چند نکته تکمیلی در باره جولیان آسانژ
هنگامی که اتهام تجاوز به عنف آسانژ را در سوئد اختراع کردند، من هیچ نگفتم چون به زندگی خصوصی دیگران دخالت نمیکردم.
هنگامی که آنها تأیید کردند که آسانژ جاسوسی کرده و به ایالات متحده آمریکا خیانت نموده است هیچ واکنشی از خود نشان ندادم چون فراموش کرده بودم که آسانژ روزنامهنگاری استرالیایی است.
هنگامی که آنها ادعا کردند که آسانژ موجب شده است که هیلاری کلینتون در انتخابات ریاست جمهوری بازنده شود من به هیچ چیز فکر نکردم، من حتی فراموش کرده بودم که خانم کلینتون از ترامپ بیشتر رأی آورده و ساندرز نیز در انتخابات شرکت کرده بود.
هنگامیکه آنها تلویحا گفتند که آسانژ یک جاسوس روسیه بوده است من از این موضوع ملیتی هیچ سر در نیاوردم و از افشاگریهای ویکی لیکس درباره روسیه چیزی به خاطر نسپرده بودم.
هنگامی که آنها حق پناهندگی سیاسی را از آسانژ سلب کردند، من هیچ چیز بیان نکردم چون او را در دموکراسیهای غربی در امنیت میپنداشتم. ولی نمیدانستم که در دموکراسیهای یاد شده حقوق بشر در آن جایی که دلایل دولت آغاز میشوند ، دیگر وجود خارجی ندارند.
هنگامی که آنها همه حرکات آسانژ را طی پناهندگی دیپلوماتیکاش در سفارت اکوادور در لندن تحت کنترل گرفته بودند من هیچ ارزیابیای نکردم چون واقعاً در جریان نبودم.
هنگامی که او را دستگیر کردند و به سلول انفرادی بخش با امنیت بالای زندان بلمارش منتقل نمودند من باز هم به حق داشتن دولت باور کردم چون نمیخواستم جنبه استبدادی این «بازداشت پیشگیرانه»، و پایمال شدن حقوق دفاع از خود و شکنجه روانی اعمال شده را در نظر بگیرم.
هنگامی که آسانژ را گذاشتند بپوسد و سلامت جسمی و روانی او بهگونه خطرناکی نابود گردد، من چیزی ابراز نکردم، من حتی منشور مونیخ را در مورد حقوق و وظایف روزنامهنگاران فراموش کرده بودم و بهویژه ماده ١ آن را که یادآوری میکند «حقیقت را محترم بشمارید، حال هر نتیجهای که برای شما داشته باشد از آن جهت که مردم حق دارند حقیقت را بدانند»؛ من حتی رحم و انسانیت خود را فراموش کرده بودم.
هنگامی که آنها دروغ گفتند و باز هم دروغ گفتند من در اثر سهلانگاری، ضعف یا بیاعتنایی، به آنها باور داشتم زیرا نمیخواستم بپذیرم که آنها حقیقت و آزادی اطلاعرسانی را این چنین آهسته آهسته میکشتند.
سپس روزی فرا میرسد که به خودمان میگوییم: «از بس به همه چیز باور کردیم، سرانجام همه چیز را میپذیریم و از بس همه چیز را پذیرفتیم، سرانجام همه چیز را تأیید میکنیم.»
هنگامیکه ژولین آسانژ را مسترد خواهند کرد دیگر خیلی دیر خواهد بود، آسیب، وارد آمده و بلور خرد شده است. آن زمان بیهوده و مسخره خواهد بود که برای آسوده کردن وجدان خود به ثمن بخس، فراخوانی برای تحریم بدهیم.