۶۰میلیون ایرانی زیر خط فقر زندگی میکنند
سرمایهداریِ ایران سرمایهداری دلالمآبانه است، چراکه با کار دلالیست که بیشترین سود برای عدهای خاص فراهم میشود. وقتی دولت دلار ۴۰۰۰ هزار تومانی را با رانت به عدهای خاص میدهد تا کالا را با قیمت ارزان وارد کنند و با قیمت گران بفروشند و کسی بر آن نظارت نمیکند یعنی از این فلسفه پیروی میکند.
سالهاست تفکری در نظام تصمیمگیری ما حاکم شده که معتقد است برای افزایش تولید باید بارِ سنگین هزینههای تولید را از روی دوش کارفرمایان برداشت و در این میان گویا سنگینترین بار، حداقل حقوق کارگران است. تصمیماتی چون اصلاح قانون کار، منطقهای و توافقی کردن مزد و زیر سئوال بردن سازوکار تعیین حداقل حقوق، در همین راستاست. اما آیا واقعاً مسیر رسیدن به رشد اقتصادی و افزایش تولید و اشتغال از سرکوبِ حداقل حقوق کارگران میگذرد؟!
بیشترین سود و لذت برای تعداد کمی از اعضای جامعه
ابراهیم رزاقی معتقد است فاصله گرفتن از قانون اساسی و حاکم شدن تفکرات لیبرال در جامعه ما را بهسمت فعالیتهای دلالی سوق داده است و تا سود حاصل از فعالیتهای دلالی نسبت به فعالیتهای تولیدی بیشتر است، نمیتوان توقع افزایش رشد تولید را داشت. بنابراین برای افزایش تولید اولین کار اجرای قانون اساسی است.
مسیری که میرویم و وضعیتی که در آن هستیم هیچ ربطی به قانون اساسی و انقلاب ندارد و اگر قانون اساسی به خصوص اصول دوم، سوم، اصل ۴۳ و اصل ۴۴ آن بهدرستی اجرا میشد، به اینجا نمیرسیدیم.
مسیری که از زمان ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی شروع شد، انحراف از قانون اساسی بود؛ مسیر سرمایهداری لیبرال که بعدها در دولتهای دیگر ادامه پیدا کرد، در دولت روحانی به اوج خود رسید و در دولت رئیسی نیز خواسته یا ناخواسته همچنان ادامه دارد.
سرمایهداری لیبرال بر حداکثر سود و لذت و ثروت تأکید دارد. بنابراین هر تصمیمی که گرفته میشود بر این پایه استوار است. در چنین وضعی است که دلار ارزان به عدهای داده میشود تا کالای ارزان وارد کنند و به قیمت دلار آزاد بفروشند. همچنین در این وضعیت است که کالای ارزان از تولیدکننده خریداری میشود و با قیمت چند برابر به فروش میرسد و یا به کشورهای دیگر صادر میشود. این مسیری است که حتی دولت و بانکها هم آن را دنبال میکنند.
سرمایهداریِ ایران دلالمآبانه است
سرمایهداریِ ایران سرمایهداری دلالمآبانه است، چراکه با کار دلالیست که بیشترین سود برای عدهای خاص فراهم میشود. وقتی دولت دلار ۴۰۰۰ هزار تومانی را با رانت به عدهای خاص میدهد تا کالا را با قیمت ارزان وارد کنند و با قیمت گران بفروشند و کسی بر آن نظارت نمیکند یعنی از این فلسفه پیروی میکند.
این فضا هیچ ربطی به آنچه در قانون اساسی آمده است، ندارد. در قانون اساسی و مشخصا اصولی که در ابتدا به آنها اشاره کردم، به عموم مردم توجه شده است. در آن قانون بر رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، بر حق آموزش رایگان، بهرهمندی از مسکن، بهرهمندی از شغل برای همه تأکید شده است. همچنین اصل دوم این قانون به تعالی انسان اشاره کرده است. اما کدامیک از این اصول اجرا شده؟ آیا آنچه در قانون اساسی آمده برای عموم مردم است یا صرفا گروهی خاص؟
کارگران جزو فقرا هستند
در آن دوره [جنگ با عراق] از تعاونیها استفاده شد و اجازه داده نشد مردم بهشدت فقیر شوند. اما الان طبق آمارها حدود ۶۰ میلیون ایرانی زیر خط فقر زندگی میکنند. چرا باید کارگران جزو فقرای این مملکت باشند؟!
خط فقر ۱۰میلیون تومان شده است اما حقوق کارگران در بهترین وضعیت ۴میلیون تومان است. تعداد بسیاری هم هستند که همین ۴میلیون تومان را دریافت نمیکنند. هستند کارگرانی که بیمه نیستند و از شدت ناچاری به کار با حقوق یک تا دومیلیون تومان رضایت میدهند. چگونه با این وضعیت میتوان زندگی کرد؟
فضایی که در آن هستیم صرفاً بهنفع عدهای خاص است. افرادی که به قدرت نزدیکاند از رانت استفاده میکنند بیشترین سود و لذت را میبرند و باقی مردم در تگنا و زیر خط فقر زندگی میکنند. حتی محکومیت مفسدان اقتصادی هم نتوانسته تأثیری در این وضعیت بگذارد. اینها هیچ ربطی به خط انقلاب ندارد.
حمایت از تولید؛ چانهزنی بر سر حداقل حقوق کارگران یا مالیاتستانی از فعالیتهای دلالی؟
کشور را بدون مالیات اداره میکنند. بهجای آنکه با گرفتن مالیات مشکل کسری بودجه را رفع کنند پول چاپ میکنند. چاپ پول تورم را بالا میبرد و در نهایت اقشار ضعیف جامعه دچار مشکل میشوند.
با دلالبازی قیمت خانه و کالاهای اساسی را بالا میبرند، وام میگیرند و پس نمیدهند و خیلی راحت هم این کار را انجام میدهند چون تفکر سرمایهداری لیبرال حاکم است؛ تفکری که بهدنبال سود بیشتر است. در این وضعیت چگونه میخواهند تولید را افزایش دهند؟
فعالیتهای تولیدی ۲۰ تا ۱۵ درصد سودآور است ولی فعالیتهای دلالی حداقل ۵۰ تا ۱۰۰ درصد یا بعضاً ۲۰۰ تا ۳۰۰ درصد سود میآورد. با این تفکر بهسمت تولید نمیرویم و برقراری عدالت امکانپذیر نیست.
این خط انقلاب نیست بلکه خط آمریکایی است که میخواهد مردم را در تنگنا قرار بدهد تا صبر مردم بهسر آید و به خیابانها بیایند. این چنین مردم را در فشار قرار دادن تبعات خوبی ندارد.
حتی در کشورهای سرمایهداری هم کشور را با مالیات اداره میکنند. در آنجا مسیر انجام فعالیتهای دلالی سخت است. از تمام فعالیتهایی که سودشان بیشتر از تولید است مالیات سنگین میگیرند تا آنها بهسمت تولید بروند. در واقع اینگونه از تولید حمایت میکنند نه اینکه بر سر حداقل حقوق کارگران چانه بزنند و بگویند میخواهیم از تولید حمایت کنیم. این الگوی براندازی است و همانطور که گفتم بههیچوجه موجب رشد تولید نمیشود.
تعداد فقرا بیشتر از زمان جنگ است
در دوران جنگ مردم تا این اندازه فقیر نبودند. امروز ۶۰میلیون فقیر داریم و حتی نهادهای حمایتی هم نمیتوانند این تعداد را حمایت کنند. از دولت آقای روحانی بگذریم؛ اما چرا در این سه ماه که آقای رئیسی روی کار آمدهاند برای اقشار ضعیف کاری نکردند؟ ما تجربه پرداخت کالابرگ در دوران جنگ را داریم چرا الان که بسیاری از مردم در وضعیت بحرانی قرار دارند این تجربه را تکرار نمیکنیم؟ دولت میتواند ارز ۴هزار و ۲۰۰تومانی را در اختیار افراد مورد اعتماد قرار دهد تا آنها کالا وارد کنند و بعد با کالابرگ آن را بهدست مردم برسانند.
تصمیماتی که گرفته میشود کاملاً در راستای تفکرات سرمایهدارانه است. برای آنکه مردم را خانهدار کنند تسهیلاتی در نظر میگیرند اما به این فکر نمیکنند کسانی که نمیتوانند نیازهای اساسی زندگی خود را تأمین کنند، چگونه میتوانند قسط بپردازند!
همین تفکر است که میگوید برای موفق شدن باید کارگران در تنگنا قرار بگیرند تا به حقوق ۸۰۰هزار تومان هم راضی شوند در مقابل افرادی داریم که حقوقهای نجومی میگیرند. اینها تفکر بردهداری است. تفکر بردهداری میگوید برده حق حیات ندارد ما به او حق حیات میدهیم. آنچه ما میگوییم را باید گوش کند و شأن انسانی ندارد. اینها در انقلاب و در قانون اساسی نبود. ما از اعتلای انسان بهسوی خدا صحبت کردیم که با فقر و بیکاری نمیشود به آن رسید.