عملیات نظامی در پوشش علوم اجتماعی
پرهزینهترین برنامه علوم اجتماعی در تاریخ ـ سیستم حوزه انسانی ارتش آمریکا (HTS) ـ بیسروصدا به پایان رسیده است. این برنامۀ بحثبرانگیز، طی هشت سال بیش از ۷۲۵ میلیون دلار هزینه به مالیاتدهندگان تحمیل کرد. پنتاگون بخش اعظم این بودجه را بین دو کارخانه بزرگ دفاعی که پیمانکاران اصلی این سیستم بودند توزیع کرد: BAE Systems و CGI Federal.
حامیان اچ تی اس بهکرات ادعا میکردند که این برنامه درک فرهنگی میان نیروهای آمریکایی و عراقی و افغانی را افزایش میدهد ـ و از اینرو موجب کاهش تلفات آمریکاییها و غیرنظامیها میشود. رهبران این برنامه تأکید داشتند که دانشمندان علوم اجتماعی که در این برنامه فعالیت میکنند دانش فرهنگی اجتماعی را به فرماندهان ارائه میدهند، در حالی که واقعیت بغرنجتر از این حرفها بود. پرسنل اچ تی اس یک سلسله فعالیتهایی انجام میدادند که شامل گردآوری اطلاعات، جمعآوری خبر و عملیات روانشناختی بود. حداقل در یک مورد، یک کارمند اچ تی اس از بازجوییها در افغانستان حمایت کرد (وین برگر ۲۰۱۱).
این برنامه در خدمت عملیات موذیانهتری بود: به ابزاری تبلیغاتی برای متقاعد کردن مردم آمریکا بدل شد – بهویژه کسانی که گرایشهای آزادیخواهانه داشتند ـ ادعا میشد که اشغال عراق و افغانستان به رهبری آمریکا مأموریتهایی خیرخواهانه هستند که در آن فارغالتحصیلهای جوان و باهوش و سرزنده کالجها ایفای نقش میکنند. این سازمان به ظاهر نشان میداد که نیروهای آمریکایی چگونه در شکل مهرآمیزتر و آرامتر اشغال شرکت داشتند. عکسهای وزارت دفاع کارمندان اچ تی اس را نشان میداد که بر روی موکت نشستهاند و با افراد میانه سال افغان چای میخورند، یا به کودکان سرحال عراقی شکلات میدهند. در اینجا جنگی جریان داشت که در آن آمریکاییها احساس خوبی نسبت به جنگیدن پیدا میکردند.
وقتی در اواخر ۲۰۰۶ این برنامه برای نخستین باراعلام شد، من با نگرانی آن را دنبال کردم. بهدلیل آسیب احتمالی این برنامه به غیرنظامیان عراقی و افغانی، من هم مانند بسیاری از انسانشناسان مخالف این برنامه بودم ـ و بهدلیل آسیب احتمالی به نسلهای آینده دانشمندان علوم اجتماعی که ممکن بود به هنگام انجام تحقیق در خارج از کشور متهم به جاسوسی شوند.
این برنامه به غیر از مردمشناسان منتقدان دیگری نیز داشت. گروه کوچک اما پرسروصدایی از افسران نظامی هم، آشکارا با این استدلال از این برنامه انتقاد میکردند که این برنامه «توان نظامی فرهنگی پایدار را تضعیف میکند» (کونابل ۲۰۰۹) و این که در عمل «در بهترین حالت مؤثر بودن این برنامه مورد تردید است» (جنتایل ۲۰۱۳) بهرغم این انتقادها، این برنامه بهطور تصاعدی رشد میکرد. در اوج خود در سال ۲۰۱۰، این برنامه بیش از ۵۰۰ نفر را استخدام کرد که طیفی از افراد آکادمیک با مدرک دکترا تا کارمندان بازنشسته نیروهای ویژه را دربر میگرفت. طی چند سال بعدی بیش از ۳۰ «تیم حوزه انسانی» به عراق و افغانستان اعزام شدند، و بودجه سالانه آن تا حد بیش از ۱۵۰ میلیون دلار افزایش یافت.
سپس در سال ۲۰۱۴ واقعه عجیبی اتفاق افتاد. گزارشهای خبری و بیانیههای رسمی در مورد اچ تی اس تقریباً ناپدید شدند. وبسایت ساده آن دیگر به روز نشد. مبلغان اچ تی اس سکوت اختیار کردند. و در اوایل سالجاری هنگامی که سعی کردم با ستاد آن در فورت لیونورث، کانزاس تماس تلفنی بگیرم، کسی گوشی را برنداشت.
در مورد سرنوشت اچ تی اس کنجکاو شدم. حکایتهای متناقضی از دانشمندان علوم اجتماعی، کارمندان سابق، و روزنامهنگارانی شنیدم که در گذشته راجع به آن مطالبی نوشته بودند. تعداد اندکی ادعا کردند که برنامه به پایان رسیده است ـ همانطور که مدخل ویکیپدیا در مورد سیستم حوزه انسانی نوشته است. اما، هیچیک از این منابع از جمله شواهد قطعی، خاتمه آن را تأیید نمیکردند.
در تلاش برای کسب اطلاع از وضعیت رسمی این برنامه، با بخش آموزش ارتش آمریکا و دکترین فرماندهی (TRADOC) که از بدو ایجاد این برنامه، مرکز آن بود تماس گرفتم. از تماس با این مرکز خودداری کرده بودم زیرا در گذشته پرسشهای من، بدون پاسخ مانده بودند. اما اوایل این ماه تصمیم گرفتم یک بار دیگر امتحان کنم.
در کمال تعجب از سرگرد هارولد هاف از دفتر امور مردمی TRADOC پاسخی دریافت کردم. در یک پیام دو خطی ایمیل که هفته گذشته برای من فرستاده شد، هاف تأیید کرد که اچ تی اس در واقع در ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۴ پایان یافته است. اجازه دهید بهمنظور درک بهتر از اضمحلال شتابزده اچ تی اس تاریخچه آن را بررسی کنیم.
عملیات نظامی در پوشش علوم اجتماعی
اچ تی اس در ماه ژوئن ۲۰۰۶ آغاز شد، بهصورت برنامهای طراحی شده بود تا تیمهای پنج نفرهای با تیپهای جنگنده ارتش را تشکیل دهند. بر اساس نقشه اصلی اولیه اچ تی اس هر تیمی مرکب بود از پرسنل نظامی با متخصصان فرهنگی مجرب دانشگاهی ـ ترجیحاً دانشمندان علوم اجتماعی با مدارک دانشگاهی. در اوایل ۲۰۰۷ اولین تیم حوزه انسانی به خوست افغانستان اعزام شد جایی که به هشتاد و دومین واحد هوابرد تیپ چهارم ملحق شد. تا پایان آن سال چهار تیم دیگر به سراسر این کشور اعزام شدند.
معمار اصلی این برنامه مونتگمری مک فیت، انسانشناس فرهنگی بود. در چهار سال اول این برنامه او و ژنرال بازنشسته ارتش استیو فونداکارو (که بهعنوان مدیر اچ تی اس استخدام شده بود) بهطرز خستگیناپذیری این برنامه راترویج میکردند. تبلیغات شدید روابط عمومی آنها در صفحه نخست نیویورک تایمز و مجله سانفرانسیسکو کرونیکل منتشر میشد، به اضافه دهها مقاله در مجلهها و روزنامهها ی دیگر.
رسانههای شرکتها عموماً اچ تی اس را با اصطلاحاتی درخشان توصیف میکردند و روزنامهنگاران هرازگاهی مک فیت را بهعنوان دختر کولی بدی وصف میکردند. یک گزارشگر دیوانه او را بهعنوان یک «بچه وحشی موسیقی راک … با علاقه فراوان به کلاههای بزرگ آمریکایی و سیگارهای اسپیریت آمریکایی (استنارد ۲۰۰۷)». مک فیت همدست تمام عیار طراحان این برنامه بود.
با افزایش قدرت ژنرال دیوید پترائوس که یک حمایتگر پروپاقرص این برنامه بود، ترقی برقآسا و زودگذر اچ تی اس آغاز شد و شتاب پیدا کرد. پترائوس در عراق بهعنوان فرماندهی معروف بود که استراتژی عجیبی داشت مبنی بر تعامل با غیرنظامیان و باج دادن به رهبران قبیلههای محلی در ازای کسب حمایت سیاسی آنان تا «امنیت» مردم را تأمین کند.
این رویکرد «مردم ـ محور» پترائوس بهعنوان دکترین پترائوس شناخته شد و برخی از افسران ارتش از آن استقبال کردند. بسیاری از مقامات پنتاگون (بهویژه رابرت گیتس، وزیر دفاع) تحت تأثیر این استراتژی قرار گرفتند، استراتژیی که خیلی زود، زمانی که پترائوس، مسئول انتشار آییننامۀ جدید ارتش FM 3-24: ضد شورش شد مشروعیت یافت. جنگ ضد شورش، حال و هوای مشروعیت نظری داشت ـ در واقع، پترائوس پیرامون خود را با تیمیاز مشاوران دارای درجه دکترا در علوم سیاسی و تاریخ پر کرد. از نظر این افراد، ضد شورش بهمعنای «سطح تحصیل کردههای جنگ» بود.
زمانی که دکترین پترائوس بهعنوان روش ارجح ارتش برای مبارزه با شورشیان تثبیت شد بسیاری از فرماندهان تیپ با آن موافقت کردند. انتقاد از ضد شورش ـ یا اچ تی اس ـ برای افسرانی که در پی ارتقا مقام خود بودند حرکت نامناسبی بود. اعضای کنگره عموماً این رویکرد جدید راترجیح میدادند زیرا بهنظر میرسید موفق شود (دستکم در عراق) و به این دلیل که خیلیها آن را کمتر مرگبار میدانستند. برنامه اچ تی اس کاملاً با روایتی که پترائوس به کمک خبرنگاران موافق خود ساخته و پرداخته بود هماهنگ بود: ضد شورش، جنگ فرد متفکر است.
با این حال، اچ تی اس با یک سری موانع مواجه شد. همانطور که در بالا گفته شد، این برنامه از سوی انسانشناسان دانشگاهی با مقاومت سازمانیافتهای مواجه شد. کمتر از یک سال پس از اعزام اولین تیم حوزه انسانی به افغانستان، انجمن انسانشناسان بیانیه تند و تیزی صادر کرد و در آن مخالفت خود با این برنامه را اعلام کرد. یک گروه موقت، شبکه انسانشناسان نگران موفق شدند امضای بیش از ۱۰۰۰ انسانشناس را گرد آورند که متعهد شدند از فعالیت ضد شورش جلوگیری کنند.
افزون بر این اچ تی اس با تراژدی محاصره شد. بین ماه مه ۲۰۰۸ و ژانویه ۲۰۰۹، سه نفر از کارکنان برنامه ـ مایکل باتیا، نیکول سووجز، و پائولا لوید ـ در حین عملیات کشته شدند. برخی معتقد بودند که سیستمهای BAE (که قراردادهای بزرگ برای مدیریت اچ تی اس به آن واگذار شده بود) بهدلیل شتاب در تأمین دانشمندان علوم اجتماعی برای ارتش نتوانسته بود آموزش کافی به پرسنل ارائه دهد.
بهزودی مشخص شد که شرکت BAE افراد عیاش را استخدام کرده و متقاضیان اچ تی اس به اندازه کافی غربالگری نمیشدند. بسیاری از استادان دانشگاه که بکار گرفته شده بودند هیچ اطلاع واقعی از فرهنگ عراق یا افغانستان نداشتند. تعداد بسیار کمیاز آنها میتوانستند به زبانهای عربی، پشتو، دری، یا فارسی صحبت کنند یا این زبانها را بفهمند. اما فشار ادامه داشت ـ ارتش به «تحلیلگران حوزه انسانی» نیاز فوری داشت و حاضر بود برای بدست آوردن آنها دلار زیادی پرداخت کند. ونسا جزاری به خوبی نتایج حاصل از این الگوهای عجیب و غریب استخدام را خلاصه میکند:
برخی باهوش، با انگیزه، و با استعداد بودند ـ امابه اندازه همانها، آدمهای نالایقی وجود داشتند که ممکن بود کل تلاش را تبدیل به یک شوخی کنند. سیستم حوزه انسانی که در صفحات مجلات نظامی و برای فرماندهان بهعنوان درخشانترین چهرهها و بهترین سناریوها، توصیف شده بودند ـ در نهایت ترکیب پیچیدهای از مغز و جاهطلبی، آرمانگرایی و حرص و آز، حماقت، خوشبینی، و داوری غلط بودند. (Gezari سال ۲۰۱۳: ۱۹۷)
خیلی زود در سال ۲۰۰۹ گزارشهایی از تبعیض نژادی، آزار و اذیت جنسی و خلافهای مالی رسید و بر اساس تحقیقی در ارتش مشخص شد که بسیاری از فرماندهان تیپها با مشکلات جدی مواجهاند (واندر بروک ۲۰۱۳). از این هم بدتر، پژوهشگران دریافتند که از نظر بسیاری از فرماندهان تیپها برنامه حوزه انسانی ناکارآمد است. بهدنبال این افشاگریها، ژنرال ارتش شارون هامیلتون، بهعنوان مدیر برنامه جانشین فونداکارو شد، در حالی که کریستوفر کینگ انسانشناس، سمت دانشمند ارشد علوم اجتماعی را به عهده گرفت.
مارپیچ نزولی
با توجه به رشد چشمگیر و تقاضای ارتش برای گنجاندن دانشمندان علوم اجتماعی میتوان سوال کرد: چرا اچ تی اس به شکل یک مارپیچ نزولی سقوط میکند؟
یک دلیل مربوط میشود به عقبنشینی برنامهریزی شده نیروها از عراق و افغانستان. به فاصله نه چندان دور در سال ۲۰۱۲ تیم مدیریتی اچ تی اس نومیدانه در جستجوی راهی برای انجام این برنامه پس از عقبنشینی ارتش آمریکا بود:
با پشت سرگذاشتن عراق و خاتمه نقش آن در افغانستان که برای سال ۲۰۱۴ برنامهریزی شده بود، اصطلاح عملیاتی که این روزها ارتش آمریکا برای مدیران برنامه سیستم حوزه انسانی ارتش استفاده میکند عبارت است از «فاز صفر». این اصطلاح اشاره دارد به اعزام تیم کوچکی از ارتش کارشناسان حوزه انسانی برای جمعآوری اطلاعات در مورد جمعیتهای محلی ـ آداب و رسوم و حساسیتهای آنها، شاید در زمان صلح و قطعاً قبل از این که این مناطق وارد یک درگیری شوند که ممکن است به تعداد زیادی از نیروهای آمریکایی نیاز باشد. از نظر طرفداران سیستم حوزه انسانی فاز صفر بهعنوان راهی است برای زنده ماندن در یک حالت نظامی دشوارتر (هاجز ۲۰۱۲).
ظاهرا هیچیک از شاخههای نظامی یا فرماندهیهای جنگجو به تأمین مالی این برنامه پس از سال مالی ۲۰۱۴ علاقمند نبودند. شاید شهرت برنامه اچ تی اس بر آن مقدم بود. در یک پیام ایمیلی، افسر ذخیره ارتش به من گفت که «مانند خودروهای زرهی که به ادارات پلیس داده شد، آنها (کارمندان اچ تی اس) نوعی مازاد هستند … غالباً بهدنبال مشتریاند.»
سایرینی که در استخدام ارتشاند ماجراهای مشابهی را بازگو کردهاند. بهعنوان نمونه یک انسانشناس که در سازمانی نظامی کار میکند (وی گفت که نمیخواهد نامش فاش شود و بهطور رسمی صحبت نمیکرد) اشاره کرد که «کارمندان زیادی با دلایل متعدد به این برنامه اعتراض کرده اند. آنها اعتراضشان را صرفاً بهصورت درون سازمانی مطرح کرده اند.»
عامل دیگری که بدون شک به بقای طولانی مدت اچ تی اس لطمه زد مورد غضب قرار گرفتن خارقالعاده پترائوس در زمان تصدی خود بهعنوان مدیر سازمان سیا بود. واشنگتن پست پس از سوءاستفاده نامشروع و علنی کردن بیپروایانه اطلاعات محرمانه توسط وی، مطلب «از اوج عزت به حضیض ذلت» را گزارش کرد. (مویر ۲۰۱۵). بهدنبال این موضوع، پترائوس ـ برادول، برخی از روزنامهنگاران شروع کردند به اذعان به این امر که شور و شوق آنها برای جنگ ضد شورش به میزان زیادی بهدلیل «قهرمانپرستی و بتپرستی نظامی» بود که حول محور کیش شخصیت پترائوس متمرکز شده بود (ولاوس ۲۰۱۲).
اسپنسر آکرمن از مجله ویرد در یک اعتراف کاملاً صادقانه اقرار کرد: هرقدر بیشتر با کارکنان او مراوده داشتم، نقطهنظرهای آنان قانعکنندهتر بهنظرم میرسید … در بازنگری، من به اندازه کافی منتقد (نظریه ضد شورش ) نبودم … یک طنز دیگر که سقوط پترائوس را فاش میکند این است که برخی از ما که خودخواهانه فکر میکردیم پوشش خبری ما در مورد پترائوس و ضد شورش خیلی خردمندانه بوده است به افسانهها استمرار میبخشیدیم بدون آن که از آنها کاملاً اطلاع داشته باشیم.
رسوایی پترائوس ـ برادول لفاف اسرارآمیزی را که مبلغان ضد شورش را دربر گرفته بود از هم درید. شاید اچ تی اس به طرز ناعادلانهای به لطمه جانبی گرفتار شده باشد، این هم هست که معماران این برنامه به راحتی خود را در غم و شادی افراد پترائوس شریک میکردند. (ممکن است مارک تواین در مورد این وضعیت گفته باشد: سهم خود را میپردازید و انتخاب خود را میبرید.)
تا سال ۲۰۱۳ موج جدید انتقادها اچ تی اس را احاطه کرد. انسانشناسان به مخالفت خود ادامه دادند، اما جدیدترین منتقدان اچ تی اس دانشگاهیان نبودند ـ روزنامهنگاران پژوهشی و یک نماینده خشمگین بودند. تام وندن بروک خبرنگار یو اس ای تودی یک سری مقالات تند نکوهشآمیز منتشر کرد بر اساس اسنادی که روزنامه از طریق قانون آزادی اطلاعات بدست آورده بود. جان استنتون خبرنگار مستقل، شبکهای از اعضای اچ تی اس ایجاد کرد و دهها مقاله درباره جنبههای کثیفتر این برنامه منتشر کرد.
یک ناظر انتقادی دیگر، ونسا جزاری روزنامهنگار بود. او پس از چندین سال تحقیق موشکافانه در سال ۲۰۱۳ کتاب افشاگرانهای منتشر کرد تحت عنوان سرباز رئوف. وی در آن به خوانندگان میگوید: «دلم میخواست به قابلیت سیستم حوزه انسانی برای باهوشتر کردن نیروی نظامی آمریکا اعتقاد داشته باشم، اما هر چه بیشتر با این تیم وقت میگذرانم، بیشتر سردرگم میشوم» (جزاری ۲۰۱۳ : ۱۶۹). و بعد در همان فصل مینویسد: «سیستم حوزه انسانی به مردم، به کارکناناش و به کارمندان قراردادیاش در مورد ویژگیهای کارش در افغانستان دروغ گفت. ثابت کرد در قبال آنچه انجام داد کمتر جدل میکند تا در مورد بیلیاقتی محض خود (همانجا: ۱۹۲).
گویا این انتقادها کافی نبودند، دانکنهانتر، نماینده آمریکا، عضو جمهوریخواه کمیته نیروهای مسلح، جنگ صلیبی یک تنهای را در برابر این برنامه آغاز کرد. سرخوردگی او آشکار بود. او در اوایل سال ۲۰۱۴ گفت: «این تکاندهنده است که این برنامه، با جنجال خود و ضرورتی که بسیار محل تردید است، بتواند تمدید شود. باید به پایان برسد». فشار افزایش مییافت.
مشکل دیگری که اچ تی اس با آن مواجه شد تغییر گسترده در اولویتهای پنتاگون بود، دور شدن از اطلاعات فرهنگی و نزدیک شدن به اطلاعات جغرافیایی. همانطور که الیور بلچر جغرافیدان (۱۸۹: ۲۰۱۳)اشاره کرد، دومی«نشانه یک حرکت واقعی بهسوی انجام مطالعات حوزه انسانی در فاصلهای در محدوده مراکز استراتژیک محاسبه در واشنگتن دی سی و ویرجینیا بود.» ضد شورش گذرا بود. «ارتش ایالات متحده دارای یک نفرت فرهنگی شدید نسبت به جنگ نامنظم و اختصاص منابع به دانش فرهنگی اجتماعی است». با توجه به محققان دانشگاه دفاع ملی (لم و همکاران ۲۸:۲۰۱۳) این موضوع به اضافۀ سابقۀ بیکفایتی، بدون شک کسانی را که با ایده گنجاندن دیدگاههای علوم اجتماعی در ارتش مخالفت میکردند تشویق میکرد.
تا سال ۲۰۱۴، حوزههای بهسرعت در حال رشد محاسباتی و مدلسازی پیشبینانۀ علوم اجتماعی رایج شده بودند ـ آنها از استقبال دولت اوباما از «اطلاعات وسیع» کاملاً حمایت میکردند .بسیاری از برنامهریزان پنتاگون ترجیح میدهند برای جمعآوری دادهها از پرونده تلفن همراه، حسگرهای از راه دور، پایگاههای دادهها، بیومتریک و هواپیماهای بدون سرنشین مجهز به دوربینهای با وضوح بالا استفاده کنند تا از دانشمندان علوم اجتماعی که اعتبارشان محل تردید است. (برای پوشش کاملتری از برنامههای مدلسازی پیشبینانه، نگاه کنید به مقاله من «کنترل کردن قلبها و ذهنها» در نسخه فعلی آنترپولوژی تودی). به گفته الیور بلچر (۲۰۱۳:۶۳)، «این الگوریتم است، نه انسانشناسی، که رسوای واقعی علوم اجتماعی در اواخر جنگ مدرن است.»
یادداشت الحاقی :زندگی پس از مرگ برای اچ تی اس
روزهای پایانی حیات اچ تی اس، زشت بود. بنابر یک روایت، آخرین لحظات آن پرسروصدا و عاطفی بود. بهنظر میرسد که اچ تی اس هنوز مومنان واقعی در میان صفوف خود داشت ـ کارمندانی که حتی زمانی که همه چیز در حال خراب شدن بود هنوز آن را انکار میکردند. کسی که با این وضعیت آشنا بود کسانی را که در لیست حقوقبگیران بودند در زمان خاتمه برنامه این گونه توصیف کرد «عصبانی، شوکه، تلخ و تلافی جو … سه چهار ماه آخر برخی افراد بد خلق با مسمومکنندهترین فرهنگی که تا آن هنگام دیده بودم حضور داشتند.»
اگرچه اچ تی اس بهطور رسمی پایان یافته است، اما سئوالها در مورد آینده آن، باقی است. قانون اختیارات دفاع ملی (NDAA) برای سال مالی ۲۰۱۵ اجازه میدهد تا ارتش یک «برنامه آزمایشی برای سیستم حوزه انسانشناختی … برای حمایت ازعملیاتی به صورت فاز صفر و برنامههای همکاریهای امنیتی فرماندهی ایالات متحده در اقیانوس آرام انجام دهد. این بخش باید در ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۶ خاتمه پیدا کند» ( کنگره ایالات متحده ۲۰۱۴: بخش ۱۰۷۵).
افزون بر این، ژنرال ری اودیرنو در نامهای به تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۵ به نماینده کنگره آمریکا، نیتا لووی، اچ تی اس را در فهرست مقتضیات بدون بودجه برای سال مالی ۲۰۱۶ گنجاند. امه اودیرنو اچ تی اس را بهصورت برنامه بدون بودجه توصیف میکند تا همانگونه که در NDAA پیشنهاد شد توسط فرماندهی اقیانوس آرام مورد استفاده قرار گیرد. اما هیچ آگهی استخدامی برای پذیرش کارمندان جهت این برنامه وجود نداشته است. فقط زمان میتواند نشان دهد که آیا اچ تی اس ققنوسوار از میان خاکستر برخواهد خاست یا واقعاً ازهم پاشیده شده است.
بعضیها استدلال میکنند که اچ تی اس ایده خوبی بود که بد مدیریت شد. دقیقتر خواهد بود بگوییم اچ تی اس ایده بدی بود که بد مدیریت شد. دانش فرهنگی، خدمتی نیست که به آسانی توسط پیمانکاران و مشاوران تأمین شود، یا به کمک راهنمای آموزشی به سربازان آموزش داده شود. اچ تی اس بر شالوده معیوبی ساخته شده است، و سابقه فوقالعاده بد آن، نتیجه گریزناپذیر آن بود. این واقعیت که این برنامه مادام که کار میکرد ادامه داشت، نگرش سطحی ارتش نسبت به فرهنگ را آشکار میسازد.
اگر دقیقتر نگاه کنیم روشن میشود که اچ تی اس اهمیت اجتماعی وسیعتری داشت. این برنامه در بردارنده تناقضهای فرهنگی عمیقی بود که مبنای جایگاه آمریکا در دنیای پس از تناقضات ۱۱ سپتامبر بود که امروزه همچنان کشور ما را آزار میدهد. به گفته ونسا جزاری:
[اچ تی اس] یک استعاره فرهنگی عظیم بود، نمود نامتناهی روح ملی زمانه: استثناگرایی آمریکایی که به حقانیت سیاسی دوران پسااستعماری و جهانی شده که محرک آن حرص سیریناپذیر پیمانکاران دفاعی برای سود بود، رنگ و لعاب میداد. اگر میتوانستید راهی برای نمایش احساسات گوناگون ملی بر روی یک پرده بزرگ در مورد نقش آن بهعنوان تنها ابرقدرت جهان پس از جنگ سرد پیدا کنید، این چیزی بود که میتوانستید نمایش دهید. (جزاری ۲۰۱۳:۱۹۸)
با بررسی ویرانهای که بهدنبال اچ تی اس به جای ماند درسهای بسیاری میتوان آموخت. از یک منظر این برنامه میتواند بهعنوان نمونهای باشد از ضعف، بیکفایتی، و غروری که مشخصه بسیاری از تجاوزات و اشغالگریها به رهبری امریکا در عراق و افغانستان است. همانطور که نیال فرگوسن مورخ بیان کرده است، آمریکا یک امپراطوری حاشاکننده است. در این صورت شاید تعجبآور نباشد که جنگهایی که فتح امپراطوری است در لفافه «آگاهی فرهنگی» و تأمین «امنیت نیروی انسانی» پیچیده میشود. از منظر دیگر اچ تی اس نشاندهنده افراط معیوب در مجتمعهای نظامی ـ صنعتی است که دیوانهوار اداره میشوند، سیستمیکه نیازهای صنایع دفاعی و ژنرالهای مشهور را تأمین میکند نه نیازهای عراقیها و افغانها را.
بهمراتب بهتر بود اگر علوم اجتماعی که از طرف دولت تأمین مالی میشد برای ساخت پلهای احترام و درک متقابل با جوامع دیگر مورد استفاده قرار میگرفت، و نه بهعنوان یک سلاح بر علیه آنها.
***
روبرتو جی . گونزالس استاد مردمشناسی در دانشگاه سن خوزه است. او نویسنده چندین کتاب است از جمله علوم زاپوتک، ضد شورش آمریکایی و فرهنگ نظامیگری.
آدرس اینترنتی وی :
roberto.gonzalez@sjsu.edu
References
Ackerman, Spencer. 2012. How I Was Drawn into the Cult of David Petraeus. Wired.com, November 11.
Belcher, Oliver. 2013. The Afterlives of Counterinsurgency: Postcolonialism, Military Social Science, and Afghanistan, 2006-2012. Unpublished PhD dissertation, University of British Columbia.
Connable, Ben. 2009. All Our Eggs in a Broken Basket: How the Human Terrain System Is Undermining Sustainable Military Cultural Competence. Military Review (March-April 2009), 57-64.
Gentile, Gian. 2013. www.e-ir.info/2013/08/03/counterinsurgency-the-graduate-level-of-war-or-pure-hokum , e-International Relations, August 3.
Gezari, Vanessa. 2013. The Tender Soldier. New York: Simon & Schuster.
Hodges, Jim. 2012. archive.defensenews.com/article/20120322/C4ISR02/303220015/Cover-Story-U-S-Army-8217-s-Human-Terrain-Experts-May-Help-Defuse-Future-Conflicts. Defense News, March 22.
Lamb, Christopher et al. 2013. The Way Ahead for Human Terrain Teams. Joint Forces Quarterly 70(3), 21-29.
Moyer, Justin Wm. 2015. www.washingtonpost.com/news/morning-mix/wp/2015/04/24/gen-david-petraeus-from-hero-to-zero. Washington Post, April 24.
Stannard, Matthew. 2007 www.sfgate.com/magazine/article/Montgomery-McFate-s-Mission-Can-one-2562681.php.. San Francisco Chronicle Magazine, April 29.
US Congress. 2014.
Vander Brook, Tom. 2013. . USA Today, February 28.
Vlahos, Kelley. 2012. . The American Conservative, November 19.
Weinberger, Sharon. 2011. www.nature.com/news/2011/111018/full/news.2011.598.html. Nature, October 1