تاریخچه یک رسوایی
من به این دروغگویان با کلمات قصار فیلسوف لوچیو آنئو سنکا (Lucio Anneo Séneca) پاسخ میدهم که گفت، «خیلیها دروغ میگویند تا دیگران را بفریبند و دیگران چون فریب خوردهاند دروغ میگویند».
یادداشت مترجم: دیوید راولو David Ravelo، از اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست کلمبیا، در ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۰ تحت بازداشت قرار گرفت و در زندان پیکوتا در بوگوتا زندانی شد.وی اکنون دوران محکومیت ۱۸ ساله خود را میگذراند. درخواستهای تجدیدنظر با شکست مواجه شدهاند، اگرچه اکنون دادگاه عالی کلمبیا به پرونده او رسیدگی میکند. اظهارات راولو که در زیر آورده میشود، گواهی است بر یک عمر دفاع وی از حقوق بشر و حقیقت.او در زادگاه خود، بارانکابرمخا (Barrancabermeja) از مسئولان عالیرتبه شهرداری از ائتلاف اتحادیه میهنی چپ بود. وی در اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز به فعالیت کرده بود. راولو رهبر مقاومت علیه قتلعامهایی بود که توسط شبه نظامیانی انجام میشد که سالها قبل از دستگیری وی، شهر را محاصره کرده بودند. راولو یکی از رهبران و پایهگذاران گروه حقوق بشری Credhos شهر بود؛ ۹ نفر از رهبران این گروه کشته شدهاند.
راولو در جریان دستگیری ماریو خایمز مخیا ( Mario Jaimes Mejía )، با نام مستعار «ال پانادرو» (El Panadero)، سازماندهنده درجه یک حملات شبه نظامی در منطقه بارانکابرمخا نقش مؤثری داشت . او همان «شاهد دروغینی» است که در زیر به آن اشاره میشود. در طی سالهای ۱۹۹۵ ـ ۱۹۹۳، زمانی که شکنجه اعضای اتحادیه میهنی به اوج خود رسید، راولو بر اساس اتهاماتی دروغین زندانی شد. نمایندگان کمیته آمریکایی دفاع از دیوید راولو، که برخی از آنها با مارکسیسم ـ لنینیسم امروز همکاری میکنند، در اواخر ۲۰۱۲ با راولو در زندان دیدار کردند.
****
در ماه ژوئن ۲۰۰۷ جراردو ریهس (Gerardo Reyes)، خبرنگار روزنامه میامی هرالد (Miami Herald) از ایالات متحده به من زنگ زد و گفت که ویدئویی هست که نشان میدهد پرزیدنت آلوارو اوریبه ولز (Alvaro Uribe Vélez) در پوئرتو بریو(Puerto Berrío) با چند شبه نظامیبارانکابرمخا ملاقات میکند. او این ویدئو را برای من فرستاد و گفت با چند نفر صحبت کرده است ولی هیچ کس جرأت ندارد این ملاقات را تقبیح کند. در اواسط ژوئن همان سال، من در برابر رسانههای جمعی در سطح کشور این ملاقات مخفیانه را محکوم کردم. از آن به بعد، آزار و اذیتهای سبعانه علیه من آغاز شد.
در ۱۱ فوریه ۲۰۰۸، از طریق هیأت حمایت از فرایند صلح سازمان ایالتهای آمریکایی (MAPP OEA) (۱) مطلع شدم که یک کماندوی شبه نظامی مرا تعقیب میکند و قصد دارد مرا به قتل برساند. دولت از من خواست که بارانکابرمخا را ترک کنم، درخواستی که من آن را رد کردم چرا که این ایالت قرار بود حمایت از حقوق بشر را برای شهروندان و مدافعان حقوق بشر تضمین کند.
در ۱۷ فوریه ۲۰۱۱ هیأت MAPP OEA مجدداً به من هشدار داد. اینک آنها مطمئن بودند که گروه شبه نظامی در صدد است با قرار دادن وسیله انفجاری قدرتمندی در خانهام مرا از بین ببرد. ما این حرکت را در برابر سازمانهای ملی و بینالمللی محکوم کردیم. من خودم احساس کردم مجبورم شهر را ترک کنم.
آدمکشها تغییر استراتژی دادند و گویا از قتل فیزیکی من منصرف شدند و به آزار و اذیت و قتل قضایی من پرداختند. بدینگونه در ۱۷ آوریل ۲۰۰۸، در زندان ایتاگویی (Itagüí ) (کارخانه ملی برای تقلبهای حقوقی ) ماریو خایمز مخیا Mario با نام مستعار «ال پانادرو» اعتراف کرد، در سایه حمایت قانون عدالت و صلح لب به سخن گشود و در مورد ملاقاتی که در سال ۱۹۹۱ انجام شده بود و گویا قرار بود نقشه قتل مهندس دیوید نونز کالا (David Núñez Cala) در این ملاقات طراحی شود، اعتراف کرد، ملاقاتی که هرگز انجام نشده بود (یادداشت مترجم: قانون عدالت و صلح کلمبیا که در سال ۲۰۰۵ تصویب شد، برای رهبران شبه نظامی در ازای اعتراف به جنایتها و کمک به عادیسازی کشور، شرایط را برای دریافت ۸ سال محکومیت یا کمتر آماده میکند. متعاقباً بر اساس تصمیمات قضایی چنانچه اعترافات رهبران شبه نظامی ناقص باشد یا فعالیتهای جنایتکارانهشان ادامه داشته باشد با شدت بیشتری تحت تعقیب قرار خواهند گرفت) این جنایتکار اظهار داشت که اینجانب در این جلسه با آریستیدس آندراده (Arístides Andrade) نماینده پیشین مجلس ملاقات کردهام.
دادستان سوم در بارانکابرمخا شروع به تحقیق و بازجویی کرد و از آنجا که هیچ مدرکی دال بر شرکت من در این جریان پیدا نکرد، تصمیم گرفت مرا از این تحقیقات کنار بگذارد. اما دادستان کل منطقه ماریو ایگواران آرانا (Mario Iguarán Arana) به طرز مشکوکی در ۲۵ مارس ۲۰۰۹ پرونده را از بارانکابرمخا به بوگوتا منتقل کرد.
در ۳۱ جولای ۲۰۰۹، آخرین روزی که ایگواران در سمت دادستان کلی خود بود، پرونده را به دادستان شعبه ۲۲ بخش ضدتروریسم – ویلیام گیلداردو پاچکو گرانادوس (William Gildardo Pacheco Granados)احاله کرد. و او این اقدام را بدون توجه به تحقیقات قبلی و اقدامات دادستان بارانکابرمخا انجام داد. او بلافاصله مرا تحت بازجویی قرار داد. از آن زمان به بعد، دریای عظیمی از اقدامات خودسرانه با نقض دادرسی و حق دفاع، و اتحاد عمل هولناک شاهدی دروغین، با نام مستعار «ال پانادرو» آغاز شد.
برای اثبات آن، خایرو سالازار مدینا (Jairo Salazar Medina) بازجو در دو موقعیت، آقای فرمیو سانچز کاره نو (Fremio Sánchez Carreño)، یک شاهد دروغین دیگر را از حیاط شماره ۶ زندان پیکوتا به حیاط شماره ۳ دادگستری که دور از زندان اصلی قرار دارد منتقل کرد. در آنجا او توانست با «ال پانادرو» ملاقات کند و با چگونگی فرایند تخریب نام دیوید راولو کرسپو آشنا شود، به این ترتیب آنها توانستند با یکدیگر آشنا شوند و بر سر آنچه تنظیم شده بود به توافق برسند، و تمامی این ترفندها با دخالت خایرو سالازار مدینا Jairo Salazar Medina از CTI (تیم بازجویی فنی) و دادستان جنایی ویلیام گیلداردو گرانادس امکانپذیر شد.
مهمترین مدرکی که دادستان در اختیار داشت عکسی بود از چند نفر که با شورشیان فارک FARC در زمان فرایند صلح گرفته شده بود، بنا به گفته «ال پانادرو» دیوید راولو در این عکس بود. در چندین مورد «ال پانادرو» مشخصات ظاهری دیوید راولو را چنین توصیف کرد که او صورتی لاغر ندارد، که دارد، و این که او بلند قد و با پوستی تیره است. مشخص است که او مرا نمیشناخت؛ و معلوم شد که میگوئل آنخل ریکو گارسیا Miguel Ángel Rico García گزارشگر روزنامه لیبرال ونگارد در آن عکس بوده است. او آن مذاکرات را پوشش خبری میداد. دکتر هوراشیو سرپا اوریبه Horacio Serpa Uribe، کشیش خایم باربا رینکن Jaime Barba Rincón و خسوس ویلامیزار رودریگز Jesús Villamizar Rodríguez عکاسی که این عکس را گرفت، و همه کسانی که در آن ملاقات شرکت داشتند تأیید میکنند که شخصی که در عکس است، میگوئل آنخل ریکو گارسیا روزنامهنگار است. این امر بطلان شهادت دروغ «ال پانادرو» را به اثبات میرساند.
زشتی این اتهامات ساختگی زمانی آشکار میشود که ویلیام پاچئو دادستان، و خایرو سالازار مدینای بازجو، جوانی به نام فرناندو باربودو چاوز را به حیاط شماره شش زندان لپیکوتا منتقل کردند تا او بتواند علیه دیوید راولو شهادت دروغ بدهد. اما وقتی که وکیل من آلیریو اوریبه آن شهادت دروغ را مورد بررسی مجدد قرار داد دریافت که آن فرد در زمان وقوع آن ملاقات که مرا به آن مرتبط میکنند فقط ۹ سال داشته است، به این ترتیب این توطئه در معرض توجه قرار گرفت.
عنصر مهم دیگر این است که آن قاضی که قرار بود این فرایند را ادامه دهد یک قاضی اداری بود، و بهطور غیرمنتظرهای یک قاضی موقت جای او را گرفت و بهطور اختصاصی مسئول رسیدگی به پرونده من شد. این فرد مانند «اسب پرچرو» عمل میکرد، آنطور که میگویند؛ او فقط به محکوم کردن من فکر میکرد. او به شواهد مستند و شهادتی که مربوط به اسب پرچرو بود توجهی نداشت. او مبنای تصمیم خود را صرفاً بر اساس شهادت دو شاهد دروغین قرار داد.
دریای بیقانونیها در اینجا متوقف نمیشود: سپس کاشف بهعمل آمد که دادستان گیلداردو پاچئو گرانادوس نمیتوانست و نباید آن مأموریت را انجام میداد زیرا بهعنوان یک ستوان پلیس ملی، در ۶ مارس ۱۹۹۱، در شهر آرمنیا (Armenia) باعث ناپدید شدن اجباری گیلرموهارتادو پارای جوان شد، عمل سبعانهای که به تأیید دفتر بازرسی ملی عمومی رسید و او را برکنار کرد. آن تصمیم حتی پس از فرجامخواهی بهقوت خود باقی ماند. یک دادگاه عدالت کیفری نظامی او را محکوم کرد؛ او در هر سطح از سیستم قضایی کلمبیا مانند دادگاه عالی عدالت و دادگاه قانون اساسی تقاضای فرجام داد. آنها بر اساس ماجرای ناپدید شدن اجباری، جنایتی علیه بشریت، برکناری او را تأیید کردند، میتوان گفت، کاملاً محرز است که این جنایتکاری که به کارش بهعنوان دادستان ادامه میدهد گیلرموهارتادو پارا را سربه نیست کرده است.
چه پارادوکسی! کسی مانند ویلیام گیلداردو پاچئو گرانادوس که حقوق بشر را نقض کرده است، یک مدافع حقوق بشر را بازجویی میکند. او در این فرایند چه تضمینی میتواند بدهد؟ بدیهی است که هیچ! این قاضی بور معمول مرا بازجویی کرد در حالی که طبق نص صریح قانون ۲۷۰، سال ۱۹۹۶ (اساسنامه قوه قضائیه)، ماده ۱۵۰، بندهای ۵ و ۶، هر کسی که بهدلایل انضباطی یا محکومیت جنایی از کار برکنار شده باشد نمیتواند هیچ مسئولیتی در سیستم قضایی بهعهده داشته باشد. و این گوهر قیمتی بود که با وجود شواهد دروغین مرا به زندان انداخت، و بازرس کل دفتر خود او نیز، به دلیل عدم صلاحیت شناخته شده است.
حقیقت عجیب دیگر در ارتباط با بازرس خایرو سالازار مدینا است که در سال ۱۹۸۸ بهعنوان ستوان در ارتش در بارانکابرمخا خدمت میکرد. در آنجا، در ۱۵ ژانویه همان سال، فرانسیسکو پرز، درجهدار ارتش، مانوئل گوستاوو چاکون سارمینتو (Manuel Gustavo Chacón Sarmiento)، رهبر اتحادیه کارگری را به قتل رساند و بههمین دلیل به ۱۶ سال زندان محکوم شد. و مقام مافوق بلافصل این قاتل در آن هنگام خایرو سالازار مدینا بود.
روزنامه ال تیمپو (El Tiempo ) در ۶ مارس ۱۹۹۲ در اخبار جنایی خود گزارشی را منتشر کرد که نشان میداد آقای خایرو سالازار مدینا از ارتش ملی بهخاطر سوءمدیریت در تنخواهگردان اخراج شده است. یک پارادوکس دیگر: این روند از طریق اقدامات وی بهعنوان عضو دفتر ملی دادستان کل ادامه یافت. این او بود که تحقیقات را علیه من پیش برد و برای اینکار کاملاً نامناسب بود.
آنچه اینجا واضح است این است که مثلثی از «جماعت تبهکاران» فعالیت میکند تا این سه شخصیت را کنار یکدیگر گرد آورند تا عامدانه برای من پروندهسازی کنند. این پاسخی است برای یک عمر دفاع من از حقوق بشر. آنها از دروغ بهمثابه سلاح مورد علاقه خود استفاده میکنند و حقیقت را زیر پایشان لگدمال میکنند. روشن است که من بدون مدرک محکوم شدهام و اینها همه در راستای تأمین منافع غیرقانونی آنها است تا مرا به زندان بیندازند و بهعنوان یک مدافع حقوق بشر، مرا از صحنه عمومی کنار بگذارند.
من آشکارا پافشاری کردهام، و با کمال احترام معتقدم که خویشاوندان مهندس دیوید نونز کالا که با رذیلانه به قتل رسید، کاملاً حق دارند که بخواهند حقیقت را بدانند به این دلیل که عدالت در مورد رسیدگی به این جنایت نابخشودنی رعایت شود – نه حقیقت قلابی، نه حقیقت دروغین، آنطور که دادستان جنایتکاری مانند ویلیام گیلداردو پاچئو گرانادوس با شهادتهای دروغین، و یا مانند توطئهای که با اعتراف ماریو خایمز مخیای جنایتکار، با نام مستعار «ال پانادرو» انجام داد. از جمله رویدادهای توطئهآمیز دیگر، این است که این آدم از داخل زندان، دستور ربودن و آزار و اذیت روزنامهنگار برجسته خینت بدویا (Jineth Bedoya) را داده است. این مورد کاملاً ثابت شده است. این عمل وحشیانهای بود که او هرگز در فرایند عدالت و صلح به آن اعتراف نکرد؛ میتوان گفت، او دروغ گفت، همانطور که سنت اوست.
افزون بر این، او اکنون یک پرونده جنایی دارد که در جریان است، پروندهای در مورد دستور قتل ۲۶ مین رئیس مدرسه مارس در بارانکابرمخا، دستوری که از زندان داده بود. دلایل فراوانی وجود دارند مبنی بر این که این آدم تا چه حد ظرفیت دروغگویی دارد و این که دادستان بهطور قطع از شیوه کار او اطلاع دارد.
این فرایند دروغین آکنده از دریایی از دروغها ست؛ علیه من گفته شده است که «حجم قطوری از مدارک و شواهد» وجود دارند. دروغ است، کاملاً دروغ است: تنها اظهارات دو شاهد دروغین وجود دارد؛ اینها همان بهاصطلاح «مدارک»اند. چیز دیگری وجود ندارد. برعکس، کاملترین شواهد ممکن وجود دارند، مدارک و نشانههایی که بیگناهی مرا ثابت میکنند.
آنها به طرز شریرانهای میکوشند فعالیت مرا بهعنوان مدافع حقوق بشر زیر سئوال ببرند چرا که اصرار دارند: «هرگز تهدیدی متوجه دیوید راولویِ به اصطلاح مدافع حقوق بشر نبوده و کاری انجام نداده است که خطری برایش در بر داشته باشد.» این یک فرومایگی است، یک اظهارنظر فریبکارانه است که حافظه جمعی مردم بارانکابرمخا زمانی که من بخش عظیم زندگیام را به دفاع از حقوق بشر در آنجا گذراندم نادیده میگیرد.
با پایمردی و وقار، خطر را کم اهمیت دانستهام و به توهینها و بیاحترامیها غلبه کردهام، و در مقابل تمام بازجوییها مقاومت کردهام تا از انگیزه شرافتمندانه حقوق بشر دفاع کنم. من به این دروغگویان با کلمات قصار فیلسوف لوچیو آنئو سنکا (Lucio Anneo Séneca) پاسخ میدهم که گفت، «خیلیها دروغ میگویند تا دیگران را بفریبند و دیگران چون فریب خوردهاند دروغ میگویند».
من همواره گفتهام که ساقه حقیقت خم میشود ولی هرگز نمیشکند (خورشید حقیقت هرگز پشت ابر نمیماند). لحظهای فرا خواهد رسید که خورشید حقیقت بر تمام آن توطئه هولناک بتابد و نقش شاهدان دروغین را بر همه آشکار کند، چرا که دادستان کل کشور خود اتهامات علیه تسلیس و شهادت دروغ و شاهد دروغین ماریو خایمز مخیا با نام مستعار «ال پانادرو» را مطرح کرده است. بنابراین دادستان کل تأیید کرده است که این جنایتکار در مورد پرونده من در گزارشات، دروغ گفته است.
در ۹ فوریه همین سال، دادگاه نهم کیفری شهر بوکارامانگا اتهام ارائه شده توسط دادستان سوم تخصصی، واحد شاهدان دروغین کشور را تأیید کرد. بررسی جامعی از شواهد و مدارک از لوئیس اورگو، پدرو گیلبرتو نینو پاردو، خورخه والنسیا، اورلاندو نوگوئرا، فرناندو باربودو چاوز و خسوس ویلامیزار رودریگز بهعمل آمد. آنها در شهادتنامه خود توضیح دادند که چگونه این توطئه خشن طرحریزی شده بود. از اینرو، بیگناهی دیوید راولو کرسپو و خوزه آریستید آندره کاملاً ثابت شده است.
ثابت شده است که «شهادت دو شاهد» صرف علیه من دروغ است. اینک دیگر به چه دلیلی باید این نویسنده بهخاطر جرمیکه مرتکب نشده در زندان باقی بماند؟
اما این نیز ضروری است که یادآوری کنیم دادستان جنایتکار ویلیام گیلداردو گرانادوس بهخاطر سربه نیست کردن گیلرموهارتادوپارای جوان با این جریان ارتباط جنایتکارانهای دارد، بهویژه که دادستان تخصصی شعبه ششم و نهم که ناپدید کردن اجباری را جنایتی علیه بشریت میداند. بنابراین واضح است که این «قاضی عادی» که مرا به زندان فرستاد، فاقد صلاحیت انجام این کار بوده است چرا که فاقد شرایط لازم بوده است. او کسی بود که کل این توطئه را علیه نویسنده این نامه طرحریزی کرده است و این دروغها را بههم بافته است تا مرا به ناحق به زندان بیندازد.
من همچنان از تمام دادخواستهای ممکن ملی و بینالمللی بهمنظور اثبات بیگناهی کامل خود استفاده خواهم کرد (بهعنوان مثال کمیسیون متقابل آمریکایی حقوق بشر OAS) و به جامعه ملی و بینالمللی خواهم گفت که بهرغم عذابی که در معرض آن قرار دارم، با سربلندی به راهم ادامه میدهم. و از زندان به فعالیتهایی که در تمام عمرم بهعنوان مدافع حقوق بشر انجام دادهام ادامه خواهم داد. انجام فعالیت شرافتمندانه و قابل ستایش در این کشور مستلزم پذیرش ریسک است. من به این کار ادامه خواهم داد. و اطمینان دارم که در انتهای این راه، خورشید حقیقت با تمام درخشش خود پرتوافشانی خواهد کرد. ما بر این رسوایی که من دستخوش آن شدهام غلبه خواهیم کرد، زیرا حقیقت مطمئناً مرا آزاد خواهد کرد.
* ترجمه از اسپانیولی: W. T. Whitney, Jr ۱
۱- MAPP (OEA) [Mission in Support of the Peace Process of the Organization of American States
منبع: Source: http://anncol.eu/index.php/colombia/presos-politicos/presos-politicos-sitio/presos-politicos-archivo/9425-historia-de-una-infamia-por-david-ravelo-crespo-preso-politico-e-inocente-victima-de-un-montaje-criminal