اصول اساسی سیاست حزب

Print Friendly, PDF & Email

رفیق نورالدین کیانوری

ـــ پرسش و پاسخ ۱، ۲، ۳ (۱۳۵۸)  ـــ

ـــ می دانید که اخیراً در کردستان و خوزستان جریاناتی اتفاق افتاده. حزب در بعضی موارد یا دیرتر از حد معمول عکس‌العمل نشان داده و یا پاره‌ای مسائل را با سکوت برگزار کرده‌است علت آن چیست؟

در زمینهٔ سیاست حزب دربارهٔ آزادی‎های دموکراتیک، عدهٔ زیادی ایراد گرفته‌اند که چرا حزب تودهٔ ایران مانند سایر سازمان‌ها، گروه‌ها و برخی روزنامه‌های پرسروصدا، در ماجرای به‌‌اصطلاح دفاع از آزادی‌های دموکراتیک شرکت نکرده است. می‌گویم به‌اصطلاح، برای این‌که بعد تشریح می‌کنم که ماهیت این مبارزه چیست. اول باید ببینیم که محتوای این جریان چیست، سیاست حزب چیست و اصلاً با هریک از پدیده‌های اجتماعی در داخل ایران چگونه برخورد می‌کند.

برخورد حزب تودهٔ ایران با پدیده‌های اجتماعی، همیشه بر مبنای تجزیه و تحلیل دقیق و علمی این پدیده‌ها، و وابستگی‌هایی که با سایر پدیده‌های اجتماعی دارند، استواراست. یعنی از چارچوب کلی مسائل اجتماعی حرکت می‌کند و به‌ترتیب به یکایک مسائل جزئی و فرعی می‌رسد و آن‌ها را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد، و قضاوت خود را بر این پایه استوار می‌کند.

نقطهٔ عزیمت ما برای تحلیل سیاسی مسائل ایران، محتوای اساسی جنبشی است که ما اکنون در آن شرکت داریم. محتوای عمده و اساسی این جنبش، عبارتست از جهت ضدامپریالیستی و ضد بقایای رژیم شاه مخلوع: رژیمی فوق‌العاده مرتجع، خونخوار، خرابکار، فاسد و هنوز نیرومند، و امپریالیسم متجاوز و غارتگر و خون‌آشام که با تمام قوا می‌کوشد بار دیگر مواضع از دست رفته را به‌دست بیاورد. در داخل ایران، این دو دشمن اساسی به طور عمده در برابر جنبش ما قرار گرفته‌اند و همچنان که گفتیم می‌خواهند اوضاع را به حالت سابق برگردانند.

در داخل جنبش ضد امپریالیستی و ضد بقایای رژیم شاه مخلوع، طیف فوق‌العاده وسیعی از نیروهای مختلف شرکت دارند. در این طیف، از نیروهای افراطی راست مذهبی و نیروهای افراطی راست سیاسی گرفته تا نیروهای چپ‌گرا، نیروهای چپ‌رو، نیروهای چپ اشتباه‌کار، و نیروی انقلابی چپ واقعی که ما معتقدیم حزب تودهٔ ایران است، قرار دارند. البته من چپگراها را در آن سوی حزب تودهٔ ایران قرار نمی‌دهم، چون معتقد هستم که در هر چپ‌گرایی افراطی یک هستهٔ راست‌روی وجود دارد. چپ مطلق نیست. در اصطلاح می‌گویند چپ افراطی، اما واقعاً چپ افراطی موجود یک‌دستی نیست. چپ افراطی همیشه حجمی از راست در خود نهفته دارد. به همین جهت، راست‌تر از چپ واقعی قرار می‌گیرد. چپ، در جهان، عبارت است از نیروهای واقعی کمونیست جهانی.

خوب، این طیف، طیف فوق‌العاده رنگینی است که در داخل آن تناقضات و تضادهای فراوانی وجود دارد. این تضادها، به‌طور کلی تضادهای درون جنبش هستند، نه برون جنبش. راه‌ حل این تضادها با تضادهایی که ما در تمام جنبش با دشمنان خودمان داریم، متفاوت است. راه حل تضاد ما با امپریالیسم و ارتجاع یک شکل و محتوای مبارزاتی، و راه حل تضاد و اختلافات درون جنبش ما، اشکال و محتوای مبارزاتی به‌کلی دیگری دارد. خوب، اگر ما در مبارزه علیه دشمنان واقعی جنبش شیوه‌هایی به‌کار ببریم که مختص روابط درونی جنبش است، اشتباه کرده‌ایم، سازش کرده‌ایم و به بی‌راه کشیده شده‌ایم.

همین‌طور، اگر در مناسبات داخل جنبش، از سوی هرکدام از بخش‌ها و گردان‌های مبارزه شیوه‌هایی به‌کار رود که مختص مبارزه با دشمنان جنبش است، باز هم نادرست است. چرا؟ برای این‌که شیوهٔ مبارزه در داخل جنبش، همیشه عبارت است از اتحاد و مبارزه. باید در همان حال که می‌کوشیم جنبش را در مجموع خود متحد و به‌هم پیوسته نگاه داریم، در راه بهتر کردن و درست‌تر کردن روش عمدهٔ جنبش، مبارزه کنیم. خوب، اگر ما روش خصمانه در پیش بگیریم، مسئلهٔ اتحاد چه میشود؟ از بین می‌رود. زیر پا گذاشته می‌شود. و این برای دشمن بزرگترین موفقیت است، زیرا تمام هدف دشمن، ایجاد نفاق و شکاف انداختن در جبهۀ وسیع مبارزان جنبش است. اگر او بتواند این نفاق و شکاف را عمیق کند، دیگر به انجام نقشه هایش نزدیک شده‌ است. پس شیوۀ مبارزۀ ما در داخل جنبش، با شیوه‌های مبارزه‌ای که عناصر دشمن به کار می‌برند و نیز شیوه‌های افراطی نادرستی که گردان‌هایی از داخل جنبش، در برابر گردان‌های دیگر از آن استفاده می‌کنند، وبه زبان جنبش ما است، تفاوت زیادی دارد.

من دراین زمینه، سه محتوای گوناگون را مثال می‌زنم:

۱ـ جنبش افراطی مذهبی: این گردان، ضدامپریالیست هست و ضد رژیم شاه مخلوع هم بوده است. اما معتقد است که تنها با اسلام افراطی می‌توان همهٔ مسائل را حل کرد.

۲- جنبش چپ چریکی: اين گردان هم ضدامپرياليست، دمکراتيک و در خواست‌هاى خود صادق است. ولى اَشکال مبارزاتى‌اى که به کار مى‌برد، در بسیارى از زمينه‌ها، اَشکالى است که بايد در برابر دشمن از آن‌ها استفاده کرد.

٣- دشمن: دشمن هم در اينجا عمل می‌کند، هم از داخل و هم از خارج. از خارج به‌صورت ساواک عمل می‌کند، تحريکات گوناگون را دامن می‌زند، جنجال مى‌آفريند، عشاير و مالکين و غیره را به حرکت وا‎ می‌دارد و از داخل، هم به قيافهٔ مذهبى، هم افراطى مذهبى، و هم چپ افراطى وارد میدان مى‌شود. مثلاً از يک طرف با يک سرى تحريکات دامنه‌دار، به مذهبى‌ها فشار وارد می‌آورد، گفتم مثلاً!، که دست به يک عمل ضد چپ يا ضد مجاهد بزنند. از طرف دیگر مجاهدين را وا مى‌دارد که عليه آنها مبارزه کنند. مبارزه را که شکل حاد به خود گرفت، عناصر دشمن، هم در ميتينگ اين‌ها و هم در ميتينگ آن‌ها از همه طرف رخنه مى‌کنند. از اين طرف گفته مى‌شود «مرگ بر اين!» از آن طرف «مرگ بر آن!»، و به اين ترتيب، آن‌ها را به جان يکديگر مى‌اندازند.

اگر ما شيوه‌اى در ييش بگيريم که به دشمن اجازه دهد وارد جمع ما شود و نقشه‌هایش را از هردو طرف عملی کند، شيوهٔ ما شيوهٔ نادرست و غلطى است.‎ ما در جريانات نقده، گنبد و خوزستان، اين شيوه را به تمام و کمال ديديم.‏ دشمن به همين شکل توانست از دو طرف جريان دلخواهش را ايجاد کند و مردم را چنان به جان هم بيندازد که يکديگر را بکشند و خونريزى به‌راه بيفتد.‎ فاجعه‌اى که کمترين عواقب آن اين است که هزار و دويست خانوادهٔ کرد اصلاً از نقده فرار کردند و رفتند.‎ در اينجا دشمن توانست دشمنى کُرد و تُرک به‌وجود بياورد، چيزى که تا به‌حال وجود نداشته است و براى اولين بار در تاريخ مبارزات ملت‌هاى ايران، به شکل حاد به آن بر مى‌خوريم.‏ و اکنون هم، پیوسته به آن دامن می‌زند و داغ‌ترش مى‌کند.‎

خوب، واضح است که حزب تودهٔ ايران در اين گونه مسائل، با برخوردی فوق‌العاده دقيق سر‌ و کار دارد. اول بايد محتواى يک حادثه يا پديده را دقيقاً دريابد و بداند ريشهٔ آن در کجاست. بايد بداند که عامل دشمن، عامل اشتباه خودى، يا عامل اشتباه ارتجاعى، کداميک عامل تعيين‌کننده و مهم اين پديده يا حادثه هستند. چون به‌تناسب این ريشه‌یابى و پى بردن به محتواى پديده و حادثه است که ما مى‌توانيم عکس‌العمل خود را در قبال آن تعيين کنيم. حزب بايد بداند که آيا محرک اين حادثه يا پديده، فى‌المثل دولت بوده است؟ آیا عواملى از راست بوده‌اند؟ واقعيت اينست که مرکز رهبرى انقلاب مطابق سليقهٔ عوامل راست نيست. اين نیروها هم مى‌کوشند در کار رهبرى انقلاب کارشکنى کنند.

ما مى‌بينيم که سياست امام خمينى نه‌تنها از سوى جناحى از روشنفکران و چپ‌روها و چپ‌گراها و عوامل امپرياليسم مورد انتقاد است، بلکه از راست هم زير حمله و انتقاد قرار دارد. ما خوب مى‌دانيم که در بازار تهران، اين ديگر براى خودش شعارى شده است که: « آقا خیلى تند مى‌رود، بايد جلوش را گرفت!» يا در بخش‌هاى بالاى بازار، اين شعار هست: «همان‌طور که آقا را آورديم، مى‌توانيم ببريمش!». اينها از سياست او ناراضى هستند. عدم رضايت يک‌طرفه نيست، دوطرفه است. اقدامات عوامل راست، در عين حال که فرياد می‌زنند: «زنده باد خمينى!» يا «حزب فقط حزب‌الله، رهبر فقط روح الله!» به‌هیچ‌وجه در جهت دفاع از امام خمينى نیست.‎ اين را فرياد مى‌زنند، ولى عقیده‌شان نیست. اين فرياد را می‌زنند براى اين‌که عدهٔ ديگرى را تحريک کنند و آن‌ها را وادارند که به امام خمينى بد بگويند.‎

برخورد با اين مسائل، براى حزب تودهٔ ايران، برخورد بسیار پرمسئوليتى است.‎ رفقا اين را بدانند که حرف حزب تودهٔ ايران وزن خاصى در جامعه دارد، حتى براى کسانى که دشمن ما هستند.‏ زيرا حزب تودهٔ ايران را نمايندهٔ يک جريان بزرگ سياسى و پيوستهٔ تاريخ ایران مى‌دانند و از لحاظ بين‌المللى هم داراى وزن و اعتبار مهمى است.‏ به‌همين جهت، نظر ما دربارهٔ فلان حادثه يا پديده، نسبت به نظر تمام گروه‌هاى سیاسى ديگر، وزن و تأثير خاصى پیدا مى‌کند.‎

شما ببينيد، الان هیچ روزنامه‌اى، هیچ نشريه‌اى نيست که به نحوى از انحاء با حزب تودهٔ ایران مشغول نباشد.‎ البته ٩٨ درصدشان هم به حزب تودهٔ ايران فحش مى‌دهند.‎ از فحش‌هاى رکيک گرفته تا انتقادهاى سیاسى خیلى ظاهرالصلاح.‎ چرا؟ براى اين‌که به اين پديدهٔ سياسى، وزن و اهميت می‌دهند.‎ ما براساس همين مسئوليت است که اينقدر دقيق به مسائل برخورد مى‌کنيم.‎ پس دير کردن ما در مورد برخورد با اين يا آن حادثه، و تحليل ندادن و سکوت کردن در برابر پاره‌اى مسائل، يک امر طبيعى است و دلايلى دارد که الان به آن‌ها مى‌پردازم.‎

بينيد، تحليل دادن درست است، اما تحليل درست دادن، درست‌تر است. براى اين‌که تحليل درستى ارائه دهيم، لازم است که اطلاعات دقيق به‌دست بياوريم.‎ تا وقتى که اطلاعات دقيق پيدا نکرده‌ايم، سکوت کم‌زیان‌ترين تحليل‌ها است.‎ تحليل بدون اطلاعات دقيق، چیزى در حد نوشته‌های روزنامهٔ پيغام امروز، آيندگان، و مثلاً اميد ايران از آب در خواهد آمد.‏ آنها تحليل نمى‌دهند، نظرات خاص سیاسى خودشان را براى تحريک اين و آن مى‌نويسند.‎ ما نمى‌خواهيم چنين کارى بکنيم.‎ ما مى‌خواهيم تحليل ما از يک پديده، واقعاً تحليل باشد و روشن کند که چرا اين پديده پيدا شده است؟ چه عناصرى در آن دخالت داشته‌اند؟ چه گروه‌هایى مثلاً صادقانه عملى انجام داده‌اند که نتيجه‌اش منفى بوده است؟ چنين تحليلى هم، به اطلاعات دقيق نياز دارد.‎ تا وقتى اين اطلاعات دقيق را نداشته باشيم، سکوت را ترجيح مى‌دهيم.‎ چون همان‌طور که گفتم، به‌نظر ما در اين‌گونه موارد، سکوت ما کم‌ضررترين تحليل‌ها است.‎

خود شما ديده‌ايد که مردم چقدر با مسئوليت به حزب تودهٔ ايران نگاه مى‌کنند.‎ گاهى اگر یک جملهٔ نادرست در روزنامهٔ مردم پيدا بشود، از صد گوشه به ما تذکر مى‌دهند.‎ ده‌ها و ده‌ها تلفن به ما مى‌شود، چون انتظار ندارند که روزنامهٔ مردم چنین اشتباهی بکند.‎ ولی از این اشتباهات صد تا توی هر روزنامهٔ دیگری باشد، هیچ‌کس ککش هم نمی‌گزد.‎ تا یک جا کلمه‌ای علیه مائوئیسم نوشته می‌شود که به طریقهٔ ثبت اسنادی قابل اثبات نیست و نمی‌شود مدرک پشت سرش گذاشت، فوراً به ما ایراد می‌گیرند.‎ حق هم دارند، زیرا نوشته‌های حزب ما واقعاً باید دقیق و باپشتوانهٔ محکم باشد.‎ اگر یک‌بار چنین نشود، نقص است.‎ این ایراد گرفتن‌ها نشانهٔ محبت و دوستی هواداران حزب، و حق آنها است.‎ تذکرات و ایرادات آنها به بهتر شدن کار ما کمک می‌کند.

به این دلیل، ما باید در کارخود با احتیاط‎ ‌تر باشیم. اگر در مسائلی سکوت می‌کنیم، و این سکوت گاه ممکن است طولانی باشد، به‌خاطر این است که اطلاعات دقیق به‌دست بیاوریم.‎ وقتی ما تحلیل می‌دهیم، تحلیل قاطعی است که یک سیاست و یک عمل دنبال آن هست.‎ همان‌طور که گفتید، عدهٔ زیادی از هواداران حزب ما منتظرند که عمل فردای خودشان را با تحلیل ما تطبیق بدهند.‎ خوب، ما باید همهٔ این مسائل را بسنجیم که اگر امروز تحلیلی بدهیم و فردا این عمل شروع شود، به‌موقع هست یا نه؟ آیا تحلیلی که امروز هم به آن معتقد هستیم، چنانچه به‌موقع نباشد، جریان دیگری را که ممکن است فایده‌اش برای مجموعهٔ جنبش ما بیشتر باشد، فلج نخواهد کرد؟ در بسیاری از موارد، حتماً فلج خواهد کرد.‎

سکوت می‌تواند دلایل گوناگونی داشته باشد.‏ می‌تواند به‌این دلیل باشد که مطرح کردن نابجای پاره‌ای مسائل، به‌جهات دیگری که امروز عمده‌تر و برای تغییر بنیادی جامعه در شرایط کنونی تعیین‌کننده هستند، زیان برساند.‏ شما اگر تاریخ را بررسی کنید، خواهید دید که این تاکتیک ـــ تاکتیک سکوت ـــ با اهمیت بسیار تعیین کننده و به اشکال گوناگون خود، دنبال شده است. تفاوت ما با انقلابیون بی‌ظرفیت و کم‌تجربه، با همهٔ آنها که در چارچوب انقلابیگری خرده بورژوازی می‌جنگند، در همین جا است .انقلابیونی که لنین دربارهٔ آن‌ها می‌گوید گُر می‌گیرند، مثل فشفشۀ آتشبازی. ‎فشفشهٔ آتشبازی را دیده‌اید که وقتی بالا می‌رود، با آن رنگهای زیبایش همه را به‌حیرت می‌اندازد، اما یک لحظه بیشتر در تاریخ عمر نمی‌کند.‎ و بعد خاموش می‌شود و پایین می‌افتد، یک تکه مقوای سوخته و دود زده است که زیر پای رهگذران رها است.‎

سیاست حزب کمونیست واقعی، یک جریان فشفشه‌وار نیست که با هر حادثه‌ای یک فشفشه به هوا رها کند و چیزی بگوید، مانند: «من اظهارنظر کردم! من گفتم!» سیاست حزب با مسئولیت عبارت است از دنبال کردن پدیده‌ها و برخورد با آن‌ها، با تمام دقت و مسئولیت. چنین حزبی، همواره باید این را مد نظر داشته باشد که برداشت‌ها و برخوردهایش با مسائل چه نتایجی به‌بار خواهد آورد. این‌ها است دلایل این‌که چرا ما با این جریانات به‌اصطلاح دمکراتیک این‌طور برخورد می‌کنیم. ما برخلاف گروه‌هایی که هیاهو به‌راه می‌اندازند و می‌گویند: همین الان «فاشسیم پشت در است!»، و یا «از طرف جریان حاکم» که هنوز جریان خمینی است، «حملات سختی علیه دموکراسی انجام می‌گیرد»، به این چیزها اعتقاد نداریم. به‌عکس، معتقدیم که در ایران دموکراسی هنوز به آن حدی وجود دارد که در گذشته هرگز نداشته‌ایم.

حتی اگر چند سالهٔ اول بعد از شهریور۱۳۲۰ را هم با حالا مقایسه کنیم، شرایط فعالیت حزب ما چندان آسان‌تر از امروز نبوده‌ است. در آن دوران، که دوران قدرتمندی حزب ما بود، می‌ریختند مراکز حزب را غارت می‌کردند، رفقای ما را می‌زدند، می‌کشتند، و در نقاط مختلف کلوب‌های ما را آتش می‌زدند. در بسیاری از نقاط، ما اصلاً نمی‌توانستیم کلوب باز کنیم. خلاصه، شرایط هیچ از این بهتر نبود. در عین حال که قدرت ما بسیار زیادتربود، رقیبی در میدان نداشتیم، آزادی بیشتر از این برای ما وجود نداشت. در دوران دولت دکتر مصدق، حزب ما اصلاً علنی نبود و نمی‌توانست کار علنی بکند. ما روزها جرأت نداشتیم به خیابان بیائیم.

حالا شما ببینید، اغلب روزنامه‌ها، احزاب و نیروها، هرچه می‌خواهند می‌توانند بگویند. هروقت بخواهند، تظاهرات می‌کنند. خوب، گروه‌های ارتجاعی فاشیستی هم هستند. آن‌ها هم می‌آیند و برخورد به‌وجود می‌آید. و ما می‌بینیم که نیروهای وابسته به قدرت حاکم، بالاخره می‌آیند و از این تصادمات جلوگیری می‌کنند. نمی‌آیند به کمک فاشیست‌ها و ارتجاعیون برای سرکوب کردن و به‌هم زدن تظاهرات، بلکه می‌آیند تا نظم را حفظ کنند و تظاهرات با آرامش انجام بگیرد. هیاهوی «دموکراسی از بین رفت! دموکراسی در خطر است!» یک مقدار جنجال فشفشه‌ای گروه‌هایی است که شرایط مبارزه در دوران‌های به‌مراتب محدودتر دموکراسی را ندیده‌اند، از درون شرایط ارتجاع فاشیستی بیرون آمده‌اند و رؤیای یک دموکراسی مطلق و بدون هیچ بند و مانعی را در سر می‌پرورانند.

مقدار دیگری هم، جنجال ساخته و پرداخته و تنظیم شدهٔ ساواک، امپریالیسم و ارتجاع است. ما معتقدیم‌ که شروع این جنجال آزادی‌های دموکراتیک، و اولین تحریکات آن، از طرف ساواک، امپریالیسم و ارتجاع بوده است. این تحریکات توانسته است در محافل مذهبی عکس‌العمل‌هایی ایجاد کند، و بعد در محافل چپگرا، تبدیل به برداشت و برخورد متقابلی شده است. اشتباهات چپگرایان ـــ از قبیل شرکت نکردن در رفراندوم و موضع‌گیری‌های نادرست نسبت به امام خمینی ـــ آن را تکمیل کرده، همهٔ اینها با هم آمیخته شده، و این حالت برخورد و سایش نامطلوب را به‌وجود آورده است که متأسفانه روز به‌روز هم دارد شدیدتر می‌شود. و با کمال تأسف باید گفت که در این‌جا، آن نیروهایی که داعیهٔ عقل و منطق دارند، باید با احساس مسئولیتی بسیار بزرگ، تمام کوشش خودرا به کار ببرند تا عوامل این حالت تشنج غیرطبیعی از میان برداشته شود. و این به‌مقدار زیادی به نحوهٔ عمل گُردان‌هایی از جنبش، به‌ویژه گروه‌های چپگرا در آینده بستگی دارد.

تا آنجا که به حزب ما مربوط است، حزب تودهٔ ایران تمام کوشش خود را به‌کار می‌برد تا مگر تأثیر منفی اشتباهات چیگرایان را کمتر کند. ما نمی‌توانیم تأثیر اقدامات راستگرایان را کاهش دهیم، زیرا قادر نیستیم در آن جهت عمل کنیم. ما تنها قدرت خنثی کردن و افشا کردن آن را داریم. ما با سیاست خود تنها می‌توانیم طرز تلقی نادرست بعضی از نیروها و گردان‌های مختلف جنبش را نسبت به حزب خود تغییر دهیم. به‌نظر من همین تغیبری که اخیراً در برخورد محافل مبارز مذهبی که دارای تمایلات خلقی هستند، نسبت به جریانات چپ به‌وجود آمده است، و بر طبق آن در میان نیروهای چپ تفکیک قائل می‌شوند، محصول سیاست درست حزب ما است. تا چهار هفتهٔ پیش، هر اتفاقی در هرکجای ایران می‌افتاد، به گردن حزب تودهٔ ایران می‌انداختند. همین آقای نخست‌وزیر در نطق‌های چند وقت پیش خود، مسئولیت تمام حوادث نقده، خوزستان، کردستان و غیره را به گردن حزب تودهٔ ایران می‌انداخت و می‌گفت توده‌ای‌ها هستند که این کارها را می‌کنند. ولی جریان حوادث او را ناگزیر ساخت که به برداشت و ارزیابی درست‌تر و دقیق‌تری برسد و دریابد که اولاً در این حوادث همهٔ نیروهای چپ دخالت ندارند و ثانیاً حزب تودهٔ ایران از این جهت، سیاست غیرقابل ایرادی دارد.

ما متأسفیم از اینکه در این زمان، سازمان چریک‌های فدایی خلق، یکی از گروه‌هایی که می‌بایست نقش مثبت و مؤثری در تحولات پس از انقلاب داشته باشد، در نتیجهٔ اشتباهات فوق‌العاده بزرگ سیاسی به یکی از عوامل تشنج در داخل جنبش کنونی ایران تبدیل شده است و دائماً بهانه به دست نیروهای راست، ساواک، ارتجاع و عوامل امپریالیسم می‌دهد تا بتوانند از آن برای ایجاد تشنج ـــ که هدف اصلی همهٔ فعالیت‌هایشان است ـــ بیشتر بهره‌برداری کنند.

حالا می‌پردازیم به مسئلهٔ کردستان. هرچند که در طول صحبتم به‌طور ضمنی دربارهٔ آن توضیح دادم. مسئلهٔ کردستان، مسئلهٔ فوق‌العاده پیچیده و بغرنجی است. به‌طور کلی، امپریالیسم الان در سه یا چهار جبههٔ اساسی مشغول ایجاد تشنج و تحریک در میهن ما است. یکی از این جبهه‌ها، در زمینهٔ مسائل ملی است، زیرا محرومیت‌های ملی از جمله تناقضاتی است که در جامعهٔ ما وجود داشته است. محرومیت ملی خلق‌های غیرفارس: کرد، آذربایجانی، بلوچ، عرب و ترکمن. مسلماً این محرومیت‌ها پس از انقلاب حدت بیشتری پیدا می‌کند. این خلق‌ها از انقلاب پیروزمند، به‌حق انتظاراتی در جهت پایان دادن به محرومیت‌های خود دارند. خلق کرد، در دوره‌های پیشین، چندین بار مورد تهاجم فوق‌العاده بی‌رحمانهٔ ارتجاع قرار داشته.

این مسئله در کردستان حالت خاصی به خود می‌گیرد. در همین دوران اخیر، که با خیانت مصطفی بارزانی و سازش رژیم شاه و محافل راست‌گرای بعثی عراق، شکست بزرگی به جنبش کرد وارد آمد، ملت کرد در ایران تحت فشار شدید قرار گرفت و بسیاری از فرزندان آن با زور به نقاط مختلف کوچ داده شدند، و یا تبعید گشتند. خاصیت انفجاری کردستان از هرجای دیگری بیشتر بود و بسیار زودتر از نقاط دیگر نیز حرکت خود را آ غاز کرد. به موازات نیروهای مترقی، ضدانقلاب هم به‌علت همین ویژگی توجه خاصی به کردستان کرد و تمام نیروی خود را برای بهره‌گیری از اوضاع کردستان به‌سود خویش به‌کار انداخت. اکنون، در کردستان عوامل زیر مشغول عمل هستند:

یک ــ نیروی خلق کرد که خواستار حقوق ملی و دموکراتیک خود است.

دو -ارتجاع کرد که می‌خواهد نتایج همین تغیبرات محدود و نیم‌بندی را هم که در دوران اخیر انجام گرفته ـــ مانند اصلاحات ارضی و غیره ـــ از میان ببرد و بار دیگر اوضاع را به حالت گذشته برگرداند و تمامی‌املاک و زمین‌ها را پس بگیرد.

سوم ــ نیروی خارجی امپریالیسم که می‌خواهد از برخورد خواست‌های خلق کرد با مجموعهٔ جنبش ضدامپریالیستی ایران، و نیز تحریکات ارتجاع کرد به‌سود خود بهره‌برداری کند و مسئلهٔ ملی را به گره بازنشدنی جنبش تبدیل کند، و از این راه مجموعهٔ جنبش را ضعیف کند و به گرفتاری‌های داخلی مشغول سازد.

چهارم – محافل حاکمهٔ عراق، که از حل مسئلهٔ خلق کرد در ایران فوق‌العاده بیمناک است و به‌هیچ‌وجه مایل نیست چنین کاری عملی شود، به همین جهت، به تحریکات گوناگون متوسل می‌گردد تا بهترین شکل اوضاع مطلوب خود را که عبارت است از افزایش هرچه بیشتر تشنج، در کردستان ایران به‌وجود بیاورد. زیرا اگر اوضاع در ایران تثبیت گردد و حقوق ملی و دموکراتیک خلق کرد شناخته شود، تأثیر عظیم آن موجب تشدید مبارزات خلق کرد عراق خواهد شد. به تمام این نیروها، باید عناصر و عوامل مخرب ساواک منحله را هم افزود.

خوب، غیر از اینها، عناصری از داخل جنبش، یعنی آنها که آزادی خلق کرد را می‌خواهند، نیز هستند: چپگرایان، افراطی‌های مذهبی، که خود به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند: مانند شیعه، سنی، و گروههای میانهٔ این دو که طرفدار جلوگیری از اختلافات مذهبی هستند، و غیره. چنان‌که می‌بینیم عناصر بسیار زیادی در جنبش کردستان دخالت دارند که گاهی اوقات شناخت سرچشمهٔ اصلی و عامل عمده و تعیین‌کنندهٔ حوادث و پدیده‌ها را دشوار می‌سازند. به این دلیل است که ما تمام کوشش خود را در جهت پیداکردن یک راه ‌حل دقیق برای برخورد صحیح به مسئلهٔ کردستان به‌کار می‌بریم. دوستان بدانند که این مسئلهٔ روز ما است، و تمام توجه ما را به خود معطوف داشته است. روزی نیست که رفقای کرد ـــ و نیز غیرکرد ـــ ما در داخل رهبری حزب، با این مسئله مشغول نباشند.

٪ نظرات

  • حسین پور خصالیان

    پاسخ هائی را که کیانوری داد بسیار متین بودند. ایکاش شرائطی پیش می آمد که حرب توده می توانست از یک سو جبهه مقاومت در مقابل دشمنان انقلاب، از جمله آمریکا و اسرائیل و در مقابله با چپ رادیکال را تقویت کند و از سوی دیگر در راه برقراری عدالت اجتماعی به نظام
    جمهور ی اسلامی نیرو بدهد

  • ناشناس

    بطورکامل دکترکیانوری مسائل رادقیق ودرست تحلیل کرده اند
    یادش جاودان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *