دربارهٔ گروه «۱۰ مهر»

Print Friendly, PDF & Email

مرحله‌ای تازه از مبارزه را آغاز می‌کنیم …

پیش به‌سوی وحدت اصولی توده‌ای‌ها در دفاع از جهان‌بینی علمی

و مشی انقلابی تاریخی حزب تودهٔ ایران!

گروه «۱۰ مهر»

بنیانگذاران گروه  «۱۰ مهر» تعدادی از اعضای سابق رهبری و کادرهای پیشین حزب در دوران پس از ضربه به حزب تودهٔ ایران هستند که از زمان تخریب حکومت سوسیالیستی در اتحاد جماهیر شوروی و انحلال اردوگاه سوسیالیسم در سال ۱۹۹۱، مخالف ظهور گرایشات سوسیال دمکراتیک  در جنبش کمونیستی بوده‌اند، و بر پایبندی پیگیر به اصول مارکسیسم ـ لنینیسم پافشاری کرده‌اند. برای ما، مارکسیسم ـ لنینیسم فقط یک پرچم نیست که تنها به‌منظور اعلام هویّت برافراشته شود، بلکه مجموعه‌ای از اصول علمی است که باید در تدوین هر سیاستی در سطح ملی و بین المللی از آن پیروی کرد.
 
ما مبارزهٔ بین‌المللی علیه امپریالیسم، و به‌ویژه علیه هژمونی جهانی امپریالیسم آمریکا، را عمده‪‌‬ترین مبارزهٔ عصر خود می‌دانیم که نباید تحت‪‌‬الشعاع تضادهای دیگر در سطح ملی  قرار گیرد یا تضعیف شود. ما معتقدیم که تمام مبارزات مشروع در سطح ملی باید به‌گونه‌ای به پیش برده شود که وحدت مبارزهٔ بین‌المللی ضدامپریالیستی را خدشه‌دار نکند، و استقلال و حاکمیت ملت‌ها را به‌خطر نیاندازد. به‌اعتقاد ما، هیچ «دموکراسی» یا «حقوق بشر»ی به‌بهای قربانی کردن استقلال و حاکمیت ملی مردم محقق نمی‪‌‬شود.

به‌ویژه در مورد ایران، ما ضمن مخالفت با سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی فاجعه‌بار برای کارگران و دیگر زحمت‌کشان کشور و اقدامات سرکوبگرانهٔ حکومت ایران، با تمام تلاش‌ها ـــ آشکار یا ضمنی ـــ با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه در این مقطع حساس تاریخی که مقاومت جمعی کشورهایی چون ایران به کلید پیروزی بر سلطه‌جویی‌های امپریالیسم بدل شده است، مخالفیم. با توجه به غیبت یک جنبش توده‌ای سراسری و سازمان‌یافته در ایران، چنین تلاش‌هایی در شرایط کنونی تنها می‌تواند در خدمت اهداف امپریالیسم آمریکا برای تجزیهٔ ایران قرار گیرد.

ما، ضمن افتخار به توده‌ای بودن خود، اختلاف‌نظر‌های ایدئولوژیک و سیاسی قابل‌توجهی با سیاست‌های تحمیل شده به حزب در سطح بین‌المللی و ملی داریم.‪ ‬ما مسؤولیت تاریخی خود را در این می‪‌‬دانیم که به ضعف‪‌‬ها و انحراف‪‌‬های رهبری کنونی حزب از مشی تاریخی مارکسیستی ـ لنینیستی و ضدامپریالیستی حزب تودهٔ ایران برخورد کنیم و در حد توان خود، بر اساس اصول علمی این جهان‌بینی، ارزیابی‪‌‬های جایگزینی از وضعیت جهانی و ملی ارائه دهیم.

رفقای هم‌رزم توده‌ای!

امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که جهان ما در حال گذار از یک جهان تک‌قطبی زیر سلطهٔ انحصاری امپریالیسم به یک جهان چند‌قطبی مبتنی بر قوانین و مقررات بین‌المللی و احترام به حق حاکمیت ملی کشورها است. ظهور چین به‌عنوان یک قدرت اقتصادی بدیل آمریکا و گرایش هرچه بیشتر کشورهای جهان به نزدیکی و مبادله با آن کشور به‌جای مبادله با آمریکا و غرب، منافع اقتصادی امپریالیست‌های آمریکا و اروپا را به چالش کشیده است. از سوی دیگر، احیای تدریجی قدرت مستقل روسیه طی دو دهه پس از برچیده شدن حاکمیت سوسیالیستی در اتحاد شوروی، و ورود مستقلانهٔ روسیه به عرصهٔ سیاست جهانی به‌عنوان یک عامل مؤثر در روابط بین‌المللی، معادلهٔ قدرت را در سطح جهان به‌ضرر دولت‌های امپریالیستی، به‌ویژه آمریکا، تغییر داده است، و اکنون، با ورود ارتش روسیه به اوکراین و خودداری بخش بزرگی از کشورهای مهم جهان از هم‌صدایی با آمریکا و غرب علیه روسیه، این روند از یک تحول کمّی تدریجی به سطح یک تحول کیفی در سطح جهان ارتقاء پیدا کرده است ـــ تحولی که هر روز بیشتر به روندهای جهانی شکل می‌دهد.

امروز بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی، که به‌واسطهٔ وجود گرایشات دوگانه‌اش میان شرق و غرب تا زمان ورود نیروهای ویژهٔ روسیه به اوکراین، در ظاهر از سیاست «نه شرقی، نه غربی» پیروی می‌کرد، با درک از ماهیت تحولات جهانی و سیر کلی این تحولات علیه سلطهٔ یک‌جانبهٔ امپریالیسم، و بر اساس آگاهی از این واقعیت که امپریالیسم به‌ هرصورت وجود یک دولت از نظر سیاسی مستقل و قدرتمند را در ایران تحمل نخواهد کرد، تصمیم به اتخاذ سیاست نگاه به شرق گرفت. و این، به‌دلیل اهمیت جایگاه استراتژیک ایران در روند تحولات جهانی، آغازگر روندی شد که هم سیاست آمریکا در قبال ایران را به سیاست تکیه بر چماق، که امروز شاهد آن هستیم، تغییر داد، و هم به دور تازه‌ای کشمکش‌های جدی میان جناح‌های درون حاکمیت جمهوری اسلامی، و تلاش در جهت حذف چهره‌های اصلی جناح هوادار غرب در انتخابات اخیر ریاست جمهوری انجامید.

قطعی شدن این جهت‌گیری‌های تازهٔ حکومت جمهوری اسلامی در سطح بین‌المللی، و تضعیف نقش نیروهای هوادار غرب در عرصهٔ سیاست‌ خارجی، که به بدل شدن آن‌ها به یک اپوزیسیون رسمی در داخل کشور منجر شد، معادلات قدرت در داخل کشور را تغییر داد. جناح هوادار غرب، که تا دیروز به‌عنوان یک شریک متعهد به نظام در چارچوب سیاسی کشور عمل می‌کرد و خود از سرکوبگری‌های رژیم حاکم بهره‌های کلان می‌برد، اکنون برای بازپس گرفتن جایگاه از دست رفتهٔ خود، از یک سو هرچه بیشتر دست به‌‌دامن دولت‌های غربی می‌شود، و از سوی دیگر تمرکز خود را روی سوار شدن بر موج اعتراضات ناشی از نارضایتی‌های برحق انباشت شده، که سیاست‌های نئولیبرالی خود غرب‌گرایان عامل اصلی آن بوده است، قرار داده است.

اکنون تضاد میان سیاست خارجی مقاومتی حکومت در برابر سلطهٔ امپریالیسم و سیاست داخلی اقتصادی آن ـــ یعنی اقتصاد نئولیبرالی حاکم که پایگاه داخلی امپریالیسم را تشکیل می‌دهد ـــ به یک پاشنهٔ آشیل جدی برای جمهوری اسلامی ایران بدل شده است. و این آن عامل جدیدی است که در وضعیت بحرانی کنونی می‌رود تا امنیت و تمامیت ارضی میهن ما را به مخاطره اندازد. بر اساس درک از این وضعیت داخلی است که دولت‌های امپریالیستی اکنون با تمام توان اقتصادی و تکنولوژی تبلیغاتی خود وارد صحنه شده‌اند تا با سوار شدن بر موج اعتراضات برحق مردم میهن ما، و کمک به مصادرهٔ جنبش حق‌طلبانهٔ مردم میهن ما توسط نیروهای داخلی هوادار غرب، سیر جریانات را به‌سمت بازگرداندن ایران به دامن غرب تغییر دهند.

مجموعهٔ این تحولات جهانی و داخلی میهن ما را در وضعیتی بسیار حساس و تعیین‌کننده قرار داده است. از یک سو، امپریالیسم، به‌ویژه امپریالیسم آمریکا، با اعمال تحریم‌های کمرشکن اقتصادی بر گردهٔ مردم زحمت‌کش ایران و تهدید به حملهٔ نظامی به میهن ما، استقلال و تمامیت ارضی ایران را هدف اصلی خود قرار داده، و از سوی دیگر، در درون کشور، مردم، و به‌ویژه کارگران و زحمت‌کشان، به‌طور روزمره با فشارهای اقتصادی و اختناق‌ سیاسی از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی، و انواع تضییقات و تخلفات از حقوق اساسی خود روبه‌رو هستند. شیرازهٔ اقتصاد نئولیبرالی کشور از هم گسیخته است و هر روز بر نرخ تورم و کمبود کالاهای اساسی، و به‌تبع آن، بر فقر و بیکاری و مسکنت اکثریت مردم افزوده می‌شود. این همه حاکی از بحران عمیقی است که میهن ما اکنون با آن روبه‌رو است؛ بحرانی که می‌تواند بر سرنوشت نهایی انقلاب بهمن ۵۷ نقطهٔ پایان بگذارد.

این وضعیت خطیر از مبارزان مردمی حداکثر هشیاری، آمادگی و حضور دائمی در صحنه را می‌طلبد. در چنین وضعی، برای حضور ما توده‌ای‌ها در صحنه و اثرگذاری بر این روند حساس و پیچیدهٔ مبارزات مردم فرصت چندانی باقی نمانده است. اما با کمال تأسف می‌بینیم که در چنین مرحله‌ای حساس، جناح حاکم بر رهبری کنونی حزب حساب خود را از مشی انقلابی تاریخی حزب جدا کرده و در عمل در کنار اپوزیسیون بر‌انداز و حامیان بین‌المللی آن قرار گرفته است. آری، حزب در اجلاس‌های بین‌المللی شرکت می‌کند و امضای خود را پای برخی قطعنامه‌ها می‌گذارد. آری، حزب اعلامیه صادر می‌کند و سرکوب‌ها و اعمال ارتجاعی حکومت را محکوم می‌کند. آری، حزب در حرف شعارهای ضدامپریالیستی می‌دهد. اما به‌گفتهٔ بسیاری از رفقای داخل و خارج کشور، حزب در مبارزات دموکراتیک و ضدامپریالیستی مردم زحمت‌کش میهن‌مان نقش مؤثری ندارد.

رفقای عزیز،

آیا ما، به‌عنوان توده‌ای‌های معتقد به درستی مشی تاریخی حزب، نباید از خود بپرسیم که چرا چنین شده است و چگونه نقش انقلابی تأثیرگذار و تاریخی حزب چنین محو و بی‌رنگ شده است؟ آیا تاریخ یک چنین سکوت و بی‌عملی را در چنین لحظه‌ٔ تاریخی ‌حساس و تعیین‌کننده بر ما خواهد بخشید؟

به‌اعتقاد ما، عمده‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین عامل بروز چنین وضعیتی را باید در سلطهٔ گرایشات راست‌روانهٔ سوسیال‌دموکراتیک بر رهبری، کنار گذاشته شدن گام‌به‌گام اصول بنیادین جهان‌بینی مارکسیستی ـ لنینیستی، و حاکم شدن مشی سوسیال‌دموکراتیک ـــ و در واقع لیبرالی ـــ بر حزب، در طول نزدیک به ۴۰ سال گذشته جست‌وجو کرد، که ویژگی‌های آن را می‌توان از جمله در محورهای زیر خلاصه کرد:

ـــ عدول از مبانی ایدئولوژیک و مشی انقلابی تاریخی حزب به‌رغم دفاع قاطعانهٔ اعضا از آن، که در اساسنامهٔ مصوب کنگرهٔ سوم حزب تبلور یافت؛

ـــ نفی خط مشی و برنامهٔ اصولی حزب تودهٔ ایران در فاصلهٔ سال‌های ۶۱ ـ ۱۳۵۷، و جدا کردن کامل حساب خود از رهبری گذشتهٔ حزب؛

ـــ حذف نقش عینی امپریالیسم از تحلیل‌های حزب در مورد ایران و جهان، و به‌تبع آن قرار دادن حزب در کنار بورژوازی لیبرال غرب‌گرای ایران و نیروهای برانداز مورد حمایت غرب؛

ـــ عدم درک صحیح از اوضاع ایران در مراحل مختلف، دنباله‌روی محض از حوادث داخل کشور، و برخورد عمدتاً عکس‌العملی به رویدادها، که همگی حاکی از فقدان یک چارچوب مستحکم نظری و ایدئولوژیک در قبال رویدادهای میهن‌مان است؛

ـــ و در نتیجهٔ همهٔ این‌ها، طرح گاه پنهان و گاه آشکار شعار سرنگونی جمهوری اسلامی و خارج کردن حزب از گردونهٔ مبارزات روزمرهٔ داخل کشور، که کار آن را به صدور بیانیه‌های کلی و مبهم از راه دور محدود ساخته است.

با کمال تأسف می‌توان انتقادات دیگری را نیز بر این فهرست افزود. اما همین مجموعه تصویری به‌اندازهٔ کافی روشن از عملکرد پرانتقاد سوسیال‌دموکرات‌های حاکم بر رهبری حزب به‌دست می‌دهد که نتیجهٔ قهری آن چیزی جز به‌بحران کشیده شدن حزب و گرفتار آمدن توده‌ای‌ها در فضایی مملو از پراکندگی، انفعال، یأس و بدبینی نبوده است. چنین عملکردی، به‌ویژه در شرایط حساس کنونی، به حضور اثربخش حزب و توده‌ای‌ها در عرصهٔ عملی مبارزه و مشارکت مؤثر حزب در مبارزات قهرمانانهٔ مردم میهن‌مان لطمات جدی وارد آورده است.

رفقای توده‌ای!

ما خود را توده‌ای می‌دانیم و هدف ما پایان دادن به پراکندگی هواداران حزب و جلوگیری از فرو رفتن هرچه بیشتر حزب در بحرانی کنونی است؛ بحرانی که متأسفانه تاکنون برای رفع آن کاری نشده است. به‌نظر ما، با توجه به وضعیت بحرانی میهن‌مان، امروز بیش از هر زمان دیگر در حزب ما به گرد آمدن توده‌ای‌های پایبند به سنن تاریخی حزب تودهٔ ایران، احیا و ترویج جهان‌بینی علمی مارکسیسم ـ لنینیسم، حاکم کردن دیدگاه مبارزه طبقاتی و ضدامپریالیستی بر تحلیل‌ها و مشی سیاسی حزب، و ورود تأثیرگذار توده‌ای‌ها به عرصهٔ مبارزات روزمرهٔ مردم در داخل کشور، نیازی عاجل احساس می‌شود. اما پاسخ‌گویی به این نیاز عاجل تاریخی مستلزم همکاری اصولی و تبادل نظر آزادانهٔ همهٔ توده‌ای‌های مبارزی است که همواره قلب‌شان برای مردم و طبقهٔ کارگر ایران تپیده است و همچنان می‌تپد.

با درک این ضرورت عاجل تاریخی است که گروه «۱۰ مهر» فعالیت خود را به مرحله‌ای نوین ارتقا می‌دهد و می‌کوشد تا به‌سهم خویش به وظایف تاریخی و مرحله‌ای خود با اتکا به همراهی دیگر رفقای توده‌ای عمل کند. و برای دستیابی به این هدف، اجرای این وظایف خطیر را در دستور کار خود قرار می‌دهد:

۱. ما به درستی اصول مشی سیاسی و مبارزاتی حزب، هم در طی دهه‌های پیش از انقلاب و هم در فاصلهٔ سال‌های ۶۱ ـ ۱۳۵۷، اعتقاد راسخ داریم و دفاع از آن را وظیفهٔ خود می‌دانیم. به‌نظر ما آنچه دراین سال‌ها گذشته است و آنچه به‌ویژه امروز در جامعه ایران می‌گذرد، حجتی بی‌خدشه بر حقانیت دیدگاه مارکسیستی ـ لنینیستی حزب تودهٔ ایران و درستی اصول برنامهٔ آن در سال‌های ذکر شده است، و بر این اساس عملکرد رهبری حزب در سال‌های بعد از آن را پرانتقاد می‌یابیم. ما از شیوهٔ انتقاد و انتقاد از خود رفیقانه برای بیان انتقادات و کاستی‌ها استفاده خواهیم کرد. بدیهی است مشارکت همهٔ رفقا را در انتقاد از عملکردها حق همه توده‌ای‌ها می‌دانیم.

۲. ما خواهیم کوشید تا با ارائهٔ تحلیل‌ از دیدگاه مارکسیستی ـ لنینیستی به شکافتن وضعیت کنونی جامعهٔ ایران؛ استفاده از تجربیات مبارزاتی گذشته؛ و برخورد به نقاط قوت و ضعف جنبش کنونی؛ به ارائهٔ پیشنهادهای سازنده برای پیشبرد مبارزات کارگران و زحمت‌کشان میهن بپردازیم. در یک کلام: به‌اندازهٔ توان خویش در پرکردن خلأ ناشی از ضعف حضور حزب در عرصهٔ سیاسی داخل کشور خواهیم کوشید.

۳. ما سرنوشت کل حزب و احیای نقش تاریخی آن را مهم‌تر از اختلافات درونی آن می‌دانیم. از این‌رو همهٔ توان خود را در راه تضمین وحدت عمل توده‌ای‌های پایبند به مشی سیاسی تاریخی و جوهر ضدامپریالیستی حزب، و حضور فعال آن‌‌ها در عرصهٔ مبارزهٔ طبقاتی کارگران و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی میهن‌مان، به‌کار خواهیم گرفت.

۴. ما می‌کوشیم از طریق «میزگرد»های گروه «۱۰ مهر» و دیگر امکانات جمعی و رسانه‌ای، زمینهٔ لازم را برای تبادل نظر میان همهٔ توده‌ای‌های پایبند به هویت و تاریخ انقلابی حزب تودهٔ ایران و دیگر افراد و نیروهای معتقد به جهان‌بینی تاریخی حزب ایجاد کنیم. هدف ما از این کار کمک به انسجام هرچه بیشتر هواداران پراکندهٔ حزب و دست‌یابی به درک مشترک ایدئولوژیک و سیاسی، و هرچه نزدیک‌تر کردن گرایش‌های رزمندهٔ توده‌ای به یکدیگر و تقویت روند وحدت نظری و عملی در میان آنها، از یک‌سو، و تلاش در جهت ایجاد پیوندهای عملی مبارزاتی میان توده‌ای‌ها و دیگر نیروهای میهن‌دوست و عدالت‌خواه مدافع استقلال و تمامیت ارضی کشور، جدا از تعلقات ایدئولوژیک این نیروها، از سوی دیگر است.

تردیدی نداریم که رفقای پایبند به جهان‌بینی و مشی تاریخی حزب، با اندوختهٔ تجربی و تاریخی بیش از هشت دهه مبارزهٔ انقلابی خود، و با تکیه بر خرد و عمل جمعی همهٔ توده‌ای‌های معتقد به ایدئولوژی و مشی سیاسی انقلابی حزب تودهٔ ایران، بر مشکلات کنونی فائق خواهند آمد و نقش تاریخی شایستهٔ خود را در مبارزات انقلابی مردم ایران ایفا خواهند کرد.

ما دست همکاری همهٔ رفقایی را که خود را در این مرحلهٔ حساس تاریخی با ما هم‌گام می‌دانند می‌فشاریم.

پیش به‌سوی احیای جهان‌بینی علمی و مشی انقلابی تاریخی حزب تودهٔ ایران!