گام بااهمیت در عرصه روابط بینالمللی!
ــ اسدالله کشتمند ــ
در این اواخر یکبار دیگر تبعات فروپاشی شوروی در سی سال قبل در فضای بینالمللی سنگینی میکند. از اوکراین گرفته تا قزاقستان پسلرزههای این فروپاشی هنوز هم وضع جهانی را در التهابی سنگین فروبرده است. طوریکه دیدیم فروپاشی شوروی موجب آن شد تا سرمایهداری لجامگسیخته این سرزمین پهناور را که یکششم کره زمین را تشکیل میداد ببلعد؛ از میان جهنمی که در اثر این فروپاشی برای مردم این سرزمینها دهان باز کرده بود، گروههایی از ستمگران و سودجویانی که قدرت خداداد را به کمک غرب غارتگر قبضه نموده بودند سر برآوردند که داراییهای مردم را غارت کردندو فقر و فلاکتی را بر مردمان این سرزمینها تحمیل کردند که برای نسلهایی از آنها ناآشنا و بیگانه بود. در کنار بغرنجیهای اوضاع اوکراین، امروز قزاقستان یکی دیگر از جمهوریهای بسیار بااهمیت شوروی سابق در مرکز حوادث پُرتلاطم قرار گرفته است؛ بعد از سه دهه اوج نارضایتی و خشم مردم علیه الیگارشی مالی فاسد و ستمگر و قبضه داراییهای مردم بهوسیله انحصارات امپریالیستی غرب در وجود اعتراضات مردم قزاقستان بالا گرفت و وضعی را بهوجود آوردکه از یکسو باعث نگرانی کشورهای منطقه گردید و از جانب دیگر محمل یکی از مهمترین تغییرات ژئوپولیتیکی جهان امروز یعنی پادرمیانی عملی سازمان پیمان امنیت جمعی در اوضاع بغرنج کنونی دنیا شد.
رخدادهای قزاقستان گرچه با انگیزه مخالفت برحق کارگران و لایههای فرودست اجتماعی با سیاستهای ضدمردمی حاکمیت و بهویژه در برابر بالارفتن قیمتهای گاز مایع آغاز شد ولی حوادث روزهای بعدی نشان داد که نیروهای نیابتی غرب منتظر چنین روزی بودند و خواستهها و اعتراضات مردم را بهانه قرار داده از پشت پرده وارد بازی جهت سرنگونی حاکمیت کنونی قزاقستان شدند. ضمن اینکه سیاستهای نادرست و ضدتودهای دستگاه حکومتی قزاقستان در عرصه معیشتی مردم قزاقستان و تسلط الیگارشی فاسد مالی مسلط بر این کشور را باید محکوم کرد، نباید نادیده گرفت که غرب و ناتو این اعتراض برحق مردم بلاکشیده قزاقستان را باسرعت به گروگان گرفتند. نشر فاکتها و ویدئوهایی که نشان میدهد چگونه افرادی که بیکار و در فقر بهسر میبردند مورد توجه قرار گرفتند و بعد از دریافت ۲۰۰ دلار از آدرسهای «غیبی» برای آنها بلیط سفر به آلماتا گرفته شد و در آنجا در آپارتمانی جا داده شدند تا به جمع اعتراضکنندگان بپیوندند و یا اینکه چگونه افراد حرفوی ناشناختهای اتوموبیل افراد معینی را (مانند شهردار آلماتا)به قصد کشتن آنها تعقیب کردند و یا اینکه اعتراضکنندگان محلات مشخصی چون ساختمان شهرداری و یا محل سکونت رئیسجمهور را مورد حمله قرار دادند و غیره، همهوهمه نشاندهنده این امر است که تحرکات اعتراضی برحق مردم بهوسیله نیروهای«غیبی» چگونه تغییر مسیر داده شده و راه براندازی را در پیش گرفت. درواقع براندازی حاکمیتی که علیرغم فساد و ستمگری آن صاحب مرکز پروازهای فضایی بااهمیت جهانی بایکونور و به دولت فدراسیون روسیه نزدیک بود نمیتوانست از اهداف براندازانه غرب نباشد. حوادث باچنان سرعتی به پیش رفت که در مقایسه بااوضاع مشابه در دیگر نقاط دنیا و در گذشته؛ بهطور کلی و ماهیتاً غیرمتعارف بود، گرچه از لحاظ برنامهریزی و شدت عمل شباهتهایی با حوادث «میدان» در کیف داشت. شعارهای حقطلبانه ضدیت با بالارفتن قیمت گاز نهتنها به اعتراضهای بیشتر بلکه باسرعت به تحرکات براندازانه منجر شد که این گمانهزنی رابه میان آورد که در پشت سر این تحرکات نیروهایی به آتشبیار معرکه مبدل شدند که در بحبوحه بحران پیشروی ناتو تا نزدیکترین مرزهای روسیه یعنی اوکراین و گرجستان، میخواهند دردسرهای بیشتری برای روسها در سمت دیگری از مرزهایشان ایجاد نمایند و با درگیر ساختن آنان از شدت و قوت موضعگیری دفاعی روسیه در برابر آمریکا و ناتو بکاهند؛ و حتی بخشی از نیروهای داعشی از افغانستان (که به کمک آمریکاییها از سوریه و عراق انتقال داده شده و برای چنین ماموریتهایی در حال آمادهباش قرار داشتند)، به گفته رئیسجمهور قزاقستان در این حوادث شرکت داشتند. آشوبگران با چنان سرعت و مهارتی از درخواستهای صنفی به مبارزه براندازی گذر کردند که احتمال سرنگونی دولت قزاقستان را به میان آوردند. اگر چنین میشد این امرمیتوانست مخمصه گیجکنندهای رانهتنها برای روسیه و چین بلکه برای مجموع آسیای میانه رقم بزند.
سازمان پیمان امنیت جمعی و بهویژه روسیه به درخواست رسمی قزاقستان لبیک گفته و باسرعت عمل نمود.
حوادث خشمآلود قزاقستان و مداخلات ناشیانه غرب و ناتو در جهت ایجاد مزاحمت برای روسیه و آنهم در حیاط خلوت منافع حیاتی آن موجب اقدام سریع سازمان پیمان امنیت جمعی شدکه هشدار گیجکنندهای برای آمریکا و ناتو و پیام روشنی برای آنها را در قبال داشت و مرزی را در امور مربوط به آسیای میانه در برابر تحرکات ناتو و آمریکاییها تعیین کرد. این اقدام سازمان پیمان امنیت جمعی در حقیقت غسل تعمید این سازمان در عمل بود و آنرا تمام و کمال و باابهت وارد صحنه محاسبات و تعاملات سیاسی جهانی ساخت. این گام نوعی اعلام قطب مخالف ناتو در عرصه نظامی جهانی شد چنانچه همین دو سه روز قبل کوبا خواهان عضویت در این پیمان شد. در چنین شرایطی این سئوال بهطور طبیعی مطرح میشود که گام گذاشتن عملی سازمان پیمان امنیت جمعی در گرماگرم یک معضل دارای ابعاد و عواقب بزرگ منطقهای نمیتواند یکی از حوادث تعیینکننده شکلگیری نظمی نوین در سطح جهانی باشد؟ زیرا غیرمحتمل نیست که در پی کوبا کشورهای دیگری که میخواهند آزاد باشند، به این پیمان بپیوندند و راه رهایی از بند نامیمون جهان تکقطبی را رسماً و علناً برای جهان امروزی رقم بزنند و در این صورت با درنظرداشت توان نظامی ارکان متشکله آن آیا سازمان پیمان امنیت جمعی ضامن حفظ تعادل و صلح متکی به نیروی نظامی بازدارنده در سراسر جهان نخواهد شد؟ شاید بتوان گفت که در این صورت جنبشهای رهاییبخش ملی احتمالاً تکیهگاه مطمئنی در مبارزه علیه تجاوزگریهای بیلگام کنونی امپریالیسم رادر وجود این پیمان خواهند یافت. گرچه در این منطقه بسیار بااهمیت برای روسیه هنوز هم کشورهایی مانند ازبکستان، ترکمنستان و آذربایجان که بخشهایی از شوروی سابق هستند، در این سازمان عضویت ندارند و حتی کشوری چون آذربایجان مجرایی را برای نفوذ اسرائیل و آمریکا و بهویژه ترکیه باز گذاشته است، اما به مشکل بتوان تصور کرد که روسیه به کمک همین پیمان در برابر نفوذ و پیشروی آمریکا در این منطقه نتواند موانع غیرقابل عبور ایجاد نماید. حوادث قزاقستان و پادرمیانی سازمان پیمان امنیت جمعی، مسئله عضویت در این پیمان را برای کشوری چون آذربایجان که در دام عشوهگری صهیونیسم و با درجه بالاتری دربند پان ترکیسم گیر مانده است، مطرح میسازد. درواقع مشترکات مریی و نامریی عدیدهای هر یک از کشورهای سابق مربوط به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را با مسکو پیوند میدهد. حوادث سالهای اخیر و تجربه کشورهای گرجستان و اوکراین در اوضاع بغرنج کنونی جهان نشان داد که هر قدر این کشورها به سراب غرب رو بیاورند، از اصل خود دور و در نتیجه ضعیف و صدمهپذیر میشوند. به احتمال بسیار قوی حوادث قزاقستان، رهبران این کشورها مانند «الهام علییف» را قبل از اینکه راه گرجستان و اوکراین را در پیش گیرند و در سراب غرب غرق شوند، به فکری دوباره واخواهدداشت. آنان شاید به پیوندهای بزرگ و بااهمیت خود با روسیه بهطور کامل پشت نکنند و راه نفوذغرب تاراجگر بهخصوص آمریکا را در این منطقه بااهمیت دنیا بیش از حد کنونی نگشایند. یقیناً کشورهای ازبکستان و ترکمنستان هم بعد از حوادث قزاقستان با وسوسه و دقت بیشتر با حوادث برخورد خواهند داشت (بهویژه ازبکستان که تجربه خونین نفوذ بنیادگراهای اسلامی دراندیجان را بهیاد دارد) و شاید ترس از آینده نامعلوم و از بازگذاشتن درها بهروی غرب تاراجگر آنها را بهسوی سازمان پیمان امنیت جمعی برای زنده ماندن بهمثابه کشورهای مستقل بکشاند.
در صورت ادامه زورگویی بیحدوحصر آمریکا به کمک بازوی رزمی ناتویی خود و تخطیهای بلاانقطاع آن از حقوق و عرف زندگی بینالمللی، پیوستن کشورهایی چون مصر، الجزایر، ونزوئلا (و شاید چند کشور دیگر آمریکای لاتین)، آفریقای جنوبی، آنگولا و چند کشور دیگر آفریقایی و آسیایی به این پیمان نمیتواند دور از تصور باشد. اگر جمهوری خلق چین به این پیمان بپیوندد با اطمینان بیشتر میتوان گفت که چنین نیروی بازدارنده نظامی در برابر زورگویی و پایمال نمودن حقوق خلقها بهوسیله آمریکا و ناتو، شانس بیشتری را در جهت برقراری روابط عادلانهتری بر جهان خواهد داشت.
هماکنون آنچه به تلاش آمریکا در جهت وارد نمودن اوکراین و گرجستان در پیمان ناتو و برخورد روسیه با این معضل برمیگردد، در تصادف اتفاقی با حوادث قزاقستان وضع جهانی را چنان متشنج ساخته و دریک قدمی رودررویی فاجعهبرانگیز هستهای قرار داده است که راهی برای هیچکس جز تن در دادن به یک راهحل منطقی باقی نمانده است. آنچه امروز برای جهانیان از وضاحت گویایی برخوردار است اینست که ناتو بهمثابه یک پیمان تجاوزگر و جنگطلب تا بیخ زنخ روسیه با پررویی پیش آمده و هنوز هم طلبکاراست. در شرایطی که اگر روسیه سلاحهای هایپرسونیک و موشکهای دارای موتور هستهای را نمیداشت، سلاحی چون زیردریاییهای بیسرنشین و موشکهایی که به تنهایی سرزمینهایی به بزرگی کشور فرانسه یا ایالت تکزاس را با یک شلیک نابود میکنند، در اعماق وجود امپریالیستها ترس مرگ راتداعی نمیکرد، میشد بهراحتی گفت که آمریکا لحظهای هم در جهت گام گذاشتن بر گلوی روسیه بهوسیله ناتو تعلل به خرج نمیداد. ولی واقعیت اینست که چنین نیست. تا همین اواخر آمریکا اسب ناتو را چهارنعل بهسوی سرحدات روسیه تازاند و بههیچیک از دغدغهها و مخالفتهای برحق روسیه، آنهم با تکبری فرعونانه وقعی نگذاشت و جهان را تا این حد به لبه پرتگاه سقوط نزدیک ساخت. ولی طوریکه پوتین در سال ۲۰۱۸ با معرفی سلاحهای جدید و بیمانند روسی به غربیها گفت: «حالا حرف ما را بشنوید!» ناتو و آمریکا باید با دقت به حرفها و پیشنهادات روسیه گوش فرابدهند زیرا امروز باتغییر در ترکیب سلاحهای جدید بازدارندگی، تعادل استراتیژیک تسلیحاتی طوری عمل میکند که آمریکا نه میتواند به اتکای برتری کمی و تکنولوژیک سلاحهای متعارف (حتی هستهای) خود، گوینده حرف اول باشد. در چنین فضایی سازمان پیمان امنیت جمعی وارد معادله بغرنج معضلات بینالمللی میشود و بهمثابه برگ برنده روسیه عمل خواهد کرد.
حوادث قزاقستان یک امر را بهصراحت تاموتمام نشان داد و آن اینکه، روسیه در مقیاس دیگری یعنی نه دررودررویی مستقیم با ناتو و آمریکا بلکه در برابر راهاندازی تجاوزات نیابتی آمریکا در این منطقه نهتنها از تصمیم و اراده تقابل برخورداراست بلکه توانایی حیرتانگیز بسیج و تحرک نیروهای رزمی خود را هم با قدرت تمام دارا میباشد. درواقع در حوادث قزاقستان، در مدت بسیار کوتاهی نیروهای رزمی سازمان پیمان امنیت جمعی بهویژه نیروهای روسی با تجهیزات و آمادگی حرفوی اعجابانگیزی عمل نمودند. این وضع ناشی از تغییراتی است که در ارتش روسیه وارد شده است: درواقع دهه دوم قرن حاضر شاهد تغییرات بزرگی در سطح احیا ارتش روسیه برپایه روحیه دوران شوروی بوده است؛ از تجربه دردآلود جنگ گرجستان که نیروهای توپخانهای و راکتی ارتش روسیه، که اهداف را با ضریب غلط ۳۰۰ متری ( در اثر دستکاری GPS توسط آمریکاییها) مورداصابت قرار میداد، تا نمایش حیرتانگیز برگرداندن کریمه به سرزمین اصلی در سال ۲۰۱۴، تا تبارز قدرت کوبنده در سوریه و تا آمادگی تا حد کمال در حوادث روزهای اخیر قزاقستان، ارتش روسیه راه درازی را طی کرده است و امروز میتواند پایه اصلی سازمان پیمان امنیت جمعی باشد.
۷۰ فروند هواپیمای غولپیکر ایلیوشین ۷۶، نفرات، تانکها و خودروهای زرهی و دیگر تجهیزات نظامی روسیه را با سرعت و با نظم کامل در نقاط حساس قزاقستان مستقر ساختند. ارتش روسیه در این حوادث نشان داد که از چه تواناییهایی برخوردار است؛ افراد نظامی روسی با سرعت جای افراد غیرنظامی را مثلاً در فرودگاهها گرفتند و نشان دادند که برای حالات اضطراری از چه مهارتهایی برخوردارند.
تجهیزات شسته رفته، جدید و بهروزشده و وضع مناسب و مجهز سربازان روسی شاید در وحله اول توجه زیادی را بهخود جلب نکرده باشد، ولی این امر از اهمیت بارزی برخوردار است و نظم بلند و آمادگی کامل ارتش روسیه را نشان میدهد. حوادث نشان میدهند که با چنین آمادگیهایی روسیه میخواهد در برابر سیاست جنگ و تجاوزگری آمریکا و ناتو آلترناتیو سیاسی و نظامی جدیدی را منجمله به کمک سازمان پیمان امنیت جمعی مطرح سازد. شایداین امر نقطه عطفی را در تاریخ معاصر جهان رقم بزند.
آنچه مسلم است اینست که وجدان آگاه بشریت در آرزوی نابودی پیمانهای نظامی است. زندگی در صلح آرزوی هزاران ساله بشریت است. اما تا زمانی که طبقات و منافع متضاد طبقاتی وجود دارد، متأسفانه جنگ و خونریزی هم جز لاینفک زندگی بشری است. حالا که چنین است؛ و آمریکا و ناتو بر مقدرات مردمان جهان با بیعدالتیای عظیم بازی میکنند، وجود نیروی بازدارنده در برابر آن شاید بتواند رنجهای مردمان دنیا را کاهش بدهد و ضامن نیرومند پایداری صلح باشد. بههرحال این آلترناتیو جدید (سازمان پیمان امنیت جمعی) به احتمال قوی نقطه عطف بسیار بااهمیتی را در زندگی امروزی بشریت و شکلگیری نظمی نوین رقم خواهد زد.