غزه: یک آزمون تاریخی

Print Friendly, PDF & Email

در دوره‌ای دشوار و در عین حال امیدبخشی زندگی می‌کنیم. دوره‌ای که جهان میرا و نیروی رو به زوال با جهانی شکوفا و نیروی آینده‌ساز در جدال و کشمکش است. نیروی میرا برای بقای خود قصد دارد تا دنیا را به کام نیستی بکشاند. این‌همه خشم و خشونت و خونریزی که این نیروی میرنده در غزه به‌راه انداخته است، نه نشانۀ قدرت آن، که بیانگر ناتوانی‌اش در بازداری از روندهای رو به‌رشد ضد سلطه‌گرایی و استعمار در جهان ما است. اما تاریخ به ما می‌گوید که در هیچ دوره‌ای، نیروی رو به افول و متعلق به گذشته در متوقف کردن چرخ تاریخ موفق نبوده است.

اوضاع کنونی فلسطین اشغالی و اوکراین ناتوئی بر بستر چنین تحولات عظیمی در جهان ما رخ داده است. آنچه امروز در غزه و بیمارستان‌های این کرانهٔ کوچک می‌گذرد یادآور افسانه‌هایی نظیر ضحاک ماردوش است که خوراک مارهایش از مغز جوانان بود تا چند صباحی بیشتر زنده بمانند. امروز دولت صهیونیستی اسرائیل و همدستان امپریالیست آن در آمریکا و اروپا، ضحاکان زمانۀ ما هستند که با رسانه‌های خود مغز جوانان را می‌خورند، و با گلوله‌های سربی و بمب‌های آتشزنۀ خود قلب کودکان را می‌درند و جسم کوچک‌شان را می‌سوزانند.

شگفتا که گروه‌هایی از داعیان روشنگری و دموکراسی و حقوق بشر در ایران و جهان چشم بر این جنایات کم نظیر بسته‌اند؛ جنایاتی که خاکریز اول آن بیماران و کودکان و شیرخوارگان و پیران و اسیران هستند. سکوت جهنمی این کوران و کران، نه‌تنها یک سقوط اخلاقی، که همدستی در تداوم جهنم سوزان غزه است.

در این همدستی خاموش، بخشی از جامعۀ روشنفکری و سیاسی ایران سهم دارند که به دلایل و علل گوناگون یا به سیاست سکوت و بایکوت روی آورده‌اند، یا خواسته یا ناخواسته با سیاست‌های اسرائیل و آمریکا همسو شده‌اند. بهانۀ آنها در این سکوت، یا همگرایی آشکار و پنهان با جنگ افروزان، یا نارضایتی عمومی از حکومت ایران است که طرفدار فلسطین و جبههٔ مقاومت در این سرزمین اشغال شده بوده است.

گروهی دیگر دچار ذهنی‌گرایی‌هایی نظیر «تروریسم حماسی» و «اسلام سیاسی» شده‌‌اند و ادعا می‌کنند که نمی‌خواهند آیندۀ جهان را به دست این «تروریست‌ها» و مرتجعین و مستبدان بسپارند. در میان این گروه، سوسیال دموکرات‌ها، لیبرال دموکرات‌ها، سبزهای وطنی، و بخشی از اصلاح‌طلبان غرب‌زده، بیشترین نقش را در اتخاذ رویکردی به‌ظاهر بی‌طرفانه، به نام پرهیز از جنگ و دفاع از صلح به‌عهده داشته‌اند.

عده‌ای نیز مرعوب فضای حاکم بر این اجتماع روشنفکری شده و از بیم داوری شدن و انگ‌ خوردن‌های رایج، سکوت پیشه کرده‌اند.

اما گروه دیگری وجود دارند که دارای منافع معین سیاسی و اقتصادی هستند، و مقاصد و اهداف سیاسی مشخصی را در کورۀ سوزان این جنگ دنبال می‌کنند. سخنگویان آن‌ها در کشور ما همان‌هایی هستند که در جنگ اوکراین آشکارا جانب ناتو را گرفتند و در جنگ غزه جانب اسرائیل را. درازگویی‌های همیشگی مدافعان منافع این طبقات در توجیه جنایات دولت‌های آمریکا و اسرائیل در غزه، یا اظهارات عوامفریبانه‌شان به‌قصد سلب ارادۀ مقاومت و مبارزه از مردم ایران، در عین حال نشان از بیم و نگرانی آنها دارد: بیم از دست رفتن نظم کهن بین‌المللی و هراس از برملا شدن نادرستی تئوری‌ها و شکست همۀ آن دنیای خیالی که برای گروه‌هایی از جوانان وطن ساخته‌اند. آنها بیم از آن دارند که رشته‌هاشان در دانشگاه‌ها و مدارس و منابر و اجتماعات و رسانه‌ها، در باب عظمت و پایداری جهان غرب پنبه شود و آبروباخته و بی‌اعتبار، ناچار شوند زبان در کام کشند و اسباب حرمت و کرامت‌شان در دفاع از جهان سرمایه‌داری افسارگسیختۀ غرب، بر باد رود.

این گروه اجتماعی در ایران، چه در نقش اقتصاددان و تئوریسین و کارگزار نئولیبرال‌های وطنی و سرمایه‌داران غرب‌گرا، و چه در موقعیت نفوذی و ستون پنجمی‌های دشمن در کشور، از نابودی نقشه‌های پلید هم‌پیمانان غربی خود در تاراج و تجزیۀ کشور نیز بیم دارند. در یک کلام، این دسته از روشنفکران و سیاسیون و مدیران و مسؤولان و صاحبان ثروت و سرمایه، و رسانه‌های بیگانه‌پرست آنها، از شکست نقشه‌های هم‌پیمانان امپریالیست و صهیونیست خود در بر باد دادن ایران می‌ترسند.

اما دنیا، فارغ از خواست این و آن، در مسیر تازهٔ خود پیش می‌رود و نیروهای مانده در برابر این حرکت قانونمند، در این آزمون بزرگ تاریخ مردود خواهند شد.

چگونگی پاسخ به فاجعۀ غزه مسؤولیت جامعۀ روشنفکری و سیاسی ایران را نیز محک خواهد زد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *