بدون سوسیالیسم، پیروزی غیرممکن بود

Print Friendly, PDF & Email

فقط یک دولت نوین از نوع آن دولتی که پس از انقلاب اکتبر به‌وجود آمد، می‌توانست پیروزی خلق‌های اتحاد شوروی را در برابر فاشیسم ضمانت کند.

در ماه سپتامبر گذشته، دنیا آغاز جنگ جهانی دوم را به‌یاد آورد. آلمان هیتلری تقریباً تمام اروپا، از فرانسه تا لهستان را به زیر سلطه خود درآورده بود. به‌علت وجود رژیم‌های بورژوا در این کشورها که به‌جای گزینش راه مبارزه به‌همراه مقاومت، راه فرار یا تسلیم را برگزیده بودند، خلق‌ها در برابر اشغال‌گران بدون دفاع باقی ماندند. تنها یک دولت برای دفاع از حاکمیت ملی، سلاح‌ها را بین مردم پخش کرد و آن هم دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود.

بیش از ده میلیون نظامی ‌مسلح به بهترین فنون جنگ‌آوری زمان خود، به مصاف نیروهای هیتلری رفتند. طی تقریباً چهار سال جنگ، هیتلری‌ها بین ۱۸ تا ۲۴ میلیون غیرنظامی ‌از اهالی شوروی یعنی بیش از دو برابر نظامی‌های کشته شده این کشور در میادین نبرد را قتل‌عام کردند. نازی‌ها حتی تا ۷۰ کیلومتری مسکو نیز رسیدند. در این نقطه، خلق در یونیفرم آن‌ها را متوقف کرد.

میلیون‌ها فرزند خلق‌های اتحاد شوروی به ارتش سرخ پیوستند. در مناطقی که توسط دشمن اشغال شده بود، حزب کمونیست جنبش‌های مقاومت بی‌شماری را سازمان داد که به جنگ‌های چریکی پنهانی در شهرها می‌پرداختند. کارخانه‌های صنعتی موجود در مناطق نزدیک به جبهه جنگ یا آن‌هایی که حدس زده می‌شد به‌زودی توسط دشمن بمباران شوند، از نو در جمهوری‌های آسیایی اتحاد شوروی نصب شدند و در مدت زمانی بسیار کوتاه، کارگران شروع به تولید دوباره کردند. تنها یک دولت سوسیالیستی توانایی انجام چنین بسیج توده‌ای را داشت که در درازمدت در به پیروزی رساندن‌اش تعیین‌کننده بود.

انقلاب اکتبر

چنین سازماندهی برای رودر‌رویی با دشمن فاشیست، فقط به این دلیل امکان‌پذیر گشت که در ۷ اکتبر ۱۹۱۷ (برابر با ۲۵ نوامبر تقویم قدیم روسیه) شورش ناوی‌ها، سربازان و شورش خلق به‌گونه‌ای کلی که توسط ولادیمیر ایلیچ لنین و حزب بلشویک (کمونیست) رهبری می‌شد، دولت موقت بورژوازی را سرنگون کرد و آن را با یک دولت از نوع جدید که هرگز در تاریخ نظیر آن دیده نشده بود و هدف اصلی‌اش رهایی توده‌های زحمتکش از هر نوع بهره‌کشی بود، جایگزین کرد.

در دومین کنگره شوراهای تمام روسیه، که بین ۸ و ۹ نوامبر برگزار گردید، یک دولت انقلابی تحت رهبری لنین شکل گرفت. لایحه زمین به‌ فوریت رسمی‌ شد که بر اساس آن تمام زمین‌های قابل کشت به میراث تمام خلق تبدیل می‌شد و حق بهره‌وری آن به کشاورزانی تعلق می‌گرفت که در روی آن کار می‌کردند. با لایحه صلح، روسیه بدون الحاق و بدون (دریافت) عوارض از جنگ امپریالیستی بیرون آمد و دنیا را برای مبارزه برای صلح و پایان جنگ فراخواند.

در ۱۴ نوامبر اعلامیه به رسمیت شناختن حقوق خلق‌های روسیه که در آن حق تعیین ملیت، متعلق به امپراتوری قدیم تزار، با امکان تشکیل یک دولت مستقل گنجانده شده بود، لهستان و فنلاند از این لایحه فوراً بهره بردند.

بخش‌های ارتجاعی از دست دادن قدرت خود را نپذیرفتند و به یاری قدرت‌های بیگانه جنگ بی‌رحمانه‌ای را علیه قدرت شوراها به‌راه انداختند که طی آن صدها هزار نفر جان خود را از دست دادند و پیروزی فقط در پرتو وحدت پیرامون حزب کمونیست امکان‌پذیر گشت.

پس از شکست اشغالگران بیگانه و ضدانقلابیون داخلی در ۳۰ دسامبر ۱۹۲۲، خلق‌های روسیه، اوکرائین، روسیه سفید و فدراسیون ترانس قفقازی، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بنا نهاده شد  که بعدها جمهوری‌های دیگری نیز به آن پیوستند. حکومت نوین موفق شد طی سال‌هایی اندک نظام سوسیالیستی را که در آن ساختار معیوب فئودالی، نرخ بالایی از بی‌سوادی و توسعه سرمایه‌داری نابرابر در مناطق مختلف حکم‌فرما بود، تقویت کند و آن را به یک قدرت نظامی‌ صنعتی، کاملاً مجهز به انرژی برق و اهالی با فرهنگی تبدیل کند که قادر باشند به دفاع از رژیم اجتماعی اقتصادی خود برخیزند و بتوانند رو‌در‌رو با رعب‌انگیز‌ترین ارتش تاریخ آن را از مام میهن به‌سوی کنامش بیرون رانند. درست مانند آنچه که در سال ۱۹۴۵ رخ داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *