داگ کیسی: هر بانک تجاری مدرن دیر یا زود شکست خواهد خورد
ورشکستگی سه بانک آمریکایی (بانک سیلیکون ولی، بانک سیگنِچر و بانک سیلورگیت) و بانک سوئیسی نزدیک به ورشکستگی، کردیت سوئیس، همه را به فکر آینده سیستم بانکی انداخته است. اکثر کارشناسان، بحران بانکی و فروپاشی بخش قابل توجهی از موسسات اعتباری را پیشبینی میکنند. کارشناسان با تحلیل بحرانهای اقتصادی گذشته، خاطرنشان میکنند که این بحرانها همزمان بحرانهای بانکی هم بودند. علاوه بر این، نرخ مرگ و میر نسبی مؤسسات اعتباری، بهطور معمول، بالاتر از نرخ مرگ و میر سازمانها در اکثر بخشهای دیگر اقتصاد بود.
بیشتر اوقات ، ورشکستگی بانکها با این واقعیت توضیح داده میشود که وجود وحشت در بین مشتریان موسسات اعتباری، منجر به حمله به بانکها میشود. اکنون تعدادی نشریات جدی منتشر شدهاند که در مورد بیثباتی ذاتی بانکهای مدرن در غرب، توضیح میدهند.
اگر شما در یک عبارت علت بیثباتی را نام ببرید، پس این پوششی ناقص از تعهدات بانکها است.
روزگذشته به مقاله جالبی برخوردم بهنام بانکداری معیوب و پُرمخاطره: چرا اکثر بانکهای جهان بهسمت سقوط پیش می روند (بانکداری غیرقابل اعتماد: چرا اکثر بانکهای جهان در خطر سقوط هستند). به زبان بسیار ساده توضیح میدهد که «کم پرداختی» موسسات اعتباری چیست و چرا این امر فروپاشی آنها را تقریباً اجتنابناپذیر میکند.
نویسنده مقاله داگ کیسی، اقتصاددان مشهور آمریکایی، بنیانگذار و رئیس کیسی ریسرچ است که در زمینه تحلیلهای مالی، انرژی، معدن، بازارهای فلزی و فناوری اطلاعات فعالیت میکند.
داگ کیسی منتقد جریان اصلی اقتصادی غرب است. او به نظرات مکتب اقتصاد اتریش پایبند است؛ حامی پول طلا میباشد و نویسنده چندین کتاب پُرفروش مالی است. کتاب سرمایهگذاری استراتژیک او که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، در ایالات متحده، پُرفروشترین کتاب مالی سال شد. برخی از اظهارات او کاملاً متناقض است و انسان را به این فکر میاندازد که در چه دنیایی زندگی میکنیم و در چه جهانی باید زندگی کنیم. در همین رابطه، در سال ۲۰۰۹، در یک سخنرانی با عنوان «مصائب من در جهان سوم»، پیشنهاد خصوصیسازی کرد و گفت یک کشور کوچک، و آن را به یک شرکت سهامی عام در بورس اوراق بهادار نیویورک تبدیل کنید.
بیایید به مقاله گیسی که در بالا ذکر شد برگردیم. وی خاطرنشان میکند که سیستم بانکی مدرن حاصل قرنها تکامل است. در مرکز توجه او جواهرسازانی هستند که با فلزات گرانبها و در درجه اول با طلا سروکار داشتند. آنها اتاقهای مستحکم و محفوظی برای نگهداری فلزات گرانبها داشتند. در ابتدا آنها فقط ذخایر فلزات خود را در این خزانهها قرار میدادند. اما پس از مدتی، آنها مشغول انجام نوعی وظایف، «دفاتر نگهداری امانات» شدند که سایر شهروندان شروع کردند تا از آن استفاده کنند. مردم فلز (طلا یا نقره) خود را به جواهرفروش تحویل میدادند و رسید انبار دریافت میکردند. با گذشت زمان، این رسیدها به همراه سکهها کارکرد پول پیدا کردند. اینها اولین پولهای کاغذی بودند که پشتوانه آن ۱۰۰٪ فلز بود و توسط جواهرسازان نگهداری میشد. در حقیقت، بهطور نامحسوس، کمکم جواهرفروش به یک صادرکننده اسکناس تبدیل شد. در برخی مواقع، جواهرساز صادرکننده، وسوسه میشود که نسبت به ذخیره مقدار فلزی که در انبار بهعنوان پشتوانه دارد، تعداد بیشتری رسید صادر کند. این درست همان چیزی است که انتشار پول بدون وثیقه، پوشش ناقص اوراق قرضه و آنچه امروزه «پول درآوردن از هیچ» نامیده میشود، بهنظر میرسد.
رویه انتشار پول بدون وثیقه در دوران معاصر توسط بانکهایی اتخاذ شد که جایگزین جواهرفروشان رباخوار شدند. در اوایل قرن نوزدهم ، بسیاری نسبت به این کلاهبرداری بانکداران اعتراض کردند و خواستار تصویب قانونی برای ممنوعیت بانکها از انتشار اسکناسهایی شدند که دارای پشتوانه فلزات و ذخایر کالاهای با نقدینگی بالا نیستند. تقلب بانکی تا حدی با معرفی استاندارد طلا در اروپا مهار شد که بانکهای مرکزی را ملزم به انتشار پول بر اساس ذخایر فلزات گرانبهای خود میکرد. داگ کیس در مورد دوران استاندارد طلا مینویسد: رسیدهای انبار طلا را اسکناس میگفتند. زمانی که آنها توسط دولت صادر میشد، به آن ارز میگفتند. شمش طلا، سکه، اسکناس و ارز سهام عمومی وجوه برای معاملات را تشکیل میدادند. اما تعداد آنها به دلیل مقدار طلای موجود بهشدت محدود بود.
دوران استاندارد طلا را نباید ایدهآل کرد. اول اینکه استاندارد طلا در هیچ کشوری پوشش ۱۰۰ درصدی انتشار توسط ذخایر طلای بانک مرکزی را پیشبینی نکرده است. دوم، انتشار پول توسط بانکهای تجاری انجام شد که اغلب استاندارد طلا را نادیده میگرفتند.
استاندارد طلا در قرن بیستم شروع به فروپاشی کرد. پس از جنگ جهانی دوم، استاندارد دلار ــ طلا شروع بهکار کرد، اما حتی این استاندارد طلای کوتاه شده نیز در سال ۱۹۷۱، زمانی که خزانهداری ایالات متحده از مبادله «فلز زرد» با «کاغذ سبز» خودداری کرد، از کار افتاد. در سال ۱۹۷۶، یک کنفرانس بینالمللی در جامائیکا رسماً تصمیم گرفت که استاندارد دلار ــ طلا را با استاندارد کاغذ ــ دلار یا دلار کاغذی جایگزین کند.
و اکنون، نیم قرن است که در دنیای بانکداری، عیاشی لجامگسیخته از آنچه پوشش ناقص تعهدات و کسب درآمد از هیچ نامیده میشود، وجود دارد. همانطور که داگ کیسی اشاره میکند، بسیاری از مردم سادهلوحانه بر این باورند که بانکها «واسطههای مالی» معمولی هستند: آنها پول را از مشتریان برای سپردهها و سایر حسابها میپذیرند و سپس این پول را به شکل وام به مشتریان دیگر میدهند. اما اینطور نیست. بهطور نسبی، برای کمتر از ۱ دلار سپردهگذاری توسط یک مشتری، یک بانک میتواند به مشتری دیگر ۳، ۵ دلار یا حتی ۱۰ دلار وام دهد. و آن ۱ دلار اولیه صرف ایجاد ذخایر طبق نیاز بانک مرکزی میشود (ذخایر معمولاً در بانک مرکزی نگهداری میشوند). و پول جدید صادر شده (در مثال مشروط ما بگذاریم ۵ دلار باشد) دقیقاً همانجا و در حساب همان بانک واریز میشود. بدین ترتیب، ۶ دلار در حسابهای بانکی تشکیل شد، که مبلغ یک دلار وثیقه و ۵ دلار باقیمانده بدون وثیقه بود. از چنین «شیمی» بانکی در ادبیات، «بانکداری ذخایر کسری» ** یا «جعل در مقیاس بزرگ» نیز یاد میشود. با اشاره به کتاب من: کیمیای پول. چگونه بانکها از هیچ، پول در میآورند … سری: «تواریخ مالی پروفسور کاتاسونوف» (M.: Knizhny Mir, 2020).
در بالا، نظرات داگ کیسی را در مورد عملکرد بانکها در مورد «بدهیهای زیرپوشش ــ یا کمبود بودجه» را نقل کردم. کارشناسان این را میدانند، اما نکتهای وجود دارد که من قبلاً از کسانی که در مورد «پوشش ناقص تعهدات» نوشتهاند ندیدهام. داگ کیسی بانکهای مرکزی را مقصر اصلی چنین «جعل» بانکی میداند.
جواهرسازان قرون وسطی، با صدور مقدار بیش از حد «قبض انبار»، مطمئناً ترس را تجربه کردند و متوجه شدند که درگیر فریب هستند و این فریب میتواند آشکار شود. در واقع، کلاهبرداریها فاش شد، دارندگان رسید به خزانه جواهرفروش حمله کردند و با عدم دریافت طلاهای خود، اغلب جواهرساز فریبکار را کشتند. بانکهای تجاری نیازی به نگرانی در مورد «کمپرداختی تعهدات» ندارند، زیرا یک بانک مرکزی وجود دارد که بهعنوان «وامدهنده آخرین راهحل» شناخته میشود. باید آن تعهداتی را که بانک تجاری قادر به پوشش آنها نیست، پوشش دهد. داگ کیسی مینویسد: ظهور بانکهای مرکزی این ترس را کاهش داد، زیرا آخرین وامدهنده ظاهر شد. از آنجایی که بانکهای مرکزی همیشه آماده وام دادن هستند، بانکها در دادن قولها آزادند، حتی اگر بهتنهایی نتوانند به آنها عمل کنند.»
در روزهای اولیه، زمانی که استاندارد طلا هنوز در حال اجرا بود، بانکهای مرکزی اغلب مجبور نبودند بهعنوان آخرین وامدهنده عمل کنند و بانکها را نجات دهند. اما زمانی که استاندارد طلا شروع به فرسایش کرد و سرانجام ناپدید شد، بانکهای مرکزی دیگر نمیتوانستند از عهده وظایف «نجاتگر» برآیند. تلاشها برای تعیین محدودیتهای سختگیرانه برای جعل، با شکست مواجه شد. برعکس، هنجارهای ذخیره اجباری کاهش یافت (و در برخی جاها بهطور کلی حذف شد). در نهایت، تسهیل مقررات، فرصتی اضافی برای کسب درآمد از هیچ ایجاد کرد: «سیستم ذخیره کسری به این دلیل است که بانکداری از تجارت معمولی سودآورتر است.» بهطور گذرا متذکر میشوم که برخی از کارشناسان معتقدند «بانکداری ذخایر کسری» سود بانکی را حتی از تجارت دارو بیشتر میکند.
مقامات پولی در نظر گرفتند که نه وثیقه بانکها، بلکه ارائه ضمانتهای ایمنی سپردهها به مشتریان بانکها ارزانتر است. از این رو شروع به ایجاد سیستم بیمه سپردههای بانکی کردند. داگ کیسی مینویسد که «در ایالات متحده (و در واقع در بیشتر کشورهای جهان) محافظت در برابر ورشکستگی بانکها با رویه درست انجام نمیشود، بلکه توسط قانون ارائه میشود. برای بازگرداندن اعتماد به بانکهای تجاری، دولت ایالات متحده در سال ۱۹۳۴ شرکت بیمه سپرده فدرال (FDIC) را تأسیس کرد که سپردههای ۲۵۰۰ دلاری به ازای هر سپردهگذار را در هر بانک بیمه کرد و در نهایت پوشش را به ۲۵۰هزار دلار افزایش داد. در اروپا مبلغ تضمین شده توسط دولت ۱۰۰هزار یورو است.»
داگ کیسی اعداد جالبی را ذکر میکند: سیستم بیمه FDIC سپردههایی بالغ بر ۹/۸ تریلیون دلار را پوشش میدهد. این در حالی است که داراییهای این موسسه تنها ۱۲۶ میلیارد دلار (کمی بیش از ۱ درصد از سپردههای بیمه شده) است. داگ کیسی در مورد این اعداد میگوید: «من تعجب میکنم اگر FDIC سقوط نکند و از دولت بخواهد که سرمایه خود را افزایش دهد. این پول ــ تعداد زیادی میلیاردها ــ به احتمال زیاد از طریق فروش اوراق قرضه خزانهداری فدرال رزرو بهدست خواهد آمد.»
داگ کیسی مقاله را با این جمله به پایان میرساند: «سیستم بانکی ذخیره کسری در شکل فعلیاش (با همه موارد غمانگیزش) برای سیستم مالی جهانی حیاتی است …» و برای نجات آن، «دولتهای جهانی و بانکهای مرکزی … بیشتر و بیشتر دلار، پوند، یورو، ین و غیره چاپ خواهند کرد.» در اینجا کیسی پایان میدهد. و من میتوانم برای او ادامه دهم: و سپس تورم و ابرتورم آغاز میشود که اگر بانکهای ذخیره کسری را از بین نبرد، ادامه حیات آنها را بیمعنا میکند. در مقالات دیگری، کیسی میگوید که بشریت مجبور خواهد شد به پول سنتی ــ طلا که برای آن اصلاً نیازی به بانک نیست، بازگردد.
** بانکداری ذخیره کسری (انگلیسی: Fractional Reserve Banking) سیستمی است که در آن «ذخیره» بانک، تنها «کسری» از تمامی حسابهای مشتریان است. در این سیستم بیشتر واریزیها به بانک، به بیرون قرض داده میشوند و تنها کسری از آنها برای جبران موجودی حسابهای مشتریان نگهداری میشود.