آیا انقلابیون باید در سندیکاهای ارتجاعی فعالیت کنند؟
«چپها»ی آلمان برآنند که به این پرسش میتوان بیچون و چرا پاسخ منفی داد. بهزعم آنان، سخنپردازیها و نهیبها و عتاب های خشماگین به سندیکاهای «ارتجاعی» و «ضد انقلابی» برای اثبات عدم لزوم و حتی مجاز نبودن فعالیت انقلابیون و کمونیستها در سندیکاهای زرد ضدانقلابی … کافی است.
ولی هر اندازه هم که «چپ»های آلمانی به خصلت انقلابی این تاکتیک مطمئن باشند، چنین تاکتیکی در واقعیت امر از بیخ و بن خطاست و جز مشتی عبارات پوچ هیچ چیز دیگری دربر ندارد…. دعاوی عالیجنابانه و بسیار فاضلانه و بهغایت انقلابیمآبانهٔ چپ نماهای آلمانی دربارهٔ این که گویا کمونیستها نمی توانند و نباید در سندیکاهای ارتجاعی فعالیت کنند و گویا امتناع از این فعالیت مجاز است و باید از سندیکاها خارج شد و حتماً «اتحادیه کارگری» سراپا تر و تازه و سراپا ناب و شسته رُفتهای پدید آورد که کمونیستهای بسیار نازنین (و لابد بسیار جوان) آن را ابداع کرده باشند، نمیتواند در نظر ما چیزی جز یاوه پردازی خندهآور کودکانه جلوه کند.
… سندیکاها بهطور ناگزیر و اجتنابناپذیر برخی صفات ارتجاعی، برخی تنگنگریهای صنفی، برخی تمایلات سیاستگریزی و کهنهپرستی و غیره از خود آشکار ساختند. ولی در هیچ جای جهان، تکامل پرولتاریا جز از طریق سندیکاها و همکاری آنها با حزب طبقهٔ کارگر انجام نگرفته است و نمیتوانست انجام گیرد…. ترس از این «صفات ارتجاعی» و کوشش برای اجتناب از آن و فراجهیدن از آن … معنایش ترس از نقشی است که پیشاهنگ پرولتری در زمینهٔ آموزش و روشنگری و تربیت عقبماندهترین قشرها و توده های طبقهٔ کارگر و دهقانان و جلب آنان به زندگی نوین برعهده دارد.…
… ما مبارزه علیه «اشراف کارگری» را بهنام توده و برای جلب آن بهسوی خویش، و مبارزه علیه اپورتونیسم و سوسیال شووینیسم را برای جلب طبقهٔ کارگر بهسوی خویش انجام میدهیم. فراموش کردن این حقیقتِ بسیار ابتدایی و بسیار عیان، نابخردی خواهد بود، و کمونیستهای «چپ» آلمان که بهسبب سرشت ارتجاعی و ضدانقلابی سران سندیکاها چنین نتیجه میگیرند که … باید از سندیکاها خارج شد!! از فعالیت در آنها سر باز زد!! و اشکال نوین و مندرآوردی برای سازمان کارگری طرح ریخت!! درست همین نابخردی را از خود نشان میدهند. این نابخردی چنان نابخشودنی است که با حد اعلای خدمتگزاری کمونیستها به بورژوازی همپایه است…. سر باز زدن از فعالیت در سندیکاهای ارتجاعی معنایش آن است که تودههای کارگریِ دارای رشد غیرکافی یا عقبمانده همچنان زیر نفوذ رهبران مرتجع و عمال بورژوازی و اشراف کارگری یا «کارگران بورژوا شده» باقی بمانند….
همین «تئوری» نابخردانهٔ عدم شرکت کمونیستها در سندیکاهای ارتجاعی در نهایت وضوح نشان میدهد که این کمونیستهای «چپ» با چه سبکسری به معضل نفوذ در میان «توده ها» مینگرند و از هوارهوار خود دربارهٔ «توده» چه سوءاستفاده هایی می کنند. برای آنکه بتوان به «توده» یاری رساند و هواخواهی و همدردی و پشتیبانی «توده» را بهسوی خود جلب کرد، باید از دشواریها نهراسید و بدون بیم از ایرادگیریها، مانع تراشیها، اهانتها و پیگردهای «رهبران» … حتماً در آنجا که توده هست فعالیت کرد. باید به هرگونه فداکاری تن در داد و موانع بسیار بزرگی را از سر راه برداشت تا بتوان به شیوهای منظم و پیگیر، سرسخت، مصرّ و شکیبا درست در آن مؤسسات و جامعهها و جمعیت ها، ولو بینهایت ارتجاعی، که تودهٔ پرولتر یا نیمهپرولتر را دربر داشته باشند، بهترویج و تبلیغ پرداخت. سندیکاها و تعاونیهای کارگری (بخش اخیر لااقل در پارهای موارد) همان سازمانهایی هستند که توده در آنها وجود دارد…. تمام وظیفهای که کمونیستها برعهده دارند آن است که بتوانند عقبماندگان را اقناع کنند و میان آنها کار کنند، نه اینکه با شعارهای من درآوردیِ کودکانهٔ «چپ» میان خود و آنان حصار بکشند.
حضرات گومپرسها، هندرسنها، ژوهوها و لگینها بیشک از یک چنین انقلابیون «چپ» که … خروج از سندیکاهای ارتجاعی و تحاشی از فعالیت در آنها را تبلیغ میکنند، بسیار سپاسگزارند…. باید به هرگونه فداکاری تن در داد … تا به سندیکاها راه یافت، در آنها باقی ماند و به هر قیمتی شده فعالیت کمونیستی در آن ها انجام داد. در دوران تزاریسم تا سال ۱۹۰۵ برای ما هیچگونه «امکان علنی» وجود نداشت، ولی وقتی زوباتف، مأمور ادارهٔ آگاهی، جلسات کارگری و جمعیتهای کارگری مرکب از «باندهای سیاه» را برای بهدام انداختن انقلابیون و مبارزه علیه آنها، بهپا داشت، ما اعضای حزب خود را به این جلسات و جمعیتها میفرستادیم (من خود به یاد دارم که رفیق بابوشکین، کارگر برجستهٔ پطرزبورگ، که در سال ۱۹۰۶ بهدست ژنرالهای تزاری تیرباران شد در میان آنها بود). اعضاء حزب ما در این مجامع با توده ها ارتباط برقرار میساختند، ماهرانه راه برای تبلیغات مییافتند و کارگران را از زیر نفوذ پیروان زوباتف بیرون میکشیدند…. این فعالیت را میتوان و باید انجام داد و بهطور منظم و پیگیر هم انجام داد.
… کمیتهٔ اجرایی انترناسیونال سوم باید خود، سیاست عدم شرکت در سندیکاهای ارتجاعی را صریحاً محکوم سازد و به کنگرهٔ آیندهٔ انترناسیونال سوم نیز پیشنهاد کند تا (با ذکر براهین کامل در اثبات نابخردانه بودن این عدم شرکت و زیان فاحش آن برای امر انقلاب پرولتری)، هم این سیاست را بهطور اعم و هم از جمله مشی برخی از اعضای حزب کمونیست را که ــــ مستقیم یا غیرمستقیم، آشکار یا نهان، کلاً یا جزئاً ــــ ولی به هر حال از این سیاستِ نادرست پشتیبانی کردهاند، محکوم سازد….