راهبرد ایران برای نزدیکی به چین

Print Friendly, PDF & Email

سیامک رحیمی ـــ

آن‌چه از سال ۱۳۹۶ از سوی رهبر جمهوری اسلامی دنبال می‌شده است نه دستیابی به «اتحاد راهبری ایران، چین و روسیه» که «راهبرد ایران برای نزدیکی به چین و روسیه برای فائق آمدن بر فشار حداکثری آمریکا» بوده است / نمونه اتحاد جماهیر شوروی از آن جهت در این مطلب پیش کشیده شد که نشان دهیم این کشور حتی با متحد بالقوه و قدرتمندی همچون شوروی نیز حاضر به مشارکت راهبردی نشد و اساسا سیاست «اتحاد راهبردی» در سیاست خارجی چین جایی ندارد

با انتشار اخبار و اسنادی در رابطه با تأیید برنامه مشارکت راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین، موافقان و مخالفان این برنامه در مقابل هم قد علم کرده‌اند.
جزییاتی از این سند در برخی وبسایت‌های عمدتاً غربی منتشر شده است که در متن تأیید‌شده در هیئت دولت ایران که بعدتر به رسانه‌ها درز کرد وجود ندارد.
با این حال موافقان و مخالفان با ترکیبی از اطلاعات غیرشفاف در رابطه با موضوعی مبهم موضع‌گیری کرده‌اند.
در متن پیش‌رو تلاش می‌شود نگاهی دقیق‌تر و به دور از هیجان‌زدگی به متن راه‌یافته به رسانه‌ها داشته باشیم.

«برنامه راهبردی ایران و چین» یا
«راهبرد ایران برای نزدیکی به چین»

راهبرد یا استراتژی «نگاه به شرق» سال‌ها است از سوی آیت‌الله خامنه‌ای و مشاوران او در امور بین‌الملل تبلیغ می‌شود.

برمبنای این استراتژی، مجموعه کشورهایی که به‌نوعی منافعی مغایر با آمریکا و کشورهای پیرامونی‌اش دارند به‌عنوان متحد ایران در سطوح مختلف مد نظر قرار می‌گیرند.

بر این اساس پاکستان، هند، سوریه، عراق، ونزوئلا و یمن در کنار دو قدرت جهانی چین و روسیه به‌عنوان «شرق دیپلماتیک» فرض شده و جمهوری اسلامی تلاش می‌کند مجموعه‌ای از همکاری‌های اقتصادی، امنیتی، مالی، نظامی و سیاسی با این کشورها داشته باشد.

هدف این استراتژی آن است که ایران در تعاملات و مذاکراتش با کشورهای اروپایی و یا حتی آمریکا، تکیه‌گاهی مطمئن برای خود داشته باشد و توازن قدرت در چانه‌زنی‌ها حفظ شود.

این استراتژی در یک‌دهه گذشته به‌عنوان مدل مورد علاقه آیت‌الله خامنه‌ای برای ایجاد رابطه متوازن اقتصادی و امنیتی با جهان توصیف شده است.

زمانی که خروج آمریکا از برجام قطعی تلقی می‌شد، آیت‌الله خامنه‌ای در روز ۲۹ بهمن‌ ۱۳۹۶ در دیدار با گروهی از مردم تبریز گفت: «در سیاست خارجی، ترجیح شرق بر غرب، ترجیح همسایه بر دور، ترجیح ملّت‌ها و کشورهایی که با ما وجه مشترکی دارند بر دیگران، یکی از اولویت‌های امروز ماست.» (۱)

در اردیبهشت سال ۱۳۹۷، آمریکا با فرمان اجرایی ترامپ از برجام خارج شد. رهبر جمهوری اسلامی مجدداً چند ماه از خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌ها در دیدار با دانشجویان گفت: « عمدتاً نگاه باید طرف شرق باشد؛ نگاه طرف غرب و اروپا و مانند اینها برای ما جز معطّل کردن، جز دردسر، جز منّت کشیدن و کوچک شدن هیچ اثری ندارد. باید نگاهمان طرف شرق باشد؛ کشورهایی هستند که می‌توانند به ما کمک کنند، می‌توانیم با چهره‌ی برابر با آنها مواجه بشویم، ما به آنها کمک کنیم، آنها هم به ما کمک کنند.» (۲)

در فاصله زمانی این دو سخنرانی، علی‌اکبر ولایتی به عنوان نماینده رهبر جمهوری اسلامی راهی روسیه و چین شد تا پیام محرمانه او را به سران این دو کشور برساند.

جزئیات این دو دیدار محرمانه بوده و ما تنها از طریق آنچه علی‌اکبر ولایتی در «نشست علمی تبیین سیاست‌های راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» مطرح کرده از جزئیات آن مطلعیم.

ولایتی در این نشست اهدافش از این سفرها و استراتژی رهبر ایران را توضیح می‌دهد. متن کامل این دیدار را می‌توان از طریق این لینک (۳) در روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران خواند و نیازی به بازنشر کامل آن نیست.

ولایتی به‌طور خلاصه می‌گوید که استراتژی نگاه به شرق از سوی شخص رهبر جمهوری اسلامی تدوین و تشویق شده است. در این استراتژی «نفی غرب» وجود ندارد و هدف توازن‌بخشی به روابط اقتصادی، سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی است.

او همچنین می گوید که نگاه به شرق منظور نگاه به کمونیسم نیست چرا که روسیه و چین دیگر کمونیستی نیستند. در این استراتژی، پاکستان، هند، سوریه، عراق، فلسطین، لبنان، یمن و ونزوئلا هم جای می‌گیرند.

اما نکته مهم در این سخنان آن است که ولایتی می‌گوید محور این دیدارها «مسئله فروش نفت» بوده است. او می‌گوید «درحالی‌که توتال و برخی دیگر از شرکت‌ها بر اثر تحریم‌های آمریکا رفتند، اما چین و روسیه و برخی دیگر از کشورها در حال مذاکره هستند تا ظرفیت‌ها را فعال نگه دارند و روسیه و چین اعلام کردند ما نفت را می‌خریم ولو آمریکایی‌ها ما را تحریم کنند.»

قاعدتاً تدوین یک برنامه راهبردی و حضور در یک بلوک امنیتی اقتصادی باید موضوعی فراتر از تاب‌آوری اقتصادی در برابر وضعیت عارض شده از تحریم‌های نفتی آمریکا باشد و حوزه ژئوپولیتیک محور آن باشد. این امر دست‌کم در سخنان ولایتی جای نداشت و به همین دلیل حتی «هند» نیز که در مدار امنیتی آمریکا قرار دارد را به‌عنوان بخشی از این استراتژی نگاه به شرق اعلام می‌کند.

به‌صورت مشخص اعلام نمی‌شود که اهداف مشترک ایران، چین و روسیه در خاورمیانه چیست. نقش ایران در این مثلت چگونه است و طرف‌های دیگر سطح تعارض و تنش با قطب دیگر را تا چه حد تعریف کرده‌اند.

اینها مبانی راهبری یک پیمان استراتژیک برای شکل دادن به قطب‌بندی جدید است که موضوعات اقتصادی نیز در ذیل آن تعریف می‌شوند و نه بالعکس.

از این منظر، آن‌چه از سال ۱۳۹۶ از سوی رهبر جمهوری اسلامی دنبال می‌شده است نه دستیابی به «اتحاد راهبری ایران، چین و روسیه» که «راهبرد ایران برای نزدیکی به چین و روسیه برای فائق آمدن بر فشار حداکثری آمریکا» بوده است.

توجه به این نکته کلیدی است که اتحاد راهبردی میان این سه کشور به آن معنا است که هر سه طرف نیاز مبرم و حیاتی به تشکیل این قطب دارند و اهدافی فراتر از صرفاً تأمین نیاز کوتاه‌مدت ایران را دنبال می‌کنند.

چین و اتحاد راهبردی با ایران؟

در بررسی تحولات اخیر به موضوع سیاست خارجی ویژه چین به حد کفایت توجه شده است و نیاز به توضیح مجدد نیست.

شیوه ویژه سیاست خارجی چین مبتنی بر «تأمین سود حداکثری با کمترین تنش ممکن» است. بر این مبنا این کشور در تاریخ معاصر خود به دلایل مختلف وارد اتحاد راهبردی با هیچ کشوری نشده است.

برای نمونه پس از انقلاب چین و زمانی که تصور می‌شد که چین و اتحاد جماهیر شوروی یک اتحاد استراتژیک در مقابل قطب سرمایه‌داری ایجاد می‌کنند، چین بر ناسیونالیسم کمونیستی تکیه کرد و وارد تنش‌‌های مرزی با اتحاد شوروی شد.

مناقشه «دامانسکی» از سال ۱۹۶۹ تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به مدت ۳۲ سال بر روابط آن‌ها تأثیر جدی گذاشت.

این در حالی بود که شوروی خواستار ایجاد یک اتحاد استراتژیک با جمهوری خلق چین بود. امری که چین از آن سر باز زد.  جدال بی‌پایان جزیره دامانسکی وضعیت خطرناکی در مرزهای دو کشور ایجاد کرد و نقش مهمی در به‌هم زدن توازن مالی شوروی در زمینه هزینه‌های نظامی‌اش شد.

برای درک تأثیر عظیم این مناقشه بر بحران مالی شوروی تنها ذکر این نکته کافی است که تعداد لشکرهای شوروی در مرزهای آسیایی‌اش با چین که در سال ۱۹۶۵ تنها ۱۵ لشگر بود تا سال ۱۹۸۲ به ۵۰ لشگر افزایش یافت. این تنش بی‌حاصل یک‌چهارم هزینه‌های نیروی هوایی شوروی و یک‌هفتم مصارف نظامی این کشور را به خود اختصاص می‌داد. (۴)

چین از دهه ۷۰ میلادی سیاست نزدیکی به غرب و رفع تنش با آمریکا را در پیش گرفت و ترجیح داد در جنگ سرد بی‌طرف بماند و سیاست بازسازی اقتصادی‌اش را مبتنی بر ناسیونالیسم چینی پیش ببرد. به همین دلیل در دهه ۸۰ که سیاست تنگنای مالی شوروی با افزایش عرضه نفت از سوی عربستان و سقوط قیمت در بازار دنبال می شد، چین منافع اقتصادی خود را مبتنی بر نفت ارزان پایه‌گذاری کرد.

ویتنام نمونه دیگری از نگاه چین به اقتصاد و ژئوپلیتیک است. هم‌زمان با قدرت گرفتن دنگ شیائو پینگ پس از مرگ مائو، این کشور در پاسخ به اتحاد استراتژیک ویتنام و شوروی، ادعاهای سرزمینی در خلیج تونکین و دو مجمع‌الجزایر پاراسل و اسپراتلی را محور برخورد با ویتنام قرار داد.

موضوع این دو مجمع‌الجزایر و خلیج تونکین در زمان حیات مائو نیز سبب سردی روابط دو کشور شده بود ولی در زمان دنگ شیائو پینگ و با اعزام نیروی نظامی به مجمع‌الجزایر اسپراتلی تنش نظامی میان دو کشور هم اوج گرفت که تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ادامه داشت.

به بیان دیگر گرچه به‌صورت اصولی و پس از وقایع جنگ ویتنام، این کشور می‌توانست متحدی استراتژیک برای چین باشد، ولی دسترسی به منابع انرژی دریای چین و تسلط بر کوتاه‌ترین خطوط کشتیرانی برای دستیابی به کامبوج، برمه، تایلند و هند اولویت چین بود و در این راه ابایی از درگیری نظامی با کشور دوست خود نداشت. کما اینکه در سال ۱۹۷۹ و با تجاوز محدود چین به ویتنام، دو کشور تا مرز جنگ تمام‌عیار نظامی هم پیش رفتند.

این بازتابی از همان سیاست معروف دنگ شیائو پینگ بود که می‌گفت «گربه باید موش بگیرد، حال چه فرقی می‌کند سیاه باشد یا سفید.»

نمونه اتحاد جماهیر شوروی از آن جهت در این مطلب پیش کشیده شد که نشان دهیم این کشور حتی با متحد بالقوه و قدرتمندی همچون شوروی نیز حاضر به مشارکت راهبردی نشد و اساسا سیاست «اتحاد راهبردی» در سیاست خارجی چین جایی ندارد.

نمونه ویتنام نیز بازتابی از نگاه چین به پیمان‌های اقتصادی و پرهیز از اتحاد‌های پرهزینه است. چین با اینکه شریک اقتصادی اول و انحصاری ویتنام است در هیچ پیمان راهبردی با این کشور وارد نشده است.

برنامه اقتصادی ۲۵ ساله

آنچه در رسانه‌ها تحت عنوان «برنامه راهبردی ایران و چین» نام برده می‌شود با «اتحاد راهبردی» متفاوت است.

راهبرد چین در سیاست خارجی، قراردادهای اقتصادی طولانی‌مدت و تضمین‌شده با کمترین هزینه ممکن است.

راهبرد کنونی ایران نیز «تاب آوری اقتصادی در مقابل تحریم‌های آمریکا از طریق نزدیکی اقتصادی به چین و نزدیکی امنیتی به روسیه» است.

متنی که شی‌ جین پینگ، رئیس‌جمهور چین چند هفته پس از توافق هسته‌ای موسوم به برجام در سفر به تهران به آیت‌الله خامنه‌ای تسلیم شد، پیشنهاد انعقاد مجموعه‌ای از قراردادهای اقتصادی میان دو کشور در بازه زمانی ۲۵ ساله بود.

این پیشنهاد تا دو سال بعد که ایران از تحریم‌های نفتی آمریکا متأثر نشد چندان جدی گرفته نشد ولی پس از آن، این پیشنهادها به‌عنوان راهی برای جلوگیری از فروپاشی نظام در اثر بحران‌های اقتصادی دیده شد.

به این واسطه چین و ایران دو نگاه متفاوت به این پیشنهادهای ۲۵ ساله دارند. ایران انتظار دارد که چین حافظ اقتصاد جمهوری اسلامی در بحران کنونی باشد و چین هم می‌خواهد منافع اقتصادی خود را با کمترین هزینه ممکن در ایران تأمین کند.

گرچه تلاقی این دو نیاز به تدوین یک سند همکاری رسیده است ولی محتوای این سند هیچ نشانه‌ای از ایجاد یک «پیمان استراتژیک میان ایران و چین و شکل‌گیری قطب مقاومت در برابر آمریکا» ندارد.

تاکنون هیچ نشانه‌ای از تمایل چین برای ورود به مناقشات بین‌المللی به‌ویژه در منطقه به‌شدت پیچیده خاورمیانه وجود نداشته است.

براین اساس بررسی این سند باید مبتنی بر واقعیت‌های روی زمین و حدود و ثغور قراردادهای آتی باشد.

این سند هنوز نهایی نشده و تاکنون هیچ قرارداد اقتصادی میان دو کشور به امضا نرسیده است. قاعدتاً نمی‌توان تحلیلی ذهنی از رویدادی که هنور تحقق نیافته ارائه داد و هر آن‌چه تاکنون ذکر شده تصورات افراد از محتوای یک اتاق تاریک است.

۱ــ بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی

۲ــ بیانات در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی

۳ــ چین و روسیه گفته‌اند نفت می‌خریم حتی اگر تحریم شویم

۴ــ China as a Factor in the Collapse of the Soviet Empire, Nancy Bernkopf Tucker, Political Science Quarterly,Vol. 110, No. 4 (Winter, 1995-1996), pp. 501-518

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *