شماره ۲۸۷ ــ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۱
درس دیگری از تاریخ برای عموم *
این حادثه ۵٢ سال قبل در سال ١٩۶٨ در پراگ، پایتخت جمهوری سوسیالیستی چکوسلواکی روی داد، که با همیاری انترناسیونالیستی کشورهای عضو پیمان ورشو یکی از خشنترین هجوم ضدانقلابی دوره «جنگ سرد» سرکوب شد. رویدادهای پراگ به نقطه عطفی در مبارزه دنیای سوسیالیستی علیه امپریالیسم بدل گشت. در عین حال، وقایع پراگ (١) همچنان بهعنوان مبنای تبلیغات ضدکمونیستی نیروهای مختلف سرمایهداری و ابنالوقتها استفاده میشود.
تاریخنگاران سرمایهداری در طول دهههای زیادی با پشتیبانی فرصتطلبان و ضدانقلابیون (تروتسکیستها، اروکمونیستها، سوسیال- دموکراتها و غیره) درباره «تانکهای اتحاد شوروی» مینویسند، که، بنا به ادعای آنها، «پراگ را در خون غرق ساختند» و به اینگونه به تلاشها برای ساختن «سوسیالیسم با سیمای انسانی» پیش از موعد پایان دادند.
وقایع ضد انقلابی سال ١٩۶٨ پراگ توسط سرمایهداری جهانی در مبارزه با اتحاد شوروی و ایجاد سوسیالیسم در قرن بیستم مورد استفاده قرار گرفت. این تبلیغات ضد کمونیستی و ضد شوروی بر مبنای استدلالهای دروغین بنا گردید، که روند اصلاحات آغاز شده به رهبری الکساندر دوبچک (٢) گویا سمت و سوی ایجاد «سوسیالیسم انسانی» بهمثابه بدیل «الگوی استالینی» تحمیلی توسط اتحاد شوروی داشت.
امروز پس از گذشت بیش از نیم قرن، اسناد قابل دسترس، آرشیوها و منابع اطلاعاتی دیگر بسیاری وجود دارد که با استناد بر آنها میتوان به نتیجهگیریهای ارزشمندی در مورد ماهیت واقعی ضد انقلاب و فعالیتهای خرابکارانه مداوم امپریالیسم رسید. زمان درهم شکستن جعلیات ضد کمونیستی و افشای تحریف نفرتانگیز تاریخ فرارسیده است.
وقایع سال ١٩۶٨ چکوسلواکی باید در چهارچوب دوره زمانی آن رویدادها مورد بررسی قرار گیرد. آنها مولود «جنگ سرد»، رویارویی جهانی دو نظام اجتماعی متفاوت ـ سرمایهداری و سوسیالیسم بودند. بر اساس این تقابل، امپریالیسم جهانی (ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپای غربی) یک راهبرد کاملاً انعطافپذیر برای خرابکاری و براندازی سوسیالیسم تدوین کرد. لازم به یاداوری است، که ١٢ سال پیش از «بهار پراگ» در سال ١٩۵۶ در مجارستان شورش ضد انقلابی دیگری تحت پوشش انقلاب روی داد (٣).
تجربه مجارستان باعث تغییر سیاست امپریالیسم در رویارویی با جهان سوسیالیسم گردید. این سیاست را یکی از «معماران» سیاست خارجی وقت ایالات متحده آمریکا، زبیگنیو برژینسکی تشریح نمود، که متعاقب آن، پست مشاور رئیسجمهور در امور امنیت ملی جیمی کارتر، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا را احراز کرد. او نوشت، که مطلوبترین تغییر در کشورهای اروپای شرقی از راه «لیبرالیزه کردن داخلی» میگذرد. او پیشبینی کرد، که چنین «تغییراتی» میتواند بهراحتی در چکوسلواکی، پس از آن در مجارستان و لهستان روی دهد (۴).
پیش از برژینسکی در سالهای ۵٠ قرن بیستم، فعالیتهای ضد انقلابی «داخلی» در کشورهای سوسیالیستی، بهمثابه اساس سیاست خارجی ایالات متحده توسط جان فاستر دالس، وزیر خارجه این کشور در دولت آیزنهاور تنظیم و ترویج میشد. مفهوم «لیبرالیزه کردن داخلی»، که برژینسکی تشریح کرد، «کلید» دست امپریالیسم آمریکا و متحدان آن برای «توسعه» ضد انقلاب در چکوسلواکی بود. تسلط راستها، نیروهای فرصتطلب به سرکردگی الکساندر دوبچک دبیر کل جدید بر حزب کمونیست چکوسلواکی از ماه ژانویه سال ١٩۶٨ راه را برای انجام یکسری «اصلاحات» و «لیبرالیزه کردن» الگوی سوسیالیستی هموار نمود. هدف نسخه پیشنهادی نیروهای سرمایهداری و اپورتونیستهای راست در مورد وقایع «بهار پراگ» «دموکراتیزه کردن» مدل سوسیالیستی چکوسلواکی و ادعای «ایجاد سوسیالیسم با سیمای انسانی» بود (اصلاحات تحت رهبری دوبچک اینطور نامیده میشد). البته، این یک دروغ تاریخی ثابت شده و مسلم است.
بهاصطلاح «بهار پراگ» در عمل «اسب تروآی» امپریالیسم بود. نیروهای ارتجاعی به سردمداری الکساندر دوبچک و اوتا شیک (۵) در چهارچوب ایدئولوژی تجدیدنظرطلبی، از مشکلات واقعی نظام سوسیالیستی (بهعنوان مثال، در اقتصاد، تولید، آموزش و پرورش عمومی و غیره) بهعنوان بهانهای برای اجرای سیاستهای ضد سوسیالیستی استفاده کردند، که به بازسازی آرام، اما پیوسته سرمایهداری منجر گردید. اوتا شیک، اقتصاددان چک، یکی از مهرههای اصلی «بهار پراگ» هدف واقعی اصلاحات سال ١٩۶٨ را آشکار کرد. شیک، طرفدار بهاصطلاح «راه سوم»، با وقاحت اعتراف کرد، که اصلاحات یک مانور فریبکارانه است و حتی اعتقاد داشت که سرمایهداری خالص تنها راه حل است (۶).
برنامههای امپریالیستی و همبستگی انترناسیونالیستی اتحاد شوروی
اقدامات ضد انقلابی امپریالیسم جهانی بازسازی نظام سرمایهداری خالص در سال ١٩۶٨ در چکوسلواکی را تا حدود زیادی تسهیل نمود. اسناد مختلف از طبقهبندی خارج شده سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا وجود «برنامههای عملیاتی» تنظیم شده توسط دولت آمریکا برای بیثبات کردن چکوسلواکی را ثابت میکنند. هدف این برنامهها عبارت بود از خرابکاریهای وسیع، تبلیغات گسترده ضد کمونیستی، سازماندهی و تأمین مالی گروههای ضد انقلابی در داخل کشور.
نکته قابل توجه این است که فقط یک هفته قبل از مداخله نظامی کشورهای عضو پیمان ورشو، تقریباً ١٠-١٢ هزار نفر از آلمان غربی وارد پراگ شدند. علاوه بر آنها، تعداد بسیار زیادی از مأمور سازمان سیا در پایتخت چکوسلواکی حضور داشتند، که به فعالیتهای غیرقانونی مشغول بودند.
روزنامه کالیفرنیا بیانیه سرکرده سازمانی بنام «آمریکاییهای جدید برای آزادی» را که تازه از چکوسلواکی برگشته بود، منتشر کرد. مأموریت او، بنابه گزارش، عبارت بود از سازماندهی گروههای دانشجویی علیه کمونیسم و آموزش گروههای ضد انقلابی و تروریستی هدفمند (٧).
جمهوری فدرال آلمان در اجرای برنامههای ضد انقلابی امپریالیستی نقش بسیار مهمی بازی کرد. بهار سال ١٩۶٨ هزاران مأمور مخفی، جاسوس و خرابکار در داخل جهانگردان از مرز گذشتند. در ماه آوریل سال ١٩۶٨ در مرز بین چکوسلواکی و آلمان غربی پنج گذرگاه مرزی تأسیس گردید؛ روزانه ٧٠٠٠ خودرو از هر یک از این گذرگاهها عبور میکرد (٨).
حلقه ضد انقلاب به گردن چکوسلواکی تا اوایل ماه اوت بسته شد. مهمات ساخت ایالات متحده آمریکا و آلمان غربی در زیرزمینهای ساختمانهای دولتی کشف شد؛ و با همکاری سازمان سیا و پلیس مخفی آلمان غربی تبلیغات ضد کمونیستی از فرستندههای سیار رادیویی در سراسر کشور پخش میگردید. فرارویی اغتشاشات تقویت شده امپریالیستی به کودتای ضد انقلابی آشکار، کار چند روز بود.
مداخله نظامی کشورهای عضو پیمان ورشو در ٢٠ اوت سال ١٩۶٨ درست زمانی اتفاق افتاد که نیروهای ضد انقلابی با پشتیبانی امپریالیستهای آمریکایی و اروپایی چکوسلواکی و مردم آن را له کرده بودند. حضور سربازان اتحاد شوروی نماد همبستگی انترناسیونالیستی بود، که موفق شد برنامههای امپریالیستی را خنثی کند و خلق کشور را از خونریزی در جنگ داخلی قریبالوقع نجات دهد.
و جای تعجب نیست که تاریخنویسی فرصتطلبانه سرمایهداری مداخله انترناسیونالیستی اتحاد شوروی و کشورهای عضو پیمان ورشو در چکوسلواکی را بهعنوان «حمله شوروی» و گویا نقض حاکمیت ارضی کشور قلمداد نمود. این یک دروغ آشکار است. در مواجهه با تهدید ضد انقلاب، اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست و همچنین، اعضای مجلس شورای ملی چکوسلواکی از اتحاد شوروی و کشورهای عضو پیمان ورشو خواستار مداخله نظامی شدند. چکوسلواکی بدون مداخله اتحاد شوروی، احتمالاً، قبل از اینکه به یکی از کشورهای عروسکی آمریکا و ناتو تبدیل شود، به هرج و مرج در جنگ داخلی خونین و مخرب گرفتار میشد.
امروز، با گذشت بیش از نیم قرن از «بهار پراگ» و ٣٠ سال از تغییرات ضد انقلاب در اروپای شرقی، انسانهای چکوسلواکی پیشین که به دو جمهوری چک و اسلواکی تقسیم شده، دستآوردهای «آزادی سرمایهداری» را احساس میکنند. الغای حقوق اجتماعی و کارگری، رشد روزافزون بیکاری، خصوصیسازیهای گسترده، رشد سریع خانهبهدوشی، تعمیق شکاف بین ثروتمندان و فقیران فقط بخشی از «ارمغان» اهدایی سرمایهداری و اتحادیه اروپا است. انحصارات و گروههای تجاری بزرگ اکنون مالک ثروتهای جمهوریهای چک و اسلواکی هستند.
تاریخ منبع بسیار غنی دانش است. واقعه چکوسلواکی هنگام «بهار پراگ» ما را بهسوی نتیجهگیری مهم، هم برای درک گذشته و هم، بالاتر از همه، برای نبردهای امروز و فردا راهنمایی میکند.
یادداشت:
١ــ از ۵ ژانویه تا ٢١ اوت سال ١٩۶٨
٢ــ الکساندر دوبچک (١٩٢١-١٩٩٢) دبیر اول هیأت رئیسه حزب کمونیست چکوسلواکی از ژانویه سال ١٩۶٨تا ماه آوریل سال ١٩۶٩
٣ــ پائیز خونین مجارستان
https://mejalehhafteh.com/۲۰۱۸/۱۱/۱۴/شورش-مجارستان-سوسیالیستی-را-آمریکایی/
۴ــ جایگزین برای بخش: برای درک گستردهتر از نقش آمریکا در اروپا، مطالعات سیاست اقیانوس اطلس. نیویورک: مک گراو ـ هیل ١٩۶۵
۵ــ اوتا شیک (١٩١٩ـ٢٠٠۴) اقتصاددان و سیاستمدار، یکی از مهرههای کلیدی برنامه لیبرالیزه کردن اقتصاد.
۶ــ مصاحبه با روزنامه Mlada Front ـ ۰۲/۰۸/۱۹۹۰
٧ــ گس هال، امپریالیسم امروز: ارزیابی مشکلات اصلی و حوادث زمان ما. نیویورک، انتشارات بینالمللی، ١٩٧٢
٨ــ ضد کمونیسم دیروز و امروز. شعبه ایدئولوزیک حزب کمونیست یونان. SynchroniEpochi. آتن، ٢٠٠۶
افزودن دیدگاه جدید