نگاهی به گفتههای «سخنگوی» حزب تودهٔ ایران دربارهٔ اوکراین
آیا تصادفی است که در تمامی صحبتهای نیمساعتهٔ «سخنگوی» حزب تودهٔ ایران،
حتی یکبار نامی از امپریالیسم آمریکا، عامل اصلی بحران در اوکراین، برده نمیشود؟
در روز ۲۱ مه ۲۰۲۲، کانال تلگرام حزب تودهٔ ایران یک فایل صوتی تحت عنوان «پرونده صوتی سخنرانی رفیق امیدوار در نشستی با شماری از رفقای حزبی دربارۀ مسایل اوکراین و پاسخ او به برخی از سئوالهای مطرح شده» را منتشر کرد. چنین بهنظر میرسد که آنچه برگزاری چنین جلسهٔ توضیحی را برای «شماری از رفقای حزبی»، و سپس انتشار بیرونی آن ضروری ساخته، سؤالات و اعتراضاتی است که از سوی بخشی از اعضا و هواداران در درون و بیرون تشکیلات نسبت به مواضع اعلام شدهٔ رهبری حزب در مورد بحران اوکراین، که در آنها دولت روسیه بهعنوان متجاوز، اشغالگر، و زیر پا گذارندهٔ صلح معرفی شده است، مطرح شدهاند.
ما در اینجا قصد پرداختن به همهٔ نکات نادرستی که در صحبتهای «سخنگوی» حزب مطرح شدهاند نداریم و تنها میکوشیم ضمن اشاره به بخشهای کلیدی این صحبتها، به ریشههای ایدئولوژیک این گفتهها، که ما در اسناد خود به آنها اشاره کرده و نسبت به آنها هشدار دادهایم، بپردازیم.
ما در بخش دوم نقد خود از «طرح پیشنهادی اسناد کنگرهٔ هفتم حزب تودهٔ ایران»، در برخورد به «ارزیابی کلی» رفقا از اوضاع جهان حاضر، از جمله نوشته بودیم:
بیهوده نیست که میبینیم در تمامی متن ۷۰ صفحهای رفقا، کوچکترین اشارهای به تضادهای درونی نظم نوین امپریالیستی و صفبندیهای جهانی ناشی از آن در سطح جهان حول محور مبارزهٔ ضدامپریالیستی وجود ندارد، و «ارزیابی» آنها از اوضاع جهان، با حذف مفهوم «امپریالیسم» از مبنای تحلیل و نشاندن «سرمایهداری جهانی» به جای آن، از یک سو تضادهای ناشی از ماهیت و عملکرد نظم جهانی امپریالیستی را به سطح کشمکشها و رقابتهای جداگانه میان کشورهای مختلف کاهش داده، و از سوی دیگر مبارزات استقلالطلبانهٔ خلقهای جهان علیه امپریالیسم را به مبارزه در سطح ملی هر کشور علیه «زورگویی» و «سرکوب» و «استبداد» و «دیکتاتوری»، و در بهترین حالت علیه سرمایهداری بهطور عام و دفاع از حقوق کارگران، زنان، اقلیتهای ملی و مذهبی، و … ـــ یعنی خواستهایی صرفاً سوسیال ـ دموکراتیک و لیبرالی ـــ تقلیل داده است.۱
و اکنون بهجرأت میتوانیم بگوییم که گفتههای «سخنگوی» حزب در مورد بحران اوکراین، نعل به نعل تأییدکنندهٔ این ارزیابی ما از چارچوب فکری ـ ایدئولوژیک حاکم بر تحلیلهای رفقای مؤثر رهبری حزب از اوضاع جهان است.
حال ببینیم رفیق «سخنگوی» حزب در مورد بحران اوکراین چه گفته است. و از آنجا که این رفیق صحبتهای خود را در چهار بخش ارائه کرده است، ما نیز همین نظم را در پاسخهای خود حفظ میکنیم.
۱. زمینههای تاریخی حوادث اوکراین
بخش اعظم صحبت رفیق «سخنگو» در این بخش به ذکر ابراز نگرانیهای مکرر از سوی رهبری حزب نسبت به خطر جنگ در اوکراین اختصاص یافته است، خطری که نه فقط جنبش جهانی کارگری و کمونیستی، بلکه همهٔ پاسیفیستها و حتی جناحهای لیبرال و سوسیال ـ دمکرات در آمریکا و اروپا نیز از همان ابتدا نسبت به آن ابراز نگرانی میکردند. بنابراین، ابراز نگرانی نسبت به خطری که صلح را تهدید میکند نیازمند کمونیست بودن نیست و بهخودی خود نمیتوان آن را بهحساب یک تحلیل درست گذاشت. آنچه کمونیستها را از دیگر هواداران پاسیفیست، سوسیال ـ دموکرات، و لیبرال صلح جدا میکند، برخورد علمی آنها به ریشههای تاریخی این بحران است. و درست در اینجا است که ارزیابی رفیق «سخنگو» از زمینههای تاریخی این بحران، عاری از یک نگرش علمی مارکسیستی ـ لنینیستی، و ناشی از حذف نقش امپریالیسم آمریکا در برافروختن این جنگ است.
از ابراز نگرانیهای رفقا برای صلح میگذریم و به خلاصهای از بخشهای کلیدی گفتههای رفیق «سخنگو»، که بیشتر جنبهٔ تحلیلی دارد، اشاره میکنیم:
رفقا ببینید، موضوع بحران اوکراین الان نزدیک در واقع به یک دهه هست که در جریان هست، یعنی بعد از کودتای نیروهای دست راستی توی این کشور. و اگر رجوع بکنیم به آرشیو نامههای مردم میبینیم که ما از سال در واقع ۱۳۹۲ درباره توطئه نیروهای امپریالیستی مکرراً هشدار دادیم…. رفقا ببینند که این موضعی که امروز حزب ما در زمینه مسائل اوکراین گرفته اصلاً موضعگیری جدیدی نیست … ما از جمله توی نامه مردم شماره ۹۳۶ رفقا، آذرماه ۹۲ … به این مسئله اشاره کردیم که آلمان با استفاده از اهرم اتحادیه اروپا سعی میکنه که اوکراین … در اتحادیه اروپا ادغام بشه، و تهدید هم کرده…. بعد از این هم باز درباره … تلاش آلمان و دولتهای امپریالیستی برای آشوب و در واقع کشوندن اوکراین به جنگ داخلی … مطلب نوشتیم…. ما از همان موقع، رفقا، خطر تشدید مسائل و کشاندن اوکراین و روسیه به جنگ رو میدیدیم…. ما تو مطلبی که در چهارم فروردین ۱۳۹۳ … نوشتیم به این مسأله اشاره کردیم…. من دو سه خط رو براتون بخونم چون خیلی مهمه … که حزب ما چقدر با دوربینی با این مسائل برخورد کرد: «حزب تودهٔ ایران ایران معتقد است که تنها راه حل بحران عظیم سیاسی حاضر به وجود آوردن شرایطی است که در آن امکان مذاکره سازنده بر سر مسألههای کلیدی مورد مناقشه فراهم آید. ما هر گونه راه حلی که احتمال درگیری بین فدراسیون روسیه و اوکراین و متحدان غربی آن را … تشدید کند و به برخوردی نظامی، جنگ، و خونریزی بیشتر منجر شود مردود میشماریم.» (همهٔ تأکیدها از ما است)
نخست، به تعریف رفیق «سخنگو» از ماهیت کودتای ۲۰۱۴ توجه کنیم: از نظر این رفیق، این کودتا صرفاً یک «کودتای نیروهای دست راستی توی این کشور»، و نه یک کودتای آمریکایی با استفاده از نیروهای نازیست و فاشیست داخلی بوده است ـــ واقعیتی که اسناد آن امروز در دست همگان است. تنها کافی است به متن نوار صوتی افشاء شدهٔ ویکتوریا نولاند، سازماندهندهٔ کودتای آمریکایی، با سفیر وقت آمریکا در اوکراین توجه کنیم تا ببینیم این تحلیل رفیق «سخنگو» تا چه حد از واقعیات تاریخی بهدور است. اما نکتهٔ مهم در اینجا صرفاً نادرستی تحلیل این رفیق از ماهیت کودتای ۲۰۱۴ نیست، و مسألهٔ اساسی در جایی دیگر است. رفیق «سخنگو»، با حذف نقش آمریکا از این صحنه، عملاً میکوشد تمام درگیریهای بعدی را از سطح درگیری روسیه با آمریکا و متحدان ناتوییاش به حد درگیری میان دو کشور همسایه ـــ روسیه و اوکراین ـــ تقلیل دهد، و بدین ترتیب نظر خود در مورد متجاوز بودن روسیه را توجیه کند. بهعبارت دیگر، برای این رفیق، این تاریخ است که باید خود را با نظرات ایشان تطبیق دهد، و نه بالعکس.
دوم، آنجا هم که به نقش امپریالیسم در این روند پرداخته میشود، برای رفیق «سخنگو» این آلمان است که آغازگر همهٔ فتنهها بوده است، نه آمریکا. بهعبارت دیگر، عامل اصلی بحران فشار آلمان برای پیوستن اوکراین به اتحادیهٔ اروپا بوده است و نه فشار آمریکا برای عضویت اوکراین در ناتو. رفیق «سخنگو» در صحبتهایش از «تلاش آلمان و دولتهای امپریالیستی [کدام؟] برای آشوب و در واقع کشاندن اوکراین به جنگ داخلی» سخن میگوید. اما در اینجا نیز این رفیق دست به تحریف دیگری از تاریخ میزند. امروز هیچکس از سالها تلاش آلمان، فرانسه و کل اتحادیهٔ اروپا برای جلوگیری از یک جنگ در اوکراین بیاطلاع نیست. امروز کسی نیست که نداند این آلمان، فرانسه، و اتحادیهٔ اروپا بودند که، بهرغم فشارهای آمریکا، حداقل در ظاهر توافقنامههای «مینسک ۱» و «مینسک ۲» را با روسیه و رهبران جمهوریهای خودمختار دونباس امضاء نمودند، و در عین کارشکنیهای بسیار، تا مدتی با روسیه در جهت اجرای آن همراهی کردند، و این آمریکا بود که توافقنامهٔ «مینسک» را زیر پا گذاشت و در نهایت سیاست جنگطلبانهٔ خود را به اتحادیهٔ اروپا تحمیل کرد. و امروز نیز این اتحادیهٔ اروپا است که، علاوه بر مردم اوکراین، بار اصلی صدمات ناشی از این جنگ آمریکا ـ ساخته را بر دوش میکشد.
سوم، رفیق «سخنگو»، با اینگونه دور هم چیدن صغری ـ کبریهای انتخابی خود، در نهایت ماهیت جنگ در اوکراین را چنین تعریف میکند: «درگیری بین فدراسیون روسیه و اوکراین و متحدان غربی آن». ببینیم چگونه در این گفته طرفین جنگ جابهجا شدهاند: این جنگ دیگر جنگ دولتهای امپریالیستی آمریکا و اروپا با روسیه، آن هم از طریق تبدیل مردم اوکراین به گوشت دم توب، نیست، بلکه جنگی میان روسیه و اوکراین است که در آن «متحدان غربی» انساندوست اوکراین تنها بهیاری کشور ضعیفی آمدهاند که مورد تجاوز روسیه قرار گرفته است! آیا تفاوتی میان این ارزیابی با ادعاهای دولت بایدن و وزارت خارجهٔ او میبینیم؟ آیا این نتیجهٔ منطقی و اجتنابناپذیر کمرنگ شدن مفهوم «امپریالیسم» در تحلیلهای رفقای رهبری حزب تودهٔ ایران نیست؟ آیا میتوان چنین تحلیلهایی را مارکسیستی ـ لنینیستی دانست؟
رفیق «سخنگوی» حزب درست میگوید: «این موضعی که امروز حزب ما در زمینه مسائل اوکراین گرفته اصلاً موضعگیری جدیدی نیست»، زیرا سالها است که رفقای مؤثر رهبری حزب ما مفهوم لنینی امپریالیسم را از تحلیلهای خود در مورد جهان و ایران کنار گذاشتهاند و تنها به ذکر نام آن در اینجا و آنجا اکتفا میکنند.
۲. نظام اقتصادی ـ سیاسی حاکم بر روسیه و ماهیت دولت پوتین
ببینیم رفیق «سخنگوی» حزب در این باره چه گفته است:
برای من این نکته جالبه که تمام کسانی که از فاجعهٔ حملهٔ دولت پوتین به اوکراین دفاع می کنند در عین حال معترفند که نظام کنونی حاکم بر روسیه یه نظام سرمایه داری و الیگارشیه که هرچه گستردهتر هم به سوی انحصاری شدن میره. خب، این الیگارشی حاکم همون کسانی هستند که بخش عمدهشون دستیاران یلتسین و کسانی بودند که نقش اساسیای در نابودی سیستم سوسیالیستی در این کشور ایفا کردند و توی دهههای اخیر … با اعمال سیاستهای مختلف … جلوی حضور و پیروزی چشمگیرتر کمونیستها تو انتخابات این کشور رو گرفتن…. (در همهٔ نقل قولها تأکیدها از ما است)
بهدنبال این گفتهها، رفیق «سخنگو» به خواندن یک بخش طولانی از ارزیابی درست کنگرهٔ هجدهم حزب کمونیست روسیه دربارهٔ گسترش فقر در آن کشور میپردازد:
«در پایان قرن بیستم کشور ما را وادار ساختند که از روشهای سوسیالیستی اقتصادی امتناع ورزد. در نتیجه آن خسارتهای سنگینی بر خلق های اتحاد جماهیر شوروی سابق وارد گردید. بر اساس معیار سطح زندگی، اکنون روسیه در بین ۱۴۲ کشور در جهان در ردیف نودم قرار دارد. ششمین سال متوالی است که فقر در کشور ما رو به افزایش است. یک پنجم جمعیت کشور درآمدی کمتر از ۱۵ هزار روبل در ماه، یعنی کمتر از ۲۰۰ دلار در ماه، دارد. این درآمد کمتر از هزینه در نظر گرفته شده برای نگهداری یک زندانی در روسیه هست…. زندگی اکثریت مطلق شهروندان هر روز بدتر میشود…. اگر در دوران شوروی جمعیت روسیه دو برابر شد، اکنون فقط در دو سال اخیر کشورمان یک میلیون از شهروندان خود را از دست داده است. در طی ۳۰ سال گذشته دهها میلیون نفر قربانی این شرایط گردیدهاند. ما عمیقاً اعتقاد داریم مشکلاتی که برقراری مجدد سیستم سرمایهداری در روسیه به وجود آورده است قابل حل است….»
و در پایان چنین نتیجه میگیرد:
خب، اونوقت رفقا، با یک همچین ارزیابی از شرایط فاجعهباری که دولت سرمایه داری پوتین برای طبقه کارگر و زحمتکشان روسیه ایجاد کرده، که در واقع باید گفت از نظر فساد و دزدی اموال مملکت خیلی شبیه همین جمهوری اسلامی و سران اونه، ما باید این تصور واهی رو قبول کنیم که این سیستم فاسد سرمایهداری که دولت پوتین که زمانی هم در واقع تقاضای پیوستن به ناتو رو داشت، امروز پرچمدار مبارزه با فاشیسم در اروپا و جهانه و قراره با حمله به اوکراین پیمان ناتو را هم نابود کنه. خب، یه همچنین ارزیابیهایی من فکر میکنم در واقع مشابه همان ارزیابیهایی هستش که یه عدهای آدمی مثل قاسم سلیمانی رو که نقش عمدهای در سرکوب مردم و نیروهای مترقی در منطقه داشته قهرمان مبارزه ضدامپریالیستی معرفی میکنند و همین طور هم مدعیاند که رژیم ضد مردمی ولایت فقیه یه دولت ضدامپریالیستیه که باید از اون دفاع کرد. و یه وقتی هم، رفقا حتماً یادشونه، که بعد از حمله عراق و اشغال کویت توسط عراق و حمله کشورهای امپریالیستی به این کشور، یک عده هم معتقد بودند که ما باید بریم از صدام حسین به عنوان یک دولت ضد امپریالیستی حمایت کنیم.
نخست، و پیش از هرچیز، باید با تأسف به این نکته اشاره کنیم که رفیق «سخنگوی» حزب، در برخورد به دولت روسیه زبان تبلیغاتی امپریالیسم آمریکا و دولت بایدن را برگزیده است. عباراتی نظیر «دولت پوتین»، «دولت سرمایهداری پوتین»، «سیستم فاسد سرمایهداری دولت پوتین» عباراتی هستند که سیستم تبلیغاتی امپریالیسم آمریکا همواره برای هیولاسازی از رهبران کشورهای مورد هدف خود و توجیه تعرض به آنها استفاده کرده است. ظاهراً از نظر این رفیق، چیزی به نام دولت روسیه، کابینهٔ دولت، شورای امنیت ملی روسیه، ارتش روسیه، و حتی دومای روسیه (که به پیشنهاد حزب کمونیست فدراسیون روسیه بهرسمیت شناختن استقلال جمهوریهای دونباس را تصویب کرد و پوتین آن را بهاجرا گذاشت) وجود خارجی ندارد، و تنها پوتین «دیکتاتور» است که این «جنگ تجاوزکارانه» را بهراه انداخته است!
و البته پوتین هم بهزعم این رفیق همان کسی است که همراه یلتسین (ظاهراً گارباچفی هم برای ایشان وجود ندارد) نظام سوسیالیستی را در روسیه برانداخت و همراه با الیگارشهای همدست خودش، یک نظام سرمایهداری فاسد را در روسیه مستقر کرد، که نتیجهٔ آن هم همین فقر فزایندهای است که حزب کمونیست روسیه به آن اشاره کرده است. و اثبات این ادعا نیز، بهزعم رفیق «سخنگو»، همان قطعنامهٔ کنگرهٔ هجدهم حزب کمونیست فدراسیون روسیه است! ما از این رفیق میپرسیم، آیا در این قطعنامه یک بار از ولادیمیر پوتین و نقش او در ایجاد چنین وضعیتی نام برده شده است؟ آیا این قطعنامهٔ حزب کمونیست او را در کنار یلتسین قرار داده و مسؤول برچیده شدن نظام سوسیالیستی در روسیه دانسته است؟ آیا گارباچف و یلتسین باعث برقراری نظام سرمایهداری در روسیه، و پوتین صرفاً وارث آن، نبودهاند؟ آیا با بهقدرت رسیدن پوتین، همان روند دوران یلتسین ادامه پیدا کرد؟ اگر چنین است، چرا امپریالیسم یلتسین را حلوا حلوا کرد اما با روسیهٔ دوران پوتین به مقابله برخاست؟
پاسخ صریح به این گفتههای نادرست رفیق «سخنگو» را میتوان در مصاحبهٔ رفیق زوگانوف، رهبر حزب کمونیست فدراسیون روسیه، با خبرگزاری «شینهوا» در سال ۲۰۱۶ یافت:
پیش از هر چیز میخواهم نکتهای را تصریح کنم. انتقاد ما، تنها به جنبههایی جداگانه از خط مشی اقتصادی ـ اجتماعی لیبرالی کابینه دیمتری مدویدف نیست. ما این خط مشی را تمام و کمال رد میکنیم…. بلوک اقتصادی دولت مدویدف در عمل به منافع ملی کاری ندارد و تنها در خدمت کارگزاری برای نفوذ ویرانگر غرب است.
ما فکر میکنیم که خطمشی اینچنینی [لیبرالی] با آن سیاست خارجی که رئیسجمهور [پوتین] در پیش گرفته است، عمیقاً در تضاد است. سیاست رئیس جمهور در نظر دارد تا از منافع ملی ـ دولتی روسیه در برابر هژمونی طلبی آمریکا در عرصه جهانی دفاع کند.
در رابطه با شخص ولادیمیر پوتین، میان ما مناسبات کاری برابر شکل گرفته است. همراه با آن حزب کمونیست همواره نشان داده است که فعالیت در رأس قدرت دولتی امری کاملاً متضاد است. بهعبارت دیگر بخش بالایی رهبریکنندهٔ روسیه همگن نیست. این مجموعه، از نیروهایی با سمتگیریهای مختلف تشکیل شدهاند. در اوضاع و احوالی که این تعادل پیچیده وجود دارد، حزب کمونیست روسیه بهدنبال تغییر توازن بهسود جریان میهنپرست است. ملاقاتهای خصوصی من با پوتین و اعضای کابینه نیز در خدمت دست یافتن به این هدف میباشد. ۲ (تأکیدها از ما است)
چرا رفیق «سخنگو» این «تعادل پیچیده» در ترکیب رهبری دولت روسیه را پنهان میکند و بهجای حمله به جناح لیبرال درون این رهبری، به پوتین و جناح «میهنپرست» مورد تأیید حزب کمونیست، که به گفتهٔ رفیق زوگانف، درگیر «دفاع از منافع ملی ـ دولتی روسیه در برابر هژمونی طلبی آمریکا» است، یورش میبرد؟ آیا تمام این واژگونسازیها و تحریفهای تاریخی در خدمت کمرنگ کردن نقش امپریالیسم و مقاومت ضدامپریالیستی نیست؟
و اگر تصور شود که این مربوط به سال ۲۰۱۶ است و عملیات نظامی روسیه در سال ۲۰۲۲ در راستای منافع «الیگارشهای حامی پوتین» صورت گرفته است، توجه رفقا را به این بخش از پاسخ اخیر حزب کمونیست روسیه به حزب کمونیست یونان جلب میکنیم:
رفقای ما در پی اثبات این موضوع که جنگ در راستای منافع بورژوازی روسیه و به منظور تصاحب منابع طبیعی و پتانسیل صنعتی اوکراین صورت میگیرد، سخنان لنین را در مورد ماهیت جنگها از زمینهٔ تاریخی آن بیرون میکشند….
ما کوچکترین همدردی را با کسانی که سه دهه روسیه را غارت کرده و اکنون از غارت خود محروم شدهاند، نداریم. ما فقط میخواهیم تأکید کنیم که الیگارشی روسیه نهتنها علاقهای به عملیات نظامی نداشت، بلکه از آن آسیب دیده است. تجارت بزرگ با امتناع از پشتیبانی از این عملیات، نهتنها دارایی و پول خود، بلکه نفوذ خود را در نخبگان حاکم روسیه از دست داده است.
توجه داشته باشید که این نیروهای طبقاتی سرسختترین مخالفان عملیات نظامی روسیه در اوکراین بودند. اینها بالاتر از همه سرمایهٔ انحصاری بزرگ، نمایندگان سیاسی آن در محیطهای لیبرالی و نوکرهای «خلاق» آنها در میان به اصطلاح روشنفکران بودند.۳
رفیق «سخنگو»، ضمن خواندن بخش مهمی از قطعنامهٔ حزب کمونیست روسیه در مورد گسترش فقر و مشکلات اقتصادی که سرمایهداری روسیه با آن روبهرو است ـــ که ما نیز به آن اعتقاد داریم ـــ یک نکتهٔ مهم ذکر شده در این قطعنامه را نادیده گرفته است، زیرا اشاره به آن، همهٔ بحثهای پوتین ـ ستیزانهٔ وی را منتفی میکند. در این قطعنامه آمده است: «ششمین سال متوالی است که فقر در کشور ما رو به افزایش است.» چرا این رفقا نگفتهاند در تمام دوران زمامداری پوتین فقر رو به افزایش بوده است؟ کلید درک این مهم نیز در آن چیزی است که رفیق ما، باز برای کمرنگ کردن نقش امپریالیسم و بهویژه نقش امپریالیسم آمریکا در ایجاد چنین وضعیتی در روسیه، حتی از اشاره به آن هم خودداری کرده است، و آن تحریمهای کشندهٔ امپریالیسم علیه روسیه از سال ۲۰۱۴ به بعد (یعنی از هشت سال پیش) بوده است. برای این که ادعای بیپایه نکرده باشیم، ناچاریم بخشی از لیست این تحریمها (تنها تحریمهای سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵) را از سندی را که اخیراً از جمله در مورد جنگ سرد با روسیه منتشر کردیم در اینجا بیاوریم و از طولانی بودن آن پوزش بخواهیم:
تحریمها علیه روسیه در ماههای بعدی سال ۲۰۱۴ بهشدت گسترش یافتند. بهدنبال شدت گرفتن درگیریهای نظامی داخلی در دونباس، در ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴ آمریکا شرکت تولید انرژی روسیه «نوواتک» و دو بانک روسی را نیز زیر پوشش تحریمهای خود قرار داد و از اتحادیهٔ اروپا نیز خواست که به این تحریمها بپیوندند. در ۲۴ ژوئیه، کانادا نهادهای نظامی، انرژی و مالی روسیه را هدف تحریم قرار داد. در ۲۵ ژوئیه، اتحادیهٔ اروپا ۱۵ فرد و ۱۸ نهاد دیگر روسیه را تحریم کرد و در ۳۰ ژوئیه، ۸ فرد و ۳ نهاد دیگر را نیز به لیست تحریمهای خود افزود. یک روز بعد، آلمان موج سوم تحریمهای خود را با افزودن صنایع نظامی، ممنوع ساختن ورود تجهیزات برای صنعت نفت روسیه، و جلوگیری از شرکت روسیه در بازارهای مالی اروپا، آغاز کرد. در ۱۲ اوت ۲۰۱۴، نروژ تحریمهایی فراتر از تحریمهای اتحادیهٔ اروپا و آمریکا اعمال کرد، و در ۱۴ اوت، سوئیس تحریمهای خود علیه روسیه را گسترش داد. در روز ۱۱ سپتامبر، اوباما تحریمهای تازهای را علیه بخشهای مالی، انرژی و دفاعی روسیه اعلام کرد، و یک روز بعد، دولت او بزرگترین بانک روسیه، «سبِربانک»، یک کمپانی بزرگ تولید تسلیحات، و شرکت «روستِک» را که برای شش شرکت نفتی روسیه ـــ «گازپروم»، «نفتِ گازپروم»، «لوکاویل»، «سورگوتنِفتاِگَس» و «روسنِفت» ـــ کار اکتشافات نفتی در قطب شمال را بر عهده دارد، با هدف قطع رابطهٔ این شرکتها با کمپانیهای نفتی غرب ـــ بهویژه «اکسان ـ موبیل» و «بریتیش پترولیوم» ـــ زیر تحریم قرار داد. در ۲۴ سپتامبر، ژاپن اوراق بهادار پنج بانک روسیه ـــ «سبِربانک»، «و.ت.ب.»، «گازپروم بانک»، «روساِلخوز بانک»، و «بانک توسعه» (و.اِ.ب) ـــ را بیاعتبار اعلام کرد و محدودیتهای سختتری را بر صدور تجهیزات دفاعی به روسیه برقرار ساخت. در روز ۱۸ دسامبر، اتحادیهٔ اروپا هرگونه سرمایهگذاری در کریمه را ممنوع اعلام کرد؛ توافق خود را با اکتشافات نفت و گاز در دریای سیاه لغو نمود؛ و خرید زمین و مستغلات در کریمه از سوی شرکتهای اروپایی را ممنوع کرد. آخرین تحریم در سال ۲۰۱۴، در ۱۹ دسامبر از سوی دولت آمریکا صورت گرفت که بر اساس آن اوباما با یک دستور اجرایی، صدور کالاهای آمریکایی را به کریمه ممنوع اعلام نمود.
گسترش تحریمها در سال ۲۰۱۵ نیز ادامه یافت. در ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۵، اتحادیهٔ اروپا لیست تحریمشدگان را به ۱۵۱ فرد و ۳۷ نهاد روسیه افزایش داد، و استرالیا بلافاصله اعلام کرد که از تحریمهای تازهٔ اتحادیهٔ اروپا پیروی خواهد کرد. در ۱۸ فوریه، کانادا ۳۷ شهروند و ۱۷ نهاد دیگر روسیه ـــ از جمله آناتولی آنتونوف، معاون وزیر دفاع روسیه و شرکت «روسنِفت» ـــ را تحریم کرد، و در ماه ژوئن سه فرد و ۱۴ نهاد دیگر را به آن افزود که شرکت «گازپروم» نیز در میان آنها بود. و بالاخره، در ۲ سپتامبر ۲۰۱۵، هیأت وزیران دولت اوکرائین، با گذراندن یک مصوبه، رسماً روسیه را دشمن اوکرائین اعلام نمود، و بهدنبال آن دست به تحریم ۳۸۸ تبعه و ۱۰۵ شرکت و دیگر نهادهای روسیه زد. و در ۱۶ سپتامبر، پترو پوروشنکو، رئیس جمهور دولت کودتا، طی یک فرمان ۴۰۰ فرد و ۹۰ شرکت دیگر را نیز به این لیست افزود. در ماه ژوئن ۲۰۱۵، اتاق فکری «گروه بو» در انگلستان گزارش داد که تحریمهای اعمال شده تا آن زمان مجموعاً بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار به اقتصادی کشورهای غربی، بهویژه کشورهای اروپایی، صدمه رسانده است.
ابعاد نجومی این تحریمهای مسلسلوار طی کمتر از دو سال نشان داد که مسألهٔ دولتهای امپریالیستی تنها اوکرائین نیست، بلکه هدف واقعی آمریکا و متحدانش شکستن کمر دولت روسیه از نظر اقتصادی، تکمیل محاصرهٔ نظامی آن از طریق ادغام اوکرائین در ناتو، و در نهایت جلوگیری از ظهور آن بهعنوان یک رقیب دیگر جهانی مانند چین ـــ یعنی همان هدفی که در «پروژه برای قرن نوین آمریکایی» اعلام شده بود ـــ است.۴
تنها با نایدهگرفتن این واقعیات غیرقابل انکار تاریخی است که رفیق «سخنگوی» حزب میتواند ادعا کند امروز پوتین به دروغ «پرچمدار مبارزه با فاشیسم در اروپا و جهان» شده و هدف واقعی او این است که «با حمله به اوکراین پیمان ناتو را هم نابود کنه»! یعنی، بهزعم ایشان، در اینجا ناتو است که از سوی روسیه مورد تهدید قرار گرفته، نه بالعکس! میبینیم چگونه در بخش اول صحبت این رفیق، ابتدا نقش امپریالیسم آمریکا و نازیها و فاشیستهای مورد حمایت آن از عرصهٔ تحلیل تاریخی حذف میشود، و سپس در بخش دوم، نهتنها نقش امپریالیسم آمریکا و ناتو از تحلیل بیرون میرود، بلکه خود ناتو نیز عملاً به یکی از قربانیان «تجاوز نظامی» روسیه بدل میگردد که ورود روسیه به اوکراین جانش را در خطر «نابودی» قرار داده است! بدین ترتیب، باید پذیرفت که ناتو حق دارد برای جلوگیری از «نابودی» خودش، سیل اسلحه را به اوکراین روانه کند و فاشیستهای اوکراین را آموزش دهد.
و در پایان، گریز رفیق «سخنگو» به مسأله دفاع از اقدامات ضدامپریالیستی قاسم سلیمانی و محکوم کردن ترور او، شبیهسازی او میان دولت روسیه و دولت جمهوری اسلامی، و یکی کردن عملیات ویژهٔ دولت روسیه در اوکراین با اشغال کویت توسط دولت صدام حسین در عراق، چیزی جز یک تلاش ناموفق برای منحرف کردن افکار و سرپوش گذاشتن بر خالی بودن چنتهٔ استدلال نیست. با این گفتهها، چنین بهنظر میرسد که این رفیق حتی با محکوم کردن ترورهای غیرقانونی مبارزانی چون قاسم سلیمانی توسط سازمان «سیا» هم مخالف است و محکوم کردن «حملهٔ امپریالیستی به عراق» را نیز نادرست میداند، چون ظاهراً صدام حسین هم «دیکتاتور»ی مانند پوتین بوده است! طبیعی است وقتی امپریالیسم از صحنهٔ تحلیل خارج میشود، تنها کاری که باقی میماند مبارزه با «دیکتاتور»های حاکم در سطح ملی است: ما با «دیکتاتور»ها مبارزه میکنیم، بگذارید امپریالیسم کار خودش را بکند!
۳. جنگ پیشگیرانه
رفیق «سخنگوی» حزب، در این بخش از صحبتهای خود نیز به کار تحریف تاریخ ادامه میدهد، و این بار برای توجیه مواضع غیرلنینی خود، ابتدا مستقیماً دست به تحریف سیاستهای لنین و استالین در دو جنگ جهانی میزند، و آنگاه، پس از اینکه پوتین، و نه سلطهجویی امپریالیسم، را عامل «تقویت دوبارهٔ» ناتوی «ضعیف شده» معرفی میکند، از صحبتهای خود چنین نتیجه میگیرد که بهتر است ناتو را عصبانی نکنیم چون کار از این هم بدتر میشود!
ببینیم رفیق «سخنگو» در این بخش چه گفته است:
یک سری هم مدعیاند که این یک جنگ پیشگیرانه بود. در واقع روسیه … برای اینکه از طرف ناتو بهش حمله نشه به اوکراین حمله کرد، و مثالهایی هم در مورد جنگهای جهانی میزنند که بعضاً هم از نظر تاریخی درست نیست….
من اینجا یه اشارهٔ کوتاهی میکنم به دوتا جنگ جهانی، یکی به برخورد لنین و یکی هم برخورد استالین با هیتلر، که در واقع به کلی نافی یک همچین مدعیاتی هست. همونطوری که میدونیم، جنگ جهانی اول سال ۱۹۱۴ آغاز شد و، خب، دولت تزاری روسیه هم بخشی از این جنگ کشورهای سرمایهداری بود…. با پیروزی انقلاب اکتبر به رهبری بلشویکها و لنین، دولت جدید فوراً خواهان پایان جنگ و مذاکره شد، و … توی سوم مارس ۱۹۱۸ با آلمان قرارداد صلح برست رو امضا کردند که بر اساس اون بخش های در واقع مهمی از خاک روسیه اون زمان … به دولت آلمان واگذار شد…. و همینطور میبینیم که پوتین هم در واقع در توجیه حمله به اوکراین از این سیاست لنین برای رسیدن به صلح انتقاد کرد.
در مورد جنگ جهانی دوم هم که دوستانی مطرح میکنند که این نمونه جنگ پیشگیرانه بود، قاعدتاً باید بدونن که دولت اتحاد جماهیر شوروی در آن موقع در آغاز جنگ جهانی دوم … نهتنها حاضر به ورود به این جنگ نشد بلکه در واقع توی همون سال، یعنی بیست و سوم اوت ۱۹۳۳، یه پیمان عدم تجاوز با آلمان نازی امضا کرد…. و اتحاد شوروی تا در واقع ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱، یعنی تا وقتی که آلمان مستقیماً به شوروی حمله نکرد از ورود به جنگ و در واقع شرکت در جنگ کشورهای امپریالیستی خودداری کرد…. خب، من نمیدونم که این دو تا نمونه رو چطور میشه بهعنوان یک نمونه پیشگیری، جنگ پیشگیری، ازش استفاده کرد. یعنی دقیقاً برعکسه. یعنی روسیه به اوکراین حمله کرد [ولی] در آنجا استالین حتی حاضر نشد وارد جنگ با آلمان نازی بشه تا وقتی آلمان بهش حمله کرد. و لنین هم به همون ترتیب برخورد کرد.
و، من نمیدونم رفقا، کسایی که این مسائل را مطرح میکنند چطور نمیتونن ببینن که این جنگ … چطور کمک کرده به انحصارهای اسلحهسازی، انحصارهای سرمایهداری. و در واقع باید گفت که در مورد نابودی پیمان ناتو هم از در واقع نعمت هدیه جنگ اوکراین توسط دولت پوتین، ناتو از اون وقتی که در دوران ترامپ به حالت خیلی ضعیفی در آمده بود بخاطر سیاستهای دولت ترامپ که صحبت از این میکرد چرا اصلاً ناتو ضروری هست؟ … و کشورهایی هم که توی همه این سالها زیر فشار بودن که به ناتو پبپیوندن و حاضر نبودن به ناتو بپیوندن، کشورهایی مثل فنلاند، سوئد، نروژ، غیره و غیره، امروز دارن تقاضای پیوستن به ناتو رو می کنن…. اینها مسائلی عینیه که پیش روی ما هستش، نه ذهنیات ما که چطور در واقع این جنگ رو تفسیر و تحلیل بکنیم.
نخست، به درک نادرست این رفیق از سیاستهای لنین و استالین در دو جنگ جهانی بپردازیم. در اینجا، رفیق «سخنگو» با تعبیر نادرست خود از سیاستهای این دو رهبر جنبش جهانی کمونیستی، پاسیفیسم و امتیاز دادن به امپریالیسم بهمنظور «حفظ صلح» را، با پنهان شدن زیر نام لنین و استالین، به یک اصل استراتژیک برای کمونیستها بدل میکند. اما نگاهی به تاریخ بر اساس «مسائل عینی و نه ذهنیات ما» نشان میدهد که هدف لنین و استالین از امضای قرارداد صلح با آلمان در ابتدای این دو جنگ بههیچوجه چنین چیزی نبوده است.
در مورد جنگ جهانی اول و قرارداد «برست ـ لیتوفسک»، هرکس که کمترین اطلاعی از تاریخ روسیه و مبارزات بلشویکها زیر رهبری لنین دارد میداند که علت امضای این قرارداد، پاسیفیسم و «صلحطلبی» انتزاعی کمونیستها نبوده است و «حزب سوسیال دموکرات کارگری (بلشویکهای) روسیه»، با تحلیل مشخص از شرایط مشخص آن روز، و تنها برای حفظ کل موجودیت حکومت سوسیالیستی، چنین قراردادی را امضاء کرد. و در این رابطه، هیچچیز گویاتر از توضیح خود رهبری این حزب، که در روز ۲۶ فوریهٔ ۱۹۱۸ در «پراودا» منتشر شد، نیست:
رفقای گرامی،
بوروی تشکیلات کمیتهٔ مرکزی لازم میشمارد انگیزههایی را که باعث شدهاند کمیتهٔ مرکزی با شرایط پیشنهادی آلمان موافقت نماید برای شما توضیح دهد….
ضرورت مسلم امضای قرارداد صلح اشغالگرانه با آلمان که بطور غیرقابل تصور سنگین است در لحظهٔ کنونی (۲۴ فوریهٔ سال ۱۹۱۸) مقدم بر هرچیز ناشی از آن است که ما ارتشی نداریم و نمیتوانیم از خود دفاع کنیم….
از نقطهنظر دفاع میهن، وقتی که ارتش نداری و دشمن سر تا پا مسلح، و بسیار عالی آماده است نباید بجنگ پرداخت.
نباید جمهوری شوروی سوسیالیستی را بجنگ واداشت…. این کار ماجراجویی خواهد بود. اما اگر این جنگ حتی با سنگینترین صلح پایان یابد و امپریالیسم آلمان بعداً بخواهد به جنگ تعرضی علیه روسیه بپردازد، … آنوقت اکثر شوراها … طرفدار جنگ خواهند بود….
اگر با امضای قرارداد صلح حتی بینهایت سنگین اغتنام فرصت برای تهیهٔ مقدمات پیکارهای جدید میسر نباشد، حزب ما باید همواره به ضرورت جمعآوری هرچه شدیدتر همهٔ نیروها برای مقاومت آشکار اشاره نماید….۵ (همهٔ تأکیدها از ما است)
میبینیم که برخلاف تعبیر نادرست رفیق «سخنگو»، قرارداد صلح «برست» و دادن امتیاز به امپریالیسم آلمان را بلشویکها نه در دفاع انتزاعی از «صلح»، بلکه، همانطور که در توضیح رهبری حزب آمده است، بهخاطر «اغتنام فرصت برای تهیهٔ مقدمات پیکارهای جدید» امضاء کردند، و حتی تأکید نمودند که در صورت تخلف آلمان از این قرارداد، «آنوقت … طرفدار جنگ خواهند بود.» بهخوبی روشن است که یک چنین موضعگیری لنینی هیچ سنخیتی با درک پاسیفیستی این رفیق ندارد.
مشابه همین درک نادرست را این رفیق در مورد سیاست شوروی در جنگ جهانی دوم دارد. باز، کسانی که تاریخ اتحاد شوروی را مطالعه کردهاند بهخوبی میدانند که در اینجا نیز همین «اغتنام فرصت برای تهیهٔ مقدمات پیکارهای جدید» عامل اصلی امضای قرارداد صلح با آلمان بود و نه عشق پاسیفیستی کمونیستها به «صلح». واقعیت این است که رهبری اتحاد شوروی از ۱۰ سال پیش از حملهٔ آلمان در سال ۱۹۴۱، آن را پیشبینی کرده بود و کشور شوراها را با پیاده کردن یک برنامهٔ «رشد سریع صنعتی»، برای چنین حملهای (و نه برای امضای قرارداد صلح) آماده میساخت. تنها کافی است به این هشدار استالین در مرحلهٔ آغازین این برنامه در کنفرانس مدیران صنایع سوسیالیستی اتحاد شوروی در سال ۱۹۳۱ توجه کنیم:
یکی از ویژگی های تاریخی روسیهٔ قدیم این بود که به دلیل عقب ماندگی، بهطور مداوم زیر ضربه قرار داشت. روسیه از خانهای مغول ضربه خورد … از بیگهای ترک ضربه خورد … از خانهای فئودال سوئدی ضربه خورد … از اشرافیت لهستانی و لیتوانی ضربه خورد … از سرمایهداران انگلیسی و فرانسوی ضربه خورد … از بارونهای ژاپنی ضربه خورد. همهٔ آنها روسیه را شکست دادند … به خاطر اینکه روسیه دچار عقبماندگی بود: عقبماندگی نظامی، عقبماندگی فرهنگی، عقبماندگی سیاسی، عقبماندگی صنعتی، عقبماندگی کشاورزی…. آیا می خواهید سرزمین پدری سوسیالیستی ما نیز شکست بخورد و استقلال خود را از دست بدهد؟ اگر چنین چیزی را نمی خواهید، باید به این عقبماندگی روسیه در کوتاه ترین مدت ممکن پایان دهید… ما پنجاه تا صد سال از کشورهای پیشرفته عقبتر هستیم. ما باید این فاصله را در عرض ده سال جبران کنیم. یا این کار را می کنیم، یا آنها ما را خُرد خواهند کرد.۶
واقعیت نیز این پیشبینی استالین را تأیید کرد. کمی بیش از ۱۰ سال پس از این پیشبینی تاریخی، یعنی در سال ۱۹۴۱، آلمان هیتلری برای نابود کردن کشور شوراها به اتحاد شوروی حملهٔ نظامی کرد، و تنها با تکیه بر برنامهٔ «رشد سریع صنعتی» بود که اتحاد شوروی توانست زیربنای اقتصادی لازم را برای شکست دادن ارتش متجاوز آلمان هیتلری، دفاع از سوسیالیسم، و نجات مردم جهان از خطر فاشیسم بهوجود آورد. و در این میان، تنها انگیزهٔ امضای قرارداد صلح با آلمان این بود که با شروع جنگ جهانی در سال ۱۹۳۹ و عینیت یافتن خطر حملهٔ آلمان، اتحاد شوروی نیاز به خرید وقت داشت تا صنایع و بهویژه صنایع نظامی خود را از بخشهای غربی سرزمین خود به بخشهای شرقی کشور منتقل کند تا از دسترس ارتش آلمان مصون باشد. این سیاست لنینی نیز، که هدفی جز آماده شدن برای جنگ نداشت، هیچ سنخیتی با گفتههای پاسیفیستی رفیق «سخنگوی» حزب ندارد.
اما شگفتانگیرترین گفتهٔ رفیق «سخنگو» این است که «روسیه به اوکراین حمله کرد [ولی] … استالین حتی حاضر نشد وارد جنگ با آلمان نازی بشه تا وقتی آلمان بهش حمله کرد.» اگر بشود روی تاریخ صد ساله خاک ریخت و آن را به شکل دیگری جلوه داد، چنین کاری در مورد تاریخ معاصری که در جلوی چشم همگان در جریان است امکان پذیر نیست. این رفیق چنان جلوه میدهد که گویی جنگ در اوکراین با ورود ارتش روسیه به اوکراین آغاز شده و پیش از آن اوکراین در صلح و صفا بوده است: یعنی از هشت سال پیش تاکنون هیچ کودتای آمریکایی ـ فاشیستی در اوکراین اتفاق نیافتاده، اتباع روس را در اودسا قتلعام نکردهاند؛ دونباس را برای هشت سال بمباران نکردهاند؛ ۱۴ هزار تبعهٔ روس را بهقتل نرساندهاند؛ ۱۵۰ هزار سرباز شامل گردانهای فاشیستی مانند آزوف را برای حملهٔ همهجانبه به دونباس و دست زدن به یک کشتار جمعی روسها و دیگر نیروهای استقلالطلب آماده نکرده بودند؛ اوکراین خواستار عضویت در ناتو و استقرار سلاحهای اتمی در خاک خودش نشده بود؛ و هیچ جنگ اقتصادی امپریالیستی با استفاده از تحریمهای کشنده علیه روسیه در این هشت سال در جریان نبوده است. باید از این رفیق پرسید از هشت سال پیش تاکنون کجا بودهاید؟ و این واقعیتهای تاریخی را بهچه منظور از روایت تاریخی خودتان حذف میکنید؟
اما جان کلام همهٔ این صغری ـ کبریها و تحریفهای تاریخی رفیق «سخنگو» در این بخش از صحبتهای او این است:
من نمیدونم رفقا، کسایی که این مسائل را مطرح میکنند چطور نمیتونن ببینن که این جنگ … چطور کمک کرده به انحصارهای اسلحهسازی، انحصارهای سرمایهداری. و در واقع باید گفت که در مورد نابودی پیمان ناتو هم از در واقع نعمت هدیه جنگ اوکراین توسط دولت پوتین، ناتو از اون وقتی که در دوران ترامپ به حالت خیلی ضعیفی در آمده بود … و کشورهایی هم که توی همه این سالها زیر فشار بودن که به ناتو پبپیوندن و حاضر نبودن به ناتو بپیوندن … امروز دارن تقاضای پیوستن به ناتو رو میکنن….
جدا از ادعای بیپایه که ناتو در دوران ترامپ ضعیف شده بود، ببینیم این این گفتهها در عمل به چه معناست: مقاومت روسیه در مقابل گسترش ناتو به سمت مرزهای آن کشور و جنگ در اوکراین باعث شده که وضع بدتر هم بشود. این جنگ، هم به انحصارهای اسلحهسازی کمک کرده و هم کشورهایی را که تا بهحال حاضر به پیوستن به ناتو نبودند، وادار به این کار کرده، و در نتیجه چنین مقاومتی درست نبوده است.
نخست، همه میدانیم که انحصارهای صنعتی ـ نظامی آمریکا، ابتدا از زمان جنگ دوم جهانی علیه نازیسم و فاشیسم و سپس در دورهٔ جنگ رهاییبخش مردم ویتنام علیه امپریالیسم آمریکا شکل گرفتند و تقویت شدند. حال اگر استدلالهای رفیق «سخنگو» را بپذیریم، باید اذعان کنیم که هم جنگ جهانی دوم علیه فاشیسم و هم مبارزات مردم ویتنام علیه امپریالیسم آمریکا کار درستی نبوده است، چون هردوی آنها به تقویت انحصارهای اسلحهسازی کمک کردهاند! و دوم، تا آنجا که مسأله به آمادگی برخی کشورها به عضویت در ناتو مربوط میشود، باید گفت که این رفیق باز تاریخ را فراموش کرده است. امپریالیسم آمریکا از زمان برچیده شدن اردوگاه سوسیالیستی تاکنون ۱۳ کشور را بهعضویت ناتو درآورده و در این کار به هیچ بهانهای ـــ از جمله عکسالعمل روسیه ـــ نیازی نداشته است. فشار امپریالیسم برای استقرار ناتو در مرزهای روسیه از برنامههای استراتژیک آن برای جهان قرن بیست و یکم نشأت میگیرد، و نه هیچ چیز دیگر.
سؤال اساسی که در اینجا پیش میآید این است که آیا باید با این گسترش ناتو مبارزه کرد یا برای «بهانه ندادن بهدست امپریالیسم» از مقاومت دست کشید؟ اینطور که از سخنان رفیق «سخنگوی» حزب بر میآید، او حامی راه دوم است. بهعبارت دیگر، معنای گفتههای او این است: مقاومت بی مقاومت، چون این کار تنها امپریالیسم و انحصارهای اسلحهسازی را تقویت میکند و کشورهای دیگری را بهعضویت ناتو در میآورد. میپرسیم: آیا این چیزی جز دعوت آشکار به انفعال در برابر سلطهجوییهای امپریالیسم است؟ و آیا این واقعاً همان حزب تودهٔ ایرانِ هشتادسالهٔ ضدامپریالیست و ضدفاشیست ما است که چنین سخن میگوید؟
۴. موضعگیری جنبش کارگری کمونیستی و مواضع حزب تودهٔ ایران
بهگزیدهای از صحبتهای رفیق «سخنگو» در این بخش نظری بیافکنیم:
واقعیت اینه که بخش عمده جنبش کارگری و کمونیستی جهان، مثل حزب تودهٔ ایران ضمن … محکوم کردن شدید توطئههای امپریالیسم جهانی و ناتو …، حملهٔ روسیه به اوکراین رو محکوم کردند….
ببینین، به جز حزب کمونیست روسیه و چند تا حزب کوچیک دیگه … هیچ … حزب کمونیست کارگری عمدهای تو جهان از حمله روسیه به اوکراین دفاع نکرده…. در مورد، خب، رفقای روسیه هم به نظر ما در واقع یه جوری تن دادن … به ناسیونالیسمی که رسانههای زیر کنترل دولت پوتین به اون دامن میزنن، تنها به، در واقع، به ضرر اعتبار خود کمونیست های روسی در خود روسیه و هم در عرصه جنبش کارگری ـ کمونیستی جهان منجر میشه….. رفقا میدونن که … حزب ما هم … به واسطه دفاع آنچنانی که در مقطعی از خط امام و غیره کرد … در انتها به ضرر حزب ما، بهضرر جنبش کارگری و کمونیستی ایران، تمام شد و ما … تا بهحال هم در واقع با عواقب آن روبرو هستیم….
حتی کسانی هم که از این جنگ به شکلی حمایت میکنند روشن نیست که … بالاخره این برنامه انتهاش چیه؟ یعنی باید حمایت کرد تا مثلاً روسیه تمام اوکراین رو تصاحب بکنه و یک دولت بهاصطلاح دست نشانده پوتین روی کار بیاد؟ این جنگ باید مثل سیاستی [نامفهوم] که ما داشتیم با عراق سیاست جنگ جنگ تا پیروزی هست؟ و با توجه به اینکه … نیروهای روسیه نتونستن خیلی سریع به در واقع پیروزی دست پیدا بکننن و بخش عمدهای از اوکراین رو تصاحب کنن، و این جنگ فرسایشی تبدیل شده که عواقب خیلی مهلکی هم برای حتی جنبش کارگری و کمونیستی تو خود روسیه خواهد داشت….
حزب ما … روی این موضوع تاکید میکنه که تنها راه پایان دادن به این بحران خطرناک کنونی مذاکره مستقیم شفاف هست، و حزب امیدواره که نیروهای طرفدار صلح همهٔ تلاش خودشون رو بکنند تا اوکراین و روسیه رو به مسیر دیپلماسی و گفتوگوهای سازنده برگردونن…. کوبیدن بر طبل جنگ، رفقا، تنها و تنها بهنفع منافع امپریالیسم جهانی و پیمان تجاوزگر ناتو هست و به ضرر زحمتکشان جهان.
رفیق ما از همان جملهٔ اول واقعیت را وارنه جلوه داده است، یعنی شکل صحیحتر توضیح واقعیت میبایست بدین شکل میبود: «بخش عمدهٔ جنبش کمونیستی، ضمن محکوم کردن حملهٔ روسیه به اوکراین، توطئههای امپریالیسم جهانی و ناتو را شدیداً محکوم کردند.» از همه میخواهیم که به یک یک بیانیههای احزاب برادر در این مورد رجوع کنند تا ببیند بخش اعظم متن آنها بر کدام وجه قضیه تأکید داشته است: بر حملهٔ روسیه به اوکراین یا توطئههای امپریالیسم؟ رفیق «سخنگو» مدعی میشود که مواضع همهٔ این احزاب «مثل حزب تودهٔ ایران» بوده است. تنها کافی است به همین توضیحات نیمساعتهٔ این رفیق نگاهی بکنیم و از ایشان بپرسیم کدامیک از احزاب، همصدا با ایشان، ۹۰ درصد بیانیهٔ خود را به کوبیدن روسیه و پوتین اختصاص دادهاند و نقش امپریالیسم و فاشیستها را از صحنه خارج کردهاند؟
رفیق «سخنگو» از این هم گامی فراتر میگذارد و مدعی میشود «به جز حزب کمونیست روسیه و چند تا حزب کوچیک دیگه … هیچ … حزب کمونیست کارگری عمدهای تو جهان از حمله روسیه به اوکراین دفاع نکرده.» با این حرف، این رفیق بار دیگر تاریخ را تحریف میکند: آیا حزب کمونیست چین یکی از همین «چند تا حزب کوچیک دیگه» است؟ آیا دولت چین، زیر رهبری بزرگترین حزب کمونیست جهان، در قضیهٔ اوکراین در کنار روسیه قرار نگرفت؟ آیا چین و روسیه پس از آغاز جنگ در اوکراین حتی بیش از پیش بههم نزدیک نشدند؟ آیا حزب کمونیست چین هم، در این نبرد سرنوشتساز برای کل بشریت، مانند «سخنگوی» حزب تودهٔ ایران بیوقفه به کوبیدن روسیه مشغول است؟ کجای این گفتهٔ رفیق «سخنگو» با واقعیت همخوانی دارد؟
بهعلاوه، آیا در رأیگیری مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۳۵ کشور ـــ از جمله کشورهای بزرگی چون چین، هندوستان، بنگلادش، پاکستان، آفریقای جنوبی، و دیگر کشورهای مقاوم در برابر امپریالیسم ـــ به قطعنامه برای محکوم کردن عملیات روسیه در اوکراین رأی ممتنع (در واقع مخالف) ندادند؟ و ۱۱ کشور دیگر، از جمله ونزوئلا، برای پرهیز از مشکلات بعدی با آمریکا، عامدانه غایب نبودند؟ و اگر رأیگیری در مجمع عمومی سازمان ملل بهشکل مخفی انجام میشد و کشورها نگران انتقامجویی آمریکا بهخاطر رأی منفی خود نبودند، آیا تعداد آرای مخالف بسیار بیشتر از این نمیبود؟ آیا معیار سنجش ما از وضعیت جهان امروز، تنها محدود به نظرات چند حزب اوروکمونیست اروپایی است؟
این رفیق، پس از همهٔ این ادعاهای نادرست، یک گام توهینآمیز هم برمیدارد و حزب کمونیست فدراسیون روسیه، حزب لنین، را به سقوط در ورطهٔ «ناسیونالیسمی که رسانههای زیر کنترل دولت پوتین به اون دامن میزنن» متهم میکند! یعنی حزب کمونیستی که از سال ۱۹۱۷ پرچمدار انترناسیونالیسم پرولتری بوده است، اکنون فریب یک مشت ناسیونالیست روس را خورده و بههمین دلیل از پوتین و سیاستهای او دفاع میکند! آیا این حزب اولین دولت شوراها را با مبارزه علیه ناسیونالیسم روسهای سفید بر پا نکرد و امروز فراموش کرده است که ناسیونالیسم چیست؟ آیا برای این رفیق «سخنگو» میهندوستی پرولتاریا با ناسیونالیسم بورژوایی یکی است؟ ما هرگز فراموش نمیکنیم که این رفیق، مشابه همین برخورد توهینآمیز را نیز زمانی هم به رهبری حزب خود ما کرده بود و مدعی شده بود که رهبری گذشتهٔ کارکشته و توانمند حزب ما گول خمینی را خورد! و امروز هم مدعی است آنچه بر مردم و کمونیستهای ایران میرود «بهواسطه دفاع آنچنانی» آن رهبری «از خط امام و غیره» بوده است، و لابد وضعیت فعلی ایران هیچ ربطی هم به توطئههای امپریالیسم و پشت کردن حاکمیت جمهوری اسلامی به آرمانهای انقلاب مردم میهن ما ندارد!
رفیق «سخنگو» سپس میپرسد: «حتی [برای] کسانی هم که از این جنگ به شکلی حمایت میکنند روشن نیست که … بالاخره این برنامه انتهاش چیه؟ یعنی باید حمایت کرد تا مثلاً روسیه تمام اوکراین رو تصاحب بکنه و یک دولت بهاصطلاح دست نشانده پوتین روی کار بیاد؟ در اینجا رفیق «سخنگو» در دو مورد دست به سفسطه میزند:
نخست، حمایت از «روسیه» را به حمایت از «جنگ» تبدیل میکند و در یک جمله ماهیت بحث را از یک موضعگیری سیاسی در مورد آنچه اتفاق افتاده به یک مسألهٔ اخلاقی ـ انسانی در مورد جنگ و صلح تغییر میدهد، و سپس با جنگطلب خواندن مدافعان حق روسیه به دفاع از خود، حق بهجانب و پیروزمندانه از بحث بیرون میآید و آموزگارانه میگوید: «کوبیدن بر طبل جنگ، رفقا، تنها و تنها بهنفع منافع امپریالیسم جهانی و پیمان تجاوزگر ناتو هست و به ضرر زحمتکشان جهان.» از این رفیق میپرسیم: در این میان چه کسی از «جنگ» دفاع کرده است؟ اگر استدلال شما این است، آنگاه همهٔ کسانی هم که در جنگ جهانی دوم از متفقین در مقابل فاشیسم دفاع کردند جنگطلب بودند. و حزب ما هم که برای بیرون راندن نیروهای عراق از خاک ایران و آزاد کردن خرمشهر به جبهه رفت و قربانیها داد، جنگطلب بود!
دوم، این رفیق آگاهانه هدفهای مخلوق ذهن خود را بهجای هدفهای عملیات روسیه در اوکراین مینشاند و آنگاه دفاع از این هدف خودساخته، یعنی «تصاحب تمام اوکراین» و بهقدرت رساندن «یک دولت دستنشاندهٔ پوتین» در آن کشور، را به شکلی طنزآمیز مردود اعلام میکند. باز از رفیق میپرسیم: در کجا چنین هدفهایی از سوی دولت روسیه اعلام شده است؟ آیا اینها اتهاماتی نیست که دولت آمریکا در تبلیغات خود به آن دامن میزند؟ و آیا دولت روسیه بهتکرار چنین اتهاماتی را رسماً رد نکرده است؟ حتی اگر نخواهیم به مواضع رسمی اعلام شده از سوی دولت روسیه تکیه کنیم، آیا تاکتیکهای نظامی عملیات روسیه در اوکراین نشاندهندهٔ قصد «تصاحب همهٔ اوکراین» یا بهقدرت رساندن «یک دولت درستنشاندهٔ پوتین» در کییف است؟ اگر واقعاً چنین نیست، این تکرار اتهامات دروغین امپریالیسم در مورد اهداف روسیه در این جنگ چه هدفی را دنبال میکند؟
و در پایان، به اینکلیگویی غیرتاریخی رفیق میرسیم که «تنها راه پایان دادن به این بحران خطرناک کنونی مذاکره مستقیم شفاف هست.» اما این را نه فقط شما، بلکه دولت روسیه برای سالها اعلام کرده و در جهت تحقق آن کوشیده است. و این امپریالیسم آمریکا بوده است که در تمام این مدت از مذاکره خودداری کرده و حتی نتایج مذاکرات بهنتیجهرسیدهٔ «مینسک» را عامدانه زیر پا گذاشته است. آری، باید به این جنگ با «مذاکرهٔ مستقیم شفاف» پایان داد. اما چرا خود شما بهطور شفاف و علنی نمیگویید که کیست که از شرکت در مذاکره امتناع میورزد، و چرا علناً جنگطلب اصلی را محکوم نمیکنید؟
در پایان، ناچاریم این سؤال را که بهخاطر گفتههای این رفیق در ذهن ما ایجاد شده است مطرح کنیم: حال که، چه بخواهیم و چه نخواهیم، این جنگ شروع شده است، رفیق «سخنگوی» حزب، در این نبرد تاریخی تعیینکننده که سرنوشت آیندهٔ بشریت را رقم خواهد زد و شکلگیری یک نظم جهانی چندقطبی و غیرهژمونیستی در گرو آن است، در کدام سمت ایستاده است؟
۱ ارزیابی «۱۰ مهر» از «طرحهای اسناد کنگرهٔ هفتم» ــ بخش دوم، سایت «۱۰ مهر»، ۳ آذر ۱۴۰۰.
https://10mehr.com/maghaleh/03091400/3947
۲ «زوگانف: رهبری روسیه همگن نیست»، مصاحبهٔ زوگانف با خبرگزاری شینهوا، نشریهٔ تئوریک روشنگری سیاسی، وابسته به حزب کمونیست فدراسیون روسیه، شمارهٔ ۴، سال ۲۰۱۶. (به نقل از سایت «۱۰ مهر»).
https://10mehr.com/maghaleh/23081395/2008
۳ «روسیه در اوکراین با نئونازیسم میجنگد: پاسخی به انتقادات حزب کمونیست یونان»، بخش بینالملل کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه. (به نقل از سایت ۱۰ مهر، ۱ خرداد ۱۴۰۱). https://10mehr.com/maghaleh/01031401/4226
۴ارزیابی «۱۰ مهر» از «طرحهای اسناد کنگرهٔ هفتم» ــ بخش چهارم، سایت «۱۰ مهر»، ۳ فروردین ۱۴۰۱.
https://10mehr.com/maghaleh/03011401/4123
۵ «موضع کمیتهٔ مرکزی حزب سوسیال دموکرات کارگری (بلشویکهای) روسیه در مسئلهٔ مربوط به صلح جداگانه و الحاقآمیز»، آثار منتخب لنین در دوازده جلد، انتشارات پروگرس، جلد ۷، صص ۱۳۶ـ۱۳۳.
۶ ژوزف استالین، «وظایف مدیران اقتصادی»، سخنرانی در اولین کنفرانس سراسری مدیران صنایع سوسیالیستی، ۱۴ فوریه ۱۹۳۱، لنینیسم: گزیدهٔ مقالات، بنگاه انتشاراتی انترناسیونال، نیویورک، ۱۹۴۲، صفحات ۲۰۰ـ۱۹۹.
برای سپاسگزاری
با درودهای صمیمانه و رفیقانه به رفقای ۱۰ مهر، خواستم برای این تحلیل جامع و در عین حال ستودنی شما از مواضع تاسف بار اقای محمد امیدوار از صمیم قلب تشکر کنم. با این حال می خواهم عرض کنم که بنده به خلاف شما بر این باورم که سخنرانی آقای امیدوار که در ادامه و تکمیل نخستین مقاله “نامه مردم” در خصوص عملیات ویژه روسیه انجام شده، نه تنها “پاسیفیستی” نیست، بلکه دست کم به طور ضمنی همصدا با رسانه های امپریالیستی حامی فاشبسم است که عملیات ویژه روسیه را “جنگ پوتین” نام گذاشته اند. مواضع آقای امیدوار در این سخنرانی، همانند مقاله اشاره شده ی “نامه مردم”، ضد کمونیستی و بازتاب دهنده نگرشی آشکارا سوسیال دمکراسی است. حتی می توان گفت این مواضع، راست روانه تر از مجله بورژوایی “اکونومیست” (در مصاحبه با جان مرشایمر) است که علت اصلی عملیات روسیه را بی اعتنایی غرب به دغدغه های امنیتی دولت روسیه برشمرده است.
با احترام
نقد دیدگاه اقای امیدوار
بسیار عالی و ریز بینانه و موشکافانه دوستان نقد کردند . شرایط دشواریست و متاسفانه خیلی از دوستان در تحلیل این درگیری به خطا رفتند و تحت تاثیر تبلیغات مسموم کنند غرب و برخی هم کورکورانه بخاطر مخالفت با رژیم و بدلیل حمایت رژیم از مسکو ، ساز مخالفت زدند . مثل خیلی از مخالفین غیر مارکسیست داخلی ، که بی پروا از یک طرف برای منافع کارگران سینه چاک میکنند و از طرف دیگر مزخرفات رسانه های امپریالیستی را بلغور میکنند . ممنون
نمونه هاى آموزنده
این سخنرانی درباره اوکراین و فاشیستهای نوین که در مراسم سالروز پیروزی بر فاشیسم انجام شده بسیار آموزنده و عبرتآموز است- برای «چپ»ها و تحریریه نامهمردم و نویسندگانش در انگلستان. سخنران استیو سوینی سردبیر بخش بینالمللی روزنامه مورنینگ استار انگلستان، و روزنامه نگار پرسابقه است، که از نزدیک در صحنه دونباس و سایر مناطق جنگی گزارش تهیه میکرده است. نویسندگان نامه مردم در انگلستان نمیتوانند از این گونه مراسم بیاطلاع باشند ولی ترجیح میدهند همچنان در جناح چپ ناتو بمانند.
https://youtu.be/ElIUalCtvU0
این هم سخنرانی مهم دیگری توسط جرج گَلووِی شخصیت برجسته، سوسیالیست، و نماینده سابق پارلمان انگلستان در همین مراسم که اکنون بیش از یک میلیون نفر در سراسر جهان برنامههای هفتگی وی را دنبال میکنند
https://youtu.be/VApQJhA9lLw
رفیق سخنگوی حزب توده ایران
پیام یک کارگر که افتخار میکند در سال ۱۳۲۸ با برنامه و مبارزات ضدامپریالیستی حزب توده ایران آشنا شده است و برای آزادی خلقهای کشورمان و آبادی ایران به عرصه مبارزه وارد شده و افتخار میکند و به خود میبالد که راه حزب توده ایران را انتخاب کرده است. رفیق سخنگوی حزب توده ایران! چنانچه بر شما و من روشن میباشد، کشور ما بر اثر پیاده کردن برنامه مورد علاقه امپریالیسم که میخواهد قدرقدرت در جهان باشد، مردم ما را به روزگار سیاه امروزی نشانده است. پس ما راه دیگری نداریم به جز اینکه با مردم فدراسیون روسیه و حزب کمونیست آن که برای پایان دادن و درهم شکستن فاشیسم به این جنگ تحمیلی وارد شدهاند، همراه شویم، نه اینکه با راه گم کردههای اروکمونیست همسو شویم. با کمال ناباوری باید بگویم مواضع شما با مواضع تاریخی و روشن حزب ما در مورد امپریالیسم فرسنگها فاصله دارد. این مواضع شما راه حزب ارانیها، سیامکها، روزبهها، وارطانها، عسگر دانشها و دهها قهرمان دیگری که جان خود را در راه خوشبختی مردم ما و مبارزه ضدامپریالیستی فدا کردند، نیست. شما به آرمان آنها پشت کردهاید و به قول ببل که گفت پیرمرد چه دست گلی به آب دادی که دشمنانت برایت کف زدند. کارل مارکس میگوید که انسان زاییده محیط خویش است و شما سخنگوی حزب توده ایران نمیباشید، بلکه با اجازه شما سخنگوی اروکمونیسم هستید. این راه را ادامه دهید تا دشمنان بشریت برایتان کف بزنند. این درست است که ما کمونیستها مخالف جنگ میباشیم، ولی جنگی که با تحریک و یکهتازی امپریالیستها و نازیها برپا شده است، کوشش میکنیم آن را به ضرر این دو نیرو تمام کنیم. برای مثال جنگ کره، جنگ ویتنام، جنگ عراق و ایران تا مقطع آزادی خرمشهر که اعضای حزب توده ایران نیز در آن شرکت داشتند و این کارگر به مدت ۲۰ ماه در دفاع از ایران شرکت داشت. رفیق سخنگوی حزب توده ایران! من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش؛ گر میخواهی بسوزی مردانه باش.
سانسور بد است!
خیلی جالب است که فقط کامنت های هم سو با دیدگاه خودتان را نمایش می دهید. در یک سال اخیر هیچگاه کامنت های من را منتشر نکردید. وقتی در این حد تحمل نظرات متفاوت را ندارید چگونه از دیگران انتظار تساهل و تسامح دارید. دوست دارید برایتان کف بزنند. همین
انتشار کامنتها
دوست گرامی، با درود. شما متأسفانه نامی که با آن کامنتهایتان را ارسال کردهاید، ننوشتهاید تا بهطور مستند بدانیم درباره چه صحبت میکنید. لذا به یک پاسخ کلی اکتفا میکنیم. «۱۰ مهر» در چارچوبی که در «تماس با ما» سایت ذکر شده است، به انتشار مطالب و کامنتهای سایرین اقدام میکند. چنانچه بارها مقالاتی در سایت منتشر شده است که با مواضع سیاسی ما فاصله دارد. همان طور که در «تماس با ما» آمده است: «ضمن استقبال از مطالب نقادانه، از انتشار هرگونه مطلب توهینآمیز، برچسب زننده و نفاق افکنانه معذوریم؛ از انتشار هر شکل از حملات شخصی به افراد معذوریم؛ از انتشار اطلاعات یا مطالبی که منبعی برای تأیید درستی آنها وجود ندارد معذوریم.» با احترام
توجیه نکنید
دوست عزیز عجیب است که می گویید نام را نمی دانستید که بررسی کنید. به دنبال نام من می گردید!!! با همین امضا سایر کامنت ها را هم نوشتم و منتشر نکردید.
جالب است که مدعی هستید کامنت هایی که حاوی مطالب توهین آمیز، برچسب زننده و نفاق افکنانه باشد را نشر نمی دهید. نگاهی به کامنت های زیر همین مقاله بیاندازید تا عیار درستی مدعایتان را بسنجید:
در کامنت های این مقاله نویسندگان نامه مردم را “جناح چپ ناتو”(کامنت جناب اطیابی) ، “سخنگوی اروکمونیسم (کامنت جناب کارگر)، ” همصدا با رسانه های امپریالیستی حامی فاشبسم” (کامنت جناب بابک) و…نامیده اند.
حتما از نظر شما اینها برچسب نیستند و در راستای نقد علمی و محترمانه قرار دارند.
بسیار از مسیری که در پیش گرفته اید متاسفم
درود
سپاسگزاری از تحلیل و افشای دیدکاهای امیدوار ناامید.
من فعال کارگری ساکن گوتنبرگ سوئد و عضو سابق حزب کمونیست(م-ل) این کشورم.از طریق مجله هفته و گفتار انسان محترم ،حشمت رئیسی در خصوص دیدگاه انحرافی سخنگوی حزب توده مطلع شدم.در مجله هفته انسان گرانمایه ،علی پورصفر هم جواب مناسبی وجامعی رو به علی کشتگر دادند که در همین راستا بود .با سابقه طولانی مطالعات و اندوخته سیاسیم کاملأ نظرم با تحلیل سایت ۱۰ مهر منطبق و بهمین دلیل در اختلاف با حزب کمونیست سوئد از آنها کناره گیری کردم.
خوشحالم که با یورش سبعانه ای که امپریالیسم، ضد انقلاب و مرتدین به کمونیسم در سالیان متمادی و عللاخصوص بعد از پیروزی انقلاب اکتبر
نمودند تا کمر کمونیستهای راستین را بشکنند، شما و یارانی همچون علی پور صفر هستند که این تلاشها را بیثمر کنند.همه عاشقان حق وحقیقت ایران میدانند که تشویش و پراکنندگی که در ایران و جهان حاکمست سخت آزار دهندست.لذا وجود شما برای نشان دادن رته درست بسیار لازم و حیاتیست.
با آرزوی پیروزی برایتان!