پیام همگرایی یا کوبیدن بر طبل تفرقه؟
نگاهی بر اعلامیۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران
و اظهارات سخنگوی آن بهمناسبت هشتادسالگی حزب!
در روزهای آغازین مهرماه سال جاری، تودهایها در ایران و سراسر جهان، با قلبی سرشار از عشق به حزب خود و تاریخ پرافتخار آن، و با امید به برداشته شدن گامهای لازم برای تضمین وحدت و یکپارچگی دوبارهٔ آن، به استقبال هشتادمین سالگرد تولّد حزب تودهٔ ایران، حزب کارگران و زحمتکشان میهنمان، شتافتند و هر یک در حد توان خود این روز فرخنده را گرامی داشتند.
انتظار طبیعی تودهایها در چنین روزی این بود که کمیتهٔ مرکزی حزب نیز از مناسبت فرارسیدن چنین روزی بزرگ بهره گیرد و با انتشار پیامی مثبت، گامی هرچند کوچک اما سازنده در جهت از میان برداشتن مشکلات موجود و گشودن راه برای نزدیکی هرچه بیشتر صفوف مبارزان تودهای بردارد. اما با کمال تأسف دیدیم که رفقای کمیتهٔ مرکزی به این گفتهٔ خود در اعلامیهٔ منتشره که: «حزب ما به همهٔ وفاداران به آرمانهای طبقهٔ کارگر نیاز دارد تا بتواند هرچه قدرتمندانهتر پرچم پرافتخار حزب ارانیها، روزبهها، رحمان هاتفیها، و فاطمه مدرسیها را برافراشته نگه دارد»، در عمل پایبند نماندهاند.
هرچند رفقا در «اعلامیهٔ» خود از نام بردن از شخص یا گروه معینی از تودهایها پرهیز کردهاند، اما با ایماء و اشارههای مشخص نشان دادهاند که آماج حملاتشان در این اعلامیه چه کسانی هستند:
۱ــ نخستین آماج این برخورد، آن گروه از تودهایهایی هستند که بر اساس پایبندی خود به اصول بنیادین مارکسیسم ـ لنینیسم، که در اساسنامهٔ حزب تودهٔ ایران بهعنوان جهانبینی حزب اعلام شده است، همچنان به درستی مشی انقلابی رهبری کارکشته و پُرتوان حزب تودهٔ ایران طی سالهای ۶۱-۱۳۵۷ اعتقاد دارند، و با چرخش ایدئولوژیک و برنامهای رهبری حزب در دوران پس از ضربههای جمهوری اسلامی به حزب تودهٔ ایران، که به کمرنگ شدن جنبهٔ ضدامپریالیستی و هرچه پررنگتر شدن جنبهٔ صرفاً ضدمذهبی مبارزات حزب طی سالهای اخیر انجامیده است، مشکل دارند. بیهوده نیست که رفقای کمیتهٔ مرکزی، در تخلف آشکار از اساسنامهٔ حزب، در «اعلامیهٔ» خود نوشتهاند: «حزب تودهٔ ایران به همهٔ کسانی متعلق است که به … برنامهٔ حزب [بخوان برنامهٔ رهبری کنونی حزب] باورمندند.» [تأکید از ما است]* بهعبارت دیگر، از نظر این رفقا، حزب تودهٔ ایران به کسانی که به درستی برنامه و مشی سیاسی رهبری کنونی «باورمند» نیستند، تعلق ندارد. و بدینترتیب، نه جایی برای تبادل نظر و توافق تودهایها بر سر برنامه و مشی سیاسی حزب باقی گذاشتهاند و نه راهی برای وحدت مجدد تودهایها در درون یک تشکیلات واحد.
۲ــ تأسفبارتر از موضعگیریهای مورد اشاره در بالا، گفتههای غیرمسؤلانهٔ زیر در «اعلامیهٔ کمیتهٔ مرکزی» (۵ مهر ۱۴۰۰) است که بدون ذکر نام، اما با دادن آدرس، تخم شک و تردید نسبت به دیگر فعالان تودهای، و حس بیاعتمادی نسبت به رهبری گذشتهٔ حزب را در ذهن خواننده میکارد:
«تلاش برای فلج کردن باقیمانده حزب تودهٔ ایران و کشاندن آن به سمت چندپارگی و درعینحال متزلزل کردن پایههای اعتقادیاش … بخشی دیگر از هدفهای استراتژیک رژیم بود…. تلاش رژیم برای استفاده از پدیدۀ مهاجرت (با اعزام مأموران امنیتی به خارج و یا با استفاده از تسلیم شدگان به دستگاههای امنیتی رژیم) برای رخنه کردن در صفهای حزب و ضربه زدن به کار دشوار بازسازی حزب، ازجمله دیگر معضلهای جدیای بود که حزب ما با آن روبهرو بوده است…. شوهای تلویزیونی و «اعلام ”انحلال حزب تودهٔ ایران“ از سوی کسانی که زیر شکنجه های مزدوران رژیم اسلامی شکسته شده بودند و دنبالهٔ آن صادر کردن فرمان ”تودهایها خودشان را به دستگاه های امنیتی معرفی کنند“، بر اعتبار رهبری و توان تشکیلاتی حزب توده ایران ضربههایی سخت وارد آورد.»
از رفقا میپرسیم، چه چیز میتواند بیش از اعلام حضور عوامل «نفوذی» در میان تودهایها، آنهم بدین شکل عام و بدون ذکر نام عناصر مشخص، به رشد عدم اعتماد در میان تودهایها و «چندپارگی» بیشتر در صفوف حزب منجر شود؟
بهعلاوه، آیا اشاره به رهبری گذشتهٔ حزب تحت عنوان «کسانی که زیر شکنجه های مزدوران رژیم اسلامی شکسته شده بودند» و «انحلال حزب» را اعلام کردند، که معنایی جز محکوم کردن شکنجهشدگان بهجای شکنجهگران ندارد، جز یاری رسانی به «تلاش رژیم» برای «متزلزل کردن پایههای اعتقادی» تودهایها به حزب و «بیاعتبار ساختن تاریخ مبارزههایش در مقام قدیمیترین سازمان سیاسی و انقلابی میهن ما» پیامد دیگری خواهد داشت؟
و با کمال تأسف میبینیم که سخنگوی کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران نیز، بهنوبهٔ خود، یک بار دیگر بر طبل تفرقه میکوبد و با سخنان خویش در «جشن ۸۰سالگی حزب تودهها» («نامهٔ مردم»، شمارهٔ ۱۱۴۰، ۱۹ مهر ۱۴۰۰)، با پراکندن تخم بدبینی نسبت به همهٔ تودهایهایی که بهگونهای دیگر میاندیشند، هراسافکنی میکند و نسبت به یک «تلاش سازمان یافته» هشدار میدهد:
«این واقعیت است که تلاش سازمانیافتهای صورت گرفته و میگیرد تا حزب نتواند دوباره به حزبی رزمنده و مؤثر در صحنهٔ سیاسی کشور تبدیل شود…. مقابلهٔ همهجانبهٔ این ”تلاش سازمانیافته“ با سیاست حزب … در زمرهٔ مظاهر این تلاشهای سازمانیافته و مخرب بودهاند. این مدعیات نه انقلابیاند و نه نشانی از اعتقاد به مارکسیسم-لنینیسم در آنها است….»
با توجه به «غیرتودهای» اعلام کردن کسانی که به برنامه و مشی رهبری کنونی حزب «باورمند» نیستند، آیا با یک چنین ادعاهای بی در و پیکری، میان این «عوامل نفوذی» و رفقایی که به برنامه و مشی کنونی حزب «باور» ندارند، علامت تساوی گذاشته نمیشود، و چارچوب بحث بر سر اختلافات نظری در میان تودهایها به حد مبارزه با «عوامل نفوذی رژیم» ارتقاء نمییابد؟
چو پردهدار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیمِ حریمِ حَرَم نخواهـد مانـد
ما تأسف عمیق خود را نسبت به این گفتههای ناسنجیده و آسیبزننده در «اعلامیهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران بهمناسبت هشتاد سالگی حزب!» و همچنین در سخنان «سخنگوی کمیتهٔ مرکزی در جشن ۸۰سالگی حزب تودهها» اعلام میکنیم. بهاعتقاد ما، این وظیفهٔ رفقای کمیتهٔ مرکزی است که بر اساس مسؤولیتی که در برابر حزب و همهٔ تودهایها دارند، هرچه سریعتر در جهت از میان برداشتن تأثیرات مخرب این گفتهها گامهای لازم را بردارند.
من دلم از دشمنکام شدن میسوزد
مرگ با دشنهی دوست؟
دوستان! این درد است.
ـــ سایه
ــــــــــــــــــ
* بر اساس اصل مرکزیت دموکراتیک، عضو حزب موظف است که پس از تصویب خطمشی سیاسی حزب از سوی اکثریت، خطمشی سیاسی تصویب شده را بهعنوان خطمشی حزب «قبول» کند و در راه تحقق آن بکوشد، اما بههیچوجه موظف نیست که با آن موافق هم باشد. این حق عدم موافقت با خطمشی سیاسی حزب و کوشش در راه تغییر یا تصحیح آن در خود اساسنامهٔ حزب و در توضیح حقوق اعضا، کاملاً بهرسمیت شناخته شده است.