شکلگیری یک نهضت ضد فساد با خروج نهادهای نظامی و انتظامی از اقتصاد کشور آغاز میشود
از اینکه توفیق شد خدمت حضار محترم نکاتی را به سمع عزیزان برسانم از خداوند متعال سپاسگزارم و امیدوارم مطالبی که عرض میشود مورد استفاده قرار بگیرد و بتوانیم راه حلهای مناسبی را برای اقتصاد کشور مطرح کنیم. بنده راجع به ویژگیهای اقتصاد ایران، ظرفیتها و چشم اندازها و اینکه ما با چه مشکلاتی روبرو هستیم میپردازم و به دنبال آن ویژگیهای دولت در ایران را عرض میکنم. ابتدا تذکری عرض کنم و آن اینکه عرائض بنده ممکن است موجب نوعی یأس شود ولی بنده قصد ندارم آنچه را که میفهمم طور دیگری بیان کنم و آنچه عرض میکنم برداشتهای خودم از وضعیت کنونی است و بنابراین من از عزیزان میخواهم که نسبت به عرائض بنده انتقاد داشته باشند و آنچه را بنده عرض میکنم عیناً نپذیرند مگر بعد از اینکه احساس کنند با واقعیت مطابقت دارد البته هدف من آشنایی با واقعیتهای اقتصاد ایران است و به تناسب راه حل پیدا کنیم. اینکه تنها به نقاط مثبت اکتفا کنیم این امر نوعی تخدیر ذهن بالخصوص برای مسئولین است.
اقتصاد ما ظرفیتهای چندگانهای دارد که از جمله میتوان به ظرفیتهای طبیعی اشاره کرد. ایران یک کشور استثنایی در جغرافیای جهان به لحاظ ظرفیتهای کلیدور حمل و نقل است. کلیدور شمال و جنوب بسیاری از کشورهای شمالی را به دریا وصل کند به جهت اینکه حمل و نقل دریایی هزینهاش کمتر است و در نتیجه کاهش هزینههای کالاها و خدمات را در سطح جهان میتواند فراهم کند. کلیدور شرق به غرب میتواند کشورهای شرقی را به کشورهای غربی در دنیا وصل کند و از این جهت هم یک ظرفیت بسیار بزرگی است. درآمدهای حاصل از کلیدورهای حمل و نقل شمال و جنوب و شرق و غرب میتواند بیش از درآمدهای نفتی کشور باشد در واقع به یک معنا ظرفیتهای سوقالجیشی کشور است و برقراری این کلیدورها میتواند موجب امنیت سیاسی برای کشور بشود به جهت اینکه امنیت سیاسی و اقتصادی کشورهای دیگر وابسته به امنیت سیاسی و اقتصادی ایران میشود لذا یکی از دستورالعملهای اقتصاد چین که بدون تردید به زودی قدرت اول اقتصاد جهان خواهد شد فعال کردن جاده ابریشم است که از ایران عبور خواهد کرد و زمینه را برای انتقال کالاهای چینی به مرزهای غربی ما و کشورهای اروپایی راحتتر خواهد کرد. این فرصتی برای اقتصاد کشور است.
دیگر ظرفیت طبیعی کشور ما دسترسی به منابع طبیعی گستردهای است که داریم و پیشبینی میشود تا دهههای آینده هم ما از این منابع برخوردار باشیم.
ظرفیتهای انسانی بخشی دیگر از ظرفیتهای اقتصاد ایران هستند که با کمال تأسف باید گفت جمعیت بزرگی با نژاد ایرانی در سطوح بسیار بالای تخصص در خارج از ایران فعال هستند. تأسف از این جهت است که در داخل فرصت مشارکت آنها برای ساختن کشور فراهم نبوده است و از جهتی دیگر هم فرصتهای بزرگی برای تحقق ظرفیتهای آنها، خارج از ایران فراهم شده و بسیاری از آنها در مراتب بالای فناوری و حوزههای بسیار پیشرفته در کشورهای صنعتی مشغول به کار هستند. با کمال تأسف در سالهای بعد از سال ۸۸ ما شاهد خروج بسیاری از سرمایههای انسانی هستیم. بسیاری از افراد نخبه دانشگاهی کشور به خارج از کشور میروند و مهمترین دلیل هم فقدان ظرفیتهای جذب آنها در داخل کشور است. آسیبِ فرار مغزها از کشور، قطعاً بیش از اتلاف منابع طبیعی است که در این دوران صورت گرفته است.
بسیاری از ایرانیهای خارج کشور سرمایههای مالی قابل توجهی دارند چنانچه فرصت حضور آنها در اقتصاد ایران فراهم بشود طبیعتاً ورود این منابع میتواند یکی از اصلیترین عوامل جذب سرمایه از خارج باشد و به دنبال آن سرمایههای مادی دیگر از خارج به ایران خواهد آمد؛ ضمن اینکه در این هشت نه سال گذشته بهدلیل سیاستهای غلط شاهد فرار سرمایه از کشور بودیم؛ اقتصادی که صدها میلیارد دلار از کشور خارج شده است حتی در شرایط کنونی یک ارزیابی خیلی ساده میگوید در داخل خانوادههای ایران بالغ بر بیست میلیارد دلار فقط دلار یا ارز بهعنوان سرمایه در منازل نگهداری میشود که نشانه اقتصاد بیمار ایران است.
ظرفیتهای اقتصاد ایران یک استثنا در تاریخ است و چنانچه بهنحو صحیح از این ظرفیتها استفاده شود کشور ما خیلی زود میتواند تبدیل به یک قدرت جهانی شود، و یکی از دلایل ناکارآمدیهای سیستم موجود کارشکنیهای قدرتهای جهانی و نفوذ آنها در دستگاه تصمیمگیری کشور و در بخشهای مختلف کشور بهعنوان یکی از موانع اصلی توسعه اقتصادی کشور است.
ویژگیهای اقتصاد ایران بسیار مفصل است. من توضیح مختصری میدهم که ویژگیهای اقتصاد ایران چیست؟ البته شواهد تجربی هم این را حکایت میکند. یکی از شاخصهای ارزیابی اهمیت بخشهای مختلف اقتصاد کشورها، شاخصی به نام نرخ سرمایهگذاری ناخالص است که از سالهای ۱۳۳۸ به این طرف مطالعات نشان میدهد سهم بخش مسلط در اقتصاد ایران که سهم عمدهای از سرمایهها به آن سمت سوق داده شده است بخش تجارت است و متأسفانه بخش صنعت همواره مغفول بوده است. منابع کشور عمدتاً در بخشهای تجاری مصروف شده است و سهم صنعت بسیار نازل بوده است. بعد از بخش خدمات، صنعت بوده و بعد هم کشاورزی. در بخش خدمات عمده سرمایه گذاریها معطوف بخش تجارت بوده و در تجارت هم عمدتاً معطوف به بخش واردات بوده یعنی خدمات مربوط به صادرات را هم ما بهشدت کم داشتیم و این نشان میدهد که ساختار اقتصاد کشور که عمدتاً تحت سلطه منافع گروههای وارد کننده در کشور قرار داشته است. این امر تا دوران دولت نهم عمدتاً یک روند ملایمی به نفع سرمایهگذاری در بخش تجارت داشت ولی در این دوره یک دفعه فاصله بسیار جدی به زیان بخش صنعت پیدا کرد.
در همه دنیا صنعت مهمترین موتور محرک توسعه است و بنابراین بدون صنعتی شدن کشور امکان توسعه منتفی است و با توجه به ساختارهای اقتصاد ایران حرکت به سمت صنعتی شدن و این تأکیدات مؤکدی که بر بخش تولید صورت گرفته است مثل احکامی که برای اقتصاد مقاومتی مطرح میشود یا احکام دیگری که تأکید بر تولید دارند بهدلیل سلطه منافع گروههای حاضر در بخش تجارت اینها هیچ کدام نمیتوانند محقق بشوند.
ویژگی مهم اقتصاد ایران وابستگی شدید به درآمدهای بادآورده نفتی است. منابع دولتهای ایران عمدتاً متأثر از درآمدهایی است که از نفت و گاز حاصل کردیم، بدون اینکه عملاً تلاشی برای این فرآیند صورت داده باشیم. ما چه بخواهیم چه نخواهیم چون اقتصاد جهانی به نفت و گاز ما وابسته است تمایل خواهند داشت که این منابع استخراج بشود و بهطور طبیعی سهمی هم به جامعه ما تعلق خواهد گرفت. این فرایندی بوده است که در صد سال گذشته صورت گرفته است و تلاشهایی که برای ملی شدن صنعت نفت انجام شد عمدتاً برای کاهش سلطه خارجی و کنترل مدیریت منابع ملی توسط سیاستگذران در داخل بود ولی آنچه که حاصل شده جز دوران کوتاهی که مربوط به دوره ملی شدن صنعت نفت بود در بقیه دورهها، ویژگی مشترکی را شاهد هستیم و آن وابستگی شدید اقتصاد کشور به درآمدهای نفت وگاز است که بالغ بر هفتاد درصد بودجه دولت میشود. کاهش درآمد نفتی امسال که پیشبینی میشود تا شصت دلار کاهش پیدا کند طبیعی است که آثار مهمی بر کیفیت عملکرد دولت باقی خواهد گذاشت و دلایل متعددی دارد که از جمله فشار بر روسیه و احتمالاً ایران است.
ویژگی دیگر اقتصاد ایران رشد نازل اقتصادی است. یعنی علیرغم ظرفیتهای بزرگی که در کشور داشتهایم همواره رشد اقتصادی در ایران بسیار نازل بوده است متوسط رشد اقتصادی در سالهای پس از انقلاب حدود سه درصد بوده و این رشد با توجه به ظرفیتهای بالای ما، نشانه ناکارآمدی بالا است. ضمن اینکه این ارقام دولتی است و بهنظر میرسد حتی خیلی کمتر از این باشد که البته در سالهای اخیر ما با رشد منفی هم روبرو بودهایم و علت آن، شیوه مدیریت غلط کشور بوده است.
نکته مهمی که به خصوص بعد از شکلگیری دولت نهم خیلی برجستهتر شد مؤسسات مالی و اعتباری خصوصی است. بعد از شکلگیری دولت سازندگی و تأکیدی که بعد از جنگ بر بخش خصوصی صورت گرفت نقش نهادهای مالی افزایش پیدا کرد و از سال ۷۸ این زمزمهها به تأسیس بانکها و مؤسسات مالی اعتباری خصوصی تبدیل میشود. در واقع خصوصیسازی بخش مالی یکی از غدد سرطانی اقتصاد کشور است که خودش را بیش از هر زمان در دولتهای نهم و دهم با شکلگیری تعداد زیادی بانک خصوصی نشان داد و محرک بسیاری از تورمها و ریشهکنی تولید در کشور است. بحث سرمایهداری مالی سود بسیار زیادی دارد در حالی که در طی این دوره هشت ساله شاهد ورشکستگیهای زیادی در بخش تولید هستیم و اخیراً وزیر صنعت و معدن و تجارت از ورشکستگی چهارده هزار واحد تولیدی طی این دوره حکایت میکند و اعلام میکند در زمانی که بخش تولید دچار ورشکستگی است ما شاهد سودهای عجیب و غریب بخش مالی هستیم که حداقل آنها پنجاه درصد و تا صد و هفتاد درصد در سال هم بوده است. این همان ربایی است که تأکید جنگ با خدا و پیامبر در آن شده است؛ ملاحظه میفرمایید که از اضعاف مضاعفه هم بیشتر است درسال ۷۸ اولین بانکهای خصوصی در ایران شروع به فعالیت کرد و اوج آن در دولت نهم و دهم بود. نکته مهم این که عمده این بانکها هم متعلق به نهادهای نظامی و انتظامی است و به همین دلیل مسأله خیلی پیچیدهتر شده است، چون اگر بخش خصوصی واقعی بوده هم کنترل آنها سادهتر و هم اینکه امکان مدیریت اقتصاد کشور سهلتر میشد. بنابراین ویژگی دیگر اقتصاد ایران شکلگیری سرمایهداری مالی است که در ماههای اخیر حملاتی از سوی دولت و حتی بانک مرکزی به کارکردهای بانکها و مؤسسات مالی صورت گرفته است. این اعتراضات اگرچه ملایم است ولی نسبت به عملکرد گذشته دولتها و همینطور نهادهای رسمی مثل بانک مرکزی حاکی از یک پیشرفت است ولی به هر صورت کنترل این نهادهای مالی کار بسیار مشکلی است.
ویژگی دیگر اقتصاد ایران، ناکارآمدی شدید است. نرخ رشد سه درصدی که بهنظر من خوشبینانه است، بسیار نازلتر از آن چیزی است که ظرفیت اقتصاد ایران نیازمند آن است. برای اینکه ما بتوانیم یک اقتصاد مستقل و آنچه را که جزء اهداف انقلاب بود، بتوانیم تحقق ببخشیم، یکی استقلال اقتصادی کشور و دومی هم رفع فقر و کاهش نابرابریهای اقتصادی ـ اجتماعی است. یکی از اهداف اصلی اقتصاد کشور، عدالت اجتماعی بوده است اما ما شاهد بدتر شدن وضعیت عدالت اجتماعی در کشور به خصوص در تحولات بعد از جنگ هستیم که در جای خود باید به آن پرداخت.
ناکارآمدی در اقتصاد کشور عمدتاً ناشی از اشکال مختلف اتلاف منابع ملی و منابع عمومی است. یکی از نشانههای ناکارآمدی اقتصادی در این کشور و هر کشوری واگذاری بازارهای ملی به کالاهای خارجی است و همین علت ناکارآمدی، علت اصلی سقوط شوروی سابق هم بود. ما کالاهایی را در داخل تولید کنیم اما اینها را با قیمتهای غیر قابل تصور تولید میکنیم حتی در حوزههای بسیار حساس که ممکن است در بعضی موارد قابل توجیه باشد.
مواردی که من عرض میکنم از پیش از انقلاب وجود داشته ولی تأکید من این است که دولت نهم و دهم، به گونه بیسابقهای آسیبهای تاریخی به اقتصاد کشور زده است و مرتفع کردن این موارد حداقل دو دهه با اقتصاد ایران همراه و از موانع دولتهای پیش رو خواهد بود.
یکی از ویژگیهای مستمر اقتصاد ما از پیش از انقلاب، اقتصاد مبتنی بر فعالیتهای نامولد است. بسیاری از فعالیتهای ما غیرتولیدی است، یا اینکه در بخشهای سفتهبازی، دلالی، تجارت زد و بند قرار دارد. یکی از مواردی که خیلی از افراد مدعی تولیدی بودن آن هستند، بخش مستغلات است. یعنی در ایران برای این ساخت اقتصادی، صنایع ما معطوف به بخش مستغلات است. مستغلات یعنی اینکه منابع ملی را روی زمین قفل میکنیم. بخشهایی که به زیرساختها میپردازد و کمک به تجارت و صنعت میکند در خدمت فعالیتهای مولد قرار میگیرد ولی آن بخش اعظمی که به ساختمانسازی، برجسازی و مراکز و اماکن تجاری اختصاص داده میشود، هیچ ظرفیتی در کشور خلق نمیکنند بلکه منابع بزرگی از اقتصاد کشور را قفل میکنند، منابعی که میتواند موجب رشد اقتصادی باشد بهصورت غیرمولد روی زمین مینشیند. بدتر از این وضعیت اختصاص بخش عمدهای از منابع به فعالیتهایی مثل واردات است که عمده آنها هم به واردات کالاهای مصرفی میپردازد.
اقتصاد ایران بهدلیل یکی از اصلیترین ویژگیهایش که مدیریت غلط منابع نفتی است یعنی این که حاکمیت به هر نحوی که دلش خواست و هر میزانی که میخواهد استفاده میکند چون مدیریت مناسبی برای این شیوه وجود ندارد، رابطه بین دولت و بخشهای مختلف بهشدت تحت تأثیر این شیوه توزیع منابع آسیب خورده است و فساد را در اقتصاد کشور نهادینه کرده است.
ما ظرف یک صد سال گذشته چندین پدیده را همراه با رشد درآمدهای نفتی شاهد هستیم؛ هر زمان که درآمدهای نفتی در ایران افزایش پیدا کرده است شاهد یک رونق نسبی اقتصاد کشور بودیم که قسمتی از این منابع در بخشهای مختلف تزریق شده و موجب اشتغال شده است، بنابراین رونق ظاهری را شکل داده است و هر وقت این منابع کاهش پیدا کرده است ما دچار بحران اقتصادی میشویم. این مسأله به ویژه بعد از سال ۴۸ و سال ۵۲ که شاهد افزایش درآمدهای نفتی در کشور هستیم، پدیدههای خاصی را در اقتصاد کشور رقم زده است که وابستهتر شدن، ناکارآمدتر شدن و رشد فساد در اقتصاد کشور از جمله این موارد بوده است.
همراه با این رونق نسبی که در اثر افزایش درآمدهای نفتی حاصل میشده ما شاهد رشد ملایم فساد هم بودیم که بهدلیل شیوه مدیریت منابع نفتی است؛ اینکه دولتها به هر کسی دلشان بخواهد هر چقدر هم بخواهد میپردازند، این توزیع منابع ملی و عمومی و بین نسلی که متعلق به نسل حاضر نیست و متعلق به نسلهای بعدی هم هست، شیوه مدیریت این منابع یکی از اصلیترین دلایل نابرابریهای اقتصادی در کشور بوده است و به شکلگیری طبقات فرادست و فرودست انجامیده است و علت اصلی هم مدیریت غلط منابع است که همچنان ادامه دارد.
نکته دیگری که باید بهعنوان یکی از ویژگیهای اقتصاد ایران نام برد این است که تولید یکی از فعالیتهای پرخطر است و فعالیتهای نامولد بسیار پرسود هستند.
همانطور که عرض کردم طی سالهای دولت نهم و دهم این پدیده بسیار برجستهتر شد. عرض کردم که ظرف یک صد سال گذشته هر وقت درآمدهای نفتی افزایش پیدا کرده است همراه با رونق نسبی در اقتصاد کشور شاهد فساد ملایمی هستیم. اتفاقی که افتاد این است که در سالهای دولتهای نهم و دهم پنجاه و شش درصد از کل درآمدهای ارزی کشور از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۹۱ حاصل شد و بر خلاف یک صد سال گذشته در بسیاری از این سالها رشد اقتصادی که نداشتیم رشد منفی داشتیم و از آن بدتر اینکه بهنحو بیسابقه فساد افزایش یافته است و شواهد متعددی را هم کوی و برزن گواهی میکنند و لزومی به ذکر بنده بهصورت گسترده نیست؛ آخرین مورد آن هم بیست و دو میلیارد دلار ارز کشور را به اسم تنظیم قیمت ارز در بازار و وارد کردن ریال، از کشور خارج کردند و یک ریال آن هم برنگشت. این یکی از پدیدههای شگرفی است که در هشت ساله گذشته شکل گرفت و مصیبت بسیار بزرگی است. مورد دیگر، هشتاد و هفت میلیارد یورو پول از سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ از بانکهای رسمی کشور از جمله بانک ملی معادل ۱۱۵ میلیارد دلار به اسم دور زدن تحریمها از کشور خارج و به ترکیه برده شد که از این پدیده در رسانههای ما بهعنوان بحران ترکیه نام برده شد ولی اینجا مسکوت ماند و علاوه بر آن گفته میشود چندین تن طلا شامل آن اقلام بوده است. اینها بخشی از فسادی است که در سالهای اخیر در اقتصاد کشور نهادینه شده است؛ بنابراین ویژگی اقتصاد ایران فساد دائمی است.
نتیجه همه این شاخصههایی که عرض کردم نابرابریهای ساختاری است که در کشور شکل گرفته است. اقتصاد کشور در این چند سال اخیر نسبت به تکانههای خارجی یعنی بحرانهای خارجی یا افزایش درآمدهای نفتی بسیار آسیبپذیرتر شده است و عواملی که خارج از اقتصاد ما تعیین میشوند بسیار آسیبزننده هستند.
بحث دیگر این که ما سال آینده قطعاً بودجه انقباضی خواهیم داشت. بهطور طبیعی دولتی که مقدار زیادی بدهی از دولتهای قبل به ارث برده و همچنین بهدلیل اینکه پیشبینی میشود قیمت نفت تا شصت دلار کاهش پیدا کند، نمیتواند به درآمدهای متعارف دسترسی داشته باشد.
یکی دیگر از ویژگیهای برجسته اقتصاد ما سرمایهداری خویشاوندی یا سرمایهداری رفاقتی است. سرمایهداری رفاقتی پیش از انقلاب هم در ایران وجود داشت و دوره کوتاهی بعد از انقلاب متوقف میشود ولی بهطور خیلی برجسته در دوره دولتهای نهم و دهم بازتولید میشود و ویژگی اصلی آن این است که منابع بانکها با نرخ بهره بسیار پائین به رفقا و دوستان داده میشود. این ویژگی، اصلیترین شکلدهنده نابرابریهای عظیمی در اقتصاد است که رفقای داخل حاکمیت بهخاطر دسترسی به منابع ارزان بانکی میتوانند تحقق ببخشند و از اصلیترین دلایل ناکارآمدی اقتصاد کشور است. وجود هشتاد هزار میلیارد تومان معوقه بانکی در واقع نشانه ورشکستگی نظام تصمیمگیری اقتصادی در کشور است که عمدتاً ناشی از مداخله سیاست در تصمیمات بانکی میباشد. قوانین بانکی ما خیلی روشن و شفافاند؛ کسی که وام میخواهد، اولاً بیش از حد خاصی به کسی وام داده نمیشود که بهکرات این قانون نقض شده است، وقتی پرداخت میشود بهتدریج در قبال فعالیت روشنی پرداخت میشود و بعد منابع لازم بهعنوان وثیقه باید در اختیار بانک قرار بگیرد یا اینکه واحد تولیدی در اختیار بانک قرار میگیرد تا دیون بازپرداخت شود ولی هیچ کدام از اینها صورت نگرفت و عمل نشد. مثلا زنگ میزدند به رئیس بانک که این رقم را به فلان شخصی پرداخت کنید. همین بنده خدایی که اعدام شد یکی از کسانی بود که گفته میشود مثلا آقای م. زنگ میزده به رئیس بانک و اگر تمکین نمیکردند رئیس بانک عوض میشد. در سالهای اوائل دولت نهم بود ظرف یک روز هشت رئیس بانک اصلی کشور را عوض کردند به بهانه اینکه ما میخواهیم نظام بانکی در خدمت توسعه کشور باشد.
جهت استحضار شما مطلب دیگری عرض کنم؛ حدود دهها هزار میلیارد تومان از منابع بانکی پرداخت شده و اینها بازگشت هم میکنند منتها چند تایی را که در جریان هستم مثلا طرف رفته پانصد میلیون تومان از بانک وام گرفته به اسم ایجاد کارخانه تولید محصولات غذایی و تولید قارچ. این پانصد میلیون را با نرخ بهره چهار درصد گرفته و کل پول را خلاف قوانین بانکی یک دفعه به طرف میپردازند آن شخص هم این هم پول را همان وقت در صندوق کوثر سرمایهگذاری میکند و بیست و دو درصد سود میگیرد. چهار درصد آنها را هم میپردازد و سالی نود میلیون در جیب این آقا قرار میگیرد؛ بعد از چند سال هم پانصد میلیارد تومان نصیب او میشود. این یکی از عوارض اقتصادی ـ اجتماعی مداخله سیاسی در تخصیص منابع بانکی و ویژگی اقتصاد رفاقتی است.
عوارض این شیوه برای اقتصاد کشور بسیار هولناک است که یکی از دلائل بیکاری در کشور هم میباشد. این پول قرار بوده با ایجاد واحدهای کوچک به کاهش بیکاری کمک کند ولی صدها هزار مورد و با ارقام بالاتر بههمین شکل پرداخت شده که در جای خود هزینه نشده است.
وقتی توضیح میدهند که چرا بیکاری در ایران وجود دارد، چرا رشد فساد در کشور وجود دارد، چرا طلاق افزایش یافته است، چرا اعتیاد به این صورت گسترده در کشور وجود دارد، توضیح آنها در همین جا باید جستجو شود. اینکه فلان آقا گفته است عملکرد دستگاههای فرهنگی کشور ضعف داشته است اینها منحرف کردن افکار عمومی است؛ اینها واقعیتهای تلخی است که نظام اقتصادی ما و دولتهای مورد حمایت جناح راست در کشور مرتکب شدند جنایت بسیار بزرگی است که هزینههایش را مردم بیچارهای که در خیابانها هستند پرداخت کردند.
وقتی آن شخص پانصد میلیون تومان را گرفته که شغل ایجاد کند، یعنی با این واحد تولیدی که میزده باید چند ده شغل حداقل ایجاد میکرد بخشی از نیازهای غذایی کشور را تأمین میکرد ولی هیچ یک از این کارها صورت نگرفته است و در بانک با بهره بیست و دو درصد سرمایهگذاری شده است و معنای این کار این است که آن بانک باید حداقل چهل درصد سود بدست آورد تا به شما بیست و دو درصد سود بدهد و معنی آن این است که تولید در کشور فلج میشود برای اینکه واحدهای تولیدی اگر بخواهند وام بگیرند با کمتر از سی درصد بهره به آنها نمیدهند تازه به همه هم نمیدهند سی تا سی و پنج درصد باید بهره بدهند معنایش این است که این تولید ما در مقابل رقبای خارجی بازار را تحویل خواهد داد. در ترکیه جهت استحضار شما تولید کنندگان چهار درصد بهره بانکی میپردازند ولی درایران تولید کننده سی تا سی و پنج درصد باید بهره بپردازد تازه بهدلیل رشوه و فساد گسترده هزینههای تولید بهشدت افزایش پیدا کرد همچنین بهدلیل سلطه نظام مالی در اقتصاد کشور آن چهارده هزار واحد تولید ورشکسته شدند. همین الان دوازده بانک رسمی کشور سالیانه نرخ سودشان پنجاه درصد بوده است؛ این ارقامی که عرض میکنم از اطلاعات خود بانکهاست که در سایت بورس قرار داده شده است.
ویژگی این اقتصاد ناکارآمدی بسیار بالا است، اقتصاد رفاقتی ناکارآمدی بزرگی را به جا میگذارد البته ویژگی اقتصاد رفاقتی فقط این نیست؛ یکی دیگر از ویژگیهای آن تخصیص امتیازها بهصورت انحصاری و یا شبه انحصاری است. اینکه سلطان شکر کیست، وارد کننده چادر مشکی کیست اینها تخصیصهایی است که انحصارها را شکل میدهد.
متأسفانه در شکلگیری نهادهای مالی، نقش نهادهای نظامی و انتظامی بسیار برجسته است. در تهران از شمال شرق تا شمال غرب تهران را برج ساختند که ظاهراً نه پولی بابت زمین میدهند نه پولی بابت هزینههای شهرداری میپردازند ولی با قیمتهای بسیار کلانی به بازار عرضه میکنند و این یکی از دلایل فرار مغزها است؛ امروزه هیچ جوانی که فارغالتحصیل میشود نمیتواند خانهدار شود.
امروزه گروههای مسلط که در اقتصاد و حاکمیت ما حضور دارند سرمایهدار فکلی و کراواتی نیستند به قول آقای فلانی جزء برادران هستند و مسئول همه عوارض هم هستند و اینکه اذهان را بهسمت دیگر سوق میدهند برای مخفی کردن شکستی است که نه تنها خودشان خوردند بلکه بر جامعه تحمیل کردند.
دولتهای ایران و دولتهایی که از بستر این اقتصاد حاصل میشوند چند ویژگی دارند که عمدتاً در دولت نهم و دهم خیلی برجسته شد و آن نوعی انسداد شدید سیاسی در کشور و تعطیلی بسیاری از احزاب و همچنین روزنامهها است وقتی انسداد سیاسی مصادف با منابع بسیار بزرگ نفتی میشود و هیچ نوع نظارت و پاسخگویی وجود نداشته باشد این فرمول فساد است.
فساد مساوی است با انحصار به علاوه تشخیص مصلحت منهای پاسخگویی، این فرمول خارجی است ما نساختیم هر جا که انحصار قدرت و ثروت پیش بیاید و تشخیص اینکه چگونه از این ثروت و قدرت استفاده بشود به خود آن افراد واگذار شود و به هیچ کسی هم پاسخگو نباشند محصول آن فساد میشود. شما در رفتار یک کارمند شهرداری هم میتوانید ببینید؛ اگر به او اختیاری داده شود که کجا مجوز بدهد یا ندهد و بعد تشخیص اینکه به این بدهد یا به آن بدهد به خودش واگذار شود و به هیچ کسی هم پاسخگو نباشد و به هر جا که شکایت کنند به جایی نرسد این حاصلش آن چیزی میشود که در جامعه و دولت ما پیش آمده است هر کسی میخواهد کارش پیش برود باید رشوه بدهد از رئیس نیروی انتظامی در تلویزیون پرسیدند که کارمندان شما رشوه میگیرند؛ گفت حقوق آنها کم است این هم منطق دستگاههای ماست.
دولتی که از دل این اقتصاد در میآید چند ویژگی دارد مهم نیست دولت آقای خاتمی بوده باشد یا احمدینژاد فقط با توجه به نوع آدمها شدت و ضعفش بالا و پائین میشود. اولین آنها این است که این دولت نخبهگرا است؛ معنایش این است که دولتهایی هستند که تصمیمگیران سیاسی در آنها منتفعین اقتصادی هم هستند یا با هم ارتباط تنگاتنگی دارند بنابراین تصمیمات اقتصادی برای منافع سیاسی گرفته میشود. بی جهت نیست که در همین دولت آقای روحانی ما شاهد هستیم که جمعیت عظیمی از وزرای او دلال و صاحب ثروت هستند. یک وزیر ثروتش هزار و خردهای میلیارد اعلام میکند، دیگری هشتصد تا و یکی هم چهارصد تا. به هر صورت اینها مشکل جدی است و من تأسف میخورم که این چگونه شکل میگیرد و اتفاقی هم نیست.
همه میدانند تعارض منافع وجود دارد بین آن کسی که خودش در حاکمیت است باید تصمیمات عمومی بگیرد یعنی برای منافع عمومی تصمیم بگیرد و همزمان در همان حوزه فعالیت صاحب شرکت است و این معنای دیگرش این است که فساد در اقتصاد کشور نهادینه شده است. در انگلستان چند سال پیش وقتی دولت محافظهکار بر سر کار بود یکی از وزرا بعد از این که حزب کارگر سر کار آمد، فعالیتی راهاندازی کرده بود؛ بعداً او را در دادگاه خواستند و به او گفتند بیا ثابت کن آن موقع که وزیر بودی و این قانون را وضع کردی آیا برای امروز که این فعالیت را میکنی منتفع شدی یا نه؟ باید بیایی ثابت کنی که آن موقع این کار را عمداً انجام ندادهای. این علتش تعارض منافع است؛ یک واژه حقوقی است، نمیتوان بنده را بر سر کاری بگذارند در حالی که خودم شرکت پتروشیمی دارم و بعد بحث تخصیص منابع پتروشیمی و غیره را به من واگذار کنند. مسلم است این اتفاق افتاده است اتفاق بزرگی که افتاد این است: از سال ۷۸ به این طرف ما نود و نه میلیارد دلار سرمایه گذاری در پتروشیمی کردیم، پنجاه و پنج هزار میلیارد تومان در شرکتهای پتروشیمی سرمایهگذاری شد و بعد از چند سال به اسم خصوصیسازی به همین آقایان واگذار شد. وقتی افزایش قیمت حاملهای انرژی صورت گرفت گاز و نفت و … برای همه آدمها در کشور افزایش قیمت پیدا کرد، ما گاز را سیزده سنت میفروختیم ولی به این شرکتها دو و نیم سنت میدادیم یعنی به سه سنت هم نمیرسید این یعنی یک یارانه بسیار بزرگ بابت نفت و گازی که اینها میخریدند. محصولش این شد که همین زمستان گذشته در بهمن ماه وقتی مجلس تصویب میکند که نرخ گاز واگذاری به پالایشگاهها سیزده سنت بشود به یکباره بازار بورس در کشور فرو میریزد علتش این است که اصلیترین دلیل سود بازار سهام در کشور بهخاطر سود سهام پتروشیمیها است. وقتی این فرو ریخت باز بهدلیل همین نفوذ افرادی که در دولت هستند و مشاوره اقتصادی به دولت میدهند است. علیرغم مصوبه مجلس گازی که همین الان به اینها میفروشند یک مقداری کاهش دادند و بازار سهام خودش را ترمیم کرد معنای دیگرش این است که سود حاصله در بازار سهام نه از فعالیت بنگاهها و نه از خلاقیت آنهاست نه از نوآوری نه از تلاش و پشتکار و ارزش افزودهای است که اینها خلق میکنند بلکه به زد و بند است و به هزینه ملت. این اتفاقی است که کماکان ادامه دارد و به اقتصاد رفاقتی معروف است.
در دوره دولت نهم و دهم اقتصاد ما واژه دیگری را به خود دید و آن اقتصاد غارتی است. این یکی از ویژگیهای اقتصاد کشورهای آفریقایی از جمله نیجریه است که یک سری کودتاچی بر سر کار میآیند منافع نفتی را غارت میکنند چند صباحی دیگر ژنرال دیگری کودتا میکند و نوبت او میشود و این اقتصادی است که متأسفانه در دوره دولت نهم و دهم حاکم شد غارت بسیار بزرگی صورت گرفت که عوارض فرهنگی آنها تا دهههای بعدی با این مردم خواهد بود.
نکته دیگری این که دولتهای ما متکی به درآمدهای باد آورده نفتی و گاز هستند و به آنها دولتهای رانتی گفته میشود. ویژگی آنها این است که میگویند به ما پول بدهید ما برای شما کار میکنیم. همین طرحی که دولت یازدهم به اسم خروج از رکود تورمی داده است. میگوید نفت بفروشید ارز بفروشید ما میدانیم برای شما چکار کنیم؛ اینکه هنر نیست ما در صد سال گذشته هم، همین روند را طی کردیم و عوارض بسیار عمیقی دارد که فرصت شمردن آنها نیست. یکی از آنها فرار مغزها است میلیاردها تومان خرج تحصیلات عالیه شخصی در کشور میکنند و بعد به سادگی این را تسلیم دشمنان خود میکنیم؛ بهویژه بعد از ۸۸ بهدلیل بسته شدن فضای سیاسی کشور و بهدلیل تبعیضهای بسیار گستردهای که در اقتصاد کشور شکل گرفت این روند فزونی گرفت؛ ضمن اینکه یکی از کاستیهای تاریخی اقتصاد ایران پائین بودن دستمزد است یعنی نظام دستمزد در ایران یکی از آسیبهای جدی است؛ ما در ظرف صد سال گذشته همواره صادر کننده سرمایه انسانی بودهایم علتش هم این است که دستمزدی که پرداخت میشود بسیار نازل است. در این چند ساله تقریباً همه کسانی که نیروهای خوبی در حوزه کامپیوتر و نرمافزار بودند جذب خارج شدند و یا در حال جذب شدن هستند علتش هم این است که حقوقی که ما اینجا به اینها میپردازیم هزار و پانصد دلار است ترکیه چهار هزار دلار میدهد و استرالیا هشت هزار و پانصد دلار میدهد طبیعی است کسی که پشت کامپیوتر نشسته است و با جهان ارتباط دارد خیلی زود میتواند شغل پیدا کند اتفاقاً کشورهای صنعتی بیشترین نیازشان در همین حوزهها است و کشورهایی هستند که نرخ رشد جمعیت آنها یا صفر است یا منفی است. آلمان جمعیتش در حال کم شدن است و نیاز نیروی انسانیاش را از کشورهای جهان سوم میگیرد امریکا سیاستش این بوده و بهخصوص در این سالهای اخیر جذب نخبگان کشورهای دیگر سیاستش است. بسیار جای تأسف است من فهرستی میخواندم تمام شاگردهای اول کنکور سال هشتاد همگی بدون استثنا خارج از ایران هستند همگی امریکا هستند و این سرمایه بهدلیل فقدان شغل و دستمزد نازل و تبعیضآمیز از دست میرود.
ویژگی دیگر دولت ما این است که دولتها بدون استثنا در خدمت منافع سوداگری و واسطهگری تجار وارد کننده هستند و تبعیض زیاد علیه بخش مولد و بهویژه بخش صنعتی با شدت و ضعف وارد میکنند. تقریباً همگی اینطوری هستند ولی بیشترین دوره سرکوب و انسداد سیاسی در همین دوره دولت نهم و دهم بوده است.
با توجه به نکاتی که عرض کردم چشماندازی که برای اقتصاد ایران میشود تعریف کرد، ادامه وضع موجود است و ادامه وضع موجود به گسترش شدید نابرابریهای اقتصادی ـ اجتماعی در همین دهه ۱۳۹۰ میانجامد و بحرانهای بسیار بزرگی را ما شاهد خواهیم بود.
ناکارآمدی نظام تصمیمگیری در ایران اصلی ترین دلیل بحران آب در کشور است بحران آب فقط مربوط به خشکسالی نیست بلکه مربوط به سوء مدیریت منابع آبی است حدود نود درصد آب کشور در حوزه کشاورزی مصرف میشود و بهصورت کشت غرق آبی صورت میگیرد در حالی که میتوانست به شکل دیگری صورت بگیرد. فکر میکنم سال هفتاد و هشت مجلس مصوب کرد که آب را هر کسی هر طوری دلش میخواهد میتواند استفاده کند و این سبب شد که منابع آبی کشور غارت شد. خطری پیش روی کشور خشک شدن فلات ایران و مهاجرت میلیونی به شمال و جنوب کشور است و این یک خطر بسیار بسیار بزرگی است که میتواند تمدن ایرانی را به خطر بیندازد و متأسفانه برنامه خاصی وجود ندارد؛ ادامه وضع موجود قطعاً به تعطیلی همین چهار واحد تولیدی موجود میانجامد علتش هم بالا بودن هزینه تولید در ایران است.
ما قانونی در اقتصاد داریم که میگوید اقتصادی که به فعالیتهای نامولد پاداش میدهد یعنی به دلالی و رباخواری صد درصد، هشتاد درصد، شصت درصد سود میدهد در این اقتصاد تولید شکل نمیگیرد و اگر تولید شکل نگیرد جمعیتی که متقاضی کار است بیکار باقی میماند؛ ما الان پنج میلیون بیکار داریم و سالیانه یک میلیون به این اضافه میشود. ما مطالعهای راجع به ریشههای اقتصادی بحرانهای کشورهای عربی انجام دادیم؛ تماماً ریشه اینها اقتصادی بوده است. آنچه که در مصر و تونس اتفاق افتاد یکی نابرابری شدید و دومی بیکاری جوانان بود. در ۲۹ دسامبر ۲۰۰۹ در تونس یعنی دو روز مانده که سال مسیحی تمام بشود آن جوان خودسوزی کرد دستفروش بود پانزده روز بعد بن علی فرار کرد. وقتی شاخصهای اقتصادی که توسط بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول چاپ میشد نگاه میکنیم هیچ نشانهای از بحران در این کشورها نمیبینیم اما یکباره انفجاری سبب میشود که این بحران در این کشورها پیش بیاید علیرغم آنچه که در مصر اتفاق افتاد و بعد که نظامیان کودتا میکنند.
اقتصاد مصر تحت کنترل نظامیان بوده است و بههمین دلیل دولت غیر نظامی را سرنگون میکند به اسامی مختلف و این خطر بزرگی است که در اقتصاد ایران وجود دارد. ما همه این ویژگیها را داریم هم نابرابریهای گسترده که یک جمعیت بزرگی در سطلهای زباله قوت خود و خانواده را جستجو میکنند، عدهای در صف فروش کلیه ایستادهاند در مقابل عدهای هم بچههای بیست و چهار پنج سالهشان سوار بر خودروهای میلیاردی میشوند. بیسابقه است قبل از انقلاب اصلاً چنین چیزی وجود نداشته است امروزه در همین روزنامههای همشهری چاپ آگهی را من خودم دیدم که پنت هوس ششصد متری یا هشتصد متری یا یک آپارتمان هشتصد متری که با آسانسور خودروی شما تا بغل خانه میرود با دستگیره طلا. این مصرفگرایی تهوعآور در تاریخ معاصر ایران بیسابقه بوده است و تصویر بسیار نگران کنندهای است. بنابراین ما مسئول هستیم که نگرانیها را منتقل کنیم.
تصویر دیگر که میتواند خوشبینانه باشد این است که ما هدفگذاری کنیم. مشکل ما در اقتصاد این است که اصلاً راهبرد توسعه نداریم نمیدانیم بیست سال دیگر قرار است چه بشویم. چشمانداز چیزهایی تعریف کرده که ما میخواهیم نفر اول در منطقه مثلا در صنعت بشویم در علم نفر اول بشویم البته هیچ کدام از اینها تحقق پیدا نکرد چون قرار بود نرخ رشد هشت و نیم درصد در سال اتفاق بیفتد در حالی که میانگین رسمی سه درصد است، رسماً نرخ رشد صفر و منهای پنج و شش دهم درصد اعلام کردهاند.
بنابراین بهنظرم اینها باید بازخوانی و بازبینی شود هدفگذاریهای جدید صورت گیرد. کشور ما جز از طریق صنعتی شدن امکان توسعه ندارد و امکان توسعه اگر منتفی شود بازارهای ما کلاً در اختیار تولید کننده خارجی قرار خواهد گرفت آن موقع برای واردات نیازمند منابع هستیم کشوری که تولید نمیکند نمیتواند درآمد داشته باشید در این صد سال گذشته ما وابسته به درآمدهای بادآورده خدادادی بودیم. در سال ۱۹۶۵ درآمد ناخالص داخلی در ایران حدود دویست و شصت و پنج دلار بود در حالی که همین سال سرانه تولید ناخالص داخلی در کره صد و پنج دلار هست یعنی ما بیش از دو و نیم برابر آنها درآمد داشتیم اما در سال ۲۰۱۲ تولید ناخالص آنها بیست و دو هزار دلار و از ما چهار هزار و پانصد دلار است. این تغییر عمده به دلایل مختلف است و یکی از آنها حتماً فرهنگ است، فرهنگ کار و سخت کوشی است. آماری که داده میشود حالا یا مال ۲۰۱۳ یا ۲۰۱۴ است که کرهایها در هفته هفتاد ساعت کار میکنند این بالاترین رقم در دنیا است یعنی در هفته هفتاد ساعت کار میکنند این نرخ در ایران یازده ساعت است برای ژاپن شصت و شش ساعت در هفته است یعنی روزی دوازده ساعت کار میکنند در دنیایی که این طور رقابت وجود دارد طبیعی است که ما وقتی اینطوری کار میکنیم این هم عملکرد مدیریت اقتصادی کشور است انتظار دیگری نمیتوانیم داشته باشیم. بازارهای ما هر روز در اختیار کشورهای دیگر قرار بگیرد ما با کره شروع کردیم ما پیکان را مونتاژ کردیم آنها هم از دوو شروع کردند امروز آنها همه دنیا را گرفتهاند در حالی که ما پانزده شانزده مرتبه برای پیکان ختم گرفتیم.
برای وضعیت جایگزینی چندین مؤلفه وجود دارد بدون اینها حرفهایی که دولت میزند و برنامههایی که به اسم خروج از رکود تورمی مطرح است اینها کار نمیکند اصلیترین اقدامی که باید ابتدا صورت بگیرد (البته بقیه فعالیتها موکول به این نیست) شکلگیری یک نهضت ضد فساد است و این هم با خروج نهادهای نظامی و انتظامی از اقتصاد کشور آغاز میشود. باید حضور اینها در اقتصاد کشور متوقف بشود در غیر این صورت بخش خصوصی حاضر به حضور در فعالیتهای اقتصادی نیست چون اگر اعتبار و ارزی وجود داشته باشد به اعتبار نفوذشان به آنها میدهند و میتوانند هر رقیبی را له کنند. اگر بخش خصوصی فعالیت نکند پولهای خود را از کشور خارج میکند و مملکت مثل بدنی است که مرتب از آن خون خارج خواهد شد طبیعی است که ضعیف میشود و ضعیفتر هم میشود جوانی که نیاز به شغل و آینده دارد و از آن محروم میشود، افسردگی و اعتیاد نتیجه آن میشود. اعتیاد یک ساز و کار دفاعی توسط افرادی است که نادیده گرفته میشوند و هیچ امیدی به آینده آنها وجود ندارد. حالا من قم را نمیدانم متأسفانه در تهران در این ماههای اخیر بسیار عیان است ویترین بسیاری از جاهای شهر آدمهای جوانی هستند بین سی تا چهل سال نشان میدهد که اینها خانههایشان پاشیده است با چهرههای خیلی مشخص مرتب هم در حال زیاد شدن هستند.
به هر صورت برای مقابله با این وضعیت یک نهضت ضد فساد نیاز داریم تا از این طریق اعتماد بخش خصوصی جلب شود بههمین دلیل سران دولت قبلی باید همه محاکمه بشوند بهدلیل فساد اقتصادی تا مادامی که این امر تحقق پیدا نکند اعتماد به کشور برنمیگردد.
نکته بعدی هم این است که ما باید استراتژی توسعه صنعتی داشته باشیم و برای هر کدام از بخشهای صنعت که عمدتاً هم صنایع نفت و گاز است و اصلی ترین غنایمی است که میلیاردها دلار در اینها سرمایه گذاری شده است این منابع را میتوانیم بهنحو متقضی از آنها استفاده کنیم ما صنایع پتروشیمیتأسیس کردهایم متأسفانه ناکارآمدی اینها اینگونه است نفت خام میگیرند این را تبدیل به محصولات پتروشیمیکرده و صادر میکنند. آمار سال ۹۰ را خدمت شما عرض کنم ما سال نود نفت خام را تنی هفتصد و هشتاد دلار میفروختیم و محصولات پتروشیمیرا هفتصد و چهل دلار میفروختیم. بعد این محصول ما به ترکیه و کره و چین میرفت و تبدیل به فرآوردههای نهایی میشد و با دو هزار و پانصد ششصد دلار به ما فروخته میشود. معنی این است که حلقه گمشدهای در صنایع پتروشیمی ما وجود دارد کاری که ما میکنیم صنایع بالا دستی نامیده میشود و کاری که آنها انجام میدهند صنایع پائین دستی گفته میشود این صنایعی که در ایران شکل گرفته است اینها کاستیهای خیلی جدی دارد بهنظر بنده این مطلب اتفاقی نیست برای اینکه منافع قدرتهای بیرونی به این متکی است.
ویژگی ایران این است که میتواند به سرعت به قدرت جهانی تبدیل شود و این مخالفین خیلی زیادی دارد از جمله آنها هم این حرص و آز و طمع گروههای داخلی است که همسوی با نیات پلید خارجی هر دو یک کار انجام میدهند و آن هم نابودی اقتصاد کشور است. اقتصاد ما دچار بحران سیاسی است راه حلش این نیست که نرخ بهره بانکی را کم یا زیاد کنیم خیلی از این ابزارها امروز کار نمیکند اقتصاد امروز دچار فساد گستردهای است بنابراین راه حل اقتصاد ایران سیاسی است در اینجا عرائضم را متوقف میکنم خیلی ببخشید که ناامید کننده بود ولی فکر میکنم اینها دلائل متقن آماری است.
* متن سخنرانی در سلسله نشستهای علمی مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم