اوکرائین در میانه سرکوب و شورش

Print Friendly, PDF & Email

نویسنده: برونو دروسکی
  منبع: دراپو روژ، ارگان حزب کمونیست بلژیک ـ شماره ۴۶ ـ سپتامبر و اکتبر ۲۰۱۴

آیا جنگ در اوکرائین یک درگیری محلی، یک رودررویی شرق و غرب است یا وسیلهای برای بازداشتن اروپای غربی از روگردانی از آتلانتیک شمالی میباشد؟ 

برخی از کشورهای سوسیالیستی سابق در امر احیای بخشی از دستاوردهای اقتصادی و اجتماعی کشور خود موفق بودهاند. دستاوردهایی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی در معرض خطر نابودی قرار گرفتند. برای نمونه، روسیه سفید توانسته است که همزمان با احیای بخشی از دستاوردهای اقتصادی و اجتماعی پیشین، سطح رشد و توسعه اقتصادی خود را نیز بازسازی کند. در روسیه پس از دوران یلتسین نیز تلاش بر این بوده است که به حیطه فعالیت الیگارکها (۱) نظمی داده شود و از نو در جهت افزایش قدرت عمومی اقداماتی صورت گیرد.

اما برخلاف روسیه سفید و روسیه، اوکرائین در امر احیای بخشی از دستاوردهای دوران پیش از فروپاشی اتحاد شوروی موفقیتی بدست نیاورده است. دلیل عمده این ناکامی، تفاوتها و اختلافهای شدید وضعیت اقتصادی و فرهنگی در مناطق مختلف اوکرائین میباشد.

هر یک از روسای جمهور منتخب اوکرائین، به افراد معدود صاحب ثروت و قدرت نزدیک به خود اختیار غارت اموال ملی را داده است. این قشرهای فوقانی، منابع کشور را غارت کردهاند و ثروتی را که از راه غارت اموال و منابع ملی بدست آوردهاند در بهشتهای مالی ذخیره میکنند. بهشتهای مالی که از سوی قدرتهای غربی محافظت میشوند.

پس از فروپاشی اتحاد شوروی تا به امروز، جمعیت اوکرائین از ۵۲ میلیون نفر، به ۴۵ میلیون نفر کاهش یافت. دلیل این کاهش جمعیت، مهاجرت بخشی از مردم اوکرائین به روسیه و یا اروپای غربی است. بخش عمدهای از این مهاجرین به روسیه رفتند و با انتقال ماحصل کار خود به اوکرائین، ۱۲ درصد از تولید ناخالص ملی را تأمین میکنند. مهاجرین به اروپای غربی هم با عرضه نیروی کار ارزان خود در بازار کار، سهم خود در روند کاهش دستمزدها در اروپای غربی را ادا میکنند.

از سوی دیگر رأی دهندگان اوکرائینی همواره این گرایش را داشتهاند که به قدرت مسلط رأی بدهند. از این رو در ماه مارس سال ۱۹۹۱، ۷۵ درصد از رأی دهندگان اوکرائینی به ابقای اتحاد شوروی رأی مثبت دادند. اما پس از اینکه در ماه دسامبر همان سال، در جلسه سران تصمیم به انحلال دولت گرفته شد، ۹۰ درصد از همان رأی دهندگان، رأی به استقلال اوکرائین دادند. اوکرائینیها از سال ۱۹۹۱ تا به امروز بر اساس تناسب نیرو میان الیگارکها (اقلیت دارای قدرت و ثروت)، رئیسجمهورهای متفاوتی را برگزیدهاند. بههمین دلیل است که آنها گاه رأی مثبت به عضویت اوکرائین در سازمان ناتو و اتحادیه اروپا دادهاند و گاه رأی مثبت به شرکت در اتحاد آسیا ـ اروپا. حتی گاه در دوران حکومتشان نیز سمتگیری خود را تغییر دادهاند. مانند موردی که در سال ۲۰۰۴ در جریان به اصطلاح «انقلاب نارنجی» رخ داد. یا مورد اخیر، هنگامیکه پرزیدنت یانوکویچ حاضر نشد تا پیمان همکاری اوکرائین ـ اتحادیه اروپا را امضا کند.

بهدلیل سیر نزولی وضعیت اقتصادی و اجتماعی اوکرائین از سال ۱۹۹۱ تا به امروز، میزان مبلغ مورد نیاز جهت برقراری موازنه مابین هزینهها از سویی و احیای تحرک اقتصادی از سوی دیگر، به رقمی در حدود ۱۵۰ میلیارد دلار برآورد میشود.

با وجود این، اوکرائین کشوری است غنی. بهترین خاک سیاه دنیا را میتوان در این کشور یافت. خاکی که برای ارگانیسمهای تغییر یافته از لحاط ژنتیکی  مانند رویاست. اگرچه این کشور دارای معادن طبیعی مهم و شرکتهای بزرگ برخوردار از تکنولوژی پیشرفته میباشد که از این پس بهعنوان رقیبی برای روسیه بشمار میآید، اما نخواستهاند که این کشور را در خانواده بزرگ بورژوازی فرااقیانوسی ( اطلس ) محسوب کنند. آیا این واکنشی تحقیرآمیز نسبت به «انسانهای خشن و بدوی » (۲) است، یا رقابتی عادی در نظام سرمایهداری؟
 
هر چه باشد، اگر در سال ۲۰۰۴ تلاش میکردند تا با سوار شدن بر موج نارضایتی عمومی، مسایل را با توسل به زور حل کنند، امروزه همان محافل اوکرائینی و قدرتهای غربی به سوی کیف یورش میبرند تا رئیسجمهوری را که جرأت کرده است تا در برابر اروپا بایستد، سرنگون کنند. برای دستیابی به این هدف، گروههایی را بکار میگیرند که در پیوند با نیروهای راستگراهای قدیمی اوکرائین غربی هستند. نیروهایی که در زمان تسلط نازیسم، متشکل شده بودند و ایدئولوژی نازیسم را از آن خود میدانند.

توسل به نئوفاشیستها

این نئوفاشیستها هستند که از هنگام سرنگون شدن یانوکویچ در فوریه ۲۰۱۴، عناصر تشکیل دهنده نیروهای امنیتی، پلیس، دادگستری و آموزش و پرورش در اوکرائین میباشند و گارد ملی را که در منطقه دونباس شورشی به جنگ مشغول است، آموزش میدهند. هم آنها هستند که در واپسین روزهای ریاست جمهوری یانوکویچ بنا بر مدارک قطعی موجود، متهم به تیراندازی همزمان بهسوی تظاهرکنندگان و به پلیس ضد شورش و به شورشیان خانه سندیکای اودسا هستند. اقداماتی که بهعلت عدم پذیرش یک کمیسیون تحقیقاتی بینالمللی از سوی مقامات کیف و تصمیمگیری در پشت درهای بستهای که در آن مانع حضور نمایندگان حزب کمونیست شده بودند، بیشتر شک برانگیز است. کمونیستها تنها کسانی هستند که بیش از دیگران در مبارزه بین یانوکویچ و میدان بیطرف مانده بودند. کمونیستهایی که اکنون در تمام کشور تحت تعقیب قرار گرفتهاند؛ گروه پارلمانی آنان منحل شده است و به زودی، در پی اعلام تصمیم «قضایی»، خود حزب کمونیست را نیز منحل اعلام خواهند کرد. همان کمونیستهایی که با به راه انداختن کارزار جمعآوری بیش از چهار میلیون امضاء در مورد برگزاری همهپرسی در ارتباط با پیمان مشارکت اوکرائین ـ اتحادیه اروپا، مورد توجه قرار نگرفتند. پیمانی که اخیراً به شکل دیگری امضاء شد. هم زمان قرارداد دیگری که کشور را گوش به فرمان دستورات صندوق بینالمللی پول قرار میدهد، نیز به امضاء رسید. بنابراین، اوکرائین «کمکی» را که یونان دریافت نکرده بود، دریافت میکند تا بتواند بازارهای خود را بر روی فرآوردههای غربی بگشاید و بخشهای بزرگی از اقتصاد خود را و همچنین آن اندک میراثی را که از زمان اتحاد شوروی باقی مانده است به باد فنا بسپارد.

این چنین است که ساکنان شرق و جنوب کشور که بیشترین بخش ازفرآوردههای اوکرائین را تولید میکنند از سیاست تحمیل شده در پی کودتای فوریه ۲۰۱۴ منزجرند. آنها واقفند که این اتحادیه اروپای در بحران نیست که آن ها را نجات خواهد داد؛ بلکه این اقتصادهای بالنده آسیا و اروپا ـ آسیا است که چشماندازهای واقعبینانهتری را ارائه میدهند. افزون بر آن، مخالفت با الیگارکها، این مطلب را که مراکز کارگری منطقه دونباس جمهوریهای تودهایی اعلام کردهاند و تصمیم به ملی کردن و مصادره تمام اموال بدست آمده از راه غیرقانونی را گرفتهاند، توجیه میکند. ابتکاراتی که با منافع تازه به دوران رسیدههایی که از طریق چپاول اموال متعلق به اتحاد شوروی سابق ثروتمند شدهاند، در تضاد قرار میگیرد و دلیل تردیدهای پوتین و محافل الیگارکهای وابسته به وی را از انجام پشتیبانی واقعی شورشیان، روشن می کند.

هواپیمایی که به موقع سقوط میکند …

با وجودی که مذاکرات بین مقامات کیف، شورشیان دونباس و روسیه در جریان است، جنگ در حال حاضر در اوکرائین ادامه دارد. نبرد بین شورشیان و ارتشی جریان دارد که با حضور کماندوهای راست افراطی اوکرائینی، مشاوران نظامی آمریکایی و مزدورانی که از همه کشورها آمده اند تقویت شده است. مزدورانی که به «گری استون» و «بلاک واتر» که در عراق به بد نامی مشهور بود و اخیراً به «آکادمی» تغییر نام داده است، تعلق دارند. در پس زمینه بینظمیهای موجود، ماجرای مشکوک حمله به هواپیمای مالزیایی، نفت را روی آتش پاشاند. بهویژه که اطلاعات داده شده از این ماجرا از سوی دو طرف قضیه به هیچوجه با یکدیگر مطابقت ندارد و اتهاماتی که از سوی آمریکا علیه روسیه و شورشیان دونباس پخش شده است با  ارائه کوچکترین مدرکی اثبات نشده است. ایالات متحده، مدارک در اختیار خود را به دیگران ارائه نداده است، در حالیکه همگان آگاهند آنها تمام منطقه نبرد را دائما زیر نظر دارند. و اما بهنظر میآید اطلاعات ارائه شده از سوی روسیه در این باره، قابل قبولتر باشد. ولی رسانههای غربی نمیخواهند آنها را در نظر بگیرند. در نهایت این مأموران عالیرتبه قدیمی ایالات متحده هستند که انتشار دادههایی را که واشنگتن در اختیار دارد، مطالبه میکنند. چند روز پیش با خبر شدیم که هلند، بلژیک، استرالیا و اوکرائین، بدون موافقت مالزی، قراردادی را امضاء کردهاند که بر اساس آن، نتیجهگیریهای کمیسیون تحقیقات درباره سقوط هواپیمای مالزیایی باید پنهان بماند. به هر آینه، اگر میخواستند تنشها را در اوکرائین افزایش دهند و بهویژه روابط را بین روسیه و اتحادیه اروپا، با اتهاماتی که توسط جان کری و خانم سفیر ایالات متحده در سازمان ملل زده شد، تخریب کنند، آن هم درست در زمانی که پوتین پیشنهاد همکاری «از لیسبون تا ولادیوستک» را ارائه داده است، بهتر از این نمیتوانستند عمل نمایند. این موضوع هم واقعیت دارد که نزدیکی اروپای غربی با قدرتهای بالنده آسیا ـ اروپا و «بریکس» (برزیل، روسیه، چین، هندوستان و آفریقای جنوبی)، جزو بدترین اخباریست که آمریکا میتوانست دریافت کند. وانگهی، در آن سوی دنیا، تنشهای مداوم در شبه جزیره کره یا حول وحوش جزایر «سنکاکو/دیااویو» (۳)، هر بار که رو به کاهش میگذارند، دوباره پدیدار میگردند. بنابراین حق داریم که از خود بپرسیم که آیا این تنشهای پیاپی در حول و حوش اروپا به یکدیگر مرتبط نیستند؟ در اوکرائین، سوریه، عراق، فلسطین، لیبی، درگیریهای آفریقایی، کره، دریای چین، آیا با تنشهای جدا از هم سروکار داریم یا این که با منطق رودررویی بین قدرت آمریکای شمالی (که بهعلت بحران مربوط به خودش و کاهش دائم قدرت پولش رو به افول است) با قدرتهای بالندهای که با تکیه به متحدان و شرکای جدیدشان در کشورهای جنوب، تلاش میکنند تا شیوههای نوینی بهسوی توسعه خودمحور را بیازمایند، سروکار داریم؟ آیا جنگ در اوکرائین یک درگیری محلی، یک رودررویی شرق و غرب است یا وسیلهای برای بازداشتن اروپای غربی از روگردانی از آتلانتیک شمالی میباشد؟  

این جنگ به نفع چه کسی است؟

ادامه جنگ در اوکرائین که تاکنون حد اقل بیش از هزار کشته (۴) داده است، مطمئناً منافع  کشورهای فرو رفته در بحران را تأمین میکند، و نیز حیفومیلهای اولیگارکهایی را که در پشت فرمان ماندهاند و از این نگرانند که مبادا روشنایی نورافکنها بر روی آنان متمرکز شود. خلق اوکرائین تظاهرات را ادامه داد؛ حال چه در آغاز رویدادها یا طی شورشهای دونباس. خلق اوکرائین نمیتواند سلطهجویی اولیگارکهایی مانند کولومائیسکی را که بهعنوان چهره شاخص الیگارشی نمایان میشود، تحمل نماید (او فرماندار مرکز صنعتی دنیپروپیتروسک و اولیگارک قدرتمند، رهبر اقلیت یهودی وابسته به اسرائیل، سرمایهگذار چندین گردان گارد ملی و پشتیبان راستگرایان نژادپرست است). بدین ترتیب، دیگر هیچ چیز در این اوکرائین در حال زوال کسی را به تعجب وانمیدارد.

از آنجایی که اقتصاد اوکرائین در لبه پرتگاه قرار گرفته است، منطق جنگ که مانع رسیدگی به مسایل کشور و همچنین مانع جستوجوی مسؤولان این اوضاع می شود، قابل درک است. و همچنین قابل درک است که به چه علتی در پی منحل کردن حزب کمونیست هستند که دارای پایگاه تودهای گستردهای است. در حالیکه بهنظر نمیرسد که حزب قدیمی الیگارکهای طرفدار یانوکویچ، شامل این تهدیدها شود. این واقعیت دارد که اولیگارکها هر از چند گاهی بهشدت مبارزه میکنند ولی ترس مشترکشان، مواجهه با بسیج همگانی مردم است. بنابراین، برای تمام افرادی که از امکان ارائه و طرح پیشنهاداتی در جهت رشد و پیشرفت سازنده برخوردار نیستند و یا تمایلی نیز به این کار ندارند، جنگ یک فرار به جلو محسوب میشود. در این چارچوب، اوکرائین بیشتر به نظر یک زمین بازی میآید تا یک موضوع مشخص برای همنوایی ملتها.

(۱) الیگارشی: قشر فوقانی این یا آن طبقه و یا هیأت حاکمه؛ گروه اندکی که دارای نفوذ و ثروت زیادی هستند.

(۲) نویسنده کلمه آلمانی Untermenschen را بهکار برده است که اصطلاحی است که در دوران تسلط نازیسم از سوی نازیها به مخالفان سیاسی اطلاق میشد.

(۳) جزایر مورد اختلاف چین و ژاپن

(۴) آمار کشتهها به حدود ۳۰۰۰ نفر رسیده است.

(زیرنویسها از مترجم است)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *