موضعگیری در قبال انحرافات احزاب برادر یک موضعگیری روشنفکرانه نیست، یک ضرورت است
رفیق کامران گرامی!
با سلام و درود به شما رفیق عزیز. افتخار دیدار شما را تاکنون نداشتهام، اما از نوشتههایتان به ایمان و اعتقاد پرشورتان به آرمان سوسیالیسم آگاه هستم. به رفاقت شما کامران عزیز افتخار میکنم و شما را نمونهای از رزمندگان پایبند به آرمانهای سوسیالیسم علمی و یک نمونۀ صداقت و شجاعت و خستگیناپذیری اصولی میدانم که در حال حاضر تلاش برای حفظ ماهیت لنینی حزب را برهرچیز دیگر ترجیح میدهند.
رفیق کامران عزیز!
اگر جسمتان در زندانهای قرون وسطایی دو رژیم افسرده شد، که خود بهعنوان مبارز انقلابی راهتان را انتخاب کرده بودید، اما در عوض از روحی بلند و قلبی پرایمان برخوردارید که شما را در قلبهای رفقایتان و همهٔ میهندوستان جای میدهد.
رفیق کامران عزیز!
ما هم چون شما از کجرویها و ناپیگیریهای یاران دور و نزدیک خود در رنج و تأسف بهسر میبریم. بهویژه از ناراستی و کژرفتاری آنانی که بیش از دیگران از آنها انتظار داشتیم. اما بهتر از بسیاری از ما میدانید که اینها بخشی از تبعات شکست در عرصهٔ داخلی و جهانی و همچنین از تبعات منفی فعالیت در شرایط مخفی است. با این حال تردید نداشته باشید که رفقای پیر دیری چون شما سرمشق الهامبخشی برای بسیاری از جوانان این مرز و بوم بهخاطر یک عمر پایداری، مبارزه، حوصله و صبر و بردباری انقلابی هستند.
رفیق کامران عزیز!
خود بهتر میدانید که تعداد اعضاء و هواداران یک حزب تابعی از شرایط و عوامل مختلف است. بسیاری از احزاب کمونیستی جهان، پس از فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی، دچار انشعاب و تفرقه شدند که از دست رهبری آن احزاب، حتی در مواضع کاملاً درست، در مقابله با آن کار چندانی بر نمیآمد. اما آنچه برای کمونیستها بهطور اصولی مهم است پایبندی حزب به اصول مارکسیسم ـ لنینیسم و تاکید بر کیفیت نیروها است تا کمیت آنها.
بگذارید برای تأیید گفتارم خاطرهای را به یاد شما بیاورم که حتماً بهتر از من از آن آگاه هستید. در ۱۴ اسفند، ۵۷ وقتی رهبری حزب ما فراخوان داد تا هواداران حزب بر مزار مصدق در احمدآباد حاضر شوند، تعداد تودهایها بهزحمت به دویست نفر میرسید، یا بهقول شما «چند اتوبوس». جمعیت بهقدری کم بود که سازمانهای ضدتودهای حاضر در آنجا اجازۀ سخنرانی به نمایندۀ حزب را ندادند، و فقط به رهبری حزب این اجازه را ندادند! اما دیری نگذشت که حزب با پشتوانهٔ فعالیت دوران مخفی سازمان نوید، و با گذشت فقط ۴ سال و چند ماه فعالیت علنی خود، فوج فوج از مبارزان و انقلابیون را بهخود جلب و جذب کرد. شاهد بودیم که در زمان ضربه به حزب در سال ۶۲، بهقول سردمداران رژیم، بیش از ۱۰ هزار نفر از مسؤولان و کادرهای حزبی، فقط گرفتار زندانها شدند. بازجوها در سال ۶۲ میگفتند که «متأسفانه جا نداریم والا خیلی بیش از اینها را دستگیر میکردیم».
موردی دیگر که شما بهیاد دارید، وقتی بود که موسوی اردبیلی، در مقام رئیس قوهٔ قضاییه در یکی از نمازهای جمعه سال ۶۲ و پس از ضربه به حزب، با خوشحالی فریاد زد که «بالاخره ریشهٔ کمونیستها را کندیم». اما دیدیم که طولی نکشید که رفقای تودهای دربند، بهرغم درهم شکسته شدن رفقای رهبریشان تحت شکنجههای قرون وسطایی، که دل سنگ را بهدرد میآورد، در زندانهای رژیم ولایت فقیه ققنوسوار سر برآوردند و با مقاومتها و رشادتهایی که بهخرج دادند، و سربلندانه نام «منضبط ترین» گروه سیاسی را، حتی از طرف مخالفان منصفشان، نصیب خود کردند. بخشی از این رفقای مبارز، قهرمانانه در سال ۶۷ به جرم دفاع از آرمان و حزب خویش بر سر دار افتخار رفتند. این حزب حجریها و ذوالقدرها و شلتوکیها و هزاران تودهای مبارزی بود که یک عمر با رژیم ستمشاهی مبارزه کرده بود، تا آنجا که مبارزه با رژیم شاه به نام تودهایها مهر خورده بود. این حزبی بود که در زندانهای جمهوری اسلامی، نام تودهایهای سرموضع را بر زبان وزارت اطلاعات و زندانبان انداخت.
رفیق کامران گرامی!
حالا نیز، تودهایها بسیارند، حتی همانهایی که علیرغم بیمهریهایی که توسط رفقایی بر آنها شده، رفقایی که باید نقش بیبدیل رهبری در شرایط خاص را ایفا میکردند و نکردند، با افتخار خود را تودهای میدانند و مینامند. رفیق جان، باز خواهیم دید که چگونه رفقای تودهای به وقت خود از اقصی نقاط گردهم خواهند آمد و پرچم گلگون صدها رفیق شهید خود را در جای جای میهن به خون خفتهمان به دوش خواهند کشید و نام حزب تودهٔ ایران را در سراسر میهنمان، طنینافکن خواهند کرد.
حجریها و ذوالقدرها و حیدر مهرگانها و فاطمه مدرسیها و صدها رفیق شهید قهرمان دیگر در دل سیاهترین زندانهای رژیمهای شاه جلاد و ولیفقیه ستمگر با تحمل سختترین شرایط در طول دهها سال مقاومت با سرفرازی به ما آموختند که هرگز دلخسته نشویم، حتی اگر هزار بار دیگر ما را گلوله باران کنند و بر دار کشند.
رفیق کامران گرامی!
اما با اجازهٔ شما در اینجا میخواهم با این سخن پندآمیزتان که با مهر فراوان نوشتهاید: «گویا رفیق جوانرود عزیز منافع ملی عراق را بهتر از رفقای حزب کمونیست عراق تشخیص میدهد، در مورد حزب کمونیست مصر و سوریه هم همینطور»، مخالفت کنم. شما میدانید که در طول قرن بیستم، برخی از احزاب کمونیست تصمیماتی را رأساً اتخاذ کرده بودند، که بهطور تاریخی اشتباه بوده است. ازجمله موارد زیر:
ـــ موضعگیری طولانی حزب کمونیست چین علیه اردوگاه سوسیالیسم به مدت چند دهه؛
ـــ موضع احزاب اروکمونیست اروپایی به مدت چند دهه؛
ـــ موضع حزب کمونیست یوگسلاوی علیه اردوگاه سوسیالیسم؛
ـــ انحلال حزب کمونیست آمریکا در دههٔ پنجاه توسط رهبری حزب؛
ـــ و غیره.
با علم به این اشتباهات، منظور شما قطعاً این نیست که به این اشتباهات توجه نشود، بلکه احتمالاً این است که فقط و فقط به مشکلات حزب توجه شود و لاغیر. اما حتی با پذیرش کامل نظر شما باز هم نمیتوان صرفاً به اشتباهات عمدی و سهوی رهبری در نقض اصول سازمانی در سه دههٔ اخیر اکتفا کرد. در واقع مشکل رهبری فعلی حزب صرفا موارد سازمانی نبوده است و نیست. خط مشی سیاسی حزب از جمله مواردی است که درطول سه دهۀ اخیر مشکلات و مسایل جدی داشته است که توسط رفقای منتقدی در گذشته و از جمله رفقای سایت «مهر» به برخی از آنها تاکنون پرداخته شده است. همچنین، همانگونه که اطلاع دارید، بحثهای متنوع و حادی درمورد خط مشی سیاسی، داخلی و بینالمللی، از سالها پیش در میان جریانهای سیاسی یا سایتهای موسوم به تودهای وجود داشته است، که سوابق آنها در سایتهای مربوطه موجودند. بهعنوان مثال، سایت «مهر» در دورۀ قبل خود، سندی مفصل را منتشر کرده که بهطور عمده به انتقاد به مشی سیاسی حزب در دههٔ ۷۰ پرداخته شده است و رفقا میتوانند به آن رجوع کنند. نتیجه میگیرم که نمیتوان در ریشهیابی مشکلات عارض به حزب صرفاً به اشکالات سازمانی اکتفا کرد که برخی از رفقا چنین میکنند، از جمله خود شما.
مقالهٔ مختصر من با الهام و اقتباس از مقالهٔ بسیار ارزشمند رفیق طبری که بر اصول عام انقلابهای دموکراتیک تأکید میکند، میخواهد از آغازگران بحث اصولی در میان تودهایها در موارد مختلف باشد، تا با شروع احتمالی آن ـــ که آرزو میکنم که چنین شود ـــ ما تودهایها بهطور اصولی با نقد اشتباهات و تبادلنظر ــــ نه درکوتاه مدت ـــ به هم نزدیکتر شویم. اعتراض شما که «ما را به سایر احزاب برادر چه کار»، مانند موضع حزب کمونیست آمریکا است که برای نیل به سوسیالیزم، برای این حزب، راه جداگانهای قایل است.
همچنین توصیهٔ شما معنای دیکری هم دارد که ما به جزء اکتفا کنیم و کاری به کل نداشته باشیم، و حال آنکه آموختهایم که از کل به جزء برسیم. بهتر از من میدانید که کنفرانسهای احزاب برادر صرفاً برای آشنایی با یکدیگر تشکیل نمیشود و تلاش میشود به نوعی از هماهنگی بینالمللی در شرایط فقدان انترناسیونال کمونیستی بین احزاب برادر دست یافته شود. بهنظر من، بحث در مورد احزاب برادر، از جمله احزاب کشورهای همسایه همچون عراق، میتواند به دستیابی به خط مشی انقلابی و وحدت اصولی تودهایها کمک کند. کشور ما هماکنون نیز در خطر حملهٔ امپریالیسم قرار دارد و برخورد با مواضع احزاب کمونیست منطقه با یافتن موضعی درست بسیار یاریرسان خواهد بود. همچنین، نقد و انتقاد مواضع احزاب به همه ما از جمله به آن رفقایی کمک خواهد کرد که شوربختانه معتقدند اشغال عراق و افغانستان توسط امپریالیسم امری مترقی بوده است، و به رفقایی کمک خواهد کرد که میاندیشند هرکه بهجای این مستبدین بیاید بهتر است. همچنین به رفقایی کمک خواهد کرد که فکر میکنند شعار وحدت یعنی این که نیروهای متفرق تودهای، بدون سخن از هیچ اصول و خط مشی و جهانبینی، همگی با هم آشتی و روبوسی کنند و شادان و خندان، دوباره گرد هم جمع شوند.
انتقاد از احزابی همچون احزاب کمونیست عراق و آمریکا و نظایر آنها، که هم اکنون در سطح احزاب برادر جریان دارد و برخی از اسناد آن توسط سایت «مهر» یا سایر سایتها منتشر میشود، در درجهٔ اول به درد ما تودهایها میخورد که بهرغم ادعای مجهز بودن به مارکسیسم ـ لنینیسم، دریابیم که چرا تا این حد دچار تفرقهٔ جدی در خط مشی سیاسی هستیم.
مبارزهٔ ایدئولوژیک و سیاسی بخشی از زندگی و حیات سیاسی احزاب کمونیست را تشکیل میدهد. بهنظر امثال من، در حیات حزب ما بعد از ضربهٔ سال ۶۲، و بهویژه از زمان فروپاشی اردوگاه عظیم سوسیالیستی تاکنون، به این مبارزه کم توجهی جدی شده است. مبارزهٔ ایدئولوژیک مبارزهای بیامان و بیوقفه و درعین حال وحدتبخش است. خود شما هم گفتهاید که ما تودهایها به بحثهای بسیار عمیقتر و بنیادیتری نیازداریم تا سرانجام بر سر عللی که ما را به اینجا کشانده است توافق کنیم و بهسوی وحدت برویم. ما راهی جز توسل به دانش مبارزه بر اساس مارکسیسم ـ لنینیسم نداریم. ما باید اصول بحث تئوریک را رعایت کنیم تا بتوانیم نتیجه بگیریم. رفیق طبری از لنین نقل قول میکند که این کار را نباید دست کم گرفت. حتی در بحث در مورد حادترین جنبههای حزبی، باز هم باید چارچوبها را رعایت کرد تا بحث در جایگاه خودش انجام شود و بیراهه نرود، بیراههای که قطعاً عدهای بهطور جدی خواهان آنند.
کافی است نگاهی به وضع حزب کمونیست آمریکا بیندازیم تا ببینیم چگونه یک حزب کهنسال میتواند در عرض چند دهه برای بار دوم بهدست رهبرانش بهسمت نابودی کشانده شود. در مورد حزب ما هم هستند رفقایی که معتقدند رهبری امروز حزب کمابیش مسیر رهبری حزب کمونیست آمریکا را میرود، هرچند در ابتدای راه است و با شرمندگی و نهانی این کار را میکند. موضعگیری در قبال انحرافات احزاب برادر یک موضعگیری روشنفکرانه نیست، بلکه یک ضرورت است که حتماً در خدمت پالایش ایدئولوژیک حزب ما خواهد بود. البته اگر درست انجام شود، به دور از هو و جنجال باشد، برخورد عامیانه با آن نشود و همهٔ رفقا، بهویژه رفقای تئوریک، در آن مشارکت فعال داشته باشند.
اینجانب به گواهی نوشتههای معدود خود و با آگاهی محدود خود، اعتراضهای خود را به برخی تصمیمات و موضعگیریهای اعلام شدۀ رهبری حزب در ارگان حزب و برخی موضعگیریها و نوشتههای تفرقهافکنانۀ دشمن شادکن منتشره در نشریات وابسته و هوادار حزب، همچون «صدای مردم» و «نوید نو»، دراین یا آن سایت و یا به شکل نامهنگاری مستقیم با رهبری حزب با نامهای مستعار، اعلام کردهام و باز هم تلاش خود را در جهت هدف وحدت اصولی تودهایها، که قطعاً شعار درست و بهجایی است، ادامه خواهم داد. این تلاشها نهتنها با بهرهگیری از تجربیات گرانقدر احزاب برادر و جنبش جهانی کمونیستی و کارگری منافاتی ندارد بلکه بخش مهمیاز آن در گرو ارجاع به آنها است.
اینجانب نیز همانند بسیاری از رفقای تودهای، خوشبینانه و رفیقانه، آرزومند گردهم آمدن اصولی تودهایها در تشکیلات واحدی هستم که جز نام پرطنین و پرافتخار حزب تودهٔ ایران نداشته باشد. ما تودهای هستیم و حزب خود را، حزب شهیدان مبارز و انقلابی خود را، بس گرامی میداریم و برای سربلندی و حفظ ماهیت انقلابی آن میکوشیم و از پا نمینشینیم.
دوستدار شما، جوانرود