مبارزه با رژیم ولایت فقیه، همیشه و همه جا
اگر امروز کارگران و زحمتکشان بخواهند با سیاستهای ضدمردمی جناح حاکم مبارزه کنند، و با حذف همین چهرههای معدود و آنهم فقط در شهرهای بزرگ مقابله کنند، چارهای جز رأی دادن به جناح اصلاحطلبان و «معتدلان» و نیروهای همسوی آنها ندارند. چرا که اگر انتخابات را تحریم کنند و یا رأی ممتنع به صندوقها بریزند، عملاً بهنفع جناح حاکم عمل کردهاند. تنها با رأی گسترده کارگران و زحمتکشان در تهران و برخی دیگر از شهرها است که میتوان احتمالاً نامزدهای رژیم را پس زد.
مبارزات دمکراتیک تودههای عدالتطلب و آزادیخواه ایران هیچگاه از بین نرفته است. از فردای روز پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ تاکنون مبارزه دمکراتیک تودههای مردم و سازمانهای سیاسیشان با جناح ضدخلقی و ضددمکراتیک در حاکمیت در جریان بوده و بهرغم افتوخیزها و شکستهای فراوان و کامیابیهای معدود هیچگاه خاموش نشده است. در هرجا و موقعی که امکان حضور تودههای مردم فراهم بوده، مردم آنرا به عرصه مبارزه مسالمتآمیز و قانونی خود با عمال رژیم ولایت فقیه و مقابله با سیاستهای ولی فقیه بدل کردهاند.
این فرایند از سال ۷۶ به این سو شکل گستردهتر و میلیونی بهخود گرفته است. مردم و نیروهای سیاسی ـ اجتماعی مخالف رژیم ولایت فقیه و سیاستهای ضددمکراتیک آن توانستهاند، عرصه انتخابات مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی شهر و روستا و ریاست جمهوری را به صحنه مقابله تمام و کمال و آگاهانه با رژیم ولایت فقیه بدل کنند. در هر یک از این عرصههای انتخاباتی، مردم کوشیدهاند تا با رأی دستهجمعی و میلیونی خود از دستیابی عمال رژیم به ارگانهای انتخابی جلوگیری کنند. مردم بهخوبی میدانند که این تنها امکانی است که از قانون اساسی برآمده از انقلاب بهجا مانده و تاکنون توانستهاند با هوشیاری خود از این تنها امکان باقی مانده بهعنوان ابزاری برای بههم زدن اقدمات ضددمکراتیک و «زدن تودهنی» به جناح راست رژیم ولایی و طرفداران آن استفاده کنند. بهرغم تلاش نادرست و غیرقابل درک نیروها و کسانی که سعی کرده و میکنند، اصلاحطلبان را با مستبدان یکسان و سروته یک کرباس جلوه دهند، برآمدن محمد خاتمی، رئیسجمهور اصلاحطلب ایران در سال ۷۶ و مجلس ششم و اجرای قانون شوراهای شهر و روستا در دروان محمد خاتمی را باید دستاوردهایی دمکراتیک تلقی کرد که از نمونههای موفق زدن دستِ رد تودههای به ستوه آمده بر سینه عمال رژیم ولایت فقیه بودهاند. پایمال کردن آرای مردم در رأی به مهندس میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، اعتراضهای میلیونی مردم و ظهور توفنده جنش سبز که بهشدت توسط رژیم ولایت فقیه سرکوب شد، بدون پشتوانه جنبش دمکراتیکی که از سال ۶۸ بر پایه نارضایتی گسترده مردم بهوجود آمده بود، امکانپذیر نبود.
با آنکه جناح ضدمردمی حاکمیت با خزیدن و پنهان شدن در زیر شعارهای «انقلابی»، «اسلام» و «انقلاب»، بهمدت سه دهه بهطور سیستماتیک و خشن و علنی حقوق اساسی مصرح مردم در قانون اساسی را نقض کرده و میکند، اما تودههای رنجبر و زحمتکش و آگاه ایران با هوشیاری خود، هیچگاه ساکت و بیتفاوت نبوده و با اقدامات ضدمردمی و ضددمکراتیک رژیم بهنحوی مقابله کردهاند. مردم همواره با اقدامات غیرقانونیی همچون باطل کردن آرایشان در صندوقهای رأی، مهندسی انتخابات از جمله نظارت استصوابی ضدمردمی شورای نگهبان دست نشانده ولی فقیه، تقلب گسترده در انتخابات، مقابله کرده یا حداقل نگذاشتهاند تا آب خوش این اقدامات ضدمردمی به این سادگیها از گلوی مستبدان مرتجع پایین برود. مقابله مردم با تقلب انتخاباتی در تابستان سال ۸۸ بود که خامنهای را وادار کرد تا با گریه و زاری از نیروهای سرکوبگر نظامی خود بخواهد که مردم معترض را سرکوب کنند.
با جرأت میتوان گفت که حضور مردم در پای صندوقهای رأی که دستاورد انقلاب بهمن ۵۷ است حتی با قیدهای تنگ و محدودکننده بیشماری که توسط شخص ولی فقیه و شورای نگهبان و مجلسهای مرتجع بر دست و پای قوانین زده شده، به معضلی عظیم و درد بیدرمانی برای رژیم ولایی و طرفداران «حکومت اسلامی» بدل شده است. فراموش نکنیم توطئههای ضدمردمی جناح راست را در حذف مردم و انتخابهایشان در عناوین و ترفندهای گوناگون. فراموش نکنیم اقدامات ضدمردمی جناح راست حاکم را در جهت حذف همین مقدار باقیمانده از حقوق اساسی مردم . فراموش نکنیم توطئه جناح حاکم بهدست شخص خامنهای را با طرح احیای پست نخستوزیری و انتخاب آن توسط مجالس دستنشانده ولی فقیه، تا بهقول خودشان «غائلههای انتخابات رئیسجمهور» را برای همیشه ریشهکن کنند.
شک نیست که نقشههای ضدمردمی رژیم ولایت فقیه تاکنون توانسته است بسیاری از حقوق مردم را از چنگ آنها برباید. اعمال نظارت استصوابی توسط شورای نگهبان، صدور انواع و اقسام حکمهای حکومتی در بزنگاههای تاریخی توسط شخص ولی فقیه، سرکوب خشن جنبشهای مطالباتی طبقات و ملیتها و قشرهای مختلف مردمی از کارگران گرفته تا زنان و دانشجویان و فرهنگیان و احزاب و جریانهای سیاسی، از جمله اقدامات ضددمکراتیک رژیم بودهاند. اما نباید فراموش کرد که مردم عدالتطلب و آزادیخواه ایران، بهویژه کارگران و زحمتکشان و دانشجویان و فرهنگیان با آگاهی و هوشیاری در هر جا و هر گاه که امکان ضربه زدن به سیاستهای ضددمکراتیک رژیم فراهم شده است، فرصت را از دست نداده و با رژیم مقابله کرده و میکنند.
از سال ۷۶ به این سو، بهجز دوره اول و دوم ریاست جمهوری خاتمی، بهویژه بعد از مجلس ششم که جناح راست حاکم تصیم گرفت از حضور اصلاحطلبان در ارگانهای اجرایی و تقنینی جلوگیری کند، همواره عرصههای انتخابات بهطور عمده به عرصه مبارزه نیروهای آزادیخواه علیه جناح مستبد رژیم ولایی بدل شدهاند. انتخابات جولانگاه مبارزه مردم ستمدیده برای بهدست آوردن حقوق اساسیشان بوده که توسط جناح حاکم از دستشان ربوده شدهاند. حضور میلیونی مردم در پای صندوقهای رأی، از سال ۷۶ به این سو توانسته است بسیاری از طرحها و نقشههای ضدمردمی را کم اثر یا خنثی کند. بهعبارت دیگر بهخاطر حضور میلیونی تودههای مردم است که رژیم نتوانسته تاکنون بعد جمهوریت قانون اساسی را بهطور کامل تعطیل کند و تظاهر به رعایت آن نماید.
از سال ۷۶ به این سو، مبارزه برای استیفای حقوق و خواستهای دمکراتیک، وجه بارز و برجسته مبارزات مسالمتآمیز تودهها با استبداد رژیم ولایت فقیه بوده است. تودههای مردم در این مبارزات از شکستها و پیروزیهای خود درسها آموختهاند و باز هم خواهند آموخت. آنها گام به گام با کسب تجربه و بنابر مقتضای شرایط، مبارزات خود را به پیش میبرند.
بدیهی است، در این مبارزه نمیتوان هیچیک از شیوهها یا تاکتیکها را عمده کرد. کارآمدی هر تاکتیکی کاملاً مشروط به شرایط از سویی و پذیرش آنها توسط مردم از سوی دیگر است. تحریم نیز یکی از اشکال قدرتمند مبارزه دمکراتیک است اما اثربخشی آن در جایی است که آرای مردم تعیینکننده باشد، و پای ائتلافها و اتحادهای جریانهای سیاسی در میان باشد، در جایی که بدون مشارکت مردم، انتخاباتی شکل نگیرد. باید توجه داشت آن چه در ایران پس از انقلاب رخ داده و تجربه شده این است که، شعار تحریم انتخابات توسط سازمانهای صنفی و سیاسی در مقاطع گوناگون انتخاباتی بارها مطرح شده ولی مورد توجه و استقبال تودههای مردم قرارنگرفته است.
طرفداران تحریم باید بهدلایل این عدم استقبال توجه لازم را بکنند. طرفداران تحریم لازم است توجه کنند که تحریم جزیی و محدود انتخابات، صرفاً بهسود جریان انحصارطلب حاکم تمام شده و عمال مرتجع رژیم توانستهاند طبق قوانین ناقص کنونی با کمترین آرا به مسندهای قانونی بنشینند، حقوق مردم را تضییع کنند، ضد مردم و جمهوریت قانون وضع کنند و به دروغ تبلیغ کنند که مردم از مبارزه با جناح حاکم رویگردان شدهاند. یک نمونه از این اقدامات عمال رژیم، تصویب قانون ضدمردمی لزوم داشتن فوقلیسانس برای کاندیداها توسط مجلس فعلی با اکثریت مرتجعان است که طبق آن، هیچ کارگری نمیتواند در انتخابات مجلس ثبت نام کند. با قانون فعلی، تحریم جزیی، معادل شرکت نکردن در انتخابات و بازگذاشتن دست دشمنان مردم برای اشغال مناصب قانونگذاری و اجرایی است.
از سال ۸۶ به این سو، شورای نگهبان دستنشانده ولی فقیه، هیج شرم و ابایی در قلع و قمع نامزدهای اصلاحطلب و غیراصولگرا ندارد. از سال ۸۶ به این سو، اصلاحطلبان نیز دیگر نمیتوانند نامزد انتخابات شوند و مردم هم بهطور عمده و اساسی از ثبت نام و کاندیداتوری چهرههای مطلوب خود محروماند. بنبست واقعی انتخابات حادث شده است. دیگر انتخابات معنایی ندارد. رژیم انتخاباتی را با کاندیداهای مد نظر خود برگزار میکند و اهمیتی هم به نارضایتی مردم نمیدهد. رد صلاحیت ۶هزار نفر از ثبتنام کنندگان در انتخابات فعلی، نمودخشن استبداد حاکم در مقابل چشمهای مردم و جهانیان است. طرفه آنکه ولی فقیه بهطور وقیحانهای، مخالفان نظام را نیز به رأی دادن به نامزدهای ضدمردمی و دستنشانده خود فرامیخواند.
حال که اصلاحطلبان در شرایط حصر رهبران جنبش سبز و زندانی بودن یا ممنوعیت نامزدی چهرههای اصلی و نام آشنای خود، و در شرایط حذف گسترده ثبتنام کنندگان تصمیم به شرکت در انتخابات گرفتهاند باید متوجه محدودیتهای این انتخابات باشند و درمورد آن، واقعبین باشند.
از کل نامزدهای اصلاحطلبان فقط ۷۰ نفر در کل کشور توانستهاند به رقابت با ۳هزار نفر اصولگرا به میدان بروند. رقابتی غیرقانونی و نابرابر. حتی با فرض رأی آوردن تمامی این ۷۰ نفر در مجلس آینده، بعید است که آنها بتوانند دست بالا را در قانونگذاری بهدست آورند. همین واقعیتها است که باعث میشود تا بسیاری از افراد و نیروهای سیاسی نیز که میخواهند این انتخابات به نه دیگری در مقابل عمال رژیم بدل شود، واقعبینانه آن را نامیسر تلقی کنند.
واقعیت این است که انتخاب در بهترین حالت وضع موجود، ترجیح کاندیداهای اصلاحطلب و «معتدلها» و مستقلها در برابر کاندیداهای جناح انحصارطلب حاکم در قالب جبهه پایداری و اصولگرایان و همسوهایشان خواهد بود. تعداد ۳۰ نفر ازاین افراد در تهراناند و ۴۰ نفر دیگر به صدها شهر ایران تعلق دارند. یعنی مردم بسیاری از شهرهای دیگر اصولاً کاندیدای مطلوبی ندارند که حتماً در پای صندوقها حاضر شوند تا به آنها رأی دهند. بهعبارت دیگر مهندسی انتخابات در این دوره بهگونهای است که جز چند شهر، بقیه نقاط ایران امکان انتخاب افراد مطلوب را ندارند. جناح حاکم راه را بر انتخاب تودههای مردم بسته است.
بدون ترید، دفاع عریان خامنهای از اقدامات ضددمکراتیک شورای نگهبان در رد صلاحیت گسترده کاندیداها، با دشمن خواندن مخالفان شورای نگهبان و تأکید بر نفوذ دشمن با اشاره به دولتمردان روحانی، و پلید خواندن انتقادات به اقدامات ضدقانونی شورای نگهبان بهویژه انتقاد از رفسنجانی که به اقدامات نظارت استصوابی شورای نگهبان حمله کرد، همچنین «فتنه جدید خواندن» حضور همین تعداد معدود کاندیداهای اصلاحطلب و معتدل، توسط روزنامههای روزنامه وابسته به سپاه پاسداران (انتخابات ۹۴ فتنهای که تدریجاً شکل میگیرد، سایت جوان آنلاین ـ ۲۷ بهمن ۱۳۹۴) و تجدید تهدید روحانی به «طرح عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور» توسط یکی از چهرههای نیروهای ضدمردمی جبهه پایداری در باقیمانده عمر مجلس فعلی (سایت تابناک ـ ۲۵ بهمن ۱۳۹۴) همگی حاکی از دشمنی پایانناپذیر رژیم حاکم، سپاه پاسداران و سایر وابستگان با اصلاحطلبان و خواستهای مردم است.
در نتیجه اگر امروز کارگران و زحمتکشان بخواهند با سیاستهای ضدمردمی جناح حاکم مبارزه کنند، و با حذف همین چهرههای معدود و آنهم فقط در شهرهای بزرگ مقابله کنند، چارهای جز رأی دادن به جناح اصلاحطلبان و «معتدلان» و نیروهای همسوی آنها ندارند. چرا که اگر انتخابات را تحریم کنند و یا رأی ممتنع به صندوقها بریزند، عملاً بهنفع جناح حاکم عمل کردهاند. تنها با رأی گسترده کارگران و زحمتکشان در تهران و برخی دیگر از شهرها است که میتوان احتمالاً نامزدهای رژیم را پس زد.
رأی مردم به نامزدهای اصلاحطلبان و معتدلها در شهر تهران و در شهرهای دیگری که امکان تأثیرگذاری در نتایج انتخابات داشته باشند، هیچ تباینی با استراتژی «تنها با مبارزه مشترک همه نیروهای مردمی علیه تمام مظاهر استبداد است که میتوان حکام مرتجع را به عقبنشینی در برابر خواستهای مردم مجبور کرد» ندارد. مردم به انتخابات در جمهوری اسلامی به چشم مبارزه نگاه میکنند. این آرای تودههای کارگر و زحمتکش است که نقش تعیینکننده را در نتایج آرا ایفا میکند. عقب نشاندن عمال جناح حاکم در جاهایی که اصلاحطلبان یا معتدلها یا مستقلها حضور داشته باشند، کار درستی است که نباید به آن بیتوجه بود.
حال که اصلاحطلبان و معتدلها تصمیم گرفتهاند برای مبارزه با عمال رژیم ولایت فقیه در انتخابات شرکت کنند و به قول خودشان «نه» دیگری ولو محدود بگویند، باید با آنها همراه و همگام شد. هم سازمانهای سیاسی و هم تودهها در مبارزه است که میآموزند و آبدیده میشوند. بهرغم تمامی ترفندها و اقدامات ضدقانونی و ضددمکراتیک جناح حاکم رژیم در انکار نقش تودهها و ایجاد حس بیتفاوتی در آنها باید همراه با مردم، اقدامات ضد دمکراتیک جناح مستبد حاکم را ولو بهقدر محدود، خنثی و بیاثر کرد.
این انتخابات نیز با درسهای آن برای همه مردم و نیروهای آزادیخواه میگذرد. مدتها است که رژیم ولی فقیه، انتخابات را با بنبست کامل مواجه کرده و تمامی آنها را به انتخاباتی فرمایشی بدل کرده است. دیگر اصلاحطلبان و معتدلها نیز نقش دگرگونکننده خود در آنها را از دست دادهاند. مدتها است که شرایط عینی برای اتخاذ استراتژی فعالتر و جسورانهتری برای نیروهای دمکراتیک و آزادیخواه فراهم شده است. مبارزه با رژیم ولی فقیه و وادار کردن آن به رعایت حقوق اساسی مردم، مستلزم یافتن راههای نوین مبارزه و تدوین یک استراتژی رزمنده است.