۲- تکنولوژی پزشکی «سیا» در خدمت جمهوری اسلامی ایران
پس از پخش سناریوی «اقاریر» رهبران حزب تودهٔ ایران، که بهکارگردانی سیا، موساد و اینتلیجنت سرویس و ساواک در خدمت جمهوری اسلامی، در «استودیو اوین» تهیه دیده شده بود، مقالات متعددی بهدست «هیأت تحریریهٔ راه توده» رسید که هریک افشاکنندهٔ شیوههای خاصی از شکنجهها و شناسانندهٔ نوع خاصی از مواد شیمیایی مکمل شکنجههای جسمی و روانی است. «راه توده» جهت آشنا ساختن خوانندگان خود با شیوههای مختلف شکنجه و انواع و اقسام داروها، مبادرت به چاپ بعضی از این مقالات رسیده میکند.
سازمانهای جهنمی «امنیتی»، از قبیل سیا، موساد و غیره، در اعمال شکنجههای گوناگون و کاربرد مواد شیمیایی روی انسانهای دربند در آمریکا، آمریکای لاتین، خاورمیانه و آفریقا ید طولایی دارند. برگبرگ تاریخ سیاه این سازمانها شاهد این مدعا است.
سازمان جاسوسی «سیا» در کنار اختراع وسایل مدرن شکنجههای جسمی و روانی، برای دست یافتن به داروهای جدید و جدیدتر در تلاش تبآلودی است، و در این راه از صرف میلیونها دلار جهت ایجاد آزمایشگاهها و لابراتوارهای مجهز و مدرن و تشکیل هیأتهای پژوهشی و تحقیقی کوتاهی نمیکند.
اکنون سیاهچالهای زندانهای شاهساختهٔ جمهوری اسلامی به آزمایشگاه داروهای جدید “سیا” بدل شده و قربانیان خود را از میان رادمردان تودهای برگزیده است.
اینکه جلادان اوین به کدام شیوه دست یازیده و از کدامین داروها بهره جستهاند، فقط برای خود این جلادان معلوم است! ولی آنچه که برای ما معلوم است این است که نباید گذاشت اسرار این جنایت حیوانی و هولناک از انظار پنهان مانده، در مغاک فراموشی افتد.
لازمهٔ افشای این اسرار، اعزام هیأتی ناظر بیطرف و بینالمللی مرکب از حقوقدانان و پزشکان متخصص در امر شکنجههای جسمی و روانی به ایران و دیدار آنان با زندانیان تودهای است. تنها بدین طریق است که نحوهٔ شکنجهها، نوع داروها و در نهایت اسرار این جنایت با تمام ابعادش کشف خواهد شد.
ولی آیا مقامات جمهوری اسلامی حسابشان آنقدر پاک است که باکی از ورود چنین هیأتهایی و بازدید آنان از زندانیان نداشته باشند؟ اگر چنین است و مقامات جمهوری به صحت «اعترافات» اعتقاد دارند و آن را ناشی از «هدایت» متهمین و نه چیز دیگر میدانند، باید بدون هراس و دلهره، اجازه دهند که یک هیأت ناظر و بیطرف بینالمللی متشکل از حقوقدانان و پزشکان متخصص و روزنامهنگاران وارد ایران شده، از نزدیک با زندانیان دیدار کرده و نحوهٔ دریافت «اعترافات» را به مردم ایران و جهان روشن کنند.
* * *
پزشک روانکاو الجزایری، دکتر خیرالدین مصطفی، که خود طعم حبس و تبعید و شکنجه را چشیده است، پس از ملاحظهٔ صحنههای «اعترافات»، تجربیات و مطالعات خود را در اختیار ما گذاشت. دکتر خیرالدین در مورد این سؤال که چگونه جلادان توانستهاند این مبارزان قدیمی و آبدیدهٔ کارگری را که هر یک سختترین امتحانات را متحمل شده و از تعهدات خود دست برنداشتهاند، بهچنین اظهاراتی وادارند، گفت:
با ترکیب چند شیوهٔ شکنجهٔ جسمی، روانی و شیمیایی (دارویی) میتوانند شخصیت افراد تحت شکنجه را کاملاً خرد کنند و آنان را به کالبدهایی تبدیل کنند که مطالب تلقین شده را تکرار نمایند و بهعبارتی آنان را مسخ نمایند. شکنجههای وحشیانهٔ جسمی که همه از ساواک شاه به ارث برده شده برای تضعیف جسمانی افراد بهکار میرود تا شکنجههای روانی و شیمیایی مؤثر واقع شود. مهمترین شیوهٔ شکنجهٔ روانی، «انزوای محض» است ، یعنی محبوس ساختن انقلابیونی که تحت شکنجههای جسمی از پای درآمدهاند در اتاقی که نور و صدا اصلاً به آن راه ندارد و دیوارهای آن کاملاً سیاه میباشد. ضمنا انقلابيون زندانی به هيچگونه اطلاعاتی از خارج دسترسی ندارند، در نتیجه جلادان میتوانند آنها را از نظر اطلاعاتی و حسی کاملاً منزوی سازند تا پس از گذشت چند ماه آنان را دچار اختلالات عصبی و روانی سازند.
سوء استفاده از مواد مخدر و مواد شیمیایی و دارویی چون L.S.D، هروئین و آمفتامین Amphetamin بخصوص از نوع ایمائو I.M.A.O افرادی را که تحت شکنجه از پا درآمدهاند، دچار حالت فوقالعاده منقلب و اضطراب بیحد میسازد. با ترکیب موادی چون تافرامیل Taphramyl، که عکسالعمل معکوس مواد شیمیایی فوقالذکر را در فرد ایجاد میکند، حالتی در این افراد بهوجود میآورند که احساس گناه کنند و دائماً بهخود اتهامات نامربوط بزنند!
دکتر خیرالدین در پایان اضافه میکند:
بدین ترتیب این امکان حاصل میشود که از طریق تلقین، این مبارزان را که تحت تأثیر شکنجههای جسمی، روانی و دارویی دچار اختلالات عصبی و روانی شدهاند مسخ کنند و «اقاریری» از آنان کسب کنند. ضمناً دستگاههای جاسوسی امپریالیستی چون «سیا»، «موساد» و «ساواک» روز بهروز شیوههای تلقین روانی جدیدتری برای سرکوب انقلابیون مردمی و ضدامپریالیست کشف میکنند و بهاجرا میگذارند.
* * *
یک گزارش دیگر دربارهٔ نحوهٔ تأثیر داروهای نورولپتیک، که در شکنجههای «مقامات امنیتی»، «سیا» و «ساواک بهکار برده شده است. این گزارش را یک پزشک متخصص به «راه توده» ارسال کرده است:
اینک با توجه به اطلاعات همهجانبهٔ موجود، نتیجهٔ تحقیقات خود را دربارهٔ شکنجهٔ روانی زندانیان تودهای و بهآذین در اختیارتان میگذارم. بگذار دنیا از عمق فاجعهای که انقلاب ما و روشنفکران طراز اول ما را تهدید میکند، واقف گردد.
این شکنجه روشی است بر پایهٔ رفلکس شرطی پاولوف و پدیدهٔ هیپنوز (Hypnose). زندانی را روزها در سلولی بیمنفذ و بدون کوچکترین محرک (stimulus) خارجی چون نور و صدا نگاه میدارند. بعد از چند روز زندانی بهحالت تیرگی شعور (Mental Confusion) میافتد. سپس یکی از انواع داروهای نورولپتیک (Neuroleptique) یا یکی از مشتقات (Benzodiazepine) به او تزریق میکنند و هشیاری زندانی (vigilence) را به کمترین سطح ممکن میرسانند. سپس در یکی از ساعتهای مشخص زندانی را بیدار میکنند و جملاتی را که میخواهند تکرار شود بهاو دیکته میکنند. بعد از مدتی مقاومت، زندانی از شدت خستگی و میل شدید به خواب، حرفها را تکرار میکند تا بتواند بعداً اجازهٔ خوابیدن داشته باشد. زندانی در هنگام تکرار اراجیف دیکته شده کاملاً آگاهی خود را نسبت بهآنچه میگوید از دست میدهد. فقط بعداً بعضی از قسمتهای آن را (در صورت خاتمهٔ شکنجه) بهصورت بریده بخاطر میآورد.
شکنجهگر از شکنجهٔ فیزیکی نیز بهعنوان عامل مکمل استفاده میکند. در جریان این «آزمایش» زندانی لاغر میشود، چهرهاش کرخت و سرگشته بهنظر میآید، نگاهش بیفروغ و مبهوت میگردد. جملاتش ابتدا بریده بریده است که این را نیز میتوان بعدا از «تمرین»های زیاد کم و بیش اصلاح کرد.
گفته میشود که این متد را اربابان ژنرال فردوست در آمریکا روی بعضی از زندانیان عادی و «داوطلب» آزمایش کردهاند. البته جای تعجبی نیست: در این کشور در سال ۱۹۸۱ مایعی از مغز بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی (Schizophernie) را به ده نفر «داوطلب» محکوم به حبس ابد در ازای آزادی آنها تزریق کردند که ۳ تن از آها بهاین بیماری مبتلا گشتند!!
* * *
گزارش دیگری دربارهٔ نحوهٔ بهکار بردن داروهای مکمل شکنجهٔ روانی و جسمی که توسط یک پزشک متخصص دیگر در اختیار «راه توده» قرار گرفته است:
در دهههای اخیر، برای سرکوب و منفعل کردن افراد آزادیخواه و مترقی در آمریکا از روش روانپزشکی و رواندارویی استفاده شده است. برخلاف شکنجهٔ جسمی که انسانها در مقابل آن قادر به مقاومت تا پای شهادتاند. بهطور مثال، افسران تودهای با ۲۵ سال شکنجه در زندانهای شاه بدون کوچکترین خللی در ایمان به عقیدهشان، یا رفقای شهید روزبه، حکمتجو، تیزابی، گلسرخی، دانشیان و دیگر میهنپرستان زمان شاه را میتوان نام برد، و یا معالجهٔ دردهای جسمی مقاوم در مقابل مسکنهای قوی مانند مرفین را با دورههای ۶ ماهه تا یکساله با روش تمرکز فکر میتوان تسکین داد را نام برد. پس، از نظر پزشکی، انسان قادر به فائق آمدن بر دردها، از جمله شکنجهٔ جسمانی میباشد.
در شیوهٔ متداول در آمریکا از داروهای هیپنوتیزکننده (Hypnotic Pharmacy) استفاده میشود که تولید خواب مصنوعی یا از دست دادن اراده را موجب میشوند. مثال سادهٔ آن، داروهای بیهوشی در جراحی است که تزریق آن بیمار را بدون کوچکترین مقاومت و ارادهای با خود بهحالت اغماء میبرد. در روش اجبار به اقرار کذب و ناخواسته، که بهمراتب وحشیانهتر و غیرانسانیتر است، مکانیزم این روش بهاین صورت است که محکوم را بهمدت یک هفته تا ده روز زیر شدیدترین شکنجههای جسمی و شوکهای شدید الکتریکی قرار میدهند تا بهاصطلاح پزشکی بدن را آماده و مستعد پذیرش میکنند. همزمان با شروع شکنجهٔ جسمانی، دست به تزریق این نوع داروها که مهمترین آنها از خانوادهٔ باربیتورات Barbiturate و یا از خانوادهٔ غیر باربیتورات مانند Glutemide و Diciofenazone و غیره میباشند، با استفاده از مقدار زیاد آن در چندین نوبت در ۲۴ ساعت و بهمدت چند روز، این اثرات در محکوم بهوجود میآید که مهمترین آنها عبارتند از:
۱ـ کاهش شدید هوشیاری
۲ـ از بین بردن کامل عملکرد فکر و هوش
۳ـ از دست دادن کامل Autocontrol بهطوری که بیمار از خود کوچکترین کنترلی بر حرکات، رفتار و تفکر خود ندارد
۴ـ از بین بردن قدرت قضاوت و انتقاد، و قدرت تشخیص نسبت به اشیاء خارج از فکر خود
۵ـ عدم شناخت نزدیکترین افراد خانواده مانند زن، بچه، مادر و غیره
۶ـ اعتیاد جسمی و روحی که با نرسیدن دارو به بیمار، تولید طپش قلب، استفراغ، اضطراب، دردهای شکمی و عضلانی و تکانهای شدید عضلانی، حالتی شبیه به معتادین هروئین [میکند].
ولی مهمترین اثر داروهای هیپنوتیز کننده بعد از تزریق مقدار زیاد برای مدتی در بیمار یا محکوم، تولید پسیکولوژی مسمومی یا جنون مسمومی Toxicity Psychosis است که تولید شرایطی شبیه اسکیزوفرنی (فروپاشی روان)، معروف به depersonalization یا خرد شدن و احساس از بین رفتن کامل شخصیت روانی، فکری و وجود است. مسموم depersonalized با احساس شخصیت فروپاشیده، خود را در مرکز دنیا میبیند و انگار تنها موجود این کره است. مسموم روانی خود را شیئی از دنیای خارج میداند بدون کوچکترین قدرت فکری، اراده، دفاع و عکسالعمل، کاملاً بهمانند شیئ جامد با تسلط کامل دنیا بر روح و جسم وی. بیمار مسموم شده هیچگونه احساس وجودی برای خود ندارد، چون خود را در این دنیا تنها موجود میداند. بنابراین، تمام بار سنگین فشارها، اثرات و دستورات بر گُردهٔ او است، و او مجبور به تحمل آنها بدون اراده و دفاع است، و او خود را موظف بهاجرای دستورات و اثرات وارده از خارج میداند. مجموعهٔ این علائم در اصطلاح روانپزشکی به xenopathic syndrome (بیماری احساس فشار، تحمیل و اثر و دستورات و اثرات وارده از خارج موظف بهاجرای آن) معروف است. البته اثرات مخرب بسیار دیگر هم بر روی تفکر، تعقل و روان دارد که خارج از وقت نامه است.
این روش را میتوان پیشرفتهترین، کاملترین و مؤثرترین نوع شستشوی مغزی نام برد. آمار آزمایشات انجام شده حتی یک نمونهٔ مقاومت در مقابل این روش را نشان نمیدهد. دقت شود که وزیر کشور و دادستان کل انقلاب آنقدر به عملکرد این سیستم اطمینان داشتند که بلافاصله فردای روز دستگیری رفقا، در مصاحبههای خود اعلام کردند که این همه افراد دستگیرشدهٔ حزب تودهٔ ایران به «جاسوس» بودن خود «اعتراف» کردهاند! (البته بدون انجام بازجویی، یا داشتن مدارک کتبی).
طبق تحقیقات و انتشارات سازمان حقوق بشر، این روش بهصورت متداول در کشورهای فاشیستی آمریکای جنوبی و مرکزی، و بهخصوص در آفریقای جنوبی و اسرائیل برعلیه مخالفین بهکار برده میشود. در این خصوص باید گفت که اسرائیل جزو نادر کشورهای صادرکنندهٔ متخصص این روش مسمومیت روانی است. در سالهای آخر دورهٔ شاه معدوم، این روش اجبار و تلقین به اعتراف کذب و ناخواسته، از طریق کارشناسان شکنجهٔ اسرائیل وارد ایران میشد.