۷۵ درصد جمعیت ایران بدون اعانه نمی‌تواند زندگی خود را بگذرانند

Print Friendly, PDF & Email

من در سال ۹۶ موج اعتراضات را از دریچه اقتصادی تحلیل کردم و با جزییات نشان دادم که چگونه حکومت‌گران عامل مردم را نادیده گرفتند و متحدان استراتژیک خود را تغییر دادند و مردم را جایگزین رباخوارها و دلالان کردند. در سال ۹۶ دو گروه در خیابان ریختند گروه نخست کارگران کارخانه‌های متوسط و رو به بالا بودند که حدود ۶ تا ۲۵ ماه حقوق دریافت نکردند آنها اعلام کردند که دیگر نمی‌توانند به این شرایط ادامه بدهند همزمان با این گروه سپرده‌گذاران در موسسات غیرمجاز نیز به خیابان آمدند. حکومت‌گران گروه را اول با تهدید به خانه‌ها فرستادند و به آنها گفتند که این شرایط را تحمل کنند اما برای جبران خسارت‌های وارده به گروه دوم جلسات بی‌شماری را برگزار کردند و حدود ۳۵ هزار میلیارد تومان در اختیار آنها قرار دادند.
 

 

 

همگان می‌دانند اوضاع کشور نابسامان است، اقتصاد سیاسی ایران رانتی است و فرصت استثنایی را به افراد می‌دهد که بتواند به‌نحوه بایسته و بیشترین دستاورد از این رانت بهره بگیرند. راه نجات این است که علم را فصل‌الخطاب قرار دهیم و از دریچه علم به مسائل توسعه‌ای نگاه کنیم. در چنین شرایطی اگر دریچه توسعه به‌رسمیت شناخته شود باید کاری کرد که ظرفیت‌های دانایی در حکومت انطباق پیدا کند.

هیچ عنصری تعیین‌کننده‌تر از پویایی رابطه مردم و حکومت نیست. در این شرایط اختلال معنی‌داری در بین رابطه مردم و حکومت ایجاد شده و هر روز شکنندگی آن در حال افزایش است و در درون حکومت سهل‌انگاری ناشی از بحران منفعتی و معرفتی ایجاد شده است. ازین‌رو باید تلاش شود که هوش حکومت ارتقاء پیدا کند و به‌جای اکنون‌زدگی، افق دید را وسیع کند. این روند نمی‌تواند قابل تداوم باشد. بسیاری از تحلیل‌گران دهه ۴۰ را به‌عنوان دهه طلایی در ایران می‌دانستند، این درحالی است که در سال ۴۹ گزارش‌ها نشان می‌داد که فریب رشدهای بی‌کیفیت دورقمی را نخورید، سیستم به‌سمت فروپاشی در حال حرکت است.

درباره وضعیت اجتماعی کشور باید از مفهوم سقوط اعتماد اجتماعی سخن به میان آورد، در اندیشه توسعه از این عبارت‌ها کم استفاده نشده است اگر حکومت با بحران روبرو است در واقع با بحران اندیشه مواجهه شده است و این بحران را به سایر حوزه‌ها نیز سرایت می‌دهد.

رابطه مردم و حکومت را باید کالبدشکافی کرد. از دریچه اندیشه توسعه و کارنامه نظری و عملی می‌توان در هفت عرصه متمرکز شد. در این هفت عرصه می‌توان ریشه‌های اصلی بحران را شناسایی کرد. این هفت عرصه عبارتند از: فقر، نابرابری، عقب‌ماندگی‌های فزاینده نسبت به خارج، مشارکت، وضعیت بنیه تولیدی، فساد، وابستگی‌های ذلت‌آور به دنیای خارج.

ایران دچار حس بی‌آینده ‌بودن شده است. مهلک‌ترین پدیده در اندیشه توسعه بی‌آینده بودن است برای اینکه هشدار جدی در این زمینه داده شود باید بگویم که مرحله بعد از بی‌آینده بودن فروپاشی است. برای شما قابل تصور نیست که چرا ساختار قدرت کنونی در ایران از ارایه گزارشی منصفانه از وضع موجود طفره می‌رود. بزرگترین ادعایی که از سوی حکومت طرح می‌شود حرکت به‌سمت استقلال از حکومت‌های شرقی و غربی است. این درحالی است که اقتصاد رانتی با بحران داده‌ها روبرو است و به دلایل گوناگون نمی‌توان به داده‌ها اکتفا کرد.

با توجه به وضعیت اقتصادی ایران در سه سال منتهی به ۱۴۰۰ باید گفت که برای نخستین بار جمعیت کم‌درآمد در ایران ۲ برابر شد و گزارش‌ها نشان می دهد که بالغ بر ۷۵ درصد جمعیت ایران بدون اعانه نمی‌تواند زندگی خود را بگذرانند. پرسش اصلی این است که مدارای نجیبانه مردم ایران با فقر تا کجا می‌تواند ادامه داشته باشد. روند تحولات مقداری کالاهای اساسی را بررسی کنیم مشاهده خواهیم کرد که چه مردم باشرافتی داریم.

نجابت خانواده‌های ایرانی در برابر فقر تا آنجا می‌تواند ادامه داشته باشد که کارد به استخوان نرسد بعد از آن زمان، تغییر خواهد کرد. من در سال ۹۶ موج اعتراضات را از دریچه اقتصادی تحلیل کردم و با جزییات نشان دادم که چگونه حکومت‌گران عامل مردم را نادیده گرفتند و متحدان استراتژیک خود را تغییر دادند و مردم را جایگزین رباخوارها و دلالان کردند. در سال ۹۶ دو گروه در خیابان ریختند گروه نخست کارگران کارخانه‌های متوسط و رو به بالا بودند که حدود ۶ تا ۲۵ ماه حقوق دریافت نکردند آنها اعلام کردند که دیگر نمی‌توانند به این شرایط ادامه بدهند همزمان با این گروه سپرده‌گذاران در موسسات غیرمجاز نیز به خیابان آمدند. حکومت‌گران گروه را اول با تهدید به خانه‌ها فرستادند و به آنها گفتند که این شرایط را تحمل کنند اما برای جبران خسارت‌های وارده به گروه دوم جلسات بی‌شماری را برگزار کردند و حدود ۳۵ هزار میلیارد تومان در اختیار آنها قرار دادند.

تلخ‌ترین قسمت ماجرا این بود که رئیس‌جمهور وقت که خود را حقوقدان می‌دانست بیان کرد که این بحران را هنرمندانه حل کردیم و توانستیم مسایل مربوط به موسسات غیرمجاز را سامان بدهیم.

باید از مقام توصیف بالاتر بیاییم و وارد مقام تحلیل شویم. این تفکر ایجاد شده است که حکومت اگر کوتاه بیاید فرو می‌ریزد. این سخن بارها به میان آمده است که رژیم پهلوی به این دلیل که کوتاه آمد سقوط کرد اما ما که آن ایام را درک کردیم به‌خوبی می‌ دانیم که شاه در مسیر سرکوب تا اعلام حکومت نظامی جلو رفت و وقتی سرکوب جواب نگرفت اعلام کرد که من صدای انقلاب شما را شنیدم.

علم روشن خواهد کرد که چگونه باید از این شرایط خارج شویم و چگونه ما به این مراحل رسیده‌ایم. بی‌کفایتی‌ها و رانت ایجاد‌شده در کشور باعث شد مبالغ ارزی و ریالی قابل توجهی تلف شود و برخلاف وعده‌هایی که داده شد نتوانستند عمل کنند اینجاست که باید گفت آیینه شکستن خطاست و گاهی باید عملکرد خود را رصد کنیم.

راه نجات ایران، مردمداری و جلسات مشارکت با دانایان و حرکت به‌سمت برنامه‌های میان‌مدت است. برنامه توسعه ایران پاورپوینتی شده است این برنامه با مناسبات رانتی افراد همسو بوده و می‌تواند نظر این افراد را جلب کند. این درحالی است که راه نجات ایران این است که یک برنامه دقیق توسعه ملی تدوین شود وهمگان برای اجرای آن مشارکت و کمک کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *