تحریف تاریخ، از نفی واقعیت رهایی از فاشیسم تا همدستی با ناتو
ــ میترا تهامی ــ
دولت آلمان از سویی ۷۰ـمین سالگرد پیروزی بر فاشیسم را با سکوت برگزار میکند؛ اما از دیگر سو، دولت و ارتش آلمان در حال تدارک برگزاری جشنی باشکوه بهمناسبت ۶۰ـمین سالگرد عضویت در اتحادیه امپریالیستی ناتو میباشند.
در روز هشتم ماه مه سال ۱۹۴۵ با تسلیم بدون قید و شرط کلیه نیروهای نظامی ارتش آلمان (هوایی، دریایی و زمینی)، جنگ جهانی دوم خاتمه یافت. با پیشروی فزاینده ارتش سرخ و نیروهای متفقین، سقوط رژیم فاشیستی از مدتها پیش قابل پیشبینی بود. پس از آنکه آدولف هیتلر در ۳۰ آپریل سال ۱۹۴۵ به زندگی خود پایان داد، دریاسالار Karl Dönitz جانشین او شد.
در دومین روز از ماه مه سال ۱۹۴۵، یک سرباز ارتش سرخ، پرچم داس و چکش را به نشانه رهایی از شر فاشیسم بر فراز پارلمان آلمان به اهتزاز در آورد و در روز هشتم ماه مه، قرارداد تسلیم بدون قید و شرط کلیه نیروهای ارتش توسط آلمان مورد پذیرش قرار گرفت. متن این قرارداد در تاریخ نهم ماه مه سال ۱۹۴۵ توسط دولت اتحاد جماهیر شوروی به امضا رسید.
روز نهم ماه مه، روز رهایی بشریت از شر فاشیسم و روز قطعی تسلیم جنایتکاران نازی، برای سالهای طولانی توسط دولت آلمان غربی نادیده انگاشته میشد. اگرچه پس از پایان جنگ، قانون اساسی جدید آلمان بهطور سمبلیک در هشتم ماه مه سال ۱۹۴۹ از سوی نمایندگان احزاب مورد تصویب قرار گرفت، اما از سوی دولتمردان آلمان غربی سخنی در باب اهمیت تاریخی این روز بگوش نمیرسید.
در سال ۱۹۸۵، در چهلمین سالگرد رهایی از فاشیسم، برای نخستین بار Richard Weizsäckers، صدراعظم آلمان غربی، این روز را « روز رهایی» نامید. وی تأکید کرد که این روز، روز بیاد آوردن رنجهایی است که همه طرفها متحمل گردیدهاند.
اما تا به امروز، روز پیروزی بر فاشیسم از سوی نیروهای محافظهکار و جناح راست در آلمان، یادآور روز رهایی نیست. این روز، شکست آلمان و تقسیم این کشور به ۲ بخش را بیاد آنان میآورد. نیروهای راست افراطی و نئونازیها نیز رهایی را «یک دروغ تاریخی» مینامند. در روز ۸ ماه مه سال ۲۰۰۵، در حدود ۳هزار تن از هواداران حزب راستگرای افراطی NPD در برلین در Alexanderplatz گردهم آمدند. نئونازیها با اشاره به سخنان صدراعظم آلمان در سال ۱۹۸۵ که این روز را «روز رهایی» نامیده بود، رهایی از فاشیسم را «دروغ» نامیدند.
۶۰ سال پس از پایان جنگ، توسط نئونازیها در برلین پوسترهایی به دیوارها آویخته شد با این مضمون: «پدر بزرگهای ما مجرم نبودند. سربازان آلمانی، الگوی مقاومت بودند. رنجی که مردم آلمان متحمل گردیدند، وصف شدنی نیست».
در ماه مارس ۱۹۹۵، نمایشگاهی تحت عنوان«جنگ مرگبار، جنایات ارتش آلمان از سال ۱۹۴۱ تا سال ۱۹۴۴» از سوی یک انستیتوی تحقیقاتی در هامبورگ برگزار شد. در این نمایشگاه بیش از ۱۴۳۳ عکس بهعنوان اسناد جنایات ارتش نازی به نمایش گذاشته شد. در این تصاویر، جنایات ارتش آلمان علیه افراد غیرنظامی در جریان نبردهای پارتیزانی در یوگسلاوی، یورش ارتش ششم آلمان بهسوی اتحاد شوروی و نیز اشغال روسیه سفید در معرض دید همگان قرار گرفت. انتشار این تصاویر عدم واقعیت ادعایی را به اثبات رساند مبنی بر این که تنها نیروهای پلیس مخفی مرتکب اعمال جنایات گردیدهاند. این نمایشگاه سیار در فاصله سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۹ در ۳۳ شهر مورد بازدید عموم قرار گرفت و موجی از اعتراض و خشم را بهدنبال آورد.
نئونازیها در شهر ارفورت بر تابلوی نمایشگاه نوشتند: «دروغ است». در مونیخ هزاران تن از نیروهای راست افراطی تجمع کردند و در شهر زاربروگن ، بهدنبال پرتاب مواد منفجره به داخل نمایشگاه، خسارات زیادی ببار آمد.
اما کار بدینجا خاتمه نیافت. علاوه بر نئونازیها، نیروهای محافظه کار هم مخالفت خود را با به نمایش گذاشتن جنایات ارتش آلمان اعلام کردند. در مونیخ این نمایشگاه از سوی فراکسیون حزب سوسیالیست مسیحی مورد بایکوت قرار گرفت، چرا که بزعم آنان مستندات این نمایشگاه مردم آلمان را در معرض تهمت قرار میداد. همچنین سیاستمدارانی از حزب دمکرات مسیحی همانند Petra Roth، شهردار فرانکفورت و Volker Rühe وزیر دفاع، حاضر نشدند تا بهطور رسمی از نمایشگاه بازدید کنند. از آنجا که واقعی بودن عکسهای به نمایش گذاشته شده مورد تردید قرارگرفته بود، توسط کمیسیونی متشکل از مورخان، تصاویر مورد بازبینی و ارزیابی قرار گرفت. از میان ۱۴۳۳ تصویر، تنها مستند بودن نزدیک به ۲۰ عکس مورد تأیید قرار نگرفت. در صفحه ۹۱ گزارش این کمیسیون چنین آمده است:
«بدون تردید ارتش آلمان در ارتکاب جنایات در اتحاد شوروی، در روند نسلکشی یهودیان و در جنگ علیه مردم و افراد غیرنظامی، گاه نقشی رهبریکننده و گاه نفشی حمایتگر ایفا کرده است. جنایتهای انجام شده را نمیتوان در چارچوب اقدامات فردی و یا زیادهروی برخی افراد ارزیابی کرد. این جنایات بدستور مقامات ارشد نظامی در جبهه و پشت جبهه انجام شده است».
همچنین بهرغم مستندات تاریخی، مورخانی راستگرا همانند Hellmut Diwald نقش رژیم فاشیستی را بهعنوان آغازگر جنگ مورد تردید قرار میدهند و گستردگی کشتار در اردوگاههای مرگ را تکذیب میکنند. برای نمونه مورخ نامبرده ادعا میکند که تعبیه کورههای آدمسوزی در اردوگاههای مرگ بهدلیل میزان بالای مرگ و میر طبیعی در اردوگاهها بوده است.
مدعیات Diwald خوراک تبلیغاتی نئونازیها را فراهم میآورد. برای نمونه او مینویسد:
«فاتحان جنگ مدعی هستند که به دلایل بشردوستانه به آلمان یورش بردهاند. اما کودکان، زنان، فراریان و افراد غیرنظامی را همانند افراد نظامی مورد تهاجم و بمباران قرار دادند. رهآورد تسلیم ارتش آلمان برای مردم ما چیزی جز جهنم نبود.»
Diwald اما از میلیونها انسان که در کشورهای مختلف اروپا قربانی جنون نژادپرستانه نازیها گشتند، سخنی بزبان نمیآورد و نقش قربانی و مجرم را واژگونه تصویر میکند. با مروری بر سخنرانیهای هیتلر آشکار میشود که تبلیغات فاشیستی ناسیونال سوسیالیستها مبنای تحلیل مورخان راستگرا قرار میگیرد.
پس از یورش ارتش آلمان به لهستان در نخستین روز سپتامبر ۱۹۳۹ و آغاز جنگ جهانی دوم، هیتلر در یک سخنرانی رادیویی چنین میگوید:
«ارتش آلمان، نبرد برای اعاده حیثیت و حق حیات ملت بپا خاسته آلمان را با قاطعیت همه جانبه به پیش میبرد.»
جنگ تجاوزکارانه علیه لهستان و کشورهای دیگر، پیامد ویرانگر ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیستها بود. هیتلر در ۲۳ نوامبر ۱۹۳۹ با هدف تشجیع فرماندهان ارتش جهت گسترش دامنه تجاوزات خطاب به آنان میگوید:
«ما را مورد اتهام قرار میدهند: جنگ و باز هم جنگ. من تعیین سرنوشت همه موجودات را در جنگ میبینم. از جنگ گریزی نیست؛ وگرنه شکست از راه میرسد. جمعیت رو به افزایش، نیاز به فضای بیشتری دارد. هدف من این است که ارتباط معقولی مابین میزان جمعیت کشور و فضای زندگی مورد نیاز آنان برقرار کنم. در این جاست که جنگ به امری ضروری تبدیل میشود. هیچ ملتی را از این راه گریزی نیست. گریز از این راه حل به نابودی تدریجی ملت میانجامد.»
در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۹، مدت زمانی پیش از تهاجم به لهستان و آغاز جنگ، هیتلر در قالب یک پیشگویی از نابودی یهودیان سخن میراند:
«امروز میخواهم یک پیشگو باشم: اگر قدرت مالی یهودیان در اروپا موفق شود باری دیگر ملتها را درگیر جنگ سازد، نتیجه این جنگ، پیشروی بلشویسم در دنیا و بهدنبال آن پیروزی یهودیان نخواهد بود. پیامد چنین جنگی، نابودی یهودیان در سرتاسر قاره اروپاست.»
در این جا آشکار میشود که تبلیغات نئونازیها و مورخان راستگرا تا چه پایه از ایدئولوژی نازیها نشأت میگیرد. از درد و رنج ملت آلمان میگویند، بدون آنکه از دلایل و زمینههای بروز جنگ سخنی بزبان آورند و آشکارا بر درد و رنج و سرنوشت میلیونها انسان در اردوگاههای مرگ و مردم سرزمینهای تحت اشفال ارتش آلمان چشم فرو میبندند.
پس از گذشت ۷۰ سال از پیروزی بر فاشیسم، سیاستمداران آلمان بهنوعی دیگر به تحریف تاریخ میپردازند. هشتم ماه مه را سالروز خاتمه جنگ جهانی مینامند. نسیان تاریخی مانع از آن میشود که از این روز بهمثابه سالروز رهایی از فاشیسم یاد کنند. بهتازگی نمایندهای از فراکسیون حزب چپ در آلمان در مورد چگونگی برنامههای حکومت جهت بزرگداشت این روز در سال جاری پرسوجو میکند. پاسخ روشن دولت چنین است: «برنامه خاصی در نظر نگرفتهایم. این روز از سوی رسانهها و افکار عمومی مورد توجه قرار میگیرد.»
دولت آلمان از سویی ۷۰ـمین سالگرد پیروزی بر فاشیسم را با سکوت برگزار میکند؛ اما از دیگر سو، دولت و ارتش آلمان در حال تدارک برگزاری جشنی باشکوه بهمناسبت ۶۰ـمین سالگرد عضویت در اتحادیه امپریالیستی ناتو میباشند.
نخست وزیر اوکرایین، Jazenuk در جریان بازدید خود از آلمان به تحریف تاریخ میپردازد و مدعی میشود که رخدادهای کنونی در شرق اوکرایین به لحاظ تاریخی، رویدادهای جنگ جهانی دوم را بیاد میآورد و روسیه نقش تجاوزگرانه خود را حفظ کرده است. از قرار فاشیستهای اوکرایینی با همیاری آلمان در برابر این «متجاوز» مقاومت کردهاند و به مقاومت خود ادامه میدهند. از این روست که آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان در جشنی که بهمناسبت هفتادمین سالگرد پیروزی بر فاشیسم در مسکو برگزار میشود، شرکت نخواهد کرد.
عضویت در ناتو در شرایطی جشن گرفته میشود که این اتحادیه نظامی امپریالیستی پس از تهاجم به بالکان در سال ۱۹۹۹ دور جدیدی ازجنگافروزی در اروپا را آغاز کرد. ۷۰ سال پس از پایان جنگی ویرانگر که آلمان آغازگر آن بود و پس از بر جا گذاشتن زمینهای سوخته و ۲۷ میلیون قربانی در اتحاد شوروی، امروزه سیاستمداران آلمانی از «مسئولیت بیشتر» دولت آلمان سخن به میان میآورند که معنایی جز مشارکت آلمان در دخالتهای نظامی و عادی شدن جنگ بهمثابه راهحل از آن برداشت نمیشود. زمانی سخن از «مسئولیت بیشتر» بمیان میآید که سربازان آلمانی در کشورهایی دور از مرزهای کشور خود مستقر هستند و دولت آلمان در امر معاملات به خون آلوده صدور تسلیحات نظامی در صف نخست قرار دارد.
در شرایطی که هزینه تدارک جنگافروزی و خرید تسلیحات در سطح جهان سالانه به میزان ۱۷۰۰میلیارد دلار برآورد میشود و بیش از ۱۶هزار سلاح اتمی حیات زمین و هستی ساکنان آنرا مورد تهدید قرار میدهد، از سوی بزرگترین ائتلاف احزاب در اتحادیه اروپا، EVP که احزاب محافظهکار و راستگرا را در برمیگیرد، آتش تشدید درگیریها در اوکرایین دمیده میشود و سخن از بکارگیری هشدار بازدارنده سلاحهای اتمی، همانند دوران جنگ سرد بمیان میآید.
در اواخر ماه آوریل سال جاری در نشست این احزاب اعلام میشود که بهترین دفاع در برابر خطر روسیه، آمادگی یافتن برای درگیریهای احتمالی آینده است. در این نشست همچنین هشدار داده میشود که پوتین طرح اشغال جنوب اوکرایین بهمنظور ایجاد کریدوری جهت راهیابی به مناطق دیگر را در دستور کار خود دارد. از اینرو چنین هشدار میدهند:
«اگر در اوکرایین پیروز شویم، روزی هم در روسیه پیروز خواهیم شد. اگر اوکرایین را از دست بدهیم، پیروزی از آن پوتین است.»
در رابطه با پایگاههای نظامی آمریکا و سلاحهای اتمی ذخیره شده آمریکا در آلمان، Freudenstein، نماینده رهبری یکی از مؤسسات وابسته به ائتلاف احزاب محافظهکار در اتحادیه اروپا، چنین میگوید:
«در حال حاضر قدرت بازدارنده ناتو در اروپا منحصر به ۲۰ سلاح اتمی قدیمی و ناکارآمد از نوع B 16 است. این سلاحهای اتمی در خاک آلمان ذخیره شدهاند و با یک حمله ارتش روسیه همگی نابود خواهند شد. ما باید این وضعیت را تغییر دهیم. زمان گفتگو با روسیه سپری شده است. اکنون زمان اعمال سیاستورزی واقعگرایانه و قاطع فرارسیده است.»
شرایط خطیر کنونی و خطر روزافزون بروز «جنگ سرد» جدید مابین ناتو و روسیه و تحریف تاریخی جاعلانی که روز پیروزی بر فاشیسم را روز شکست و اشغال بهشمار میآورند، کمونیستها و نیروهای مترقی و هوادار صلح را بر آن داشته است که در ۷۰ـمین سالگرد پیروزی بر فاشیسم با تمام توان بهمنظور برپایی تجمات و راهپیماییهای اعتراضی کوشا باشند تا در این روز با صدایی بلندتر از همیشه فریاد سر دهند که بدون برقراری عدالت اجتماعی و بدون عاری بودن مناطق درگیر در جنگ از سلاحهای هستهای، صلحی در جهان برقرار نخواهد شد.