امپریالیسم و سیاست شکنجه
وکلای سیا و کاخ سفید در دفاع از شکنجه غالباً به قانون دادگاه عالی اسرائیل مصوب ۱۹۹۹ استناد میکنند. افشاگریهای گزارش سنا در مورد شکنجه کسانی که مظنون به شرکت در ماجرای ۱۱ سپتامبر بودند تنها نوک کوه یخ است. این گزارش، تاریخچه و گسترۀ وسیعتر اعمال خشونتآمیزی را که سیا همچنان مرتکب آنهامیشود از قلم انداخته است.
سیا در ویتنام جوخههای مرگ و شکنجههای بسیار خشنی را در مقیاسی عظیم سازماندهی کرد.(پروژه فونیکس)؛ رهبران سیاسی چندین کشور از جمله کنگو، شیلی، جمهوری دومینیکن، ویتنام، خاورمیانه، آمریکای مرکزی و جاهای دیگر را به قتل رساند؛ در عراق و افغانستان فعالان مظنون را ربود و از بین برد؛ در «مثلث طلایی» در آسیای جنوب شرقی و آمریکای مرکزی در قاچاق مواد مخدر بهشکل وسیعی دخالت داشت (جنگ ایران ـ کنترا).
گزارش سنا به فعالیتهای کنونی سیا در مورد ایجاد ترس و وحشت و اعمال شکنجه در زمینه وسیعتر تاریخی نپرداخته است؛ آنگونه که کاربرد سیستماتیک شکنجه و خشونت بهمثابه ابزار «طبیعی» خط مشی را افشا کند.
برعکس ادعای کاخ سفید و گزارش سنا مبنی بر این که شکنجه یک «خطای سیاسی» بود که افرادی «ناشایست» (یا عنان گسیخته) مرتکب آن میشدند، سابقه تاریخی حاکی از آن است که سیا مدت مدیدی است که با برنامهریزی و سیاستهای عامدانه با طراحی افراد آموزش دیده و سیاستگزاران باتجربهای که برطبق استراتژی جهانی که آن هم به تأیید مقامات اجرایی و اعضای کنگره رسیده است بهشکل وسیعی به شکنجه، قتل، و آدمربایی اقدام میکند.
در این گزارش، شکنجه بهمثابه یک سری عملکردهایی که «محدود به یک منطقهاند»، و ربطی به سیاستهای کاخ سفید ندارند مطرح شده است. در حالی که حقیقت این است که، شکنجه همواره بخش جداییناپذیر جنگهای امپریالیستی، اشغالگریهای نظامی مستعمراتی و جنگهای ضد شورش بوده است. جنگها و اشغالگریهای امپریالیستی، مخالفت و تقریباً خصومت تقریباً یکپارچهای را برانگیخته است. «اعمال سیاست» بر کشور اشغال شده نمیتواند بر حمایت گسترده افراد جامعه متکی باشد، و کمترین «کار اطلاعاتی» داوطلبانه در اختیار مقامات امپراطوری قرار میگیرند.
نیروهای مسلح امپراطوری در دژهایی به انجام عملیات میپردازند که دریایی از چهرههای خصومتآمیز آنها را احاطه کردهاند. رشوه و ترغیب همکاران محلی، اطلاعات بسیار محدودی را فراهم میکند، بهویژه زمانی که عملیات قرار است در مورد جنبشهای زیرزمینی مقاومت و فعالان مخفی باشد. وابستگیهای خانوادگی، همسایگی، مذهبی، قومی و طبقاتی، شبکه حمایتی حفاظتی را فراهم میکنند.
قدرتهای استعماری برای درهم شکستن این شبکه حمایتی داوطلبانه به شکنجۀ افراد مظنون، اعضای خانواده و دیگران متوسل میشوند. شکنجه بهمثابه بخشی از سیاستهایی که حافظ اشغالگری امپراطوری است، تبدیل به «کارعادی» میشود. خسارت ناشی از اشغال گسترده و نابودی وسیع زندگی و کار مردم را نمیتوان با «کمک» امپراطوری جبران کرد ـ کمکی که قسمت اعظم آن را همدستان محلی اشغالگران غارت میکنند. همدستان محلی نیز بهنوبه خود توسط مردم بومی طرد میشوند، و از اینرو، بهعنوان منبع اطلاعات، ارزش خود را از دست میدهند. «هویج» برای تعداد معدودی همدست، به قیمت شکنجه و تهدید به شکنجه برای بسیاری از مخالفان تمام میشود.
در داخل کشور در مورد شکنجه چیزی به مردم گفته نمیشود، حتی آنگونه که کمیتههای «مطلع» کنگره از آن «باخبر» میشوند. اما در میان مردم مستعمرات، مردم تحت اشغال، اخبار مربوط به شکنجه، تجربه کسانی که شکنجه شدهاند، شکنجه نظامی و خشونت سیاعلیه دستگیرشدگان در محله میپیچد و تبدیل به اسلحهای میشود که مردم را مرعوب میکند. خبر شکنجه یکی از افراد خانواده موجب گسترش ترس (و انزجار) در میان خویشاوندان، آشنایان ،همسایگان و همکاران میشود. شکنجه عنصر تفکیکناپذیر ایجاد ترس و وحشت عمومیاست ـ تلاش برای به حداقل رساندن همکاری میان اقلیت فعال مبارزانی که مقاومت میکنند و اکثریتی که هوادار منفعل آنان هستند.
در گزارش سنا ادعا میشود که شکنجه برای کسب اطلاعات «بیفایده» بود. در این گزارش استدلال شده است که قربانیان از اطلاعاتی که برای سیاستگزاران امپراطوری مفید بود خبری نداشتند. رئیس کنونی سیا، جان برنان ادعای سنا را رد میکند، اودر حالی که با بیقیدی به «برخی خطاها» اقرار میکرد (فرو بردن در آب یک دقیقه بیشتر میشد، اتصال جریان الکتریسیته به آلت تناسلی قربانیان شدید بود)، اظهار داشت که «شکنجه موثر بود».
برنان میگوید که همکار شکنجهگرش «اطلاعاتی» بدست میآورد که منجر به دستگیری آشوبطلبان، فعالان و «تروریستها» میشد. اگر آنطور که برنان ادعا میکند شکنجه «موثر» است، پس احتمالاً سنا و رئیسجمهور استفاده از آن را تأیید میکنند.
رفتار ددمنشانه با انسان، با اعضای خانواده و همسایگان، در اصل، بهعنوان رفتاری منحوس و از لحاظ اخلاقی و سیاسی نفرتانگیز شناخته نمیشود. بنا بر آنچه برنان بهطور صریح انجام میدهد، و سنا بهطور ضمنی به آن اعتقاد دارد، فقط شکنجهای که «بیفایده» باشد باید نکوهش شود ـ اگر تحت شکنجه آدرسی لو رود یا قربانی شکنجه برای خلاصی از درد، نام همکار «تروریست»اش را بگوید، در این صورت با معیارهای گزارش سنا شکنجه قابل توجیه است.
طبق کد عملیاتی سیا، قوانین بینالمللی و کنوانسیونهای ژنو باید اصلاح شوند: شکنجه نباید محکوم شود و شکنجهگران نباید تحت تعقیب قرار بگیرند. طبق اعتقاد سنا فقط شکنجهای که «فایده ای ندارد» قابل نکوهش است و بهترین داور در این مورد رئیس شکنجهگران، مدیر سیا، است.
پرزیدنت اوباما که با تکرار نظر برنان به دفاع از سیا پرداخت، پذیرفت که فقط چند «خطا» انجام شده است. حتی این اقرار کم رنگ به اجبار گرفته شد، پس از این که رئیسجمهور چندین سال مانع تحقیق در این مورد شده بود و ماهها از انتشار آن جلوگیری کرده بود و پس از پافشاری بر ویرایش شدید مطلب و حذف بخشهایی که آشکارا مبین همکاری متحداناش در ناتو بود.
در گزارش سنا در مورد تبانی میان موساد اسرائیل و سیا و پنتاگون و استفاده از تکنیکهای مشترک میان آنها بحثی نشده بود. وکلای سیا و کاخ سفید در دفاع از شکنجه غالباً به قانون دادگاه عالی اسرائیل مصوب ۱۹۹۹ استناد میکنند که شکنجه را «توجیه» میکند. طبق نظر قاضیهای یهودی اسرائیلی، اگر شکنجهگران ادعا کنند که شکنجه «بر اساس ضرورت و برای جلوگیری از آسیب به انسانها» انجام گرفته است، مجازند بدون ترس از مجازات، غیریهودیان (اعراب) را شکنجه کنند.
آلن درشوویتز مأمور سیا و استاد حقوق هاروارد و فرد متعصب و افراطی طرفدار صهیونیسم، توجیه موساد برای شکنجه در موارد مربوط به «بمبهای ساعتی» را تکرار میکند، که طبق آن «بازجوها میتوانند از شکنجه برای گرفتن اطلاعات استفاده کنند تا از حادثه بمبگذاری پیشگیری کنند». درشوویتز به مؤثر بودن شکنجه کودکان مظنون توسط نیروهای اسرائیلی استناد میکند. ماموران سیا بارها، در سال ۲۰۰۷، در جلسات استماع کنگره در سال ۲۰۰۵، و پیش از آن در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ به توجیه اسرائیل در مورد شکنجه بهدلیل «بمبهای ساعتی» استناد کردند.
سیا میداند که کنگره آمریکا تحت کنترل شکلبندی قدرت صهیونیستی، نظر مساعدی به تمام رفتارهای مقامات خواهد داشت، صرفنظر از این که این رفتارها تا چه حد نفرتانگیز و یا ناقض قوانین بینالمللی باشند، کافی است «لوگو»ی تأیید اسرائیل را داشته باشند. سیای آمریکا و موساد اسرائیل در روشهای شکنجه مشترکاند، با یکدیگر در استفاده از آن روشها تبادلنظر و از یکدیگر تقلید میکنند. شکنجهگران آمریکایی استفاده روزمره از شکنجهٔ جنسی و تحقیر زندانیان مسلمان را از اسرائیلیها آموختهاند.
رسالههای نژادپرستانه و هوادار سیاستهای استعماری اسرائیلیها در مورد روشهای نابود کردن «فرهنگ عربی»، مورد استفاده دستگاه اطلاعاتی آمریکا قرار گرفت. مقامات اسرائیلی از آمریکاییها شیوهٔ غذا دادن اجباری به اعتصاب کنندگان را فرا گرفتند. و آمریکاییها تکنیک «آویزان کردن فلسطینیها» را از اسرائیلیها اقتباس کردند.
مهمتر از همه، آمریکا ازقتلهای غیرقانونی و هدفمند اسرائیل تقلید کرد و آنها را (بخش اصلی سیاست ضد تروریستی اوباما) بسط داد. این قتلها به رهگذران بیگناه در عملیات «موفقیتآمیز» نیز آسیب میرساند. در گزارش سنا هویت نویسندگان روشنفکر، مقامات رسمی که مسئول شکنجه بودند، و کسانی که در نهایت مسئولیت سیاسی شکنجه را بهعهده داشتند مشخص نمیشود. رهبران بلندپایه، روسای جمهور، جورج دبلیو بوش و باراک اوباما و رئیس کمیتهٔ اطلاعات سنا، دایان فین اشتین، به دادگاه جنایتکاران جنگی نازیها استناد میکنند که «ما اطلاعی نداشتیم»، «به ما اطلاعات غلط داده شد» و «سیا به ما اطلاع نداد». هیچ قاضیای در دادگاه نورنبرگ این حرفها را باور نکرد.
هیچ دادگاه بینالمللی باور نمیکند که رهبران سیاسی آمریکا از شکنجه توسط ماموران سیا در طول یک دهه اطلاعی نداشتند – بهویژه پس از آن که معاون رئیسجمهور پیشین، چنی در برنامه تلویزیونی این اعمال را تحسین کرد و به گزاف گفت همان خط مشی را مجدداً اعمال خواهد کرد (انسان از «منبع» قلب حیوانی چنی تعجب میکند). در دوران ریاست جمهوری بوش، رهبران سیا گزارشهای مفصلی دربارهٔ سازمان اطلاعات ارائه میکردند، ازجمله منابع و روشهای اطلاعات گرفتن، بهطور مرتب ـ با ویدئو و بهطور زنده برای تماشای سیاستمداران در اختیار آنها گذاشته میشد. و همانطور که رئیس کنونی سیا جان برنان شهادت میدهد هیچ چیز «پنهان نمیشد».
همانطور که شهادت ماموران نظامی رده بالا در جریان تحقیق در مورد زندان ابوغریب فاش کرد، از سال ۲۰۰۱ به بعد شکنجه روش درجه اول بود. در جلسات آژانس امنیت ملی که رئیسجمهور در آنها شرکت داشت، گزارشهای مفصلی که از «بازجوییهای» سیا بیرون کشیده شده بودند ارائه میشدند. دلایل بیشماری وجود دارند مبنی بر اینکه اعتقاد داشته باشیم که همه حاضران در جلسات آژانس امنیت ملی «مطلع بودند» که «اطلاعات» چگونه بدست میآمدند. و اگر سئوالی نمیکردند به این دلیل بود که شکنجه شیوه «عادی» و روزمره بوده است.
یک دهه پیش، زمانی که سنا تصمیم گرفت در مورد «روشهای سیا» تحقیق کند، بهخاطر بوی بد سوختگی آلتهای تناسلی نبود. بهخاطر این بود که سیا از مرزهای امتیازات ویژه سنا فراتر رفته بود ـ در فعالیتهای جاسوسی همهگیر و خصمانه علیه سناتورهای آمریکا درگیر شده بود، از جمله علیه شخص فین اشتین سناتور ازلی؛ جنایتهای سیا رژیمهای مشتری در تمام دنیا را رسوا میکرد؛ و بیشتر به این خاطر که زیادهرویشان در شکنجه و اعمال غیرانسانیشان نتوانسته بود مقاومت مسلحانه در افغانستان، عراق، یمن و سوریه را شکست بدهد.
گزارش سنا تمرینی در قدرت سازمانی است ـ وسیلهای برای سنا تا مجدداً عرصه سیاسی خود را بازیابد، تا تخطیهای سیا را مهار کند. این گزارش، چیزی فراتر از انتقاد از روشهای «نامناسب» نیست: از مطرح کردن خلافها به تحت تعقیب قرار دادن مقامات رسمی منجر نمیشود، آنانی که مسئول نقض قوانین بینالمللی و داخلیاند. ما میدانیم و آنها نیز میدانند، و همانطور که تمام مسئولان قانونی در سراسر دنیا میدانند، که بدون مجازات رهبران سیاسی، شکنجه همچنان بخش تفکیکناپذیر سیاست امپراطوری آمریکا باقی میماند: معافیت از مجازات منجر به جنایتپیشگی میشود.
ریچارد چنی، معاون پرزیدنت بوش، که از جهات بسیاری، جنایتکارجنگی رسوا، و طرفدار درجه یک شکنجه است، در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۴ در مقابل مردم اعلام کرد که پرزیدنت بوش دقیقاً اجازه شکنجه را صادر کرده بود. او با فخرفروشی گفت که آنها کاملاً مطلع بودند و اطلاعاتشان به روز بود. در دنیای سیاستبازان، شکنجهای که توسط افراطیون اسلامی و امپریالیستهای آمریکایی اعمال میشود، چگونه گردن زدن زندانیان غیر رزمنده، با عمل سیا در مورد در یخچال نگه داشتن مظنونهای سیاسی برهنه در کنارهم گذاشته میشوند؟
همانطور که تبلیغاتچیهای گزارش سنا ادعا میکنند که جنایتهای سیا را بهخاطر «شفافیت» منتشر کردهاند، «بهخاطر ترمیم تصویر آمریکا»، اسلامگراها در «شفافیت» یک گام فراتر گذاشتهاند: آنها نوار ویدیویی تهیه کردهاند که در سطح جهان پخش شده است، شکنجه کردن انسانها توسط آنان را نشان میدهد که چگونه سر زندانی اسیر را از بدناش جدا میکنند. گزارش سنا منجر به هیچ استعفایی نشد، چه رسد به پیگرد قانونی یا محاکمه، زیرا در دو دهه گذشته، جنایتهای جنگی، جنایتهای پلیس، جنایتهای جاسوسی، و کلاهبرداریهای مالی تحت پیگرد قرار نگرفتهاند.
و هیچیک از مقامات مقصر یک روز هم در دادگاه حاضر نشدهاند. اکثر رهبران سیاسی که مدافعان بیچونوچرای سیا، قدرت آن، و روشهای شکنجه زندانیان هستند از آنها حمایت کردهاند. اکثریت قریب به اتفاق کنگره و رئیس جمهور آمریکا مکرراً بودجه سالانه بیش از ۱۰۰میلیارد دلاری برای سیا و نسخه دوم آن، ادارهٔ امنیت کشور را تصویب کردهاند. آنها در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۴، زمانی که «افشاگریها» از هر سو جریان داشت، به بودجه سالانه رأی دادند.
افزون بر این، همانطور که توفان بر سر شکنجه سیا پیش میرود، اوباما همچنان فرمان قتل را صادر میکند، آنطور که مردم آمریکا زمزمه میکنند «بدون این که هیچ دادرسی انجام شود». بهرغم بیش از ۶۰۰۰ صفحه اسناد و مدارک و شهادتنامه در مورد جنایت علیه بشریت، بعید است گزارش سنا موجب انجام هیچگونه اصلاحات یا استعفایی شود.
این امر بهدلیل عملیات اسرارآمیز گروه «دولت در دولت» نیست یا به این دلیل نیست که دستگاه بادکنکی امنیت ملی قدرت پیدا کرده است. مشکل واقعی این است که مقامات منتخب، روسای جمهور و اعضای کنگره، دموکراتها و جمهوریخواهان، نئولیبرالها و نومحافظهکاران، عمیقاً در دستگاه امنیت ملی جا خوش کردهاند و همگی در پی تفوق بر جهاناند.
اگر امپراطوری نیازمند جنگ، طفیلیها، تجاوز، اشغالگری و شکنجه باشد، خوب بگذار اینها اتفاق بیفتند! شکنجه واقعاً از بین خواهد رفت و سیاستمداران بهخاطر جنایتهاشان محاکمه خواهند شد، تنها زمانی که امپراطوری مجدداً تبدیل به جمهوری شود: جایی که معافیت از مجازات خاتمه پیدا کند عدالت آغاز میشود.