عملکرد و مواضع ما در سالهای ۶۵-۱۳۶۲

رفیق عزیزی با نام «شهاب» نظر زیر را برای ما فرستادهاند (که در ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ منتشر شد) و خواهان پاسخ مسؤولین سایت شدهاند:

«رفقای مهر!

ممنون از جسارتی که در بیان تاریخچهٔ حزب در طول سه دههٔ اخیر از خود نشان دادهاید. به شخصه از شما سپاسگزارم و عمل شما را تأیید و تحسین میکنم و آن را روشنگرانه و لازم میدانم. اما رفقا در بیان این تاریخچه، ابهاماتی وجود دارد که لطفاً در صورت امکان آنها را روشن کنید.

بیان تاریخچهٔ جریان به رهبری رسیدن رفقایی به اشکال مختلف غیردمکراتیک در آن دوران، مطلب تازهای نیست. اما پرتوافکنی بر تاریکیهایی که بر اذهان رفقای تودهای حاکم است که چرا رهبری حزب تا این حد غیردمکراتیک، عمل میکرده، کاری است نو و ارزشمند. در نظر دارم که این روشنگری توسط رفقایی انجام میشود که هدفشان، وحدت تودهایها در حزب است.

اگر چه شما قصد تاریخنویسی ندارید، و انتظار انتشار یک تاریخ نسبتاً جامع از آن دوران، فعلاً چشماندازی ندارد، ولی در بیان مهمترین رویدادهایی که به صدارت یک رهبری غیردمکرات منجر شده است، باز توضیحات شما کافی نیست. از جمله روشن نیست که رفقای مسؤول سایت «مهر» که بهدنبال وحدت اصولی در حزب تودهٔ ایران هستند در قضایایی که نقدشان میکنند، نه حالا، بلکه در آن دوران چه موضعی داشتهاند؟ آیا رفقا اردشیر و بهمن آزاد و سایر رفقای منتقد آن دوران علیه این اقدامات غیراصولی رهبری، در آن زمان حرکتی کردند؟ ببخشید که چنین میگویم، انتقاد کردن از فراز ۳۰ سال کار چندان مشکلی نیست، اما روشن نیست که شما در آن قضایا در کجا بودهاید و آیا در حد توان خود، تاثیرگذار بودهاید یا خیر. چرا گروه اندکی از رهبری بدون رعایت اصل سانترالیزم دمکراتیک، تصمیم گرفته و اجرا میکردند؟ روشنگری شما در این خصوص، حائز اهمیت است. آیا شما هم در پدید آمدن چنین قضایایی مثلاً شکل گرفتن تصمیمگیرندگان انگشتشمار و یا مثلاً طرح و تصویب شعار سرنگونی، نقشی داشتید؟ یا اگر نداشتتید گامی برای مخالفت با آن برداشتید؟ چگونه مقدرات یک حزب کهن کمونیستی بهشکل غیردمکراتیک بهدست یک گروه محدود از رفقایی میافتد که بقیه را نه تنها کنار میزنند بلکه رفقایی را اخراج میکنند که نمیخواهند از حزبشان جدا شوند، یعنی تودهایها را اخراج میکنند؟ پس این بقیه رفقا که اکثراً مبارزان استخوان خرد کرده و باتجربهای بودند، از جمله خود شما، کجا بودند که گروهی کوچک، اصل مرکزیت دمکراتیک را نقض کنند و به کسی هم پاسخگو نباشند؟ آیا شما بهطور مشخص از خودتان بهخاطر آن دوران انتقاد دارید؟ اگر ندارید چرا؟ با آرزوی موفقیت برای سایت مهر.»

پاسخ               

رفیق گرامی شهاب!

پرسشهای شما مشتمل بر دو بخش است:

الف ـ دربارهٔ دلایل و چگونگی مسلط شدن عدهٔ فوقالعاده محدودی از رفقا بر مقدرات حزب در سالهای پس از ضربات رژیم به حزب تودهٔ ایران تاکنون، و پیامدهای آن:

در این مورد، باید پیش از هرچیز بگوییم که در آن شرایط که یورش رژیم همهٔ رفقا را مبهوت و سر در گم کرده بود و تشکیلات حزبی در عمل از هم پاشیده بود، مسألهٔ بازسازی تشکیلات حزب در ذهن همه نقشی اساسی بازی میکرد و همهٔ رفقا، از زاویهٔ ضرورت بازسازی هرچه سریعتر حزب، و بهویژه در غیاب اطلاعات مشخص از مسایل درون رهبری، بهطور کامل از آن بخش از رفقا که در رهبری پیش از یورش حزب شرکت داشتند، بهویژه رفیق خاوری، بر اساس اعتماد مطلق پیروی میکردند. ما در بخش «آنچه در حزب گذشت» سایت «مهر»، وظیفهٔ پاسخگویی به این بخش از پرسشهای شما را برعهده گرفتهایم و طبیعتاً بر اساس توالی وقایع حزبی به آنها خواهیم پرداخت.

ب ـ عملکرد، مواضع و نقش مسؤولین سایت «مهر» در رابطه با رویدادهای حزبی در سه دههٔ اخیر:

موارد زیر را دربارهٔ مواضع و عملکردمان در مرحلهٔ اول از حیات سه دههٔ اخیر حزب، سالهای ۶۵-۱۳۶۲، به اطلاع همه رفقا و خوانندگان «مهر» میرسانیم و به نقش خویش در وقایع حزبی در دو مرحلهٔ دیگر، پس از شرح رویدادهای حزبی در هر مرحله، خواهیم پرداخت:

۱ـ مرکزیت حزب تا «کنفرانس ملی» شامل کسانی میشد که یا قبل از انقلاب عضو کمیتهٔ مرکزی بودند یا در پلنوم وسیع ۱۷ ـــ تهران ـــ به ترکیب رهبری حزب اضافه شدند. هیچیک از مسؤولین سایت تا «کنفرانس ملی» عضو یا مشاور کمیتهٔ مرکزی نبودند.

همانطور که در بخش ششم «آنچه در حزب گذشت» نوشتیم (۱۹ آذر ۱۳۹۲)، از میان اعضای تحریریهٔ «مهر» تنها یک نفر (رفیق اردشیر) از شرکتکنندگان «کنفرانس ملی» بود. او در این اجلاس بهعنوان عضو مشاور کمیتهٔ مرکزی تعیین گردید.

آشنایی رفقا اردشیر و افشین از اردیبهشت ۱۳۷۰ در جریان یک نشست حزبی آغاز شد و عضویت مشترک آنها در کمیتهٔ مرکزی در بهمن ۱۳۷۰ در جریان «کنگرهٔ سوم» انجام گرفت. بنابراین از عملکرد و مواضع مشترک مسؤولین سایت «مهر» در مقطع سالهای ۶۲ تا ۶۵ نمیتواند سخنی در میان باشد.

۲- اطلاعات مسؤولان سایت از مسایل درون حزبی در سالهای ۶۵-۱۳۶۲ محدود به مواردی بود که بهطور رسمی و از کانال تشکیلاتی در اختیار همه قرار گرفته بود و برخورد آنها به مسایل نیز، همان طور که گفتیم، بر اثر اعتماد به رهبری، و نه بر اساس اطلاعات مشخص در مورد مسایل درون رهبری، که عمدتاً با بدنهٔ حزب در میان گذاشته نمیشد، شکل میگرفت ـــ امری که در مورد اکثریت کادرهای حزبی صادق بود. این نکتهٔ مهم را باید در نظر گرفت که فعالین و کادرهای معترض گام به گام و پله به پله در جریان واقعی امور قرار میگرفتند و معترض میشدند. به اعتقاد ما نمیتوان از جایگاه امروز به مسایل سه دههٔ پیش نگاه کرد و از همه بهطور یکسان توضیح خواست. این تصور که همه از همان ۳۰ سال پیش در جریان مسایل بودند، دورهای سکوت کردند و سپس معترض شدند، نادرست است. آگاهی و اعتراض پله به پله، و بر اساس اطلاعات به دست آمده در هر مرحله، صورت گرفت، بدین شکل که بسیاری از معترضین پله دوم، به واسطهٔ عدم اطلاع از مسایل دورهٔ اول، در زمان حذف معترضین پلهٔ اول برخوردی تأییدآمیز داشتند و تنها پس از کسب اطلاعات در مرحلهٔ دوم دست به اعتراض زدند، و …

۳ـ حتی در طول سالهای ۷۶-۱۳۷۰، که مسؤولان سایت حضور مستقیم در مسایل درون رهبری حزب داشتند، آنها فاقد اهرمهای لازم برای تأثیر گذاری مؤثر بر روندها و تصمیمهای تشکیلاتی مرکزیت بودند. این امر در مورد دیگر اعضای معترض کمیتهٔ مرکزی در دورههای مختلف، از ۱۳۶۲ به بعد، نیز صادق است. امیدواریم بتوانیم در روند بیان «آنچه در حزب گذشت»، مرحله به مرحله، دربارهٔ این موضوع به حد کافی و قانعکننده توضیح دهیم.

۴ـ رفیق اردشیر در سالهای ۶۵-۱۳۶۲ از نظر سیاسی با مواضع رسمی حزب و اسناد مصوب «کنفرانس ملی» موافقت داشت. اولین انتقادات او به مشی سیاسی حزب به نیمهٔ دوم سال ۱۳۶۶ برمیگردد. اطلاع این رفیق از اختلافات درون رهبری حزب به مواردی محدود میشد که بهطور رسمی از تشکیلات حزبی دریافت کرده بود و از مواضع رهبری در این زمینه دفاع میکرد. رفیق اردشیر در حیطهٔ مسؤولیت حزبی خویش و شناختش از رفقای دیگر، انتقادات خود را در زمینهٔ مسایل سازمانی ـ تشکیلاتی همواره مطرح میکرد، چنانچه در اولین پلنوم کمیتهٔ مرکزی منتخب «کنفرانس ملی» که در روز پایانی این اجلاس و برای تعیین هیأت سیاسی جدید تشکیل شد، تنها رفیقی بود که در هنگام ارائهٔ لیست پیشنهادی برای هیأت سیاسی توسط رفیق خاوری، به ترکیب ارائه شده انتقادی با این مضمون که برخلاف گفتهٔ رفیق خاوری این رفقا نمیتوانند وحدت ایجاد شده در کنفرانس را تداوم بخشند، بهعمل آورد. انتقاد رفیق اردشیر هر چند بهجا و درست بود، اما تنها بر اساس شناخت فردی او از ترکیب لیست پیشنهادی رفیق خاوری بود و در شرایط بیاطلاعیاش از اختلافات و معضلات درون رهبری صورت گرفت.

۵ـ اطلاعات رفیق افشین و مجموعاً کل سازمان حزب در آمریکا از رویدادهای درون رهبری در دورهٔ سالهای ۶۵-۱۳۶۲، محدود به اطلاعاتی بود که از کانالهای رسمی تشکیلاتی میرسید و در نتیجه او نیز از ماهیت اختلافات درون رهبری و چگونگی عملکرد رهبری حزب در رابطه با این اختلافات هیچ اطلاع مشخصی نداشت. آنچه باید مورد تأکید قرار گیرد این است که در آن زمان، سازمان حزب در آمریکا و بهویژه کمیتهٔ کشوری آمریکا، هم بر اساس احترام و اعتماد عمیقی که به رهبری وقت حزب، بهویژه رفیق خاوری، داشتند و هم با توجه به درک ضرورت بازسازی هرچه سریعتر تشکیلات حزب، همهٔ این روندها را، البته از راه دور، در چارچوب دفاع از هویت و موجودیت حزب در برابر انواع و اقسام انحرافات ایجاد شده پس از ضربهٔ رژیم ارزیابی، و از آن دفاع میکردند. و تنها پس از گذشت زمانی طولانی بود که از وجود برخی از این مشکلات آگاه شدند.

تا آنجا که به مواضع سیاسی رفیق افشین بر میگردد، او به عنوان یک فرد با شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» هیچگاه موافق نبود، و نگرانی خود را در مورد این شعار اینجا و آنجا با مسؤولان بالاتر خود در میان گذاشته بود. اما بنا به مسؤولیتی که داشت، او میبایست حسب وظیفه از شعار و خط مشی تعیین شده توسط رهبری حزب حمایت کند و در جهت پیشبرد آن بکوشد، و چنین نیز کرد. در روندهای بعدی، او از تغییر شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» به «طرد رژیم ولایت فقیه» حمایت کرد.

تحریریهٔ «مهر»
۲۲ اسفند ۱۳۹۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *