اسرائیل در برابر جنگ همهجانبه با فلسطینیها
نویسنده: دیمیتری مینین ــ
مترجم: ک. رادین ــ
«توفان الاقصی» غزه، کل سیاست آمریکا در خاورمیانه را بر هم خواهد زد و فراتر از مرزهای آن اثر خواهد گذاشت.
ابعاد واقعی تشدید وخامت اوضاع در اسرائیل پیرامون نوار غزه تا چند روز دیگر مشخص خواهد شد. اما بدیهی است که کشور از زمان جنگ اکتبر ۱۹۷۳، که پنجاهمین سالگرد آن بهتازگی برگزار شده است، چنین چیزی را تجربه نکرده است. ضربه گروههای حماس، جهاد اسلامی و دیگر گروههای متحد خارج از این بخش به شهرکها و شهرهای همسایهٔ اسرائیل، از جمله آبادیها و شهرهای بزرگی مانند «سدروت»، برای این کشور غافلگیرکننده بود. علاوه بر این، این ضربات در سه حوزه انجام گرفت: از راه زمین بهوسیلهٔ جیپها و موتور سیکلتها، از راه دریا بهوسیلهٔ قایقها و اسکوترها، از راه هوا توسط پاراگلایدرها و حتی با چتربازی از هواپیماهای سبک. دروازههای غزه، ایست بازرسی« ارتز»، و یک پایگاه نظامی در سطح گردان در نزدیکی آن، بهتصرف درآمدند. دهها نفر از پرسنل نظامی اسرائیل، و همچنین تعداد قابل توجهی از غیرنظامیان، تاکنون کشته و اسیر شدهاند. هزاران فراری عجولانه بهصورت پراکنده از فرودگاههای نظامی جنوب اسرائیل به داخل کشور در جادههای شلوغ بهوسیلهٔ تریلیها به هواپیماهای فوقمدرن حمل میشوند و معلوم نیست چرا قادر به پرواز بهموقع نیستند. «آوازه و شهرت در زندگی» اینگونه تمام میشود. تماشای اینکه چگونه «محافظتشدهترین» تانک جهان، «مرکاوا (ارابه) ـ ۴»، ساقط شد و سیستم دفاع موشکی / دفاع هوایی «گنبد آهنین»، که بسیار تبلیغ میشد، و در اوایل صبح روز ۷ اکتبر قادر به مقابله با پرتاب همزمان ۵ هزار نهتنها خمپارههای راکت دستساز و موشک از غزه بود، عملاً فروریخت، شگفتانگیز بود. این تهاجم توسط سرویسهای اطلاعاتی اسرائیلی بسیار مورد تمجید موساد و «شین بت» نیز نادیده گرفته شد. برخی از توضیحات برای چنین شکستی را ظاهراً میتوان از یک سو در تضعیف کارآیی نیروهای امنیتی اسرائیل، که در منازعات سیاسی داخلی درگیرند، و از سوی دیگر در برقراری انضباط شدید توسط حماس در این بخش، یافت. پیش از رویداد، خبری از این امکان نبود و چنین عملیات گستردهای از واقعیتهای محلی بسیار دور بهنظر میرسید. جامعهٔ اسرائیل باید برای مدتی طولان آنچه را که اتفاق افتاده است درک کند و احتمالاً تأثیر بسیار جدی بر آیندهٔ آن و آینده شغلی بسیاری از بازیگران خواهد داشت.
پرسش اصلی که در رابطه با حملهٔ فلسطینیها مطرح میشود این است که دلایل آن چیست، زیرا نمیتوان به آنچه رسانههای اسرائیلی و بسیاری از رسانههای جهانی مینویسند قانع شد که این امر بدون دلیل روی داده است. دو دلیل اصلی وجود دارد. یکی از آن دلایل ظاهراً از خود نام عملیات حماس «توفان الاقصی» برمیآید که انتقام هتک حرمت «یهودیان» به سومین زیارتگاه مهم مسلمانان ـــ مسجدی به همین نام در کوه معبد در اورشلیم است ـــ را تداعی میکند. در این مکان همیشه درگیری و ناآرامی رخ میداده است. اما آنچه در زمان وزیر امنیت ملی کنونی اسرائیل و رهبر حزب ارتدوکس، «اوتزما یهودیت ایتامار بن گویر»، آغاز شد، از همه استانداردهای اخلاقی قبلی فراتر رفته است. او قبلاً حامیان خود را خودستایانه در «توفان کوه معبد» رهبری کرده بود، اما سپس آنها توسط پلیس محلی با موفقیت عقب رانده شدند. «بنگویر» با عضویت در دولت ائتلافی، نهتنها راه را برای مهاجران متعصب به این مکان مقدس باز کرد، بلکه به پلیس دستور داد که آنها را بدون توجه به آنچه در آنجا انجام میدهند، تحت حفاظت قرار دهند. طبق اعلام کمیتهٔ اوقاف اسلامی، با تشویق «ترفند کثیف»، « بن گویر»، که قادر بود اورشلیم را در «خون بزرگ» غرق کند، ابتدا ۶۷۳ افراطگرا در ۲۳ سپتامبر «به مسجد الحرام هجوم بردند … و با اجرای مراسم و پایکوبی تلمودی حرم را هتک حرمت کردند». آنها توسط «خاخام متعصب، گلیک» رهبری می شدند که آشکارا خواهان نابودی الاقصی بود. هیچ واکنشی به اعتراضات احساسی مؤمنان مسلمان و ساختارهای فلسطینی نشان ندادند. در اول اکتبر، ۱۱۳۵ شهرکنشین، تحت حفاظت شدید پلیس، به مسجد حمله کردند. هتک حرمتها ادامه داشت. در همان زمان، از آنجایی که جوانان فلسطینی اجازهٔ حضور در مراسم را ندارند، زنان تلاش کردند تا با افراطگرایان مبارزه کنند. و این زنان بودند که نیروهای امنیتی اسرائیل به آنها حمله کردند ـــ از جمله برخی از آنها را با موهایشان روی زمین کشیدند. این واقعیت که اینها نمایندگان رسمی دولت بودند از اهمیت خاصی برخوردار بود. فیلم این «اقدامات» در سراسر شبکههای عربی در اینترنت پخش شد و طبیعتاً توفانی از خشم را برانگیخت. و تحریککنندگانی مانند «بن گویر» قول دادند که به این اعمال ادامه دهند.
بدین ترتیب، بهطور رسمی، حماس، پیش از هر چیز، قیام کرد تا از «هتک حرمت مقدسات اسلامی» جلوگیری کند. با وجود این، در حال حاضر دلایل عمیقتری برای برآمد آن وجود دارد. اخیراً وزارت خارجهٔ آمریکا، و شخصاً رئیس آن «بلینکن»، بهطور فعال بهکار پیشبرد توافق نامهٔ عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی، که «توافق ابراهیم» نامیده میشد، مشغول، و طبق برخی گزارشات در شرف امضا بود. طبق برنامههای واشنگتن، همراه با «توافق ابراهیم» که قبلاً توسط اسرائیل با تعدادی از کشورهای عربی امضا شده بود، قرار بود این اسناد منجر به شناسایی کامل آن توسط همسایگان و «دستیابی به صلح نهایی در خاورمیانه» شود. بهطور کلی، این امر بهعنوان یک پیروزی کامل دیپلماسی آمریکا و دولت فعلی آمریکا در منطقه با گسترهای در مقیاس جهانی تلقی میشد. اما در عین حال آمریکاییها همزمان تلاش میکردند حل مسأله فلسطین را از چارچوب این روند کنار بگذارند. بهنوبهٔ خود، ولیعهد عربستان سعودی، «محمد بنسلمان آل سعود »، اصرار داشت که موضوع فلسطین بخشی از معاهده باشد، اما تحت فشار و شانتاژ شدید واشنگتن که از او میخواست فلسطینیها را فراموش کند قرار گرفت. فلسطینیها نگرانی خود را پنهان نکردند که ممکن است با دشمن تاریخی خود تنها بمانند و هر نوع شانسی را برای تعیین سرنوشت خود را از دست بدهند. کاملاً محتمل است که در این شرایط تصمیم گرفته باشند گامهای پیشگیرانهای را بردارند. ضربهای که به اسرائیل زده شد، حتی با هدف حفظ حرمت از حرمهای بزرگ اسلامی، در واقع همهٔ چشماندازهای اجرای سریع سناریوی آمریکاییها برای منطقه را تضعیف کرد. بیجهت نیست که «خالد مشعل»، رئیس دفتر خارجی حماس، که همچنان رهبر واقعی این سازمان باقی مانده است، ضمن بهحساب آوردن این امر بهعنوان «ضربهای بر پشت جنبش فلسطین»، از کشورهای عربی و اسلامی خواسته بود تا روند عادیسازی روابط با اسرائیل را متوقف کنند.
بدین ترتیب، تمام طرحهای حیلهگرانهٔ واشنگتن برای بازسازی خاورمیانه در جهتی مطلوب برای آن یکشبه فرو ریخت. بار دیگر، این حقیقت کهنه که بارها بیان شده بود مورد تأیید قرار گرفت که تلاش برای ادارهٔ یکجانبهٔ جهان محکوم به شکست است و هیچ چیز خوبی برای کسی بههمراه نخواهد داشت. در نتیجه، کاخ سفید احتمالاً در آیندهٔ بسیار نزدیک در دیگر حوزههای سیاست خارجی خود، بهویژه در اوکراین، نیز مشکلاتی را تجربه خواهد کرد. وضعیت اسرائیل، جایی که اکنون توجه اصلی به آن معطوف خواهد شد، به موضوع بسیار مهمتری برای برنامه انتخاباتی ایالات متحده آمریکا تبدیل خواهد شد تا رفاه زلنسکی، که همه از آن بهتنگ آمدهاند. در خود اسرائیل، بسیج گستردهای بهمنظور «یک جنگ واقعی، و نهفقط یک عملیات» علیه حماس اعلام شده است. و این ظاهراً میتواند پس از عقب راندن نیروهای فلسطینی، بهمعنای اشغال مجدد نوار غزه باشد. تلفات و خسارات مادی دو طرف در این مورد بسیار زیاد خواهد بود. این پرسش پیش میآید: آیا «نتانیاهو» میتوانست تحریکات «بن گویر» را، که منجر به یک جنگ بزرگ شد، متوقف کند؟ البته میتوانست، اما این کار را نکرد. این احتمال وجود دارد که نخستوزیر کنونی اسرائیل اعتراض خاصی به درگیریهای محدود با فلسطینیها نداشته باشد، چون میتواند از این مسأله برای سرپوش گذاشتن بر اختلافات داخلی بر سر اصلاحات قضایی استفاده کند. اما او احتمالاً نمیتوانست مقیاس فعلی مشکلات را پیشبینی کند. اکنون نهفقط سرنوشت تکتک سیاستمداران، بلکه کل ملتها در معرض خطر است.
منبع: بنیاد فرهنگ استراتژیک، ۷ اکتبر ۲۰۲۳