رابطه ایالات متحده و چین در دوراهی
رسانهها با نظاره و رصد کردن سیاست خارجی ایالات متحده در زمان ریاست جمهوری جو بایدن، بهطور کلی بر این باورند که بهعلت زیر سئوال رفتن اعتبار ایالات متحده، این کشور در موقعیت دشواری قرار گرفته است. هرچند چنین چیزی واقعیت دارد، اما برای توضیح علل واقعی وضعیت خطرناک جهان، نه تازه است و نه کافی.
جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، با دنبال کردن خط سلف خود دونالد ترامپ، در صدد آن است تا علیه چین اتحادی به سرکردگی آمریکا و با شرکت اتحادیه اروپا، استرالیا، ژاپن، کره جنوبی، هند، عربستان سعودی و دیگر بازیگران خاورمیانه ایجاد نماید. البته در ایالات متحده آمریکا نیز در هر دو حزب در اینباره توافق گستردهای وجود دارد. بر این اساس، بایدن میخواهد «جبهه متحد دموکراتیک» را در منطقه ایجاد کند. این امر، هم شامل آسیای جنوب شرقی میگردد و هم آسیای میانه را در نظر دارد.
در این راستا، در اوایل ژانویه ۲۰۲۱ گامی در جهت تحکیم موقعیت ایالات متحده در آسیای مرکزی برداشته شد. ایالات متحده، قزاقستان و ازبکستان در هفتم ژانویه اعلام کردند که سرمایهگذاری مشترکی را ایجاد و از سایر کشورهای منطقه نیز برای پیوستن به آن دعوت میکنند. رایزنیهای دیپلماتیکی که در سال ۲۰۱۵ توسط وزیر خارجه وقت جان كری آغاز شد ــ زمانی كه جو بایدن معاون رئیسجمهور بود ــ قرار است در پروژههای مشخص و مشتركی در زمینههای انرژی، حمل و نقل، زیرساختها، كشاورزی، تجارت، بهداشت و ارتقاء مالكیت خصوصی صورت پذیرد. آنها میخواهند با ایجاد «بازارهای مستقل و قوی» جمهوریها را «از نظر اقتصادی به کشوری مستقل بدل نماید».
چنین گامی نه تنها با مواضع چین و روسیه در منطقه مغایرت دارد، بلکه با ابتکاراتی چون ادغام اتحادیه اقتصادی اوراسیا و استراتژی چین در مورد جاده ابریشم («یک کمربند ــ یک جاده»، OBOR) نیز در تضاد میباشد. برای بایدن مهم آن است که از اجرای استراتژی جاده ابریشم چین (OBOR) جلوگیری کند. از همین رو تنش باید در آسیای میانه حفظ شود. حیاتی است که با اقدامات تحریکآمیز آشکار قدرت برتر جمهوری خلق چین در سطح بینالمللی تضعیف و به منافع این کشور در منطقه آسیب وارد گردد. فعالیتهای ایالات متحده برای ایجاد و حفظ فضای سیاست خارجی خصمانه با چین و تلاش برای درگیر کردن آن در درگیریهای منطقهای و تضعیف این کشور تا حد ممکن، همچنان ادامه خواهد یافت.
تحکیم اتحاد بین چین و روسیه، امتداد جاده ابریشم از طریق خاورمیانه به مرکز اروپا، نوآوری چینی، سرمایهگذاری، سیاست اقتصادی و تجاری و همچنین عوامل نظامی بهطور فزایندهای سلطه آمریكا در آسیا، آفریقا و در اروپا را تحت تأثیر قرار داده و علیه آنست. در حالیکه جمهوری خلق چین تواناییهای متنوع خود را که مبتنی بر یک ثروت عظیم دولتی است، به نمایش میگذارد، ایالات متحده درگیر بحران داخلی سیستم است.
با این وجود، دولت بایدن تاکنون تمایلی برای مشارکت در یک همکاری سازنده در جهت منافع متقابل، و ایجاد و تحکیم امنیت و صلح بینالمللی از خود نشان نداده است. نتیجه آنکه روابط ایالات متحده و چین با مشکلات بیسابقهای روبرو شده است. طرف چینی حتی از «دو راهی» صحبت میکند.
چین آماده است تا گفتوگو را «برای ایجاد رابطه با ایالات متحده براساس همکاری و ثبات» از سر بگیرد. با این حال، ایالات متحده باید «به سیستم اجتماعی و مسیر توسعهای که مردم چین انتخاب کرده اند، و همچنین به حقوق مشروع آنها برای زندگی بهتر احترام بگذارد. «وزیر امور خارجه چین گفت: راه درست “خودسازی مداوم” و “جلوگیری از پیشرفت دیگران نیست».
چین بهعنوان رقیب استراتژیک و یک تهدید
براساس توضیحاتی که تاکنون داده شد، ایالات متحده چین را اصلیترین رقیب استراتژیک خود میداند و حتی از آن بهعنوان «تهدید» نام میبرد. نیروهای موجود در «شورای آتلانتیک» ایالات متحده آمریکا در آخرین گزارش خود (اصطلاحاً «تلگرام طولانی») اشاره کردند که چین در حال ظهور، «مهمترین چالش ایالات متحده آمریکا» در قرن ۲۱ است. بزرگترین اهداکنندگان پول به این شورا تولیدکنندگان اسلحه ریتئون، لاکهید مارتین، نورثروپ گرومن و بوئینگ میباشند. هنری کیسینجر، کالین پاول و کاندولیزا رایس، مقامات عالیرتبه ارتش مانند ژنرالها وسلی کلارک، دیوید پترائوس، جیمز ماتیس و هفت مدیر سابق سیا هیأت مدیره آن را تشکیل میدهند. همه آنها برای رئیسجمهور بایدن «آشنایان قدیمی» هستند. آنها در گزارش خود به این نکته اشاره کردند که ایالات متحده باید برای مهار چین «از قدرت ارتش خود»، نقش دلار بهعنوان ارز ذخیره، و كنترل آمریكا بر فنآوری و ارتباطات استفاده كند. منطقه دریای چین جنوبی مهم است. عقبنشینی آمریکا از این دریا برای ایالات متحده بهمعنای «تحقیر» ملی است.
از اهداف دیگر ایالات متحده آمریکا سلب قدرت از رئیسجمهور شی جین پینگ است که بایدن در پایان ژانویه ۲۰۲۱ در مصاحبه با CBS او را فردی «بسیار بیادب» و بهعنوان شخصی که «یک اونس دموکراسی در او نیست» توصیف کرد. «چین دشمن شماره یک استراتژیک ایالات متحده و تحریککننده اصلی در صحنه بینالمللی است.» بایدن متذکر شد که نمیخواهد رفتاری مانند ترامپ داشته باشد، «اما رقابت شدید با چین وجود خواهد داشت». به نقل از فایننشنال تایمز، اعضای تیم وی قبلاً در جریان مبارزات انتخاباتی اظهار داشتند که «بیشترین قسمت (!) رقابت بین ایالات متحده و چین در جنگ جهانی سوم انجام نخواهد شد» (Financial Times). برخی دیگر از جمله پنتاگون، خواستار جنگ فرهنگی جهانی علیه پکن بودند.
در هر صورت، جمهوری خلق چین باید تضعیف گردد و در صورت امکان بهعنوان رقیب و دشمنی که هم بهخاطر رقابت فزاینده سیستماتیک و هم بهخاطر مبارزه برای استقرار یک نظم چند قطبی نوین در جهانی که موازنه تازهای از قدرت را میطلبد، با قدرت و خشونت محو گردد.
ایالات متحده آمریکا درآغاز قرن ۲۱ هنوز تغییرات در ساختار سیاست جهانی قدرت را هضم نکرده است. در عینحال، چنین بهنظر میرسد که انزجار تقریباً بیمارگونه از چین که اشکارا در رسانهها ساخته و پرداخته میشود، سمتوسودهنده چنین دیدگاهی است.
چین یک چارچوب مشخص میخواهد
چین حدس میزند که ایالات متحده با «در پیش گرفتن سیاستی نادرست در قبال آن، روابط (…) را از زمان برقراری رابطه دیپلماتیک تاکنون، در مرحله بسیار دشواری قرار داده است». پکن معتقد است که ایالات متحده در طبقهبندی چین بهعنوان یک رقیب استراتژیک و حتی دشمن اشتباه میکند. یک مقام رسمی دولت چین میگوید، چنین دیدگاهی «از نظر تاریخی، بنیادی و استراتژیک اشتباه است. توسعه چین اساساً برای بهبود زندگی مردم آن کشور است. چین به راه توسعه صلحآمیز، یک استراتژی باز و توسعه برد ــ برد در همه کشورها، ازجمله ایالات متحده» متعهد است.
(شی جین پینگ) میخواهد برای غلبه بر پایینترین سطح رابطه با ایالات متحده از زمان برقراری روابط دیپلماتیک بین دو کشور (۱۹۷۹)، «مدل جدیدی از رابطه» را با ایالات متحده برقرار کند. چین سمتگیری ایالات متحده در راستای رویارویی را زمینهای عقیم برای بهبود میداند.
بهگفته وزیر امور خارجه چین، وانگ یی، برای بهبود دوباره روابط دوجانبه، یک چارچوب مشخص لازم است. ایالات متحده باید به اصل برابری حاکمیت مندرج در منشور سازمان ملل احترام بگذارد و آماده سازگاری با سیستمها و تمدنهای مختلف، سازگاری با همزیستی مسالمتآمیز و پذیرفتن این واقعیت باشد که جهان به سمت چند قطبی پیش میرود. ایالات متحده باید از هدف خود برای تغییر شکل چین بهمنظور تأمین نیازهای آمریکا و عملکردی غیرمنطقی علیه حقوق و منافع قانونی چین دست بردارد. گفتؤگوی آزاد پیششرط حل مشکلات است.
یانگ جیی چی، رئیس دفتر کمیسیون امور خارجه کمیته مرکزی حزب کونیست چین میگوید: نمایندگان برجسته چین وظیفه پکن و واشنگتن را در مشارکت اساسی بهمنظور «ایجاد مدلی برای همزیستی مسالمتآمیز و همکاری برد ــ برد بین دو قدرت بزرگ برای تمامی جهان» میدانند.
چشم انداز
ایالات متحده و دیگر قدرتهای ناتو باید در نظر داشته باشند که شرایط اجرای این طرح بلندمدت جمهوری خلق چین در مقایسه با نیمه دوم قرن ۲۰ بهطور قابلتوجهی تغییر کرده است. از یکسو، در جوامع ایالات متحده آمریکا و متحدان آن تغییرات اقتصادی و سیاسی وجود دارد و از سوی دیگر تناقضات این جوامع افزایش یافته و عملکردی باز و علنی پیدا کرده است.
ضرورت آن است که چین به یک قدرت اقتصادی تقریباً در سطح ایالات متحده آمریکا تبدیل شود و نقشی تعیینکننده در تجارت و بازار جهانی ایفا نماید. در عینحال، این اقتصاد در تقسیم کار بینالمللی جایگاه مستحکمی داشته و ضمن وابستگی به آن، برای همه کشورهای بزرگ صنعتی نیز وابستگی متقابل زیادی را ایجاد کرده است. چین هماکنون از نظر نوآوری دارای توانایی علمی و فنی کافی برای رقابت با ایالات متحده آمریکا میباشد. اقتصاد چین علیرغم وابستگی متقابل، کمتر در معرض اخلال است، زیرا دارای یک بازار داخلی گسترده و پذیرا است. علاوه بر این، بین چین و روسیه اتحادی وجود دارد که با اقداماتی مشترک از روابط سیاسی و اقتصادی بینالمللی حمایت میشود. تهدید نظامی ناشی از مسلح ساختن تایوان و استقرار موشکهای هستهای میانبرد در کشورهای آسیایی نمیتواند چین را مرعوب سازد.
میتوان تصور کرد که ایالات متحده تلاش خواهد نمود تا برای مدت زمان طولانیتر و احتمالاً با شدت بیشتری این راه را ادامه دهد. اما آنها دیگر نمیتوانند بهعنوان اصلیترین و تنها قدرت تعیینکننده و شکلدهنده نظم بینالمللی عمل کنند. البته این پایان ایالات متحده آمریکا بهعنوان یک قدرت جهانی نیست! راهحل غیرمسلحانه را باید در اصلاح ساختارهای جهانی روابط بینالملل جستجو کرد، طوریکه مطابق با نیازهای صلح و امنیت برای همه کشورها و مردم باشد. روابط بین چین و ایالات متحده کلید این امر است.