، احتکارات مالی، جنگ و دیگر شیوه‌های ظریف نواستعماری ثروتمند شده بودند، وارد مرحله‌ای به‌نام «جامعهٔ مصرفی» شدند. در اینجا مصرف از چارچوب عملکرد طبیعی انسان خارج و به یک «هدف مقدس» تبدیل می‌شود. در ماهیت امر، این یک نوع استثمار ویژه و گسترش بازار به‌وسیلهٔ تبلیغات فشرده و دیگر متدهای تأثیرگذار روانی است.

امپریالیسم با استفاده از مدرن‌ترین تکنولوژی درصدد مسموم کردن جمعیت کرهٔ زمین است. او تلاش می‌کند به‌وسیلهٔ سیستم تنیدهٔ اطلاع رسانی، جهان را فریب دهد و در آن خودخواهی، زور، بی‌معنویتی و جهان‌وطنی را جای دهد.

پس از تلاشی اتحاد شوروی و برقراری دوبارهٔ سرمایه‌داری در اتحاد شوروی سابق و اروپای شرقی، ایالات متحدهٔ آمریکا و متحدان نزدیک آن سیاست جهانی کردن امپریالیستی را پیش می‌برند. وضعیت بسیار خطرناکی شکل در حال شکل‌گیری است. تقابل جهانی کار و سرمایه شکل «جنگ تمدن‌ها» را به‌خود می‌گیرد. تقسیم مجدد جهان در جریان است.

عرصه‌های نفوذ اقتصادی، سیاسی و نظامی مجدداً تقسیم می‌شود. مبارزه برای کنترل منابع طبیعی جهان در حال گسترش است. محافل امپریالیستی، در راستای اهداف خود، فعالانه از بلوک‌های نظامی ـ سیاسی و اقدامات مسلحانهٔ آشکار استفاده می‌کنند.

ساختار شکل‌گرفتهٔ جهانی به کشورهای نیرومند سرمایه‌داری امکان می‌دهد که ثبات نسبی را حفظ کنند، جنبش کارگران و دیگر جنبش های اعتراضی را تضعیف کنند و مناقشات اجتماعی را در کشورهای مختلف خفه کنند.

حفظ آتی سرمایه‌داری به‌مثابه سیستم مسلط بر جهان فاجعه‌بار خواهد بود. حتی خود طرفداران شاخص آن اذعان دارند که رشد تولید سرمایه‌داری با شیوه‌های غارت و چپاول آن باعث نابودی سریع مهم‌ترین منابع طبیعی کرهٔ خاکی خواهد شد. بحران اقتصاد جهانی تعمیق می‌گردد. سرمایه‌داری به‌وسیلهٔ جنگ‌های منطقه‌ای و تهدید دائمی به جنگ جهانی، زندگی انسان‌ها را به تباهی می‌کشاند .

سرمایه‌داری خود مقدمات برقراری نظام اجتماعی معاصرتری را فراهم می‌کند. اساسی‌ترین بنیاد مادی اجتناب‌ناپذیری برقراری سوسیالیسم در اجتماعی شدن تولید است. نیروی محرکهٔ این پروسه، همانا انسان زحمتکش، طبقهٔ کارگر، بوده و خواهد بود. رشد علمی ـ تکنیکی موجب بازسازی کیفی و ساختاری طبقهٔ کارگر شهر و روستا می‌گردد . کارکنان بخش‌های مهندسی ـ تکنیکی و علمی، زحمتکشان عرصه‌های خدماتی، در اکثریت خود امروز جزو کارگران مزدبگیر محسوب می‌شوند. در نتیجهٔ این، گردان پیشرو، هستهٔ طبقهٔ کارگر معاصر شکل می‌گیرد که در آن کمونیست‌ها تکیه‌گاه اصلی اجتماعی خود را می‌بینند. کمونیست‌ها با اتکا به ایدهٔ خود، در درک و عملی ساختن منافع زحمتکشان در عرصهٔ ملی و بین‌المللی به آنها یاری می‌رسانند .

کمونیست‌های روسیه با اطمینان به آینده می‌نگرند. فقط سوسیالیسم می‌تواند به استثمار انسان از انسان، ویژگی ریخت‌و‌پاش و اسراف‌کاری افراطی تولید و مصرف سرمایه‌داری پایان دهد. برقراری دوبارهٔ سرمایه‌داری در اتحاد شوروی و دیگر کشورها به‌معنای عقب‌نشینی موقتی سوسیالیسم است، با این مفهوم که سوسیالسم به‌عنوان یک نظام اجتماعی دچار شکست نشد، بلکه آن شکل از سوسیالیسم که در گذشته بود، به شکست انجامید. نیروی سوسیالیسم در حال گسترش است. چین سوسیالیستی با سرعت رشد می‌کند. برخی کشورهای دیگر در تلاش ساختمان سوسیالیسم هستند. در برخی کشورها حاکمیت دولتی در دست کمونیست‌ها یا احزاب مترقی با رهبرانی که به سوسیالیسم سمپاتی دارند است. به‌دنبال کوبا ، کشورهای آ مریکای لاتین در تلاش انتخاب راه رشد سوسیالیستی هستند . مبارزات آزادیبخش ـ ملی در بسیاری کشورهای جهان در حال گسترش است . جنبش ضد جهانی کردن امپریالیستی با قدرت در حال پیش روی است . بنابراین، می‌توان گفت که در قرن بیست و یکم، سوسیالیسم به‌مثابه علم ، جنبش توده‌ای و نظام اجتماعی نیرو خواهد گرفت.

۲ ـ درس های تاریخ و راه‌های نجات میهن

روسیه در سایهٔ فداکاری و از خود گذشتگی در عرصه‌های کار و مبارزات خلق های خود، شعور اجتماعی ویژه خود، اشتیاق معنوی نویسندگان کبیر، موسیقی‌دانان، دانشمندان و مهندسان، میهن‌پرستان و انقلابیون خود، سهم ویژه‌ای در رشد بشریت دارد. آیندهٔ میهن ما را می‌توان فقط بر اساس این پایهٔ نیرومند استمرار تاریخی بنا نهاد.

تاریخ روسیه به‌طور کامل این دیدگاه نسبت به نقش انقلاب به‌مثابه لوکوموتیو تاریخ را تأیید می‌کند. بدون جنگ‌های دهقانی س. ت. رازین، ایده‌های آ. ن. رادیشو، قیام دکابریست‌ها، تلاش فداکارانهٔ آ. ای. گوتسن و ن. ک. چرنیشفسکی، اصول سرواژ از بین نمی‌رفت. بدون مبارزهٔ نیروهای انقلابی، تزاریسم متلاشی نمی‌شد. بدون فعالیت‌های و. ای. لنین و حزب بلشویک تحت رهبری او، گذار بشریت به نظام نوین اجتماعی ممکن نمی‌بود

انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، برای روسیه تنها شانس واقعی بقای ملی در شرایط جنگ، بحران سیاسی و اقتصادی، تلاشی کشور و ناتوانی مطلق بلوک حاکم بورژوا ـ ملاک بود. بروز قانونمند ویژگی ایجاد‌گرانه و سازندهٔ اکتبر کبیر موجب تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی چندملیتی گردید.

کشور ما قبل از همه در راه ایجاد ساختمان سوسیالیسم گام برداشت، اما ضرورت «پایان دادن» به بسیاری از مشکلات که در روسیهٔ سرمایه‌داری انبار شده بود، و سیاست دشمنانهٔ کشورهای دیگر، مهر خود را بر این پروسه زد.

حاکمیت اکثریت زحمتکشان برقرار گردید. گذار به اقتصاد برنامه‌ریزی شده بر اساس مالکیت اجتماعی عملی گردید. مردم شوروی با سرعت دوران بازسازی را پیش بردند و به موفقیت‌های بزرگ در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی نائل آمدند. حوادث بعدی درستی خط مشی حزب مبنی بر ایجاد سوسیالیسم در تنها یک کشور را به ثبوت رساند.

اما اقتصاد ما نسبت به کشورهای پیشرفتهٔ سرمایه‌داری همچنان عقب‌مانده بود. زحمتکشان اتحاد شوروی اهمیت استثنایی ایدهٔ ای.و. استالین مبنی بر ضرورت غلبه بر این عقب‌ماندگی در طول ۱۰ سال آینده را درک می‌کردند. راهی که کشورهای پیشرفتهٔ سرمایه‌داری در طول صد سال پیموده بودند، در کوتاه‌ترین زمان با استفاده از متدهای بسیج اقتصادی صنعتی کردن کشور به‌پیش رفت. تعاونی کردن در اقتصاد روستایی با سرعت صورت گرفت؛ بیسوادی عمومی ریشه‌کن شد و انقلاب فرهنگی به سرانجام رسید. تمام این اقدامات امکان داد تا کشور به مرحلهٔ از نظر کیفی نوینی گام نهد.

رشد صلح‌آمیز اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، به‌وسیلهٔ هجوم غدارانهٔ آلمان فاشیستی و اقمارش مختل گردید. این تجاوز موجب کشتار ملیون‌ها انسان و خرابی‌های سهمگین شد. قهرمانی و فداکاری توده‌ای مردم شوروی در جنگ کبیر میهنی، برقراری موفقیت‌آمیز اقتصاد و رشد آتی کشور، بار دیگر برتری تاریخی راه رشد سوسیالیستی را به‌ثبوت رساند.

مهم‌ترین حقوق اجتماعی شهروندان ـــ کار، استراحت، بهداشت، مسکن، تحصیل، تأمین مادی دوران پیری، استفاده از دستاوردهای فرهنگی ـــ تضمین گردید. رشد مستمر رفاه و افزایش طول عمر شهروندان از ویژگی‌های این دوره است. اتحاد شوروی سوسیالیستی اولین کشوری بود که پرواز انسان به فضا را تحقق بخشید. استفادهٔ صلح‌آمیز از انرژی اتمی، رشد علم و فرهنگ تأمین گردید. اتحاد شوروی به عامل نیرومند صلح و ثبات در عرصهٔ بین‌المللی بدل شد.

اما وظیفهٔ ایجاد نیروهای مولده در تناسب با شیوهٔ تولید سوسیالیستی به‌طور کامل حل نگردید. سیاست بسیج اقتصادی موجب تمرکز شدید و بیش از حد بسیاری از عرصه‌های حیات اجتماعی شد. مکانیسم اقتصادی لازم در تناسب با نیازهای نیروهای مولده، به‌موقع خود جایگزین نگردید. رشد بوروکراتیسم سد راه خود سازماندهی مردم شد و انرژی اجتماعی و ابتکار زحمتکشان پایین آمد. در بسیاری از موارد، یکی از اصول کلیدی سوسیالیسم، «از هرکس به‌اندازهٔ استعدادش ــ به هرکس به‌اندازهٔ کارش» کنار گذاشته شده بود. دستاوردهای انقلاب علمی ـ فنی در مقیاس کامل مورد استفاده قرار نگرفت. به پیشروی‌های بی اساس در شعار، که به‌ویژه در برنامهٔ سوم حزب در سال ۱۹۶۱ تجلی یافت، میدان داده شد.

مسألهٔ اصلی که در مقابل جامعه قرار داشت همانا گذار از شکل سوسیالیسم تکامل‌نیافتهٔ قبلی به شکل تکامل‌یافته‌تر آن و تأمین رشد واقعی سوسیالیسم در اتحاد شوروی بود. سطح نیروهای مولده می‌بایست در مقایسه با کشورهای سرمایه‌داری و کیفیت زندگی مردم بالا می‌رفت و شرایط لازم برای رشد همه‌جانبهٔ شخصیت فرد فراهم گردد.

شهروندان اتحاد شوروی ضرورت تغییر را درک می‌کردند، اما رهبری کشور در اتخاذ تصمیمات لازم، بی‌مسؤولیتی از خود بروز داد و به‌شکل جدی با مسأله برخورد نکرد. در نتیجه، کشور با مشکلات، مسائل حل‌نشده و گرایشات منفی فزاینده روبرو گردید. رهبری کشور مانع استفاده از برتری‌های نظام سوسیالیستی گردید و اقدام به تغییر ساختار آن نمود.

بدون در نظر گرفتن این واقعیت، نمی‌توان به‌درستی تضادهای تاریخ کشور، همچون تلفیق سازندگی قهرمانانهٔ زحمتکشان با نقض قوانین سوسیالیستی در سال‌های ۴۰ – ۳۰، که از طرف حزب ما محکوم گردیده است، درک کرد.

حزب کمونیست تلاش داشت پیشاهنگ طبقهٔ کارگر و تمامی خلق‌های شوروی باشد. حزب فعال‌ترین و آموزش‌یافته‌ترین شهروندان و کادرهای وفادار به سوسیالیسم را در صفوف خود گرد آورده و در جنبش انقلابی جهانی از اتوریتهٔ بالایی برخوردار بود.

با این حال، در فعالیت حزب کمونیست شوروی سوسیالیستی در آغاز دههٔ ۹۰ پدیده‌های منفی جدی بروز کرد. بحرانی که جامعهٔ شوروی را فلج ساخته بود، در بالاترین مقیاس، معلول بحران در خود حزب کمونیست بود. حزب کمونیست اتحاد شوروی در یک بحران تئوریک طولانی قرار گرفت.

علاوه بر این، چنان‌که و. ای. لنین نیز هشدار داده بود، در حزب حاکم بسیاری عناصر بیگانه، مقام‌پرستان بی‌مسلک و فرصت‌طلب جای گرفته بودند. این حاملان ایدئولوژی خرده‌بورژوازی همیشه خطر مهمی برای سوسیالیسم محسوب می‌شدند.

نبود مکانیزم لازم برای تعویض و جوان ساختن کادرهای رهبری کشور باعث تضعیف حزب کمونیست گردید. بخش پختهٔ سیاسی آن نتوانست تأثیر لازم را در ساختار رهبری اعمال کند و مانع نفوذ عناصر از لحاظ طبقاتی دشمن، به حزب گردد. عدم درک پروسه‌های خطرناک در حال رشد، انحصار بر حاکمیت و ایدئولوژی، دگردیسی برخی از رهبران حزب، حزب کمونیست اتحاد شوروی را به وضعیت «حزب از خود راضی» دچار ساخت و فاصلهٔ میان رهبری با میلیون‌ها کمونیست و زحمتکش هرچه بیشتر عمیق شد.

با این حال، مبارزه در راه خط‌مشی لنینی، در راه سوسیالیم واقعی، هیچ‌گاه قطع نشد. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به‌پیش گام برمی‌داشت. توان و اتوریتهٔ بین‌المللی آن افزایش می‌یافت. در حزب، تلاش کمونیست‌های لنینی برای حل مشکلات پیش رو و غلبه بر گرایشات منفی در جامعه تحکیم یافته بود، اما این تلاش‌ها، از طریق فریب و توطئه، مورد بهره‌داری خائنان به سوسیالیسم قرار گرفت.

در نیمهٔ دوم دههٔ ۸۰، آنها در حرف، دورویانه شعار «دموکراسی بیشتر، سوسیالیسم بیشتر!» را پیش کشیدند، اما در عمل به نابودی آن کمر بسته بودند. نقش مالکیت عمومی، یعنی بنیاد نظام سوسیالیستی، را به‌اشکال مختلف زیر سؤال می‌بردند. اقدامات لازم برای از بین بردن «اقتصاد سایه» صورت نگرفت. نقش دولت تضعیف گردید. امتناع از اقتصاد برنامه‌ریزی شده موجب فروپاشی اقتصاد مردمی و بازار مصرف شد. ایجاد مصنوعی «کمبود» کالا باعث نارضایتی شهروندان گردید.

رسانه‌های ارتباط جمعی آگاهانه در اختیار حاملان دیدگاه‌های بورژوازی قرار داده شده بود. با استفاده از شیوه‌های جنگ روانی، به بدنام کردن تاریخ شوروی و روسیه دست زدند. دست‌های «سرمایهٔ سایه»، ناسیونالیست‌ها و نیروهای ضدمردمی باز گذاشته شد تا علیه حاکمیت شوراها و وحدت اتحاد شوروی اقدام کنند.

نخبگان سیاسی کشور با سوء‌استفاده از موقعیت خود در صدد تصاحب مالکیت عموم خلقی برآمدند، و هنگامی که اقدامات این تغییر ماهیت داده‌ها با مقاومت حزبی‌های واقعی که خواهان حفظ نظام سوسیالیستی و اتحاد شوروی بودند روبرو شد، در اوت ۱۹۹۱ به کودتای ضدانقلابی دست زدند و به‌دنبال آن فعالیت حزب کمونیست‌ را ممنوع کردند.

گام بعدی در جهت برقراری سرمایه‌داری و تخریب کشور توطئهٔ بلاوژ بود، که خائنان به کشور را آشکارا به حاکمیت رساند. آنها به‌شکل خشن ارادهٔ خلق برای زندگی در کشور واحد چندملیتی را، که در رفراندوم ۱۷ مارس ۱۹۹۱ بیان گردیده بود، زیر پا گذاشتند.

ادامهٔ این اقدامات جنایتکارانه، حوادث اکتبر خونین ۱۹۹۳ بود که طی آن به‌وسیلهٔ تانک‌ها مجلس را در مسکو به‌توپ بستند و کنگرهٔ نمایندگان خلق را تعطیل کردند. این حوادث پیش‌درآمد ایجاد دولت بورژوازی و برقراری رژیم خیانت ملی گردید.

الهام‌بخش نیروهای ضدشوروی در کشور ما، ایالات متحدهٔ آمریکا و متحدانش، و دستگاه‌های اطلاعاتی و جاسوسی غرب بودند. با حمایت آنها در کشور «ستون پنجم» شکل گرفت. با مشارکت اصلی آنها کودتای ضدانقلابی صورت گرفت، که باعث تحکیم و تأمین ثبات موقتی سرمایه‌داری‌ای شد که به مردم روسیه تحمیل گردیده بود. خط‌مشی ویرانگر حاکمیت کنونی و سیاست بر باد دهندهٔ آن اکنون برای توده‌های میلیونی روشن گردیده است.

برقراری سرمایه‌داری، به‌طور اجتناب‌ناپذیر استثمار انسان از انسان و شکاف عمیق در جامعه را به‌دنبال آورد. در یک سو، به‌اصطلاح طبقهٔ مالکان استراتژیک بود که اساس آن را در همان آغاز سرمایهٔ بانکی ـ احتکاری و صادرات مواد خام تشکیل می‌داد. این، از لحاظ اقتصادی، در ارتباط تنگاتنگ با غرب است و ویژگی کمپرادوری دارد. سرمایهٔ ملی، هرچند که گرایش به رشد اقتصادی کشور دارد، اما ماهیت طبقاتی خود را از دست نمی‌دهد. در کشور تعداد میلیونرها و میلیاردرهای دلاری در حال افزایش است. در سوی دیگر، توده‌های وسیع فقیر شده، که خطر بیکاری و عدم اطمینان به فردای خود آنها را تهدید می‌کند، قرار دارد. در کشور تضاد آشتی‌ناپذیری میان کار مزدوری و سرمایه پدید آمده است.

ماشین دولتی، که از این نظم حمایت می‌کند، به‌طور کامل بیان‌کنندهٔ منافع بورژوازی بزرگ، قشر فوقانی آن در سیمای الیگارشی است.

بحران سیستم کشور را دربر گرفته است. برقراری دوبارهٔ سرمایه‌داری کاهش شدید حجم تولیدات صنعتی و کشاورزی را به‌دنبال آورده است. علم، تحصیل و فرهنگ به‌انحطاط کشانده شده است. به‌رغم سرازیر شدن دلارهای نفتی، تاکنون اقدام قابل‌توجهی در هیچ‌یک از رشته‌های اقتصادی صورت نگرفته است. شهروندان کشور از شرکت در ادارهٔ جامعه بیگانه شده‌اند. حتی هنجارهای دموکراسی بورژوایی مراعات نمی‌‌شود. انتخابات در ارگان‌های حکومتی هرچه بیشتر شکل مضحکه به‌خود می‌گیرد . فاصلهٔ میان ثروتمندان و فقرا، میان خرپولهای تازه‌به‌دوران رسیده و اکثریت خلق تعمیق می‌گردد. زحمتکشان بخش اعظم حقوق اجتماعی ـ اقتصادی و حقوق شهروندی خود را از دست داده‌اند. پرولتریزه شدن اکثریت هم‌میهنان هم‌زمان با قشربندی اجتماعی آنان جریان دارد. فقیر شدن مطلق بخش اعظم زحمتکشان و بازنشستگان ادامه دارد. میلیون‌ها کودک آواره هستند و در کلاس‌های درس حاضر نمی‌شوند. تضاد بین شهر و روستا تشدید می‌شود. آتش مناقشات ملی همچنان شعله‌ور است. اعتبار و موقعیت کشور در عرصهٔ بین‌المللی از بین رفته است. ناتو بدون هیچ مانعی به مرزهای ما نزدیک می‌شود. روسیهٔ فدراتیو به موضوع تقسیم مجدد از سوی کشورهای امپریالیستی تبدیل شده است.

حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو معتقد است که راه نجات کشور بازگشت به نظام شوراها و راه سوسیالیسم است. تاریخ یک‌بار دیگر خلق‌های ما را در مقابل همان انتخابی قرار داده است که در سال‌های ۱۹۱۷ و ۱۹۴۱ قرار داده بود: یا سوسیالیسم نیرومند یا ادامهٔ تخریب کشور و تبدیل آن به مستعمره. صحبت بر سر بازگشت به عقب نیست، صحبت بر سر حرکت به جلو، به طرف سوسیالیسم بازسازی شده، به‌دور از اشتباهات و توهمات گذشته است که در مقیاس کامل جوابگوی واقعیت‌های امروز باشد.

با گسترش و تعمیق بحران در سیستم، مخالفت و مقاومت خلق در مقابل رژیم حاکم گسترش می‌یابد. احساس تحقیر و محرومیت آنها با درد میهن‌پرستان به‌خاطر بی‌حرمتی به شرافت کشور درهم می‌آمیزد و بر این اساس جنبش خلقی ـ میهن‌پرستانه به‌خاطر استقلال کشور گسترش می‌یابد.

در شرایطی کنونی، حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو وظیفهٔ خود را در وحدت جنبش اجتماعی ـ طبقاتی و آزادی‌بخش ـ ملی در یک جبههٔ واحد می‌بیند. حزب کمونیست روسیه در راه وحدت، تمامیت و استقلال میهن، در راه برقراری دوبارهٔ اتحاد برادرانهٔ خلق‌های شوروی، سعادت و امنیت، سلامت اخلاقی و فیزیکی شهروندان مبارزه می‌کند.

کمونیست‌های روسیه بر مبنای ایدهٔ خود، قبل از هرچیز به طبقهٔ کارگر معاصر مراجعه می‌کنند، وسیع‌تر گفته شود، به طبقات و اقشار زحمتکش، به آنهایی که با کار خود ایجادکنندهٔ ارزش‌های مادی و معنوی جامعه هستند. کمونیست‌ها در این انسان‌ها پایگاه اجتماعی اصلی خود را می‌بینند.

تجربهٔ تاریخی نشان می‌دهد که در دوران‌های سرنوشت‌ساز، پیروزی زمانی نصیب میهن ما شده است که زحمتکشان، تمامی خلق، منافع اصلی خود را درک کرده‌اند و قاطعانه به‌دفاع از آن برخاسته‌اند. وظیفهٔ کمونیست‌ها این است که با تمام توان به این روند یاری رسانند و آن را رهبری کنند.

حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو هوادار گذار مسالمت‌آمیز به سوسیالیسم است. همراه با این، چنان‌که در بیانیهٔ حقوق بشر، مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد، گفته شده است، حاکمیت موظف است در جهت رفع احتیاجات خلق بکوشد تا او مجبور نشود «به‌عنوان آخرین وسیله، علیه ستم و استبداد دست به قیام بزند». رژیم حاکم بر کشور ما سیاست ضدخلقی را پیش می‌برد و بدین ترتیب گور خود را می‌کند.

حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو در تلاش به‌خاطر تشدید مبارزات اجتماعی ـ طبقاتی و ملی ـ آزادیبخش، متحدان واقعی و بالقوهٔ خود را در نظر می‌گیرد. این نیروها عبارتند از : احزاب و سازمان‌های اجتماعی چپ، طیف هواداران سوسیالیسم، جنبش مترقی میهن‌پرستان، اتحادیه‌های کارگران، دهقانان، زنان، جوانان، مذهبی‌ها، هنرمندان، طرفداران محیط زیست، فعلان ضد جهانی کردن و دیگر سازمان‌های اجتماعی. کمونیست‌ها به‌حقوق آنها برای داشتن دیدگاه‌های خود احترام می‌گذارد و دیدگاه‌های خود را به آنان تحمیل نمی‌کنند. اما در مذاکرات و روابط متقابل با آنها، لازم نمی‌دانند که اعتقاد عمیق خود را مبنی بر این‌که دفاع از منافع روسیه به‌طور ارگانیک با مبارزه در راه سوسیالیسم و شکل حکومتی شوراها پیوند دارد، پنهان کنند. ما اطمینان داریم که زندگی حقانیت ما را تأیید خواهد کرد.

۳ ـ سه مرحلهٔ رشد کشور

حزب کمونیست دستیابی مسالمت‌آمیز به اهداف استراتژیک خود را در سه مرحله می‌بیند.

مرحلهٔ اول: در این مرحله وظیفهٔ برقراری حکومت دموکراتیک زحمتکشان، نیروهای خلقی ـ میهن‌پرست، به‌رهبری حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو حل می‌گردد. برای دستیابی به این هدف، کمونیست‌ها توده‌های مردم را برای مبارزه در راه منافع اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی سازمان می‌دهند و جنبش زحمتکشان و جوانان را در دفاع از حقوق قانونی خود رهبری می‌کنند.

حزب تلاش می‌کند که شرایط مناسب برای انتخابات واقعی و بدون تقلب تمامی ارگان‌های حکومتی شکل گیرد و دولت مورد اعتماد مردم تشکیل شود.

در دست گیری اهرم‌های قدرت امکان می‌دهد که عواقب فاجعه‌بار «رفرم» برطرف گردد، حقوق اساسی اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی شهروندان برقرار گردد، مالکیت‌هایی که به‌طور غیرقانونی از خلق غصب گردیده، از جمله ابزار اساسی تولید، به خلق برگرداننده شود و در کنترل دولت قرار گیرد. ملی کردن بنیاد مستحکم اقتصادی برای ادامهٔ بازسازی را بوجود می‌آورد.

مرحلهٔ دوم: پس از دستیابی به ثبات سیاسی و اقتصادی، حزب کمونیست اقدامات لازم را به‌منظور تأمین هرچه گسترده‌تر شرکت زحمتکشان در ادارهٔ دولت به‌عمل خواهد آورد. این عمل باید از طریق شوراها، اتحادیه‌ها، خودگردانی‌های کارگری و دیگر ارگان‌هایی که در جریان زندگی پدید می‌آیند، صورت گیرد .

مرحلهٔ سوم: محتوای این مرحله کار فعالانه در جهت شکل‌گیری نهایی مناسبات اجتماعی سوسیالیستی، تأمین رشد مستمر نظام سوسیالیستی خواهد بود. شکل اجتماعی مالکیت بر ابزار تولید تسلط خواهد یافت و….

حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو، به سوسیالیسم به‌مثابه جامعهٔ آزاد از استثمار انسان از انسان، بر بنیاد مالکیت اجتماعی و تقسیم رفاه زندگی بر مبنای کمیت، کیفیت و نتیجهٔ کار، می‌نگرد.

در جریان رشد سوسیالیسم، مقدمات ضروری برای برقراری کمونیسم ـــ آیندهٔ تاریخی بشریت ـــ شکل خواهد گرفت. ویژگی آن، سطح بالای رشد غیرقابل مقایسه با سوسیالیسم، سطح مناسبات اجتماعی به‌شکل اتحادیهٔ بی طبقه، که در آن رشد آزادانهٔ هر فرد شرط رشد آزادانهٔ همه است، می‌باشد.

۴ ـ برنامهٔ حداقل

برنامهٔ حداقل دربرگیرندهٔ اقدامات اولیه در جهت عملی ساختن اهداف استراتژیک حزب است. این برنامه از درون اقشار وسیع زحمتکشان شکل گرفته است و از طرف آنها در رفراندوم مردمی، در جریان نمایشات اعتراضی، برنامه‌ها و اجتماعات حمایت شده است.

به همین دلیل، در شرایط کنونی، حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو نکات زیر را ضروری می‌داند:

ـــ برقراری حاکمیت زحمتکشان، نیروهای مردمی و میهن‌پرست؛
ـــ جلوگیری از نابودی کشور، برقراری امتیازات برای خانواده‌های پرجمعیت، ایجاد شرایط لازم برای دسترسی عموم به کودکستان‌ها، تأمین مسکن برای خانواده‌های جوان؛
ـــ ملی کردن منابع طبیعی روسیه و رشته‌های استراتژیک اقتصاد. درآمدهای این رشته‌ها در جهت منافع تمام شهروندان مورد استفاده قرار خواهد گرفت؛
ـــ بازگرداندن ذخایر ارزی دولت از بانک‌های خارجی و مصرف آن در جهت رشد اقتصادی و اجتماعی کشور؛
ـــ درهم شکستن سیستم عمومی تقلب در جریان انتخابات؛
ـــ ایجاد سیستم دادگستری مستقل واقعی؛
ـــ اجرای سریع اقدامات برنامه‌ای در جهت مبارزه با فقر و برقراری کنترل دولت بر قیمت مایحتاج ضروری؛
ـــ بازنگری قوانینی که موجب بدتر شدن وضعیت مادی شهروندان گردیده و امکان غارت منابع طبیعی کشور را ایجاد کرده است، قبل از هر چیز، قانون در مورد کار، مسکن، زمین، جنگل و آب. جلوگیری از افزایش سن بازنشستگی؛
ـــ برقراری مسؤولیت در رابطه با مسکن، گسترش سیستم خانه‌سازی دولتی؛
ـــ افزایش سرمایه‌گذاری در عرصهٔ علوم، تأمین حقوق مناسب برای دانشمندان و فراهم نمودن شرایط لازم برای فعالیت‌های تحقیقاتی؛
ـــ تأمین سطح بالای آموزش رایگان ابتدایی و عالی؛
ـــ تأمین بهداشت قابل دسترسی برای عموم؛
ـــ ایجاد شرایط برای رشد تجارت کوچک و متوسط؛
ـــ اجرای اقدامات و تدابیر قاطعانه در جهت مبارزه با رشوه‌خواری و جنایت؛
ـــ پیش‌برد سیاست خارجی بر اساس اصل احترام متقابل کشورها و خلق‌ها؛

برای دست‌یابی به این اهداف باید قاطعانه به‌مبارزه با حاکمیت سرمایهٔ کمپرادور ـ جنایی به‌پا خاست.

۵ ـ تحکیم بنیاد عقیدتی و سازمانی حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو

حزب ما هموطنان را به تحکیم و گسترش اتحاد نیروهای میهن‌پرست برای مبارزه در راه سوسیالیسم، برای دفاع از منافع ملی کشور، فرا می‌خواند.

حزب کمونیست روسیه با تمام توان تلاش می‌کند که اقشار زحمتکش مردم منافع خود و نقش تعیین‌کنندهٔ کارگران را در راه نجات کشور درک کنند. شرط حتمی دست‌یابی به این اهداف، افزایش فعالیت سیاسی زحمتکشان، جلب آنها به جنبش توده‌ای برای برقراری سوسیالیسم، برای آزادی و تمامیت روسیه و برقراری اتحاد شوروی است.

حزب کمونیست از سازماندهی اشکال مختلف مبارزهٔ پارلمانی و غیرپارلمانی حمایت می‌کند، از جمله اعتراضات توده‌ای، اعتصاب و دیگر اشکال مقاومت مدنی که در منشور بین‌المللی حقوق بشر قید گردیده است. حزب کمونیست روسیه مبارزهٔ پارلمانی را شکلی از مبارزهٔ طبقاتی می‌بیند که در جریان آن، هرگونه سازش با خط‌مشی ضدخلقی حاکمیت کنونی را مردود می‌داند. تنها در چنین شرایطی ارتباط واقعی میان جنبش اعتراضی توده‌ای و فعالیت پارلمانی کمونیست‌ها می‌تواند برقرار شود .

حزب کمونیست روسیه حزب آینده، و آینده متعلق به جوانان است. حزب با تمام توان به سازمان جوانان (کومسومول) در جهت حفظ سنت‌های شوروی یاری می‌رساند.

حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو، به‌مثابه یک سازمان مستقل اجتماعی، استقلال تمامی دیگر احزاب کمونیست را به‌رسمیت می‌شناسد. حزب کمونیست روسیه مناسبات خود را با آنها بر اساس اشتراک منافع طبقاتی، اهداف سیاسی و اجتماعی، رفاقت و کمک متقابل، اخلاق جمعی، می‌بیند. حزب کمونیست روسیه خواهان رفع پراکندگی در میان جنبش کمونیستی و خواهان وحدت عقیدتی ـ سیاسی آنها است.

حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو، عضو اتحادیهٔ احزاب کمونیست ـ حزب کمونیست اتحاد شوروی می‌باشد، و معتقد است که تحکیم آن شرط مهم سیاسی برای ایجاد دوبارهٔ دولت شوروی بر بنیاد داوطلبانه است.

حزب کمونیست همکاری خود را با احزاب کمونیست، کارگری و جنبش‌های ضدامپریالیستی سراسر جهان گسترش می‌دهد. حزب کمونیست خواهان همکاری و هماهنگی بیشتر با احزاب کمونیست در عرصهٔ بین‌المللی است.

حزب کمونیست به‌طور مستمر در تلاش برای گسترش و تکامل اشکال و شیوه‌های فعالیت خود است و برای گسترش تأثیر سیاسی بر پروسه‌های اجتماعی، نکات زیر را ضروری می‌داند:

ـــ تأمین حضور نمایندگی حزب کمونیست روسیه در تمامی عرصه‌های فعالیت سیاسی و سازمانی که برای توده‌های مردم اهمیت حیاتی دارد؛
ـــ تلفیق اشکال مبارزاتی پارلمانی و غیرپارلمانی برای مبارزه علیه نظم سرمایه‌داری، هماهنگی فعالیت‌ها و نهایت استفاده از تأثیر فراکسیون حزب در مجلس و دیگر ارگان‌های دولتی برای دفاع از منافع توده‌های زحمتکش؛
ـــ تکامل کار سیاسی در تعاونی‌های کار، در ارگان‌های خودگردان، در اتحادیه‌ها، جنبش‌های کارگری، دهقانی و میهن‌پرستان، در تشکل‌های هنری، زنان، جوانان و غیره ….؛
ـــ همکاری‌های متقابل با اتحادیه‌های حرفه‌ای در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی، در شکل‌گیری آگاهی طبقاتی کارگران، دهقانان و روشنفکران، در تشدید مبارزهٔ آنها به‌خاطر حقوق مدنی؛
ـــ سازمان‌دهی حرکات اعتراضی در حمایت از خواست‌های عادلانهٔ زحمتکشان، کارکنان مزدبگیر، بیکاران، و ایجاد شبکهٔ وسیع هواداران حزب کمونیست روسیهٔ فدراتیو؛

ـــ مشارکت در انتخابات ارگان‌های حکومتی در سطوح مختلف؛

در مناسبات درون‌حزبی، وظایف زیر از اولویت برخوردارند:

ـــ تحکیم وحدت عقیدتی و سازمانی حزب؛
ـــ تأمین دیسیپلین حزبی بر پایهٔ اشتراک فکری و اخلاقی، انتقاد و انتقاد از خود، رفاقت، برابری و مرکزیت دموکراتیک؛
ـــ در نظر داشتن همیشگی هشدار لنین در مورد خطر اپورتونیسم چپ و راست. تظاهر هرگونه فراکسیونیسم و گروه‌بندی با عضویت در حزب هم‌خوانی ندارد؛
ـــ جوان سازی مستمر صفوف حزب؛
ـــ دموکراتیزه کردن حیات درون حزبی، کار هدفمند در جهت شکل‌گیری حزب توده‌های زحمتکش، مبارزه با پدیدهٔ بوروکراتیسم و رهبرپرستی در حزب، نوسازی سیستماتیک تمامی ارگان‌های منتخب حزبی و کادر رهبری؛
ـــ ایجاد شرایطی که به خودنمایی فرصت‌طلبان سیاسی، جاه‌طلبان، سوءاستفاده‌کنندگان از عضویت حزبی برای اهداف حریصانه خویش، امکان ندهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *